بخشی از مقاله
چکیده:
فهم هر پدیده، از جمله درك یک نظام و باز تولید آن ناگزیر از بحث روش کشف و تولید و تبیین آن می باشد. این امر زمانی که با تکیه بر دغدغه مندي ساخت نظام اجتماعی از قرآن به عنوان کتاب هدایتگر و سعادت بخش انسانی است، اهمیتی مضاعف مییابد. تا روش تحلیل در یک نظام به عنوان یک مسئله ي اساسی مورد پی جویی قرار نگیرد ترسیم درستی از نظام نیز ناممکن خواهد بود و بدیهی است درك یا بازتولید یک نظام، ناچار از دارا بودن نظریه یا نظریههاي جامعه است که تمام ابعاد ذهنی و عینی نظام را به طور منطقی و به شکل پازلی کامل در کنار هم قرار دهد.آن چه مسلم است، براي کشف و بازتولید نظامات مختلف از قرآن، از جمله نظام اجتماعی، نیازمند سلسله اي از نظریه هایی هستیم که با تاکید بر یک روششناسی منطقی و همهجانبه، قابل ترسیم است و از آبشخور غنی زنجیرهي به هم پیوستهاي از مبادي و مبانی نظري تغذیه میکند. این نوشتار گامی کوتاه در سازوارگی چنین پیوستگی ها بر خواهد داشت و نقطه کانونی خود را بر متدلوژي کشف و بازتولید نظام اجتماعی متمرکز کرده است.
واژگان کلیدي: روششناسی، نظریه، نظام، نظام اجتماعی، مبانی نظري
بحث از روش و روش شناسی، از آن جهت در ساخت نظام اجتماعی و جهان فرهنگی داراي اهمیت است که همواره بین سطوح معرفت و روش، ارتباط وثیقی وجود دارد و هیچ معرفتی بدون اتخاذ و استفاده از روش نیست؛ یعنی در سایه نظریه، روش معرفت و شناخت آن نیز شکل میگیرد. روش ساخت نظام اجتماعی متکی و محصور بر یک روش خاص نیست، بلکه پیوست روش ها یه یکدیگر و تحلیل موضوعات و مباحث معطوف به آن ها، خصلتی جامع به آن می دهد. در نظام اجتماعی قرآن از شیوههاي مختلف استقرا، تمثیل، قیاس، تا شیوه هاي برهانی که متأثر از اصول موضوعه یا بنیادهاي متافیزیکی است، در کنار هم به عنوان ابزار شناخت، استفاده می شود و از منابع معرفتی گوناگون مانند حس و تجربه و به ویژه عقل بهره میبرد؛ لکن در صورتی که با شهود انسان معصوم نیز پیوند برقرار کند، راه وسیع و گستردهاي را براي ورود دانش فراهم می آورد.
در واقع بر اساس مفروضات معرفت شناختی و هستی شناختی قرآن و بر اساس عقل، نقل، شهود و تجربه، میتوان هم نظریه و هم روش خاص به آن را تولید کرد و به علت برخورداري از مبادي ومبانی نظري خاص، از یک روش بنیادین یعنی نوعی رئالیسم توحیدي بهره گرفت . ویژگیهاي خاص معارف و مفاهیم در این نظام قرآنی، روش شناسی آن را از مکاتب روش شناختی مدرن متمایز می سازد. در این روش، هستی داراي دو بعد مادي و معنوي است که به صورت یک پارچه و با محوریت خداوند حکیم معرفی میشود.اصولاً نظام مبتنی بر معارف قرآنی، به همه ابزارهاي حسی، عقلی و وحیانی مرجعیت می بخشد؛ اما براي هرکدام چارچوب و محدودهاي معین میکند. همه چیز در این اندیشه، به خداوند ارتباط پیدا میکند و چنین روشی از همه رویکردهاي تبیینی و توصیفی، خرد و کلان، تجربی، تفهمی و انتقادي برخوردار میشود؛ لکن آنها را در چارچوب توحید و مبتنی بر یک عقبه الهیاتی بازتعریف می کند.
این، ویژگی ممتاز روش شناسی قرآنی است که روشهاي غیر دینی از آن بهرهاي ندارند و به علت چنین فقر معرفتی، با تکیه بر یک ابزار، سایر ابزارها را نفی می کنند. همچنین این روش شناسی، به علت بهره گیري از ابزار وحی، قابلیت هاي افزون تري را نسبت به روش هاي مدرن، از جمله، امکان فهم و درك عمیق تر واقعیت اجتماعی و دستیابی به ضرورتها و باید و نبایدهاي اجتماعی بیشتر در آن دارد.منظور از روششناسی در اینجا، روشهاي متعارف در تحقیق نیست، بلکه نوع و چگونگی نیل به دستاوردهاي معرفتی به شکل بنیادین که به زیربناهاي فلسفی یک رویکرد تأکید دارد مورد نظر است. روششناسی، بررسی شیوهها و روشهایی است که علم از راه آنها به حقایق جهان دست مییابد که از جمله کارویژههاي مهم آن، ارزیابی معقولیت روشهاي علمی و چگونگی پذیرش نظریهها و معناي مقبولیت میباشد؛ به تعبیر دقیقتر میتوان گفت هر روش در نهایت داراي روش بنیاديتري است که باید مورد واکاوي قرار گیرد و میتوان به آن روشِ روش،یا معیارِ معیارها گفت1 که روششناسی بنیادین نام دارد.
