بخشی از مقاله

چکیده:

مفاهیم فکري مثنوي مولانا بسیار عمیق و پرمغزند و دریافت و درك آنها به تحقیق و تفحص بسیار نیاز دارد؛ این نکته آنگاه که سخن از شناخت ماهیت و ذات انسان به میان میآید، پیچیدهتر و دشوارتر رخ مینماید؛ این مقاله به ارائهي راهکاري جهت بهتر شناختن خود انسان، بر اساس تفکرات مثنوي پرداخته است و به واسطهي ترسیم یک مدل فرضی براي مغز، تلاش نموده تا جنبههاي فکري انسان را نمایش دهد. کهنگی و نوي، دو مقوله ي مطرح شده در مثنوي را در این مقاله به چالش کشیده و نظر مولانا را در مورد آنها به نقد گذاشتهایم، سپس با طرح سؤالاتی پیرامون آن و پاسخ به آنها، سعی در روشن نمودن مفاهیم داشته و در ادامه به بررسی تعدادي از داستانهاي مثنوي از این دیدگاه پرداختهایم.

واژگان کلیدي: مثنوي مولوي، شناخت، کهنه، نو، تفکر، عقل، بایگانی دراز مدت.

مقدمه:

در دنیاي پر رمز و راز اندیشههاي انسانی، یافتن شاهراههاي زندگی و سلامت بسیار دشوار است؛ لذا انسانها همواره به دنبال راه و روشی صحیح تر براي زندگی خود هستند. غم دنیاي بعد از مرگ، آدمی را بر آن داشته است که به درون خود بنگرد و به کنکاش بپردازد تا با شناخت بیشتر خویش، بهتر بتواند راه را از چاه باز شناسد، از جمله افرادي که در این مسیر گام برداشته و در آثارش این نکته به خوبی جلوه میکند، پیر بلخ، مولانا است که اندیشه هاي او فرا راه بسیاري از مردم دنیا قرار گرفته و اقبال به سوي او بسیار است و روز به روز هم افزایش مییابد. اما این نکته نیز وجود دارد که دنیاي رازناك اندیشه، درك نوشتههاي این مرد سترگ را دشوار نموده و براي پی بردن به افکار و عمق اندیشههاي او باید مراحل بسیاري پیمود؛ بهگونهاي که اندیشمندان بسیاري بر آثار او شرح نوشته و سعی در دریافت بهتر و تشریح و روشن سازي آموزهها و درك دقایق سخن او داشتهاند.

کهنه و نو وعقل اندیشی از مفاهیمی است که درك آن در مثنوي مولانا نیاز به تفحص و باریک اندیشی خاصی دارد.در مواجهه ي ابتدایی با این موضوعات در اشعار مولانا ،نخست به برداشتی سطحی از آن میرسیم اما در ژرف ساخت داستانها و نکته هاي آموزنده ي آن به ناگاه فرو میمانیم و به قول مولانا : - عقل در شرحش چو خر در گل بخفت - . پژوهشگران بسیاري در تبین کهنه و نو مطالب نوشته اند و هر یک از دیدگاهی به بررسی آن پرداخته اند از جمله آقاي رزگار محمدي با مقاله اي تحت عنوان "هستیشناسی جان در دیدگاه مولانا از زاویه روانشناختی" به نو شدگی و تغییر پرداخته است. اما این مختصرتلاش دارد که بتواند از دیدگاهی متفاوت تر چون کورسوئی، اندکی از این راه پر خطر را باز نماید تا نه سالکان راه، بلکه تودهي مردم نیز از این نفیسه بهره مند گردند.

هر دکانی راست سوداي دگر      مثنوي دکان فقراست اي پسر - مولانا، 1375، د - 1528 :6

اندیشهي نوگرایی در مثنوي:

بیشتر تناقضهایی که در مثالها و حکایتهاي مثنوي آورده شده اند، همگی به یک مفهوم اشاره دارند و آن، دور ریختن کهنهها و گراییدن به نوي است. در سراسر مثنوي چنین اندیشه اي به اشکال مختلف، همواره جاري است بهطوري که میتوان یکی از پایههاي مهم اندیشههاي مولانا را بر اساس همین موضوع دانست. بهتر است بگوییم مولوي خود حاصل همین تناقضها است. او قبل از ملاقات شمس فردي کاملاً رسمی، مقید و مکتبی است؛ اما بعد از ملاقات با شمس شخصیتی کاملاً متفاوت با گذشته میشود؛ آنگونه که مردم و شاگردانش، شمس را به گمراه کردن او متهم میکنند و تصمیم به قتل او میگیرند. سخن از رقص و سماع و میو مستی،گریز از درس و مدرسه و دیگر رفتارها، با شخصیت پیشین او تناقضی روشن داشت که شاگردانش را متعجب میساخت. رفتار او همان رفتاري است که از شیخ صنعان در منطق الطیر عطار میبینیم؛

اما سخن بر سر این است که چگونه چنین تحولی در او حاصل گردیده است؟ آیا مولانا آموخته هاي پیشین خویش را به یکباره کنار نهاده بود ؟ تحول در مولوي از چه نوع تحولاتی است که او را انسان برتر معرفی میکند؟ آن چه روشن است این که شمس در آن مدت کم، به اندوخته هاي مولانا نیفزوده است بلکه شیوهي استفاده ازاندوخته هاي پیشین اورا با کیفیتی دیگر به او یاد داده است. در واقع زمین حاصلخیز فکري مولانا را شخم زده و محصولی بهتر و پر بارتر از آن به دست آورده است . با این توضیح میتوان گفت با ویران نمودن اندیشه هاي کهن - اطلاعات بایگانی شده - محصولی جدید به دست میآید.

هر بناي کهنه کĤبادان کنند    نه که اول کهنه را ویران کنند؟ - مولانا، 1375، د - 2351:4

برگها و میوههاي نو ز غیب    از پی آن کهنگی بی هیچ ریب

هین در این بازار گرم بینظیر    کهنهها بفروش و ملک نو بگیر

تا که از کهنه بر آرد برگ نو    بشکفاند کهنه صد خوشه ز گو

آن یکی آمد زمین را میشکافت    ابلهی فریاد کرد و برنتافت

کاین زمین را از چه ویران میکنی    میمی شکافی و پریشان میکنی؟

گفت اي ابله برو بر من مران    تو عمارت از خرابی بازدان

کی شود گلزار وگندم زار، این    تا نگردد زشت و ویران، این زمین؟

کی شود بستان وکشت و برگ و بر    تا نگردد نظم او زیر و زبر؟ - مولانا 1375، - 2345-2341 :4

با این توضیحات پرسشهایی ممکن است به ذهن برسند؛ مثلاً: اندیشههاي کهنه کدام اندیشهها هستند؟ چه اندیشهاي را اندیشهي نو بنامیم؟، تناقضها کدامند؟ و چگونه تناقضها را بشناسیم؟براي پاسخ به این پرسشها به راهکار زیر توجه فرمایید: اگر ساختار مغز انسان را به طور ساده و فرضی این گونه تصور کنیم، به سادگی میتوان دریافت که بیشتر حجم مغز انسان را بخش بایگانی دارز مدت فرا گرفته است. حتی اگر مغز آدمی را به صورت کیفی درنظرآوریم،بازبیشترین اطلاعات واندوختههاي آدمی را مطالب بایگانی شامل میشوند؛ همان چیزي که در رایانه از آن به عنوان » هارد « یا » حافظه « یاد میشود. اگر بخواهیم بایگانی را مورد تحلیل و بررسی قراردهیم، باید بگوییم تمام هویت انسان را شامل میشود؛ البته بجز جسم انسان. همان چیزي که مولانا از آن به عنوان اندیشه یاد میکند.

اي برادرتو همه اندیشهاي      مابقی خود استخوان و ریشهاي - مولانا، 1375،د - 277 :2

بایگانی دراز مدت

اگر اطلاعات و اندوختههاي ذخیره شده در مغز فردي را از او بگیرند او چیزي نیست جزجسم بیحرکت، پس »ما« یعنی » اطلاعات ما« اگر میگوییم»من« درمورد این کلمه اطلاعات داریم. یا وقتی آدرس خانهمان را میدهیم اطلاعات مربوط به آن را قبلا ذخیره کردهایم. اگر هریک از ما بخواهد مجموعه اطلاعات ذخیره شده در مغزش را به یاد آورده یا بشمارد،از توانایی خارج است و شمارش اندکی از آنها نیز فرصت بسیار میخواهد. براي مثال به مواردي اندك اشاره میکنیم. نام شخص، محل تولد، محل زندگی، نام پدر مادر، شکل ساختمان، نام دوستان، نام شهرمان، محل، کوچه ها، خیابان ها، درسهاي که در کلاس آموختهایم، خاطرات، هم کلاسی ها، نام اشیا، اطلاعات در مورد آسمان، زمین، دریا و بسیاري دیگر که هر کدام از این ها به انواع دیگر تقسیم میشوند و توده اي انبوه از اطلاعات را شامل میشوند.

تمامی مواردي که بر شمردیم در بایگانی بلند مدت، ذخیره شده اند و ما همواره از آنها استفاده میکنیم تا خود و محیط خود را بشناسیم. البته ذکر این نکته لازم است که ما همه این اطلاعات را از دوران تولد تا زمان پیري کم کم میآموزیم. در بایگانی کوتاه مدت اطلاعات در زمان خاص به ما منتقل میشود - بیشتردر زمان حال - و اگر آنهارا تکرار نکنیم به زودي فراموش میشوند.این اندوختهها بایگانی کوتاه مدت را تشکیل میدهند .فرمول ریاضی که در کلاس مطرح گردیده است وما آن را فراگرفته ایم، در بایگانی کوتاه مدت ذخیره میشود و اگر تکرار نشود بزودي فراموش خواهد شد. یا ممکن است شعري را حفظ کرده باشیم و بر اثر عدم تکرار از یاد برده باشیم. میتوان گفت این اندوخته ها قسمت کمی از مغز را فراگرفته اند ودر مقایسه با رایانه و در اصطلاح رایانه اي آن میتوان به این قسمت، حافظهي جانبی، حافظهي غیر دائمی یا ROM گفت. اما تفکر، همانند نرم افزاري از مغز آدمی است که با توجه به حجم کم آن میتواند تمام اطلاعات را مورد بررسی قرار دهد ودرستی ونادرستی و چگونگی آنها را نقد کند. اصطلاح رایانه اي این قسمت از مغز همان » سی پی یو « cpu یا پردازشگر است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید