بخشی از مقاله
خلاصه
اينكه چرا افراد به سازمان ها مي پيوندند، مي تواند علل متعددي داشته باشد. به طور كلي افراد به منظور ارضا و برآورده كردن هدف هاي فردي خود به يك سازمان مي پيوندند. آنان درمي يابند كه هدف هايي را كه يك شخص به تنهايي نمي تواند به آنها دسترسي يابد، از طريق سازمان ها و با مساعدت و مشاركت آنها امكان پذير است. درك روشن از اهداف افراد مستلزم شناخت سازمان ها است. از سويي ديگر در نتيجه تلاش افراد براي نيل به اهداف فردي شان يك سازمان تشكيل مي شود. سازمان وسيله اي براي انجام و نيل به اين اهداف است.
كلمات كليدي: روابط، فرد، سازمان، فردگرايي، جمع گرايي.
مقدمه
سازمان به عنوان يكي از عوامل توليد - نيروي انساني، زمين و سرمايه - چهارمين عامل مي تواند ايجاد ارزش كند. به طور كلي زماني كه فرد وارد يك سازمان مي شود، انتظار دارد در قبال در اختيار قرار دادن نيرو و مهارت خود از سازمان دريافتي داشته باشد. بر اين اساس نوعي بده بستان پديد مي آيد كه به آن »رابطه مبادله« گويند. در واقع بين فرد و سازمان رابطه مبادله اي پديد مي آيد و فرد انتظار دارد دريافت ها و پاداش هايش بيشتر از كارهايي باشد كه بر عهده او گذاشته مي شود. از سوي ديگر سازمان هم انتظار دارد بهره وري و سهم مشاركت افراد بيش از هزينه ها و بار مالي حاصل از نگهداري آنان در سازمان باشد. - مرادي، ١٣٩١، ٨٢ - اين رابطه زماني موفقيت آميز تلقي مي شود كه فرد احساس كند توانايي و مهارتي كه در اختيار سازمان قرار مي دهد
كمتر از حقوق و مزايايي دريافتي است و سازمان نيز با توجه به مخارجي كه به افراد مي پردازد، منفعت قابل قبولي را به دست مي اورد. به زبان ساده تر در يك رابطه مبادله موفقيت آميز هم فرد و هم سازمان در اثر تعامل و همكاري درآمد بيشتري را نسبت به مخارج شان كسب مي كنند. بنابراين زماني كه هر دو عامل موجود در رابطه مبادله راضي باشند، پديده اي رخ مي دهد كه به آن »سينرژي« مي گويند. سينرژي سازماني زماني ايجاد مي شود كه ستاده هاي كمي و كيفي سازمان متفاوت از مجموع ستاده هاي حاصل از تك تك داده ها باشد. - همان -
رابطه فرد و سازمان
زماني كه فرد وارد سازمان مي شود انتظار دارد در قبال در اختيار قرار دادن سرمايه، نيرو و مهارت از سازمان دريافتي داشته باشد و بتواند نيازهاي خود را از طريق سازمان ارضا نمايد و سازمان هم انتظار دارد كار و تلاش و سرمايه افراد و سهم مشاركت آنها در بهره وري، بيشتر از هزينه ها و بار مالي حاصل از نگهداري آنها در سازمان باشد. اگر در داخل سازماني مجموع نيروي عوامل كاري و مشاركت افراد از مجموع نيروي تك تك آنها بيشتر باشد فرد و سازمان در يك رابطه مبادله موفقيت آميز قرار مي گيرند و هم فرد و هم سازمان در اثر همكاري و مشاركت حاصل و عايد بيشتري نسبت به مخارجشان كسب مي كند در چنين شرايطي پديده اي به وجود مي آيد كه به آن »هم افزايي سازماني« مي گويند.