در واقع روششناسی، قضایاي درون یک موضوع را با مدارك منطقا پذیرفتنی اثبات میکند و آنها را با معیارهاي شناختهشدة ضروري و محتملِ استنباط، می آزماید و بنیانهاي منطقی معرفت استدلالی را توضیح میدهد و چون مستلزم توانایی در استدلالهاي منطقی است، استحکام درونی ادعاهاي مربوط به یک معرفت را به خوبی میتواند بهبود بخشیده یا توجیه پذیر نماید.در واقع این روش شناسی، زمینه هاي پدیداري و شیوه هاي شکلگیري نظریههاي علمی را مورد بررسی قرار میدهد و حلقه اتصال میان فلسفه و روش است. توجه به بنیانهاي فلسفی ما را ناگزیر میکند تا در پویش و پژوهش هاي علمی، از جانب افراط و تفریط ها دور مانده و چهرهاي عامیانه و سطحینگر از دانش و ادراك نسبت به جهان ارائه ندهیم.نکته مهم این که عقل و تجربه براي برخی موضوعات راهکاري ندارند و متدشان جوابگوي پاسخ به علوم دست نایافته شهودي و بالاتر از آن یعنی وحیانی نمی شود، بنابر این در این باره نیز باید روشهاي خاص خود را پیگیري کرد که انسان بتواند در موضوعات مختلف به اتقان دستاوردها و سنجه هاي خود نزدیک شود.
اساسا در بحث روش شناسی اشکال بشر بر بسنده کردن بر یکی از روشهاي تجربی، عقلی، شهوديو...، و صرف نظر کردن از دیگر روش هاست که موجب از دست رفتن دستاوردهاي علمی در ساحتهاي دیگر شده است؛ ضمن این که اصرار بر اثبات موضوعات غیر تجربی به روش تجربی یا بالعکس کاریکاتوري ناموزون از موضوعات هریک از قلمروها را نمایان می سازد. از قرآن می توان استفاده کرد که این در هم شدگی روشی و اخذ پارهاي از روشها و نوع خاصی از تببینها و غفلت از برخی دیگر را قائل نیست و آن را آسیب معرفت به حقائق مییعداند:نکته چهارم این که قرآن کتابی است که سرشار از موضوعات قابل اثبات در هر چهار ساحت تجربی، عقلی، شهودي و وحیانی می باشد. این مکتب در باره هر یک از موضوعات وارد شده و به طور طبیعی متدهاي تبیین و اثبات هریک از این موضوعات را پذیرفته و براي هر یک از روشهاي پذیرفته شده محدوده و مرزهاي حجیت و اعتبار معین می کند.
جامعیت روشی در نظامسازي قرآنی
مفاهیم و منطق دلالت هاي قرآنی، رویکرد جامعی را ارائه میدهد که میتوان روششناختی ناظر به واقع را از آن کشف و استخراج کرد. از آنجا که روششناسی، تابعی از ساخت معرفت و نظام دانایی است، لذا فهم نمادها و منابع مهم دانایی به عنوان بخش مرکزي یک نظام داراي اهمیتی فراوان است. در رویکرد دینی و قرآنی منابع و ابزار معرفتی در انحصار یک عنصر خاص نیست؛ بلکه شبکهاي از ابزارها و منابع مختلف شناخت، روش شناسی در نظام فرهنگی و اجتماعی قرآن را در منطق و فضاي ساختاري خاص ترسیم میکند و جهتگیريهاي روششناختی در اینجا دقیقا از منابعی تولید میشود که همه زوایاي حیات بشري را تحت پوشش قرار میدهد.
وحی، عقل، تجربه، شهود و تعبد در آیات قرآن، شبکه نیرومندي از نمادها و الگوهاي تصوري کاملی میسازند که همگام با یکدیگر و نه منفصل، نظام فرهنگی، اجتماعی و سیاسی واقعی بشر را در هندسه و دستگاهی به هم پیوسته شکل می دهد. قرآن از سویی به روش تجربی بیاعتنا نیست و انسان را به تفکر و تعقل در طبیعت و عالم محسوسات سفارش می کند