بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی مهدي آذر یزدي پرداختهایم. سپس در میان اثر بازنویسی شدهي او از کلیله و دمنه، در جستجوي مفاهیم تعلیمی و دیداکتیکی بودهایم. محوریت این مقاله بر اساس بررسی اهداف او در برجسته سازي ادب تعلیمی است. اهداف بازنویسی و ساختار بانویسی در آثار او مورد بررسی قرار گرفته است و در مجموع به موارد راستگویی و صداقت، مهربانی و مهرورزي و همیاري و کمک به هم نوع توجه شده و نتایج و هدف آذر یزدي از انتخاب داستان هایی با این درون مایه مورد ارزیابی قرار گرفته است.

مهدي آذر یزدي در سال 1300 در خرمشاه یزد در خانوادهاي جدید الاسلام به دنیا آمد. او از هشت سالگی همراه پدرش در زمین رعیتی کار کرد.پدر مهدي آذریزدي، حاج علی اکبر رشید، به شغل زراعت اشتغال داشت و به امور دینی و مذهبی سخت متعصب بود. پدر آذر یزدي، کم سواد و خیلی متعصب بود و مدرسه ي دولتی و کار دولتی و لباس کت و شلوار را حرام می دانست، به همین علت او را به مدرسه نگذاشت. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در منزل هم قرآن، مفاتیح الجنان، حلیه المتقین، عین الحیات، معراج السعاده، نصاب الصبیان و جامع المقدمات را خواند.

در بیست سالگی از کار بنایی به کار در کارگاه جوراب بافی یزد کشیده شد. پس از آنکه صاحب کارگاه جوراب بافی تصمیم به تاسیس دومین کتابفروشی شهر یزد گرفت، او را از میان شاگردان کارگاه به کتابفروشی منتقل کرد. کار در کتابفروشی زمینه آشنایی او با اهالی شعر و ادب را فراهم کرد، و پس از مدتی به تهران نقل مکان کرد و در چاپخانه علمی واقع در خیابان ناصرخسرو مشغول بهکار شد. وي در سال 1336 باتوجه به زمینه مطالعات وسیع قبلی اش شروع به نوشتن داستانهاي گوناگون براي کودکان کرد. او در این راه پنج کتاب در مجموعه قصههاي خوب براي بچههاي خوب و پنج کتاب کوچکتر در مجموعه »قصههاي تازه از کتابهاي کهن« انتشار داد.

مهدي آذر یزدي بیش از مرگش درباره انگیزه اش از داستان نویسی براي کودکان و نوجوانان گفته بود: . . . » من نوشتن » قصههاي خوب براي بچههاي خوب« را در سن 35 سالگی شروع کردم. در زمانی که هیچ کتابی براي کودکان وجود نداشت و من استطاعت مالی و فکري آن را به درستی نداشتم، چون اصولا با کودکان سر و کاري نداشتم و هرگز مدرسه نرفتهبودم تا روحیات بچهها را بشناسم. معیار من براي توصیف بچگی تجربیات شخصی خودم بود.

یکی از چیزهایی که آدمی را به انجام کاري و تداوم آن وا می دارد، تشویق است و من در دورانی زندگی می کردم که مشوقی نداشتم و پدر و مادرم پیوسته مرا به خاطر نوشتن داستانهاي کودکانه سرزنش میکردند. من کتابهاي مذهبی میخواندم ولی همیشه دلم می خواست کتاب قصه بخوانم هرچند کتاب قصهي کودکانهاي نبود. وقتی در سن 35 سالگی از یزد بیرون رفتم، کلیله و دمنه را که در آن زمان کتاب ثقیلی بود خواندم و دیدم چقدر زیباست. پس تصمیم گرفتم همان را براي بچهها بنویسم. من نه شهرت میخواستم و نه پول فقط می خواستم کار خوبی انجام دهم پس قصههاي خوب براي بچههاي خوب را تالیف کردم. . . «

از دیگر آثار انتشار یافته آذریزدي میتوان به گربه ناقلا، گربه تنبل، مثنوي براي بچهها، مجموعه قصههاي ساده و تصحیح مثنوي براي بزرگسالان، حکایت منظومی به نام » شعر قند و عسل« و همچنین دو کتاب آموزشی به نام خودآموز عکاسی و خودآموز شطرنج اشاره کرد. تاکنون بیست و سه عنوان کتاب از او منتشر شده است. در این سال ها سه کتاب او توسط شوراي کتاب کودك به عنوان برگزیده سال انتخاب شد و در سال 1343 از سازمان یونسکو جایزه ي برگزیده را دریافت کرد.

او که هرگز ازدواج نکرده بود در سالهاي پایانی عمر از کنج اتاقش با دیوارهاي کاهگلی و انبوه کتاب و سکوت از کوچه پسکوچههاي محله قدیمی خرمشاه یزد گاهی به تهران و نزد فرزندخواندهاش به کرج میآمد و مدتی در تهران زندگی کرد، اما بعد از 50 سال زندگی در تهران، به یزد برگشت، تا در محیط ساکت و آرام، کارهاي نیمهتمامش را تمام کند که سرانجام در تیر 1388 دار فانی را وداع گفت.

ادبیات تعلیمی در آثار آذر یزدي

صاحب نظران تئوري هاي متفاوتی نسبت به ادبیات کودك و نوجوان دارند؛ گروهی آن را ابزار آموزش شمرده و جنبه هاي اخلاقی و تربیتی را در اولویت این تعریف گذاشتهاند - لمپ، - 685 : 1970 این نگاه از منظر نصراالله منشی نیز پوشیده نمانده است: » دیگر ان که پند و حکمت و لهو هزل بهم پیوست تا حکما براي استفادت آن را مطالعت کنند و نادانان براي افسانه خوانند و احداث متعلمان به ظن علم و موعظت نگرند و حفظ آن بریشان سبک خیزد و چون در حد کهولت رسند محفوظ تاملی کنند0« منشی، - 39-38 :1373

درون مایه ادب تعلیمی آموزش اخلاق وپند و اندرز است. در حقیقت شگرد و شیوهاي است که با آن مسالهاي را تعلیم می دهند و در قالب قصه و حکایت به آن جاذبه می بخشند تا بیشتر مورد توجه واقع گردد؛ به همین دلیل بیش تر شاهکارهاي ادبی جنبه ي تعلیمی دارند. از آثار منظوم که جنبهي داستانی و اندرزي داشته و در ادبیات کودك و نوجوان نمود دارد، می توان آثار سنایی، سعدي، عطار و مولوي را نام برد و در میان آثار منثور کلیله و دمنه، مرزبان نامه، سند باد نامه و گلستان را می توان نام برد.

در واقع ادبیات تعلیمی در قالب هاي مختلف نثر و نظم و در جنبه هاي مختلف تعلیم و تعلم قصد دارد با مخاطب رابطه برقرار کند و راه به کار گیري اندیشه را آموزش دهد. سیروس شمیسا با تاکید بر این مسئله دربارهي ادب تعلیمی نوشته است:» اثر ادبی تعلیمی اثري است که دانشی - چه عملی و چه نظري - را براي خواننده تشریح کند یا مسائل اخلاقی، مذهبی و فلسفی را به شکل ادب عرضه دارد - شمیسا، . - 255 :1387

بی شک در آثاري که براي کودك و نوجوان به ویژه پس از اسلام تالیف شد بار آموزشی مهم بود، زیرا در درون این داستان ها و حکایات که جنبهي رمز و تمثیل برجسته سازي شده است، و در حقیقت بیان آن، روشن شدن دیدگاه نویسنده در اظهار نکته و راهکارهاي امور نظري و فطري است. با مطالعهي این آثار نوعی بینش و دوراندیشی آموخته می شود و تمام رویدادهاي داستانی در خدمت آموزه هاي اخلاقی قرار می گیرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید