بخشی از مقاله

چکیده        

بی تردید از عناصر تأثیر گذار بر فرهنگ و اندیشه یک سرزمین علومانسانیاست کهدر طول زمان بادگرگون شدن علومدیگر متحول گردیده است. علوم انسانیاگرچهازغناي کافی برخورداربودهاست،درسیر تحول فکري جوامع در این مرز و بوم نتوانسته است جایگاه مناسب خود را به دست آورد. بر همه روشن هرگونه است که تغییرو دگرگونی در ساختار علوم تجربی و ریاضی به دنبال خودتغییر قابل توجهی در نگرش به فرهنگ و اندیشه جامعه خواهد گذاشت؛درحالی کهعلوم انسانی باید بینش زمینه هرتحولی باشد و این مهم خود مستلزم حضورعلوم انسانی همپاي دیگر علوممقالهاست. نگارنده در این  ابتدا با تعریف علم،تاریخ تقسیمبندي علوم و نقش آن در روند رشد و گسترش تفکر به خصوص در تمدن اسلامی پرداخته، آنگاه با نگاهآسیب شناسانه به ارائه راهکارهاي ارتقاء علوم انسانی میپردازد که به صورت خلاصه عبارتنداز:

.1نداشتن نظریه پردازي قوي و دقیق درراستاي تعریف درست و گویاازاین علوم و بیان نقش آن در اعتلاي جوامع.

.2بیرغبتی نیروهاي توانمند بهواسطه شفاف نبودن آینده اجتماعی و اقتصادي افراد.

.3روشمندنبودنآموزش درسطوح مختلف کهدر نهایت به انباشتذهنی،عدم تواناییتحلیل صحیح از مطالب و نیز نبود تفکر خلاق و نقاد می انجامد.

4.فاصلهگرفتن رشتههاي علومانسانیازعلوم تجربی وریاضی و مهجوریت علوم انسانی بواسطه موانع اجتماعی،ساختار متون و...

5.حضور نداشتن علوم انسانی در متن زندگی و به حاشیهرفتن و تدریس نمودن آن بدون شناخت نیازهاي جامعه که به نا کارآمدياین علوم در رفع مشکلات جامعه می انجامد.

6.دستمایه سیاسی قرار گرفتن حوزه هاي علوم انسانی بهواسطه حضور مهرههاي سیاسی دررأس مدیریت کلان برنامه ریزي در رشته هاي علوم انسانی.

7.استفاده نکردن از بخش خصوصی در امور تحقیق و پژوهش براي سرعت بخشیدن به این امر در علوم انسانی.

8.عدم تخصیص بودجه کافی براي رسیدن بهاهداف برنامه ریزي کلان.

9.سرگردانی تحقیقات و پژوهشهاي موجوددرمقطع کارشناسی ارشد و دکتري و به فراموشی سپردن طرحهايآنها براي برنامه ریزي.

.10عدم بازخوانی متون کهن و غنی به زبان نسل امروز با منطقی که از اصالت آنها کاسته نشود.

بهنظر میرسد باید با شناخت و توسعهروشهاي آموزش علوم انسانی در مقاطع مختلف بهتسهیل و بهبودآنها پرداخت و بابیان منطق مناسب این علوم و زبان آشنا به فهم دقیق و عمیق متون پرداخت و با تربیت متخصصان به زیر شاخههاي متعدد در هررشتهکه به تنوعدراین رشته وگرایش بهسوي آن همت گماشت.

کلیدواژها: علومانسانی،آسیب شناسی،نظریه پردازي، تفکر خلاق،ایران

مقدمه

علومانسانی یکی ازعوامل موثروسازندهفرهنگ،سنت و تاریخهرجامعهاست که در طول زمان بادگرگون شدن علومدیگر متحول گردیدهاست؛ولی در سیر تحول علوم نتوانستهاست جایگاهمناسب خویش را بهدست آوردو حتی تاثیرات فرهنگی ناخواسته نیز به دنبال داشته است؛درحالیکهعلومانسانی باید پیش زمینه دیگر علومباآنهاهمسویینمایدوجامعهرا براي پذیرش تغییرات جدید آمادهسازد.سرسطر برايرسیدن بهاین هدف باید به تعریف درستی از این علوم و شاخه هاي مرتبط با آن پرداخت تا موضوعات،اهداف و غایات هر یک مشخص شودو به یک تقسیم بندي صحیح برسد و این هدف جز با مدیریت پیشرفته منابع انسانی و برنامه ریزي کلان میسر نخواهد بود. تقسیمبندي علوم پیشینه بسیار عمیق در این سرزمین دارد. اولین تقسیم بندي علوم در اسلام به دوران کندي میرسدو سپس فارابی و بوعلیآنراتکمیل کردند.

عدم توجه به تغییرات و تقسیمات علومانسانی شاخه بهزیر هاو کاربرديمیاننشدنآنهابهفاصله این علوم بادیگر علوم خواهدانجامید که به دنبال خودبیرغبتی نیروهاي توانمند به سمتاین علومرادربرخواهدداشت کهنگارندهدراین مقاله به شرح این عوامل خواهد پرداخت.روشن است کههر گونه تغییر و دگرگونی در ساختار علومتجربی وریاضی بهدنبال خود تغییر قابل توجهی در نگرش به فرهنگ واندیشه جامعه خواهد گذاشت؛ در حالیکهعلومانسانی باید پیش زمینه هر تحولی باشد و جامعه را براي پذیرش علوم جدیدبهگونهايآمادهسازد کهدچارآسیبهاي فرهنگی و اجتماعی نشود که در نهضت ترجمه تاریخ گواهاست و چون مسلمانان خودخواستار ترجمهعلوم و ورود آن بهعالماسلام شدند،تغییرات فاحش فرهنگی و بهدنبال آن آسیب اجتماعی در پی نداشتهاست وهرگونه تغییر فرهنگی به دنبال انتقال علوم صورت می

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید