بخشی از مقاله

چکیده:

بررسی هدف های آموزش و پرورش در سطح جهان و ایران نشانگر این است که برای مقابله مناسب با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده ،نیاز به پرورش افرادی داریم که با اتکا به نیروی اراده وتعقل خود ؛منطقی و خلاق بیندیشند. این موضوع چند سالی است مورد توجه بسیاری از اندیشمندان ومسئولان جوامع مختلف ،به ویژه جوامع در حال توسعه را به خود جلب نموده است. به نحوی که جایگزینی آموزش و پرورش پویا و خلاق به جای آموزش و پرورش ایستا و سازشی مورد عنایت خاص قرار گرفته است. برای دستیابی به چنین هدفی داشتن افرادی خلاق از اهمیت خاصی برخوردار است.تحقیقات نشان داده که افراد خلاق توانایی پرورش خلاقیت را دارند. براین اساس در این مقاله به بررسی راه های پرورش خلاقیت در مدارس ابتدایی پرداخته شده است.با این هدف که با شناسایی موانع خلاقیت در جهت رشد و پرورش آن گام برداریم.

کلمات کلیدی : خلاقیت – آفرینشگری – تفکر - خلاق

مقدمه:

خلاقیت موهبتی الهی است که در فکر،اندیشه،قلم،رفتار و عمل انسان جلوه پیدا می کند و اگر زمینه ی بسط ،تربیت و تمرین آن فراهم نشود،از نعمتی حیاتی محروم مانده ایم .چنان که اکثر دانشمندان و محققان معتقدند: اساس قدرت انسان خلاقیت اوست.همه ی جوامع به خلاقیت نیاز دارند،زیرا رمز اصلی و اساسی پیشرفت و مانع وابستگی یک جامعه ی پویا است. خلاقیت یکی از ویژگی های بارز انسان است و از دسته فرایندهای عالی مغز که نقش به سزایی در شکل گیری شخصیت ،زندگی وآینده فرد بازی می کنذ.امروزه اکثر اندیشمندان اتفاق نظر دارند که اساس تمدن انسان برخلاقیت نهاده شده است .بنابراین بقا و تعای هر جامعه به میزان توجه و اهمیتی که برای گسترش خلاقیت به عمل می آورد بستگی دارد

.از مهم ترین عوامل رشد و توسعه هر جامعه ،یافتن زمینه های بروز تفکر خلاق و یافتن نیروهای مستعد و خلاق و پرورش صحیح آنها می باشد.[3]خلاقیت دارای عناصر تشکیل دهنده ای نیز هست .اولین عنصر قلمرومهارت هاست که مربوط به استعداد آموزشی و تجربه در یک زمینه خاص است.افراد برای آن که در یک زمینه خلاق گردند باید مهارت لازم در آن زمینه را داشته باشند . عنصر دوم مهارت تفکر خلاق است .همه ی افراد از ویژگی های مختلفی برخوردارند که باعث می شود آنها مهارت های خودرا در راه جدیدی به کار اندازند که می توان این ویژگی را با آموزش وتجربه گسترش داد.

عنصر سوم انگیزه است.انگیزه میل به کار به خاطر همان کاراست زمانی انگیزه ایجاد می شود که فرد آن را جذاب ببیند .محلی که این سه عنصر برخورد کند جایی است که فرد را به سوی خلاقیت سوق می دهد.[3] مایر ووایربرگ خلاقیت را این گونه تعریف کرده اند: توانایی حل مسایلی است که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته است.[6] پس به طور کلیخلاقیت یعنی فکرکردن به مسئله و حل کردن آن به گونه ای که دیگران به آن نگاه نکنند. عوامل خلاقیت را می توان به دو دسته ی کلی ،فردی و اجتماعی تقسیم کرد.آمابیل - 1988 - در نتایچ پژوهش بسیار وسیعی که در مصاحبه از 120 دانشمند به عمل آورد از این تقسیم بندی استفاده کرد .بعضی از عوامل محیطی خلاق که در نتیجه این مصاحبه به دست آورد عبارتند از -1: آزادی - 2 منابع کافی -3وقت کافی 4 -جومناسب - 5 طرح تحقیق مناسب -6 فشار - که گاهی همین فشار باعث بروز خلاقیت شده است - هم چنین عوامل فردی از دیدگاه این دانشمندان عبارتند از : -1 ویژگی شخصیتی متنوع -2 خود انگیزی -3 توانایی های شناختی خاص -4 تمایل به خطر کردن -5 تخصص در رشته -6 تجارب متنوع. از مهم ترین عوامل فردی به هوش ،ویژگی شخصیتی و انگیزه درونی می توان اشاره کرد از عوامل اجتماعی ،خانواده و  مدرسه به عنوان عامل اصلی در تعلیم و تربیت رسمی و غیررمی می توان اشاره کرد .تجربه و آموزش هم که جز عوامل اجتماعی است می تواند به عنوان انگیزه بیرونی دررشد خلاقیت موثر است نام برد.

