بخشی از مقاله
چكيده:
هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي بررسي رابطه بين چابك سازي مدارس و مديريت دانش با نقش ميانجي فناوري اطلاعات و ارتباطات در ميان معلمان متوسطه اول و دوم شهرستان ايوان مي باشد. روش تحقيق توصيفي از نوع همبستگي بود، جامعه آماري شامل كليه معلمان متوسطه اول و دوم شهرستان ايوان به حجم ١٤٠٠ نفر بود. با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي ٢٦٨ نفر به عنوان نمونه جهت مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوري داده هاي پژوهش استاندارد چابكي سازماني، مديريت دانش و فناوري اطلاعات و ارتباطات بود. داده هاي تحقيق پس از جمع آوري بر اساس فرضيه هاي پژوهش و با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون و مدل سازي ساختاري تحليل شدند. يافته هاي پژوهش نشان داد كه اثر مستقيم چايك سازي سازماني بر مديريت دانش در سطح ٠١/٠ مثبت و معني دار است و اثر مستقيم چابك سازي سازماني بر فناوري اطلاعات در سطح معني داري ٠٠١/٠ مثبت و معنادار است. اثر فناوري اطلاعات بر مديريت دانش در سطح ٠٠١/٠ مثبت و معني دار است. اثر غير مستقيم چابك سازي سازماني بر مديريت دانش با نقش ميانجي فناوري اطلاعات در سطح معني داري٠٠١/٠ مثبت و معني دار مي باشد.
واژههاي كليدي: چابكي سازماني، مديريت دانش، فناوري اطلاعات و ارتباطات.
مقدمه
امروزه دانش به عنوان مهم ترين سرمايه و دارايي يك سازمان و محركي براي ايجاد مزيت رقابتي، تحول سازماني و نوآوري در سازمان به شمار مي رود. اين دارايي در مقايسه با انواع ديگر دارايي ها، منحصر به فرد است؛ زيرا هر چه بيشتراستفاده شود به ارزش آن افزوده مي شود]١، ٢.[ در سال هاي اخير از دانش به عنوان ابزاري براي كاهش فاصله بين كشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته ياد شده است]٣.[ مديريت اين دارايي نامشهود در طول دهه هاي گذشته توجه زيادي را به خود جلب نموده به طوري كه اجراي يك استراتژي مؤثر مديريت دانش و تبديل شدن به يك سازمان دانش محور، شرط الزامي موفقيت سازمان در دوره اي است كه به دوره اقتصاد دانش محور معروف است]٤.[ مديريت دانش، تلاش و كوشش هوشيارانه سازمان در جهت كسب و افزايش توان رقابتي و نوآوري و بهره وري در دنيايي با تغييرات سريع تكنولوژي و بازار آشفته و پر دردسر امروزي مي باشد]٥.[
مديريت دانش، منشاء ارتباطات، درك، كيفيت تصميم گيري و تسهيم دانش و در سير طبيعي خود در سازمان به طور مداوم داده ها را به اطلاعات و اطلاعات را به دانش تبديل و از تراكم بيش از حد داده ها و اطلاعات بلا استفاده و مزاحم جلوگيري مي نمايد]٦، ٧.[ مي توان تبديل دانش سازماني را با استفاده از دو مؤلفه تشريح نمود: اشكال كاركرد متقابل دانش و سطوح مختلف تبديل دانش. به اين ترتيب دو نوع تعامل را براي خلق دانش بر مي شمارند: تعامل ميان دانش ضمني و دانش صريح - اشكار - و تعامل ميان دانش فردي و دانش سازماني]٨.[اين سازه به تلاش هايي اشاره دارد كه به طور نظام مند براي يافتن، خلق، قابل دسترس كردن، كاربرد و سرمايه هاي نامشهود سازمان و تقويت فرهنگ يادگيري مستمر در سازمان انجام مي شوند]٩.[ پياده سازي اين فرايند پيچيده يك شبه انجام نمي شود.
اجرا و كاربرد مؤثر مديريت دانش به دركي دقيق و شفاف از عواملي نياز دارد كه بر فرايند مديريت دانش تأثير مي گذارد]١٠.[ همه سازمان ها به خودي خود و به يك اندازه براي اجراي موفقيت آميز مديريت دانش آمادگي ندارند]١١.[ پژوهشگران در بيان فرآيند و اهميت پياده سازي مديريت دانش بين مي دارند كه مديريت دانش فرايند سيستماتيك و سازماني براي كسب، سازماندهي و انتقال دانش صريح و تلويحي كاركنان است با اين هدف كه ديگران بتوانند از اين دانش براي اثربخشي و بهره وري سازمان استفاده كنند. مديريت دانش چارچوبي است كه در آن سازمان ها همه فرايند هاي كار خود را به عنوان فرآيند دانش ملاحظه مي كنند و در اين بين تبديل دانش جمعي نتيجه تغييرات سريع در دنياي امروز مي باشد كه اين تغييرات باعث تحولات اساسي در نگرشي از مزيت نسبي به مزيت رقابتي كه در آن دانش و تخصص كاركنان منشاء رقابتي پايدار و نتيجتا رشد و سودآوري سازمان مي باشد ايجاد نموده است.
