بخشی از مقاله
چکیده
آنچه که با سیري در تعاریف موجود از مدیریت رسانه و ارتباط آن با دین منتج می شود، نشان می دهد سیاستگذاري سارمان هاي رسانه اي بدون پارادایمی واحد در عرصه دینی موجبات دوگانگی یا چندگانگی هویتی، هدر رفت منابع، تاثیر مخرب بر الگوهاي رسانه اي الهام بخش در جامعه، عقب ماندگی از معضلات دینی روز و دوري از اعتبار برخاسته از متن مورد تایید نهادهاي مرجع دینی و سرآخر بازتاب گفتمان بی هویتی می شود.
عدم مقابله جدي با خطرات پیش روي جامعه ي ایرانی در حوزه هاي اعتقادي، ضعف محتوایی برنامه ها و عدم تعامل صحیح با نهادهاي مرجع دینی به عنوان منابع اعتبار بخشی، از چالش ها و آسیب هایی است که در عرصه ارتباط دین و رسانه در کشور مشاهده می شود. از اینرو لزوم وجود مراکز تحقیقاتی خاص رسانه دینی، تحت نظر نهادهاي دینیِ مرجع به عنوان نهادي تعاملی بین عرصه دین و رسانه ضروري به نظر می رسد.
-1مقدمه
در این مقاله بدنبال آن هستیم که با رویکردي انتقادي گفتمان حاکم بر رسانه هاي دینی کشور و عملکرد آن ها را مورد کنکاش قرار دهیم و به این نکته بپردازیم که آیا پارادایمی بر نظام رسانه اي دینی در ایران حاکم است؟ و تاثیر این موضوع بر آنچه که امروز در عرصه رسانه هاي رسمی دینی کشور شاهد هستیم چیست؟ اگر مدیریت رسانه را در قالب تعاریف بر اساس نگرش سیستمی در قالب الگوي فراگیر مدیریت رسانه چنین بدانیم : فرایند به کارگیري بهینه کلیه امکانات مادي، انسانی، تکنولوژیکی و غیره درجهت تولید، بازتولید و توزیع پیام هاي هدفمند در چارچوب نظام ارزشی پذیرفته شده که با هدف غایی اثرگذاري مطلوب بر مخاطبان صورت می گیرد.
- روشندل، - 1385 این سوال پیش می آید که در زمینه دین، سازمان هاي رسانه اي رسمی کشور همچون صدا و سیما در چارچوب این تعریف عملکرد مناسبی داشته اند؟ آیا از تمامی امکانات و مفاهیم استفاده بهینه نموده اند؟ آیا در چارچوب نظام ارزشی پذیرفته شده دست به برنامه سازي زده اند و یا بر اساس امیال شخصی و منابع نامعلوم دست به اجتهاد زده و به تولید پیام هایی تحت عنوان دین دست زده و به بازتولید و نشر آن در جامعه همت گمارده اند؟ در زمینه مخاطبین آیا به هدف هاي غایی و مطلوب ارتباطات دست یافته اند؟
با مروري برمفهوم اعتبار رسانه دینی و نقش بازتابندگی هویت دینی اجتماع براي رسانه، فرصت هاي پیش روي رسانه هاي دینی در این موقف را بررسی خواهیم نمود و سپس به نقد و بررسی نحوه ي تعامل رسانه و متون دینی به عنوان منابع الهام بخش معنا در رسانه هاي ذکر شده می نشینیم و در نهایت مراحل و روندهاي معنا بخشی در رسانه هاي دینی را معرفی می نماییم و در این میان با تحلیل انتقادي گفتمان حاکم از طریق پیمایش محتوایی و نگاهی آسیب شناسانه به روندهاي موجود سعی در معرفی فرا روندي متناسب با مختصات دینی و مذهبی خاص کشورمان براي عبور از الگوهاي موجود خواهیم نمود.
-2نهاد مرجعیت دینی به مثابه استوانه ي اعتبار رسانه
اگر اعتماد به منبع و داراي اعتبار دانستن آن را پیش زمینه سرمایه ارتباطی و از عوامل اقناع واثرگذاري بر مخاطب در نظر بگیریم و طبق دیدگاه وایت هد - 1968 - در این مورد، چهار عامل :اعتماد پذیري، تخصص یا صلاحیت، پویایی و عینیت را به عنوان عوامل غالب بپذیریم؛ - سورین و تانکارد، - 1992 و در زمینه دینی در کشور مرجعیت صلاحیتدار تشخیص الگوهاي درست-نادرست، قابل اعتماد یا غیرقابل اعتماد، منفعل یا فعال را مراجع دینی و حوزویان رسانه اي بدانیم. عملکرد سازمان هاي رسانه اي همچون صدا و سیما داراي نقاط ضعف بسیار جدي در زمینه محتوا و تبلیغ دین می باشد.
