بخشی از مقاله

چکیده:

روایتهای تاریخی ماده خام پژوهشگران تاریخ است و با بررسی، تحلیل و نقد روایتهای باقی مانده در مورد یک موضوع است که مورخ میتواند به نتیجهی نزدیک به حقیقت برسد. یکی از روشهای آموزش بهتر تاریخ نقد روایتهای تاریخی است. در مورد مرگ کوروش روایتهای متعددی ذکر شده است که برای بازیابی حقیقت نیاز به نقد و بررسی دارند. کوروش هخامنشی در سال 550 پ.م با غلبه بر آستیاگ آخرین شاه ماد، بنیان شاهنشاهی باشکوهی را بنا نهاد که از سدهی سوم تا سدهی نخست پ.م تمام مراکز تمدنی آن زمان به استثنای چین را دربر میگرفت. شرح زندگانی کوروش بزرگ و نحوهی کشورداری او یکی از مهمترین و باشکوهترین دورههای زمامداری در تاریخ جهان بوده است. همین سبب شده تا واقعهی مرگ کوروش بزرگ که در سال 529 پ.م اتفاق افتاد؛ رنگ و بوی افسانه گرفته و نحوهی مرگ وی چندان روشن نباشد و روایات موجود در این باب اختلاف نظر دارند. برخی روایات معتقدند که او در نبرد با ماساگتها و یا دیگر اقوام سکایی زخمی و کشته شده و برخی دیگر مرگ طبیعی و یا ناپدید شدن کوروش را مطرح میکنند. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از منابع دست اول و بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی روایتهای مربوط به مرگ کوروش بزرگ و زمان و مکان مربوط به این واقعه را مورد بررسی قرار دهد.

واژهگان کلیدی: کورش بزرگ، مرگ کورش، مورخان کلاسیک، ماساژتها.

.1 مقدمه:

بنیانگذار شاهنشاهی ایران کوروش پارسی 530-550 - پ.م - از اخلاف شاهان محلی به شمار میرفت که سه نسل بر قلمرو شاهی کوچک پارس حکومت کرده بودند و اولین آنها به احتمال زیاد هخامنش بوده است. کوروش در کشور پارس در محل»پاسارگاد« از کمبوجیه پادشاه پارسی که دست نشانده کشور ماد بود و مادرش ماندانا دختر آستیاگ 550-585 - پ.م - پادشاه ماد زاده شده است. مقارن طلوع دولت کوروش، آشور سقوط کرده بود، بابل گرفتار اختلافات داخلی بود، اورارتو و ایلام از صحنه تاریخ حذف شده بودند، قوم یهود به فساد و تفرقه دچار و از جانب بختالنصر به اسارت و تبعید و سرگردانی محکوم شده بود، فرعون مصر تقریباً جز در چهار دیوار مرزهای اطراف دره نیل و نواحی غربی قدرت خدایی را از دست داده بود، دنیای شرق از ماد و مانای تا سرزمین یهود و بابل و مصر، همه جا به یک نیروی تازه احتیاج داشت که راه و رسم نوینی را در فرمانروایی پیش گیرد و عالم انسانیت را از بنبست ظلم و تجاوزی که بر آن حاکم بود نجات دهد - میرمدرس، . - 95-94 :1373

گشودن هگمتانه - همدان - و به اسارت در آوردن آستیاگ و واژگون ساختن پادشاهی ماد در سال 550 پ.م، اولین پیکار کوروش قلمداد میشود که منجر به پایهگذاری شاهنشاهی هخامنشی گردید. کوروش پس از شکست آستیاگ قلمرو ماد را به تصرف درآورد، هگمتانه را گرفت و تمام گنجینههای شاهان ماد را مصادره کرد؛ اما هگمتانه به عنوان یکی از مراکز دولت هخامنشی باقی ماند و کوروش رسماً عنوان شاه ماد را به خود اختصاص داد و طی دو سال بعدی کوروش کشورهایی را که از پیش جزو قلمرو دولت ماد بودند زیر فرمان خود گرفت - گرانتوسکی و دیگران، . - 77-76 :1386 بعد از فتوحات کوروش در ایران، قدرتهای بزرگ لیدی، بابل و مصر برای نبرد با کوروش با یکدیگر متحد شدند. نخستین کسی که تصمیم به پیش دستی در جنگ با کوروش گرفت؛ کرزوس پادشاه لیدی بود. او در ابتدا از متحدانش مصر، بابل و اسپارت کمک خواست تا به جنگ با کوروش بپردازد، اما حرکت سریع کوروش به کرزوس و همپیمانانش فرصت نداد تا بتوانند به یکدیگر بپیوندند - محمودآبادی، . - 24 :1372

کوروش سرانجام در زمستان سال 546 پ.م از فلات آناتولی به سمت غرب راند و در نخستین نبرد خود با لیدی توانست آنها را شکست داده و پس از محاصره و با نبوغ نظامی خود شهر سارد را تصرف کند. با سقوط لیدی تمام آناتولی غربی به روی لشکریان ایرانی گشوده شد - کورت، . - 39 :1379 کوروش با فتح سارد، در واقع کلید سایر فتوحات در آسیای غربی را به دست آورد و در عین حال ثروتهای آسیای صغیر را به واسطه اهمیت سوقالجیشی منطقه به ارث برد. کوروش چون فتح آسیای صغیر را به پایان رسانید، متوجه شرق شد و ارتش خود را به سوی اقوام ایرانی ساکن شمال و شرق کویر نمک از جمله سرزمین آریا - هرات کنونی - که تسلیم او نشده بودند روانه کرد. سپس به سوی شمال شرق و درههای رود جیحون لشکر کشید. سرزمین بلخ، واقع در امتداد حاشیه شرقی این رود، پیش از رسیدن هزاران پارسی سقوط کرد، چنانکه منطقه شمال غربی هندوستان معروف به قندهار - گاندارا - به زودی به این سرنوشت دچارشد - اومستد، . - 67-63 :1383 گیرشمن بر این عقیده است که هدف کوروش در مشرق، تأمین امنیت بود.

بر اثر ایجاد مملکتی بزرگ و منظم که قسمتی از فرهنگهای کهن را هضم کرده بود، سرحدهای جهان متمدن به نواحی دور مشرق، مرزهای جیحون و سیحون کشیده شد - گیرشمن، . - 137 :1372 کوروش در بازگشت از سرحدهای شرقی، عملیاتی در طول سرحدهای غربی انجام داد و در 539 پ.م به بابل حمله کرد و بدون هیچ مانعی وارد بابل شد، از ویرانی معابر جلوگیری کرد و سربازان را از غارت شهر بازداشت - هوار، . - 47 :1386 ثروت سرشار، وفور منابع طبیعی، مرکزیت علوم و فنون و تجارت بینالمللی، افزون بر ضعف نبونید و ناهماهنگی ملی، عواملی بودند که کوروش را در تهاجم به بابل تحریص نمودند. با سقوط بابل کوروش تمام جنوب بینالنهرین و منطقه فلسطین را به شاهنشاهی خود افزود؛ چنان که پهناوری آن از سواحل دریای اژه در غرب تا غرب هندوستان در شرق را شامل میشد. اکنون تنها مصر به عنوان یگانه قدرت بزرگ خاور نزدیک باقی مانده بود که هنوز تحت تسلط ایرانیان در نیامده بود. نقشه کوروش آن بود که تمدن نیل را نیز به شاهنشاهی خویش بیفزاید - ناردو، - 46-45 :1380،

اما عمر وی کفاف نداد و این کمبوجیه پسر او بود که مصر را در سال 525 پ.م ضمیمه شاهنشاهی ایران کرد - دوبلویس و دراسپک، . - 82 :1379 کوروش بعد از فتح بابل برای جنگ علیه مصر حاضر نشد زیرا مجبور بود فتوحات خود را در آسیای میانه دنبال نماید و قبایل سکایی هنوز مغلوب نشده بودند و کوروش ظاهراً میخواست قبل از حمله به مصر مرزهای شمال شرق خود را از حملات خائنانهی قبایل سکایی و غارت آنان محفوظ بدارد، زیرا این حملات بر مردم دهنشین ایران زیانهای فوقالعاده وارد میساخت و برای حکومت هخامنشیان زحمت و رنج فراوانی ایجاد مینمود. حدود صد سال قبل از کوروش، در حدود سال 627 پ.م سکاها در دوران لشکرکشی خود تا مرز مصر رسیدند و تا نیمه اول سدهی ششم پ.م سکاها از کرانهی شمال دریای سیاه به آسیای مقدم حملهور نشدند بلکه تهاجم آنها از طریق آسیای میانه به طرف جنوب دریای خزر اتفاق افتاد. بنابراین کوروش پیش از آنکه بدواٌ تهاجمات خطرناک سکاییان را از بین ببرد نمیتوانست به فتوحات خود ادامه دهد - داندامایف، . - 150- 149 :1381

پیش از این کوروش در حدود سالهای 545 تا 539 پ.م در بازگشت از آسیای صغیر پیش از فتح بابل نزدیک به پنج شش سالی اوقات خود را صرف سرکوب کردن طوایف و اقوام مهاجم بدوی در سرزمینهای مجاور جیحون به خاطر اطمینان یافتن از امنیت عقب جبهه خویش کرد و ظاهراً فتوحات قابل ملاحظهای را نیز انجام داد، چون تمام ولایات و ساتراپیهای شرقی ایران که بعدها در اوایل سلطنت داریوش بر وی طغیان کردهاند یا نام آنها در کتیبههای نخستین وی آمده است، گمان میرود در طی همین سالها به وسیلهی وی فتح شده باشد. اینکه دو سده بعد اسکندر در محل خوقند نزدیک سیحون یک شهر به نام کوروش یافت و اینکه در اوایل عهد داریوش تعداد ولایات شرقی قلمرو کوروش قابل ملاحظه بود نشان از فتوحات وی طی مدت زمان میان فتح سارد و بابل در جریان به اطاعت در آوردن ممالک شرقی و ایجاد یک رشته استحکامات مرزی در مقابل حملات سکاها دارد - زرین کوب، . - 122- 121 :1384

.2  مرگ کوروش بزرگ

مرگ کوروش بزرگ در حدود سال 529 پ.م، در سال بیست و هشتم یا سیام سلطنت او بر انشان و بیست و دوم پس از فتح پادشاهی ماد اتفاق افتاد. روایات مختلفی درباره مرگ کوروش وجود دارد و مورخان باستانی در رابطه با زمان و نحوهی مرگ کوروش اختلاف نظر دارند. به گفته گزنفون مرگ او حالت صلح و آرامش داشته و وی برای پند و اندرزگویی به اعضای خانواده و وفادارانش وقت کافی داشته بود - گزنفون، کتاب هشتم: فصل هشتم - . اما بیشتر مورخینی که در مورد مرگ او نوشته-اند آن را در جنگ با یکی از طوایف سکایی در شمال شرق ایران گزارش کردهاند؛ اما در مورد نام قومی که کوروش در جنگ با آنان کشته یا زخمی و بر اثر جراحت آن کشته شده، اختلاف وجود دارد. از گفته هرودوت چنین برمیآید که کوروش در جنگ با اقوام ماساگت - ماساژت - کشته شده است - هرودوت، کتاب اول: بند . - 214 ماساگتهای نیمه صحراگرد یک تیرهی سکایی آن سوی رودخانه آراکس بودند که مرزهای شمال شرقی را تهدید میکردند. بروس و کتزیاس نامهای دیگری به مردم استپ نشین و بیابانگردی که کوروش قصد نبرد با آنها را داشت میدهند.

بروس از داههها، که جزو قبایل پارت بوده و در ترکمنستان کنونی اقامت داشتهاند نام میبرد و کتزیاس از دربیکها که طبق گفته استرابون در کنار هیرکانی - گرگان - ، ظاهراً در شمال آن یعنی در ترکستان در نزدیکی کراستودسک کنونی میزیستند، یاد میکند. ضمناً کتزیاس اقامتگاه دربیکها را در نقطه مرزی هندوستان میداند و این موضوع قابل تأیید است زیرا سایر قبایل کوچنشینی مانند داههها و ماردها و ساگاراتیها در نقاط مختلف آسیای میانه و ایران پراکنده بودهاند. پومپه تروگ از کوچنشینان قسمت شمالی آسیای میانه با عنوانی مبهمتر به نام سکاها نام میبرد یعنی به همان نام و نشانی که یونانیها و رومیها از انواع کوچنشینان شمال یاد میکردند. طبق گفته استرابون، ماساگتها مانند ساکها در قسمتهای شرقی آسیای میانه میزیستند و با ساکنین خوارزم قرابت و خویشاوندی داشتند. آنها در ماورای سیحون و همچنین در کوهها و دشتها و جزیرهها و باتلاقهای قسمت سفلای سیحون سکونت اختیار کرده بودند و در زمان کوروش هم احتمالاً در همین نقاط میزیستهاند - دیاکونوف، . - 87-86 :1383 در ادامه روایتهای غربی و شرقی در مورد مرگ کوروش بزرگ را مورد بررسی قرار میدهیم.

.3 روایات غربی

.1-3 بررسی سابقه حملات سکاها به ایران

ظاهراً نام سکاها در تاریخ برای اولین مرتبه در منابع آشوری آمده و مربوط به گزارشی از زمان پادشاهی آسارهادن در حدود سالهای 669-680 پ.م است. طی این سالها سکاها در کنار اقوام ماد، مانا و سایر اقوام محلی زاگرس به شدت آرامش مرزهای شرقی آشور را تهدید میکردهاند. از پایان سدهی هشتم و ابتدای سدهی هفتم پ.م قبایل سکایی احتمالاً از معابر قفقاز

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید