بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سهگانه تاریک شخصیت و تعصب با خودانتقادی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی است، که در سال 1397 در کرمانشاه انجام شد. افراد خودانتقاد افرادی هستند که بر دستیابی به اهداف و درگیرشدن سختگیرانه بر قضاوت از خود بسیار تأکید دارند و در لذت بردن از دستیابی به اهداف خود ناتوانند. افراد خود انتقاد دارای مشخصههای احساس بیارزشی، احساس گناه و شکست شناسایی شدهاند.
سهگانه تاریک شخصیت عبارت اند از: ماکیاولیسم، خودشیفتگی و جامعهستیزی که به دلیل داشتن ابعاد مشترکی مانند ماهیت اجتماعی نامطلوب، رفتارهایی با سنخ پدیداری مشابه و همبستگی درونی مثبت آنها با هم در خودمحوری، فریبکاری، دورویی، سردی هیجانی، پرخاشگری و خوداغراقی، برجسته کردن یا اغراق در تواناییهای خود در یک خوشه مفهومی قرار گرفتهاند. تعصب یعنی موضعگیری قبل از کسب اطلاعات کافی که ممکن است مربوط به یک چیز، عقیده، یا شخص معین و یا حتی درباره وجهی از یک کار علمیباشد.
جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان خوابگاه پسرانه شهید اشرفی اصفهانی دانشگاه رازی کرمانشاه تشکیل دادند که به روش نمونهگیری تصادفی ساده و براساس جدول مورگان220 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به پرسشنامههای خودانتقادی، تعصب و سهگانه تاریک شخصیت پاسخ دادند. دادهها بهوسیله آزمونهای همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه با نرمافزار spss 22 تجزیه و تحلیل شدند.
یافتههای تحقیق نشان داد همبستگی مثبت و معناداری بین سهگانه تاریک شخصیت و تعصب با خودانتقادی وجود دارد. همچنین در بین مولفههای سهگانه تاریک شخصیت مولفهی شخصیت ضداجتماعی و ماکیاولیسم با خودانتقادی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. ولی بین شخصیت خودشیفته با خودانتقادی همبستگی معناداری یافت نشد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد، متغیر سهگانه تاریک شخصیت به تنهایی 18 درصد از تغییرات مربوط به خودانتقادی را تبیین میکند و پس از آن متغیر تعصب بیشترین سهم را دارد.
مقدمه
خودانتقادی به عنوان یک عامل منحصر به فرد پیشبینی افسردگی - دانکلی، زاروف، بلنکستین، - 2006 و احساسات منفی شناخته شده است. بلات و زاروف - 1998 - 2 معتقدند افراد خودانتقاد افرادی هستند که بر دستیابی به اهداف و درگیرشدن سختگیرانه بر قضاوت از خود بسیار تأکید دارند و در لذت بردن از دستیابی به اهداف خود ناتوانند. افراد خود انتقاد دارای مشخصههای احساس بیارزشی، احساس گناه و شکست شناسایی شدهاند - زاروف، بلات، لانس، . - 2010 با توجه به نظر تامسون 1 و زوراف - 2003 - دو نوع ناکارآمد خودارزیابی منفی وجود دارد: انتقاد از خود مقایسهای و انتقاد از خود درونی. انتقاد از خود مقایسهای به عنوان یک دیدگاه منفی نسبت به خود در مقابل دیگران تعریف میشود.