در این مجال ازبیان خاص اظهارات و انتقادات شدیداللحن مراجع و علما در جایگاه هاي مختلف خودداري می نمایم اما سرفصل هایی از این موارد را به اختصار می توان چنین برشمرد:نقد آنچه در بیان سخنرانان تلویزیونی ماه محرم رخ داد و بیاناتی خارج از مشهورات اعتقادي در برخی رسانه ها عنوان گردید، انتقاداتی صریح به سریال هاي مدعی محتواي دینی در حین پخش از سوي عموم مراجع صورت گرفت، انتقاداتی گسترده به عدم انعکاس مناسب رسانه اي حملات علیه شیعیان در پاکستان بخصوص در مناطق پاراچنار و کویته انجام شد، انتقاد به عدم تولید برنامه هایی با محتواي نقد وهابیت بعنوان خطر جدي امروز جهان اسلام و تشیع؛ که راه اندازي رسانه هایی مستقل به دلیل ضعف عملکرد صدا و سیما در مواجهه با شبکه هاي وهابی و یا تبشیري مسیحیت، نمودهایی از فعالیت مرجعیت براي جبران این خلاهاست که البته همچنان، عزمی براي اصلاح برخی از این امور در رسانه هاي ما به صورت جدي دیده نمی شود.
امروزه که وهابیت و سلفی گري در عین غفلت رسانه هاي ما، با تمام نداشته هاي غنی اعتقادي و با وجود عقاید خشونت گرایانه و ستیزه جویانه خود با پمپاژ مالی، تبلیغاتی و شبهاتی خود رفته رفته به سوي در اختیار گرفتن کامل شریان هاي ارتباطی جهان اهل سنت می رود و صدها شبکه تلویزیونی را در این زمینه به خود اختصاص داده و در چاپ کتب خود به تیراژهایی حتی میلیونی دست یافته است و به صورت رایگان و در زبان هاي گوناگون به توزیع و تبلیغ آنها می پردازد، پاسخگویی رسانه هاي رسمی ما حداکثر و با منت در حد چندین ساعت برنامه تلویزیونی در هفته آنهم به زبانی غیرفارسی است و تیراژ اغلب کتب اعتقادي ما در حد حداکثر چندهزار خلاصه گشته است.
وهابیت امروز در پوششی عریان دست به خونریزي هاي فرقه اي، نسل کشی شیعیان و حمله به هرآنچه که مخالف عقیده اش باشد میزند اما در سایه تبلیغات گسترده اش و در مقابل رویکرد منفعلانه اي که متاسفانه رسانه هاي کشور ما بخصوص صدا و سیما بعنوان رسانه هاي کشوري با مذهب رسمی تشیع، در مقابلش اتخاذ کرده اند به پیشروي و پیشرفت خود در عصر رسانه ها ادامه می دهد. وهابیت مبناي مشروعیت خویش را در موحد دانستن خود و مشرك دانستن تمام مذاهب و فرق دیگر می داند و بنا براین مبنا کشتار دیگران را مجاز و مستوجب سعادت می داند. شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابن تیمیه 661 - ق - و آراء و عقاید او است.
اینان زیارت و توسل را به پیروي از وي بدعت و انجام دهنده آن را مشرك می دانند. این در حالیست که عالمان اهل سنت معاصر وي که هر کدام استوانهاي علمی در شام و مصر بودند؛ دیدگاههاي ابن تیمیه را با آموزههاي انبیاء و اولیاء الهی مغایر دانسته و در نقد و ردّ آنها دست به قلم شده و کتابهایی نوشتهاند و در نهایت بر اثر مبارزات بسیار علیه افکار ابن تیمیه، از مکتب وي جز در کتابهاي شاگرد وي، ابن قیّم جوزي، نامی باقی نماند. جالب آنکه، حتی شاگرد وي نیز در کتاب »الروح« نظرات استاد خود را به چالش کشانده است. اما قرن ها بعد آیین وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب - قرن 12 قمري - به تاسی از افکار وي بنیان نهاده شد.