نقش مديريت دانش هم افزايي قابليت ها مي باشد به نحوي كه بتواند سازمان را در يك محيط رقابتي توسعه دهد]١٢.[ از اين رو مديريت دانش به يكي از مهمترين وظايف سازمان هايي تبديل شده كه به دنبال بهره برداري از اين سرمايه ارزشمند خود هستند]١٣.[از عواملي كه مي تواند بر توسعه مديريت دانش اثر گذار باشد چابكي سازماني مي باشد، يكي از مهمترين فاكتورهاي بقا و پيشرفت شركت ها در محيط پوياي امروزي، چابكي آنها مي باشد. ويژگي اساسي اين محيط تغيير و عدم اطمينان است. در چنين محيطي عملكرد سازمان ها چگونه بايد باشد تا ضمن حفظ موقعيت خود در محيط، حداكثر منفعت را از تغييرات كسب نموده و پيشرفت كنند. علم مديريت نيز بنابر اين اصل تحولاتي را شاهد بوده است. مديريت اعم از اينكه در بخش دولتي باشد يا خصوصي، مسئووليت به كارگيري صحيح و مناسب عوامل توليد را در جهت اهداف سه گانه سازمان، كاركنان و دولت به عهده دارد.
به اين دليل ايفاي نقش مديريت در اين عصر، بسيار پيچيده و دشوار است]١٤.[ همچنين از آنجا كه تغيير، يكي از بزرگترين خصوصيات سازمان ها و مؤسسات در حوزه رقابتي امروز است]١٥.[ تغييرات تكنولوژي يا هر نوع تغيير ديگري تغييرات مديريتي را نيز طلب مي نمايد. از سال ١٩٩١ اصطلاح چابكي براي اولين بار به كار گرفته شد. چابكي به معناي توانايي پاسخگويي و واكنش سريع و موفقيت آميز به تغييرات محيطي است. همانند توليدكنندگان، ساير سازمان ها و مؤسسات ناچارند كه براي رقابت در قرن بيست و يكم به دنبال چابكي باشند چرا كه سازمان هاي مدرن با فشار فزاينده اي جهت يافتن راه هاي جديد رقابت كارآمد در بازار پوياي جهاني مواجه هستند. چابكي توانايي سازمان براي عرضه محصولات و خدمات با كيفيت بالا را ارتقا داده و در نتيجه عامل مهمي براي بهره وري سازمان مي شود.
يك سازمان چابك با اتفاقات و تغييرات ناگهاني به سادگي از پا درنمي آيد. يك سازمان چابك، سريع السير، سازگار و قدرتمند است و به تغييرات ناگهاني، فرصت هاي جديد بازار و نيازمندي هاي مشتري پاسخ سريع مي دهد. سازمان چابك براي درك و پيش بيني تغييرات محيط كسب و كار طراحي شده و در اين راستا به ساختارمندي خود مي پردازد]١٦.[ چابكي نتيجه ادغام هوشياري به تغييرات به معناي به رسميت شناختن فرصت ها و چالش ها اعم از داخلي و خارجي با استفاده از توانايي بهره گيري از منابع، در پاسخ به تغييرات بالقوه و بالفعل، به موقع، انعطاف پذير و ارزان مي باشد]١٧.[
چابكي به عنوان توانايي سريع يك سازمان در پاسخگويي به تغيير در بازار و تقاضاي مشتريان و كارمندان است]١٨.[ واژه چابك بيانگر سرعت و قدرت پاسخگويي هنگام مواجهه با رويدادهاي داخلي و خارجي سازمان است. سازمان چابك براي درك و پيش بيني تغييرات محيط كسب و كار طراحي شده به ساختاربندي خود مي پردازد. از عوامل اساسي كه باعث ايجاد و ارتقاي چابكي سازمان است مي توان آگاهي، انعطاف پذيري و بهره وري را نام برد]١٩.[ با توجه به نتايج تحقيقات محققان از جمله شريفي و يانگ - ٢٠٠٠ - چهار قابليت اساسي را مي توان براي چابك سازي سازماني در نظر گرفت كه عبارت است]٢٠.[ از: پاسخگويي: به معناي توانايي شناسايي تغييراتو واكنش سريع و بهره گيري از آن.