بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله با هدف زمینهسازي براي توسعه علوم انسانی اسلامی، بهطور عام و تأسیس پارادایم یا الگویی براي جامعهشناسی اسلامی خانواده و جنسیت بهطور خاص، بهبررسی مهمترین مبانی پارادایمی یا پیشفرضهاي معرفتشناختی، هستیشناختی، ارزششناختی و روششناختی یک جامعهشناسی اسلامی با تأکید بر حوزة مطالعات خانواده و جنسیت میپردازد. پذیرش دین بهعنوان یکی از منابع معرفتی در علم، توجه به تبیینهاي غایتشناختی الهی، تأکید بر عقلانیت نظري و عملی، فطرت و تفاوتهاي طبیعی زن و مرد بهعنوان مبانی انسانشناختی، درج سنتهاي اجتماعی و تاریخی به مفهوم قرآنی آن در ذیل عنوان قانونمندي اجتماعی، در نظر گرفتن خدا و موجودات ماورائی در تحلیلهاي اجتماعی و رد نسبیتگرایی ارزشی، ویژگیهایی هستند که این پارادایم پیشنهادي را از دیگر پارادایمهاي موجود در علوم اجتماعی متمایز میکنند، ضمن آنکه از نظر پذیرشمدلهاي رایج تبیین، تأکید بر هویت مستقل فرد و جامعه و دفاع از جانبداري ارزشی در علم، بین این پارادایم و پارادایمهاي موجود یا دستکم برخی از آنها مشابهت وجود دارد.
واژههاي کلیدي: پارادایمسازي، جامعهشناسی اسلامی، جامعهشناسی خانواده وجنسیت
.1 مقدمه
پارادایم، تصویري بنیادي از موضوع بررسی یک علم است. پارادایم تعیین میکند که در یک علم چه چیزي را باید بررسی کرد، چه پرسشهایی را میتوان پیش کشید، این پرسشها را چگونه باید مطرح کرد و در تفسیر پاسخهاي بهدست آمده چه قواعدي را باید رعایت کرد. پارادایم گستردهترین وجه توافق در چهارچوب یک علم است و در جهت تفکیک یک اجتماع - یا خرده اجتماع - علمی از اجتماع دیگر عمل میکند. پارادایم، سرمشقها، نظریهها، روشها و ابزارهاي موجود در یک علم را دستهبندي، تعریف و مرتبط میکند - ریتزر، 1385، . - 632با توجه به این تعریف، مقصود از مبانی پارادایمی جامعهشناسی در عنوان این مقاله، پیشفرضهاي معرفتشناختی، هستیشناختی، ارزششناختی و روششناختی این علم است که در حد واسط میان فلسفه و علم قرار میگیرند، یعنی هرچند محتواي فلسفی دارند، اما بهدلیل آنکه ناظر به واقعیت تجربیاند، از مبانی فلسفی محض متمایز میشوند - ایمان، 1388، . - 254
باید دو نکته را درخصوص استفاده از اصطلاح پارادایم یادآوري کرد: -1 در استفاده از این اصطلاح فقط دلالتهاي واژگانی آن مدنظر هستند، نه دلالتهاي نظري آن، از جمله نگاه نسبیتگرایانه به پیشرفت علم که نظریه انقلابهاي علمی توماس کوهن1بر آن دلالت دارد. -2 هرچند تحقق پارادایمهاي علمی معمولاً جنبه پسینی داشته است، یعنی پس از فعالیتهاي متمادي محققانِ یک حوزة علمی و گسترش و ارتقاي روشهاي تحقیق در آن حوزه و حصول وفاق نسبی در مورد آنها، شاهد شکلگیري یک یا چند پارادایم بودهایم، ولی در طراحی پارادایمهاي پیشینی براي حوزههاي علمی، اشکال منطقی بهنظر نمیرسد.بههرحال، پارادایمهاي علوم اجتماعی را داراي عناصر متعددي دانستهاند.
از جمله، یکی از فیلسوفان علوم اجتماعی عناصر زیر را مطرح کرده است: هدف تحقیقات اجتماعی، ماهیت واقعیت اجتماعی، ماهیت انسان، ارتباط میان علم و شعور عامیانه، مؤلفههاي سازندة تبیین یا نظریه مربوط به واقعیت اجتماعی، معیار تعیین درستی یا نادرستی نظریه، معیار پذیرش شواهد و دادهها و جایگاه ارزشهاي اجتماعی- سیاسی در علم - نیومن، . - 1997 وي سپس این عناصر را مبناي مقایسه بین سه پارادایم اصلی علوم اجتماعی، یعنی پارادایمهاي اثباتگرایانه، تفسیري و انتقادي، قرار داده است - همان - .اما تعبیر پارادایم اسلامی بر الگویی از علم دینی استوار است که اینجانب در کتابگامی به سوي علم دینی معرفی کردهام.
این الگو دو سطح متمایز تجربی و فراتجربی را براي علم دینی ترسیم میکند. در سطح نخست در مقام گردآوري بهطور عمده از روش استنباط فقهی- تفسیري و در مقام داوري از روش تجربی و در سطح دوم به فراخور مورد از هر یک از روشهاي معتبر، اعم از وحیانی، عقلی و تجربی استفاده میشود.این مقاله، به بررسی پارهاي از مهمترین مبانی پارادایمی یا پیشفرضهاي معرفتشناختی، هستیشناختی، ارزششناختی و روششناختی یک جامعهشناسی اسلامی با تأکید بر حوزة مطالعات خانواده و جنسیت میپردازد. مباحث آتی با نگاهی تطبیقی به پارادایمهاي سهگانه و با توجه به مهمترین عناصر یاد شده، در سه بخش مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و ارزششناختی ارائه و به لوازم روششناختی هر یک از مبانی نیز اشاره خواهد شد.
.2 مبانی معرفتشناختی
1-2 منابع و روشهاي معرفت
از آن زمان که ایدئولوژي سکولاریسم بر اندیشه دینی در غرب چیره شد و دین از مقام پیشین خود بهعنوان منبع معرفتی خلع گردید، اندیشه غربی اغلب تحت تأثیر کشاکش عقلگرایی و تجربهگرایی قرار داشته است. البته دین بهعنوان منبع معرفتی همچنان طرفدارانی در دورة جدید داشت و حتی شاهد شکلگیري گرایشی با عنوان جامعهشناسی مسیحی در برابر جامعهشناسی سکولار در قرن نوزدهم میلادي