در این سطح تمرکز بر روی مقایسه نامطلوب خود با دیگران است که به صورت برتر دیدن دیگران صورت میگیرد و فرد دیدی خصمانهای یا انتقادی نسبت به دیگران نشان میدهد. در نتیجه این ارزیابیها فرد دچار ناراحتی و نارضایتی در برخورد با دیگران میشود. سطح دیگر خودانتقادی مربوط میشود به نقد منفی از خود در مقایسه استانداردهای شخصی و خصوصی - رضایی، فائزه،. - 1394 افراد خود انتقاد مستعد تجربهی افسردگی همراه با احساس حقارت شدید، گناه، بیارزشی، شکست در مطابقت با معیارهای مورد انتظار هستند - بلات، آشتبریگ،. - 1992
یک پاسخ خود انتقادانه به موفقیت، مستلزم نفی تجربهی موفقیت به سبب استانداردهای دائما در حال افزایش است. وقتی استانداردهای شخصی بالا تحقق مییابد، فرد خودانتقادگر راضی نمیشود و با وضع استانداردهای سطح بالاتر، موفقیتهای خود را شکست ارزیابی میکند. بنابراین مشکل تنها تعریف آرمانی موفقیت نیست، بلکه پاسخ سازش نایافته به موفقیت کسب شده را که قبلا فرد آن را موفقیت تعریف کرده بود نیز در بر میگیرد. گذشته از این دو مورد مجازاتی که فرد به سبب نرسیدن به این استانداردها برای خود در نظر میگیرد غیر معقول است. خودتنبیهی2 عمومی به سبب شکست، یک مشخصهی اساسی خودانتقادی درونی شده است.
در این افراد شکست باعث توجه سازش یافته در مورد این که چگونه میتوان در آینده موفقیت به دست آورد نمیشود بلکه به احساس بیازشی مطلق میانجامد، زیرا این افراد نقایصشان را در بعضی زمینهها نمیپذیرند - تامسون، زاروف،. - 2004 خودانتقادی میتواند ارتباط گستردهای با انواع مختلف مشکلات روانشناختی و در نزد یادگیرندگان و دانشآموزان با مشکلات تحصیلی داشته باشد. بلات خودانتقادی و وابستگی را دو ساختار شخصیتی معرفی کرد که در به وجود آمدن افسردگی موثر است.
خودانتقادی با احساس بیارزشی و گناه مشخص میشود اشخاص خود منتقد احساس میکنند که در زندگی خود شکست خوردهاند. در مطالعهای مشاهده شد که خودانتقادی، پیشبینیکنندهی قوی حالات افسردگی در میان زنان دانشجوی درگیر رابطهی رمانتیک است. زاروف، ایگرجا و مونگرین3 نشان دادند که خودانتقادی، پیشبینیکنندهی قوی حالات افسردگی دربین زنان دانشجو است - زاروف،. - 2005 مونگرین و لیتر4 دریافتند افرادی که سطح بالایی از خودانتقادی را دارند به خصوص در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند - مونگرین، لیتر، . - 2006
یکی از مفاهیم نسبتاً جدید زیربالینی رفتارهای آزارنده اجتماعی در بین روانشناسان سهگانه تاریک شخصیت5 است که با عنوان روانشناسی جیمز باند6 شناخته میشود - جانسون، وبستر، اسمیت، . - 2009 این ویژگیهای شخصیتی که توسط پالهوس و ویلیامز معرفی و مفهوم سازی شدهاند، عبارتند از: ماکیاولیسم7، خودشیفتگی8 و جامعهستیزی9 که به دلیل داشتن ابعاد مشترکی مانند: ماهیت اجتماعی نامطلوب، رفتارهایی با سنخ پدیداری10 مشابه، همبستگی درونی مثبت ابزارهای آنها با هم - راتمن، - 2012 خودمحوری و فریبکاری، دورویی، سردی هیجانی11، پرخاشگری و خوداغراقی12 برجسته کردن یا اغراق در تواناییهای خود در یک خوشه مفهومی قرار گرفتهاند.
سهگانه فوق گرچه از نظر اجتماعی ناپسند و نامطلوب بهشمار میآیند ولی در حوزه عملکرد بهنجار قرار دارند. به عبارتی اشکال مختلف آنها را میتوان در جمعیت عادی مشاهده کرد - پالهوس، ویلیامز، . - 2002 صفت شخصیت ماکیاولیسم توسط کریستی در سال 1970 بر اساس نوشتههای سیاستمدار و نظریه پرداز ایتالیایی قرن شانزدهم میلادی، نیکولو ماکیاولی1 درباره ویژگیهای یک شهریار موفق ابداع شد - کورال، کالوت، . - 2000 کریستی2 و گیس در سال 1970با توجه به ویژگیهای مورد نظر ماکیاولی چند ویژگی را برای این صفت شخصیتی مشخص کردند - پالهوس و همکاران، . - 2002 باورهای سرد، انسان گریزانه، عیبجویانه، عملگرایانه و غیراخلاقی، فقدان عاطفه و همدلی، برنامهریزی بلندمدت راهبردی انگیزه های سودجویانه مثل پول، قدرت و دنبال کردن اهداف شخصی، فریبکاری، استثمارگری، دورویی و گرایشهای ضداجتماعی. علاوه بر این، افرادی با سطوح بالای ماکیاولیسم دارای ویژگیهایی مانند سلطه جویی، بدگمانی، نفوذناپذیری، کمالگرایی هستند.
عارفی و لطیفیان نیز نشان دادند که همدلی گرم و کفایت اجتماعی در افراد با نمره ماکیاولیسمی بالا نسبت به افراد دیگر پایینتر است. برخی پژوهشگران معتقدند ویژگی بنیادین افرادی با این صفت، آگاهی و استفاده از راهبردهای ارتباطی بینفردی است که به فرد امکان میدهد دیگران را فریب داده، استثمار نموده و دستکاری کند. از این منظر، ماکیاولیستهای موفق کسانی فاقد عاطفه بینشخصی در روابط با دیگران، فقدان نگرانی در مورد قواعد و اصول اخلاقی، نبود آسیب روانشناختی خاص و تعهد اندک ایدئولوژیکی هستند.
صفت خودشیفتگی سه مؤلفه خویشتن، ارتباطهای بین شخصی و راهبردهای خودتنظیمی را در بر میگیرد. خویشتن خودشیفته با مثبت بودن، احساس ویژه و منحصر به فرد بودن، خودبینی، حق به جانب بودن و میل به کسب احترام و قدرت مشخص میشود. ارتباطهای بینشخصی خودشیفتهوار دربرگیرنده سطوح پایین همدلی و صمیمیت هیجانی است. در این نوع ارتباط روابط سطحی وجود دارند که میتوانند طیف متنوعی از برانگیزاننده و درگیرکننده بودن تا استثمارگری و فریبکاری را شامل شوند. راهبردهای خودتنظیمی از این دست، برای حفظ خودانگارههای متورم بکار میروند. به عنوان نمونه، یک فرد خودشیفته همواره در پی کسب احترام، توجه و اعتبار به هر قیمتی است.
روابط اجتماعی وی بیشتر حالت بازیهای ارتباطی را دارند تا روابط انسانی باکیفیت - کامپبل، هافمن، . - 2011 شخصیت جامعهستیز یا سایکوپات، به عنوان ضلع سوم مثلث تاریک شخصیت، از دیرباز به عنوان یک نشانگان مورد علاقه و توجه متخصصان بالینی بوده و در سالهای اخیر به عنوان یک سازه جالب در بین مردم عادی و در اشکال زیربالینی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این مفهوم نخستین بار در سال 1941 توسط کلکلی3 در کتاب ماسک سلامت روانی معرفی شد - هری، . - 2007 اما بررسی آن در حوزه شخصیت و در شکل زیربالینی عملاً توسط ری در سال 1982پایهریزی شد - فرنهام، ریچارد، پالهوس، . - 2013 کلکلی اعتقاد داشت این گروه به راحتی قابل شناسایی نیستند، زیرا ماسکی بر چهره دارند که به آنها امکان سازگاری با محیط را میدهد.
کلکلی اعتقاد داشت 16 ملاک هسته اصلی این سازه هستند که بنیاد ساخته شدن آزمونهای سنجش این شخصیت قرار گرفته است - هری، . - 2007 شخصیت جامعه ستیز دارای دو شکل اولیه و ثانویه است. در شکل اولیه این شخصیت دارای نقص عاطفی ارثی است و با ویژگیهایی مانند خودخواهی، بیرحمی، فقدان عاطفه بین شخصی، جذابیت سطحی، ستمگری و استثمار دیگران مشخص میشود. در شکل ثانویه که نتیجه عواملی مانند طرد یا بدرفتاری والدین است، فرد دچار آشفتگی عاطفی میباشد که با خصوصیاتی مثل سبک زندگی جامعه ستیز و خصومت همراه است.