بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین شناخت و هیجان در قرآن و روان شناسی میباشد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا از دیدگاه قرآن و روان شناسی بین شناخت و هیجان ارتباط وجود دارد و این ارتباط چگونه است؟ از روش توصیفی- تحلیلی برای بررسی متن قرآن و متون روان شناسی استفاده شده و بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهشهای روان شناسی، هیجانها و عواطف مختلفی مثل غم، شادی، خشم و اضطراب میتواند بر روی درک، قضاوت، استدلال، توجه، حافظه و تصمیم گیری افراد اثر بگذارد. از طرفی نوع قضاوت و ارزیابی افراد از محرکهای محیطی می تواند نوع، شدت و تداوم هیجان را تعیین کند. همچنین از منظر قرآن، شناخت و هیجان رابطهای دوطرفه و علّی بر روی یکدیگر داشته و جهت رفتار را تعیین میکنند. این یافته با نتایج به دست آمده از تحقیقات جدید در روان شناسی مطابقت دارد. تلویحات به دست آمده از نتایج در تفسیر آیات مرتبط با این دو مقوله، خودشناسی و تربیت دینی بحث شده است.

واژههای کلیدی: شناخت، هیجان، عاطفه، علم، قرآن، روانشناسی

-1 مقدمه

برپایه قرآن کریم انسان چندین لایه دارد: مادی، مثالی، عقلی والهی. وجود مادی انسان همان وجودی است که گیاهان دارند، انسان نیز در این مرحله از هستی اش تغذیه، رشد و تولید دارد. وجود مثالی همان وجودی است که حیوانات هم دارند وانسان نیز مانند آنها در این مرتبه از وجود خود گرفتار شهوت وغضب است. برخی تنها به فکر خود مادی ومثالی - گیاهی وحیوانی - خویشتن، یعنی خوردن وخوابیدن ولذت بردن هستند.1 قرآن درباره مادیگریان میفرماید که خودشان را فراموش کردند:"ولا تکونو کالذین نسوااالله فانساهم انفسهم".2 هر آینه خود مادی را فراموش نکردهاند، بلکه خود انسانی خویش را فراموش کرده اند. این آیه، ناظر به وجود عقلی انسان است که صاحب ادراک و رای است و انسان با این مرتبه از هستی خود با معارف الهی مرتبط می شود و برای خود تصمیم عاقلانه می گیرد.

وجود الهی بالاتر از مرتبه عقلی، همان وجود الهی انسانی یا خود نهایی انسانی است که در جاهایی از قرآن که ظلم به نفس3 مطرح است، اشاره به این مرتبه از خود است - جوادی آملی، . - 1383 درآیه 116 سوره انعام اشاره دارد به اینکه اکثر مردم از ظن - مقابل یقین - خود پیروی می کنند، و ظن هیچگاه فرد را به مرتبه بالای حیات معقول نمی رساند.4 بنابر این اکثریت افراد در لایه های اول، دوم وبا کمی اغماض در لایه های سوم قرار دارند. و شاید تعداد افرادی که به وجود الهی خود دست می یابند به تعداد انگشتان دست باشد - علامه جعفری، ج1، . - 1368با سیری بر روی تاریخچه نظریه های روانشناسی به روشنی می توان استنباط کرد که این نظریه ها بر مبنای رفتار اکثریت جامعه استخراج شده است. کارهای دانشمندانی همچون هرمن ون هلمهولتز 1821 - ؛ - 1894

که به فیزیولوژی ادراک بینایی و شنوایی پرداخت، ارنست وبر بنیانگذار رشته ی سایکوفیزیک 1795 - ؛ - 1878 که رابطه ی ویژگیهای فیزیکی اشیا با ادراک روان شناختی از آنها را مورد مطالعه قرار داد، و افرادی مثل اسپیرمن، گالتون و بینه که رفتار انسان را با دیدگاهی مبتنی بر علم آمار مورد مطالعه قرار دارند، از جمله فعالیتهای دانشمندان قبل از شکل گیری رشته ی روان شناسی به عنوان یک علم تجربی و آغاز گر تمرکز مطالعات روان شناسی بر روی توجیه رفتار اکثریت مردم بود. اولین تلاشهای رسمی روان شناسی در دانشگاه لایپزیک آلمان توسط ویلهم وونت 1832 - ؛ - 1920 در 1879 آغاز شد.

وی هدف روان شناسی را شناسایی قوانین کلی ادراک و یادگیری در عموم انسانها توضیح داد. ویلیام جیمز - 1842 - ؛ - 1936 تحت تاثیر نظریه ی تکاملی داروین بر چگونگی تاثیر فرایندهای ذهنی بر روی سازگاری بهتر با محیط تاکید کرد. دیدگاه های وی در زمینه ی عادتها، خود، هیجان و شناخت توسط افراد دیگری همچون جان دیوئی، جیمز انجل گسترده شد و مبنای دیدگاه های کارکردگرا قرار گرفت. این دیدگاه مبنای فلسفی روان شناسان رفتار گرا - پراگماتیسم - قرار گرفت که در آن اعتبار نظریه ها را منوط به کاربردی بودن آن در حل مسایل انسان و پیش بینی رویدادهای آینده می داند - مک ویلیامز5، . - 2015

گرایش به رویکرد عینی تر در روان شناسی که کمتر به تجربه های ذهنی بپردازد، باعث شد روان شناسان روسی از جمله پاولف نظریه هایی ارایه دهند که در آن هدف روان شناسی بررسی رابطه ی بین محرکهای محیطی ورفتار - آشکار یا فیزیولوژیک - بیان شود. مطالعه ای گذرا بر روی تحول روان شناسی رفتارگرا نشان می دهد که این نظریه خود به تنهایی دچار تحول زیادی شده است. تحول نظریه رفتارگراها را می توان در سه مرحله - موج - مطرح کرد: مرحله ی اول که رفتار گرایی کلاسیک مبتنی بر نظریه ی پاولف و اسکینر بود. مرحله دوم شاهد نفوذ دیدگاه های شناختی در روان شناسی بوده است که رفتاردرمانی شناختی حاصل این مرحله است.

در مرحله ی سوم مفاهیمی چون توجه، آگاهی، پذیرش، معنویت به طور فزاینده ای بخشی از رویکردهای بالینی درمانگران رفتاری شده است - هرگنهان1، . - 2008 نگاهی گذرا بر روند رفتارگرایی به عنوان یکی از نظریه های ماتریالیستی به تنهایی نشان می دهد که از تاکید بر روی یک جنبه از انسان به سمت تاکید بر چند بعدی بودن انسان در حرکت است. در مورد دیدگاه های شناختی و انسان گرا نیز وضعیت به گونه ی بهتری است. به عنوان مثال می توان به نظریه ی هوش هیجانی اشاره کرد که در این دیدگاه ابعاد وجودی انسان از جمله هیجانها، شناخت و رفتار انسان در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی برجسته می شود - گلمن، ترجمه ی پارسا، . - 1393

نکته جالبی که در این نظریه ها وجود دارد وانصاف ایجاب می کند که در کنار انتقادهای مختلف به آن نظریه ها آن را ذکر کنیم، این است که این نظریه ها سیر تحولی در پرداختن به لایه های وجودی انسان داشتند، به این صورت که در حالی که نظریه های قدیمی تر انسان را در حد حیوانات و حتی گیاهان به عنوان یک عنصر طبیعی در نظر می گرفتند، امروزه بسیاری از این نظریه ها کارآمدی خود را از دست داده اند و نظریه هایی جایگزین شده اند که نقش تعقل واراده وخود انسان را بسیار مهم قلمداد می کنند - شولتس، ترجمه سید محمدی، 13، کور و متیوس2، 2009، الیاز، همپسان ورود3، 2005، هرگنهان4، . - 2008

این سخن علامه فقید محمد تقی جعفری که علمای روانشناسی شاید هیچگاه به لایه های بالاتر انسان دست نمی یابند - علامه جعفری، ، ج 1، - 1368، هم اکنون با پیشرفتهای علمی و با هدف دستیابی به حقیقت توسط علمای این رشته، شاید زیر سئوال برود. نکته مثبت دیگری که در تحول نظریه های روانشناسی وجود دارد این است که روانشناسی از تکه تکه کردن انسان ودر واقع نوعی جزءنگری به انسان به سمت کل نگری به انسان ودر نظر گرفتن انسان به عنوان یک کل به هم پیوسته پیش می رود، هرچند این حرکت به آهستگی پیش می رود. مثلا نظریه های کلاسیک، یا فقط رفتار یا شناخت یا عواطف را بررسی کرده وملاک را تنها همان قرار می داد، در حالیکه در نظریه های جدید به تعامل وتاثیر وتاثر آنها اهمیت بسیار می دهند.

چیزی که در فرهنگ قرآنی مورد تاکید است. از نظر قرآن انسان ساختار وشئون متعددی در جان خویش دارد، موجودی تک بعدی نیست. انسان اندیشه تنها نیست وشئون دیگری مانند انگیزه، عزم، اراده وعاطفه نیزدارد که باید بدانها توجه شود - جوادی آملی،. - 190 :1383 در راستای وجود انسان قوایی به موازات قوه شناختی ودر تعامل با آنها وجود دارد. جذب و دفع از مصادیق بارز عاطفه در نوع موجودات از جماد گرفته تا انسان هست، اما هر چه موجود کامل تر باشد، جذب و دفع در آن رقیق تر می شود. در حیوانات فقط به صورت شهوت و غضب

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید