بخشی از مقاله
چکیده:
از دیدگاه قرآن، انسان، ترکیبی است از روح و جسم، ماده و معنی، نیمه ملکوتی و نیمه مادی؛ دارای فطرتی خدا آشنا؛ امانت دار خدا و مسئول خویشتن و جهان؛ الهی و فناناپذیر. اهتمام او به خودشناسی زمینه ی خدا شناسی را فراهم می آورد؛ آن که معرفتی افزون تر نسبت به خویشتن برخوردار است؛ دارای معرفتی بیشتر نسبت به پروردگار خود می باشد و این همان است که مبنای روان شناسی اسلامی قرار گرفته است. انطباق قوانین مترقی اسلام با فطرت الهی انسان، ایدئولوژی اسلامی را به عنوان مهمترین شاخه ی روانشناسی معرفی میکند.
انسان معاصر، با وجود پیشرفتهای عظیم علمی و تکنولوژیکی، با مشکلات عدیدهای روبروست. بسیاری، مشکلات روحی و روانی انسان را، مهمترین دغدغه علم روانشناسی دانستهاند. دیدگاه مادی روانشناسی غرب، ناکارآمدی این شاخه از علم را در از میان بردن مشکلات روحی انسان، به اثبات رسانده است. اینک، آن چه بیش از پیش رخ مینماید، تمسک به قوانین مترقی و پیشرفته اسلام و تفکر در ذات باری تعالی به عنوان تنها مرجع حل مشکلات روحی- روانی انسان می باشد.
مقدمه:
روانشناسی به عنوان یک علم سازمان یافته به مفهوم کنونی و مصطلح، دارای سابقهای طولانی نیست. - شریعت مداری - 26 :1379/ ولی روان انسان از کهنترین و پرسابقهترین موضوعاتی است که از دیرباز مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته است. منظور از روان، مجموعه پدیده ها و حالات روانی و افکار و تداعی هاست که در ظرف آگاهیهای انسان، وجود دارد. ورود روانشناسی عمومی به جرگه علوم طبیعی، یک رویداد تازه است که در اواخر قرن نوزدهم و در اثنای قرن بیستم میلادی اتفاق افتاد. روانشناسی، آخرین شاخه علوم و دانشهایی است که طی قرن بیستم از شجره فلسفه جدا گشت و علی رغم پیشرفتهای عظیمی که نصیب آن شده است، هنوز نمیتوان ادعا کرد که به مراحل پایانی خودش رسیده است چون روان انسان، بیاندازه مرموز و پیچیده است. بیتردید، میتوان امام محمد غزالی را در میان جمع دانشمندان اسلامی اعم از فارابی و ابن سینا، بنیانگذار روانشناسی اسلامی در قرن پنجم به حساب آورد.
وی برای نخستین بار به عنوان یک دانشمند روانشناس، پایههای روانشناسی اسلامی را طرحریزی کرد. غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، با رعایت اصول و مبانی روانی، کار خود را آغاز کرد. بحث و تحقیق غزالی در مراحل سه گانه محرکهای روانی، پدیدههای روانی و تعادل روان و رفتار انسانی در سایه نور ایمان و یقین و معرفت الهی، وی را در رده دانشمندان جدید روانشناسی و به خصوص در زمره روانشناسان قرن نوزدهم قرار میدهد. در واقع، غزالی طرحی نو و تازه در این باب درافکند که او را بنیانگذار روانشناسی اسلامی، لقب داد. در عصر حاضر، تفکر اسلامی که اندیشهای هدایتکننده و قابل انطباق با تمام شئون حیاتی و همگام با فطرت معتدل و متوازن و هماهنگ با عقل پیشرفته و قلب سلیم میباشد، بهترین و تازهترین روش برای شناسایی و درمان مشکلات روحی و روانی انسان قرن معاصر است.
-1 نفس یا روان انسان:
روان شناسی از دیدگاه اسلام عبارت است از بررسی عامل حیات و آثار حیاتی طبق آموزش های الهی و پیشوایان اسلام. - حقانی زنجانی - 77 :1388/ هر علم، دارای طریقه و روش ویژه ای در تحقیقات مربوط به خود است. چنانچه، درصد بالایی از ظهور طرحهای نو و نوآوریهای تازه به همان اسلوب و شیوه تحقیق، مربوط میشود. برای روشن شدن موضوع علم روانشناسی، ابتدا باید به این سؤال پاسخ داد که هدف از روان یا نفس انسان چیست؟ حکمای قدیم، روان انسان را لطیفهای می دانستند که سوار جان شده، دانا و مدرک بوده و از عالم امر نازل شده و بشر از ادراک ماهیت آن عاجز است. افلاطون به بقای روح پس از مرگ معتقد بود و روح را مستقل از جسم میدانست.
- مقدم - 43 :1389/ ارسطو در تعریف نفس میگوید:»نفس، جوهری است به معنی صورت، یعنی، ماهیت، جسمی است که دارای کیفیت معینی است.« کندی نیز در این باب، پیرو آراء فلاسفه یونان مانند افلاطون و ارسطوست. از نظر کندی، نفس، جاوید است و سعادت آن، در آن چه میبیند و میآموزد، پس از مفارقت از تن و ماده صورت میبندد. نفس، آن چه را که خدا میداند در مییابد. دانایی نفس به کمال نمیرسد مگر آن که از شهوت و غضب اعراض کند و پاک و پالوده شود. - قمیر به نقل از سجادی - 25 : 1389/ دکارت ، عقیده داشت بین حیات نفسانی و جسمانی یا میان روان و تن، پیوند نزدیکی برارق است و این دو متقابلاً در یک دیگر تاثیر می کنند.
ماتریالیستها میگویند:» تفکر یک کار بدنی است و حالات روانی، نتیجه کلی و حاصل زندگی بوده و مربوط به ماده است.»«کانت« میگوید:»به خاطر مصالح اجتماعی و اصل اخلاقی، بقای روح را باید اضطراراً پذیرفت.« فارابی در احصاء العلومش، روانشناسی را در ضمن علوم طبیعی میآورد که البته خالی از پیوند و ارتباط با علوم الهی نیست. - فارابی به نقل از خدیو جم - 95-97 :1387/ تعریف غزالی از نفس همانند تعریف ارسطو و ابن سینا، البته با تفصیل و توضیح بیشتر است.
وی در تقسیم نفس و تقسیمبندی و ترتیب آن متأثر از افلاطون و ارسطوست. - رمضانی - 181-1384:190/ »فروید« به عنوان مؤسس و رهبر مکتب تحلیل روانی معتقد بود آن چه درباره انسان گفته میشود باید از طریق علمی مورد بررسی قرار گیرد. فروید، موضوع روش روانشناسی را تغییر داد و در مورد روانشناسی به جای بحث درباره وراثت، تفکر و هوش به مطالعه و بررسی جریانهای روانی مربوط به قسمت ناخودآگاه ذهن پرداخت. - شریعت مداری - 30 :1379/ در نزد صوفیه، تعاریف فراوانی برای نفس یاد شده است. قشیری میگوید: »منظور از نفس از نظر صوفیه عبارت از وجود قالب و کالبد نیست. بلکه منظور از آن، عبارت از حالتی بیمارگونه و ابعاد نکوهیده اخلاق و اوصاف انسان است. - «هوازن القشیری - 226 :1388/ نفس از نظر صوفیه، شر محض و کانون خویهای ناستوده و ناپسند و جایگاه نظر خلق است.