بعضی از صفات مهم افراد خلاق عبارت است از:الف - خودنظمی در کار ب - پشتکار در مواجهه با شکست ج - استقلال د - تحمل ابهام ه - تمایل برای پذیرفتن خطر[3] ایجاد فرصت برای پرورش خلاقیت برای هر جامعه به منزله مرگ و زندگی است در حال حاضر که جهان پر شتاب و نوگرا ست پس چاره ای جز پرورش خلاقیت و شناسایی افراد خلاق که ضامن حیات و ماندگاری مامی باشد نیست[8]
خلاقیت و نوآوری مهم ترین اسلحه بشر است که می تواند با استفاده از آن برمشکلات و سختی های روزگار فائق آید. .[8] حال اگر عادت ها رانشکنیم و مانند قبل عمل کنیم ودر محدودهی مقررات و قوانین وضع شده که به ما یادداده اند عمل کنیم ،روزی می رسد که ما دچار ناامیدی و یاس خواهیم شد پس باید از قوانین قدیمی الهام گرفته و به مسائل نو و بادید انتقادی بنگریم ، آن جاست که متوجه می شویم که آن چه را می دانستیم در موقعیت جدید با نگاهی نو به کار گرفته ایم.

هر چند توانایی تفکر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطری در انسان به ودیعه نهاده شده است اما ظهور آن مستلزم پرورش است .تورنس معتقداست که انسان برای بقا نیازمند است که قدرت خلاق کودکان را توسعه و مورد استفاده قرار دهد .[3] محققان معتقدند همه انسان ها در کودکی از استعداد خلاق برخوردارند لکن عدم وجود محیطی مناسب و بی توجهی و  عدم تقویت این توانایی مانع ظهور آن می گردد.بچه ها در مدرسه مدت زمانی را سپری می کنند و تجربه های مدرسه نقش اساسی در خلاقیت آن ها در آینده دارد. - خلیلی - 1382 تصور کردن ،تنوع در اندیشیدن ،یافتن راه حل های تازه ،درک روابط میان پدیده ها ،شناخت ابعاد مختلف موضوع و....دانش آموزان را در رسیدن به سطح بالای تفکر ،یعنی تفکر خلاق یاری می دهد[6]
رنزولی نظریه جالبی را در رابطه با عوامل موثر در پرورش خلاقیت در مدرسه ارائه می دهد .سه عنصر اصلی نظریه او عبارتند از :معلم،دانش آموز ،برنامه درسی ،ترکیب مناسب این سه عنصر منجر به یادگیری موثر و خلاق خواهد شد.[3]

معلم که از انگیزه خلاق برخوردار است ،هم خود الگویی برای خلاق بودن است و هم فرایند خلاقیت را تقویت می کند چنین معلمی به دانش آموز آزادی لازم را داده تا خود کشف کند.اوفرصت را در اختیار دانش آموز داده تا کنجکاو باشد وبپرسد و با عشق و شادی اورا مشوق خواهد بود در چنین شرایطی دانش آموز احساس امنیت کرده ونگران از اظهار نظر و پرسیدن نیست ،در چنین کلاسی معلم در کنار دانش آموز است و او را هدایت می کند .استفاده از روش ها و الگوهای فعال تدریس دانش آموز را کمک می کند تا منفعل شود واورادررسیدن به خلایت یاری می نماید. برنامه های درسی فشرده ،حجم مطالب زیاد و عدم تسلط معلمان به شیوه های جدید و تکنولوژی جدید می تواند از عواملی باشد که مانع خلاقیت دانش آموزان شود.هم چنین غیر استاندارد بودن فضاهای آموزشی جهت اجرای روش های فعال و کارهای گروهی نیز می تواند جز عواملی است که می تواند مانع خلاقیت شود.آموزگاری که خود از ایده های جدید و سوالات غیر معمول واهمه دارد و خود خلاق نیست و سعی می کند امورش را تکراری و طبق عادات روزانه انجام دهدو برای همه ی دانش آموزان بدون توجه به تفاوت های فردی یک دستور را تجویز می کند و سنت شکنی را مجاز نمی داند و معتقد است با تکرار و تمرین بچه ها یاد می گیرند نه تنه در موردخلاقیت دانش آموزانش گامی برنداشته بلکه مانع رشد و پرورش آن نیز خواهد بود