هميشه هم افزايي سازماني در اثر منافع صرفاً مادي تحقق پيدا نمي كند بلكه عامل عمده رابطه موفقيت آميز فرد و سازمان را بايد در انگيزه هاي معنوي و رواني و رضايتمندي جستجو نمودمخصوصاً. در موسسات تعاوني كه انگيزه خدمت جايگزين سود شخصي مي شود ايمان و اعتقاد قلبي افراد به اصول و ارزش هاي تعاوني و همكاري متقابل و مشاركت آنها جهت رفع نيازهاي مشترك و بلوغ روحي و داشتن فرهنگ تعاوني بين آنها مي تواند سينرژي سازماني ايجاد نمايد. در اين حالت كه فرد موفقيت خود را در پيشبرد اهداف سازماني مي بيند. - موسوي و همكاران، ١٣٩٢، ١٥١- ١٥٠ -
ارزش ها در روابط كار و صنعت
علم سازمان روابط كار يك علم صددرصد عيني نيست. زيرا ادراكات اعتباري در شكل گيري نظريه هاي مربوط به آن نقش به سزايي دارند. اغلب اين نظريه ها و مباحث پيچيده مربوط به آنها در برگيرنده ي اصطلاحات اخلاقي است كه شايد از مهمترين مسائل فردگرايي و جمع گرايي باشد. اين مفاهيم صرفاً با تبيين فني-علمي قابل كشف نيستند، بلكه بايد از طريق احكام ارزشي تعريف شوند. بنابراين تفكر، سازمان ها با مفاهيمي سرو كار دارند كه براي آنها هيچ معيار عمومي پذيرفته شده اي وجود ندارد. افراد و گروه هاي مختلف از اين كه چيزي خوب است يا بد، درست يا غلط و يا چه قدرتي به شكل قانوني بايد اعمال شود، ادراكات مختلفي دارند. اين ادراكات نيروي محركه ي روابط كار در سازمان تلقي مي شوند. - موغلي، ١٣٨٥، ٣٢٧-٣٢٦ - اهميت فرد، يك ارزش بسيار مطرح در بسياري از جوامع صنعتي جديد مي باشد.
مصداق اين مطلب در موضوع، اشتغال، به اين شكل تبلور مي يابد كه افراد نبايد فقط به عنوان واحدهايي از يك عامل توليد به حساب آيند، بلكه بايد به آنان به عنوان افراد انساني نظر كرد كه هر يك داراي تمايلات، نگرش ها و ويژگي هاي خاص خود هستند، و هر كدام در زمينه ي كار خود قادر به انجام خدمات مهم و منحصر به فرد در جهت عملكرد موفق سازمان مي باشند. - موغلي ، ١٣٨٥، ٣٢٨ - بايد توجه داشت كه آزادي فرد يك مفهوم نسبي است و تا ان جايي منطقي است كه به ديگران آزاري نرساند و يا با حقوق و آزادي هايي كه با توجه به ارزش هاي مسلط جامعه تعيين مي شوند، مغاير نباشند. - همان - هرگاه فردي به يك سازمان، شركت، اتحاديه كارگري، سياسي و حتي يك باشگاه اجتماعي ملحق مي شود، آشكارا يا به صورت ضمني توافق مي كند كه به هدف ها، قواعد و تصميمات سازمان پايبند باشد و در اين پايداري از آزادي عمل خود براي عمل مستقل در مدت زمان عضويت، چشم پوشي كند.
هرگاه فرد احساس كند كه تصميمات سازمان و يا محدوديت هاي اعمال شده بر آزادي خود را نمي تواند بپذيرد، يا عضوي از سازمان باقي مي ماند و در جستجوي تغيير و تحولي بر مي آيد و يا از سازمان استعفا مي دهد. - همان، ٣٢٩-٣٢٨ - روابط اشتغال پايه جمعي دارد، به اين دليل كه نيازهاي مديريت و كاركنان را مطرح مي نمايد. مديريت از طريق برنامه ريزي و سازمان دهي وظايف، نقش كارمند را با عناويني چون كارمند، كارگر، تكنسين و ... تعيين و افراد با توجه به تشابه نقش ها و وظايف در گروه هاي كاري قرار مي دهد و در نتيجه يك پايه جمعي در روابط اشتغال ايجاد مي گردد. - همان، ٣٢٩ - در مورد كارمند، جمع گرايي اين چنين ايجاد مي شود كه خود عضو گروه شده و در نتيجه تحت كنترل آن قرار مي گيرد و اين معنا تحقق مي يابد كه پيشرفت فرد تنها از طريق پيشرفت وضعيت گروه، حاصل مي شود. به اين ترتيب فردگرايي جاي خود را يه جمع گرايي مي دهد و ضمن اين كه وضعيت و موقعيت استخدامي فرد رشد مي يابد، قدرت وي نيز در مقابل مديريت افزايش يافته و قادر مي شود درآمد نامناسب تري براي خود تضمين نمايد. - همان -
تاريخچه
رابطه بين فرد و سازمان به ٤٠٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح برمي گردد و مي توان گفت كه رابطه فرد و سازمان از اولين شكل گيري جوامع شكل گرفته است. فرد هيچ برخورداري از منافع سازمان نداشت. نيروي كار را عمدتاً بردگان تشكيل مي دادند و جايگاه فرد در اندازه اشيا و حتي پست تر از حيوانات بود. افراد از ساده ترين حقوق اجتماعي نيز برخوردار نبودند.