بنابراین برای داشتن جامعه ای پویا و فعال نمی توان از نقش و جایگاه آموزش و پرورش به خصوص مدرسه به راحتی گذشتودر تشخیص و پرورش کودکان مستعد و خلاق و ایجاد انگیزه نقش مهمی دارد.پس لازم است معلمان به عنوان پرورش دهندگان خلاقیت از نظر عاطفی،آموزشی و.. مواردی هم چون تشویق ، استفاده از روش های فعال و..را استفاده کنند تا بهتر بتوانند به خلاقیت برسند. لازمه ی داشتن جامعی فعال ،داشتن کودکان فعال و کنجکاو است که به هر چیز نگاه کند ،فکر کند و ببیند جه کاربردهایدیگری برای هر چیز وجوددارد واز چه راه های دیگر می توان مشکلات و مسائل را حل کردواگراین امر مورد توجه قرار نگیردودر زمان خود همراه تغییرات جهان پیشرفت نکند و در برابر تغییرات مقاومت کند مانند این خواهد بود که انسان بالغ بخواهد از لباس نوزادی خود هم اکنون استفاده کند که این امر غیر ممکن است.پس باید انسان همگام با تغییرات حرکت کند و نباید خود را به قضا و قدر بسپارد و بگوید هر چه شد بادا باد برای پرورش خلاقیت باید محکم و استوار گام برداریم ،گاهی به عقب بنگریم تا ببینیم کجا بودیم و الان کجا هستیم ولی نباید عقب گرد کنیم که این عامل مانع پیشرفت خلاقیت و نوآوری خواهد بود .
هدف از پژوهش حاضر به بررسی راه های پرورش خلاقیت در کودکان ابتدایی پرداخته تا قدمی جهت بهبود جامعه ی خلاق و توانمند برداشته شود.

نظریه های فلسفی آفرینشگری:

"آفرینشگری عبارت ازکشف و بیان چیزی است که هم برای فرد خلاق تازگی دارد و هم به خودی خود یک موفقیت است.از آن جا که در مورد آفرینشگری،نظریه ای که مورد پذیرش همگان باشد وجود ندارد لازم است در این جا به تعدادی از نظریه های متفاوت گذشته و حال را مورد ملاحظه قرار دهیم نظریه جهان باستان:یکی از قدیمی ترین مفاهیم آفرینگری نظر براین دارد که آفرینشگراز الهام خدایی برخوردار است.سورکین معتقد است که بزرگترین دست یافته های خلاق ،نتیجه ی نیرویی فرا طبیعی-فراحسی است. آفرینشگری به عنوان دیوانگی:سنت دیگری که به دوران باستان برمی گردد ،آفرینشگری را طبیعتاَ شکلی از دیوانگی تلقی می کند .این دیدگاه خودجوشی و غیر عقلایی بودن ظاهری آفرینندگی را نتیجه جنون می داند.به عقیده فروید،هنرمند کسی است که هنر را وسیله ای برای ابراز تعارض های درونی خود می بیند که در غیر این صورت ،به شکل روان نژندی بروز می کند.

نظریه های جدید فلسفی:

آفرینشگری به عنوان نبوغ شهودی:بنابر دیدگاهی که بعدا رایج شد ،آفرینشگری شکلی سلیم و گسترش یافته از شهود است.آفرینشگر ،گرچه دیگر نابهنجار و یا بیمار تلقی نمی شود ، اما هنوز شخصی نادر و از گونه ی متفا وتی است . چنین شخصی در خلال کنش خلاق ،آنچه را که دیگران فقط به طور استدلالی و در دراز مدت در می یابند،بلا واسطه و مستقیماَ درک می کند. کانت آفرینشگری را با نبوغ هم ردیف دانست .استدلال او این گونه بود که آفرینشگری فرایندی طبیعی است که قوانین خود را می سازد به طوری که یک اثر خلاق،از قوانین منحصر به خود پیروی می کند که غیر قابل پیش بینی است،و از این رو نمی توان آن را رسماَ آموزش داد. آفرینشگری به عنوان نیروی حیاتی:یکی از نتایج نظریه ی تکاملی داروین این بود که آفرینشگری انسانی ،نماینگر نیروی خلاقی است که در ذات خود زندگی ،نهفته است.هر چند که ماده ی بی جان ،از این دیدگاه غیر خلاق

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید