بخشی از مقاله
چکیده
تعلیم و تربیت اسلامی به دلیل دربرداشتن پشتوانه غنی تاریخی و نظری از یک سو، و در اختیار داشتن تعداد قابل ملاحظهای از نظامهای اجتماعی و نیروهای فعال آن در شمار نظریههای مطرح و در عین حال از مهمترین و سرنوشتسازترین آنها به شمار میرود. از سوی دیگر به دلیل پیشرفتهای علمی و فنی و افزوده شدن بر حجم اطلاعات تربیتی و راهبردهای آن در چالش و مصاف با نظریه های بدیل قرار دارد. این نظام تربیتی هم از لحاظ نظری و هم عملی در مقایسه با هر یک از مراحل تاریخی خود، در متحول ترین شرایط قرار دارد.
علاوه بر این نظام تعلیم و تربیت اسلامی با سایر نظریههای تربیتی موجود تفاوتهای آشکار و ماهوی دارد. این تفاوتها از ناهمخوانی مبانی فکری و پیش فرضهای اساسی تعلیم و تربیت اسلامی با سایر دیدگاهها در خصوص ماهیت جهان و انسان ناشی میشود. براین اساس، مطالعات و پژوهشها در خصوص نظام تربیتی اسلام باید با توجه به اخذ کار مایه اصلی از متون اصیل، بر اساس تحلیل و تبیین جامع، و دارا بودن زمینههای تخصصی و علمی انجام شود.
مقدمه
تعلیم و تربیت فعالیتی است که ریشه در تاریخ آفرینش بشر دارد و نوع بشر از بدو پیدایش با آن مأنوس بوده و به قولی آدم بودن خویش را مرهون آن است. این جریان که پیشرفت و به هیأت آدم در آوردن نسل بشر را عهده دار است، مستلزم مجموعه ای از اهداف، وسایل، افراد انسانی و درگیر شدن آنان در جهت به کارگیری وسایل برای دستیابی به اهداف موردنظر است. اهمیت این مجموعه فعالیت ها در رقم زدن سرنوشت انسان و جوامع انسانی ایجاب می کند که تعلیم و تربیت از وحدت ادراکی برخوردار باشد.
وحدت ادراکی فرآیند تعلیم و تربیت به کمک تفکر فلسفی میسر است. فلسفه تعلیم و تربیت سعی دارد کیفیت اندیشه یعنی جامعیت، تعمق و قابلیت انعطاف آن را حین درگیری با مسائل تربیتی در سطح مطلوب حفظ کند، اصطلاحات و مفاهیم را صراحت بخشد، روشها را ارزیابی کند و اعتبار نتایج حاصل از فعالیت های مختلف را مورد سؤال قرار دهد. فیلیپ جی.اسمیت1 معتقد است که مهمترین وظیفه فلسفه تعلیم و تربیت در این است که آموزش و پرورش را به مثابه یک کل با ثبات متعادل درنظر آورد و در جهت کشف انتقادی و منطقی جنبههای مختلف تجربه تربیتی انسان تلاش کند - اسمیت، . - 1374 در این صورت می توان حکم کرد که مؤثرترین و کارسازترین مؤلفه اثر گذار در انسان و تعلیم و تربیت او در فلسفه تعلیم و تربیت متجلی است.
اما تأکید بر فلسفه تعلیم و تربیت به معنای بی توجهی به مؤلفههای دیگر و سایر مبانی تعلیم و تربیت نیست. اینکه تعلیم و تربیت بر چه اصولی مبتنی باشد؟ چگونه نظریههای تعلیم و تربیت به مثابه یک کل با ثبات متعادل در نظر گرفته شود؟ منوط به بهرهگیری از فلسفه تعلیم و تربیت است. به عبارت دیگر فلسفه تعلیم و تربیت قبل از هر چیز فلسفه »انسان« است و فقط بدین شرط میتواند رسالت خویش را که سازمان دادن، وحدت بخشیدن و تألیف بی وقفه موجود انسانی است به انجام برساند که در درجه اول انسان را ازکشاکش نیروهایی که وی را در جهات مختلف می کشند و برخاسته از حاکمیت من طبیعی اوست برهاند، ثانیاً استقلال فکری، ارادی، وجدانی و اخلاقی به وی عطا کند که تسلط بر خویشتن زاییده آن است، تسلطی که چون حاصل شود در سایه آن جوهر حقیقی و هدف غایی هستیاش تحقق مییابد.
متأسفانه نکته قابل ذکر این است که معمولاً درگیری با مسائل جاری تعلیم و تربیت، توجه به مبانی فلسفی آن را تحتالشعاع قرار داده است. روش پژوهش در تعلیم و تربیت اسلامی اسکات و موریسن2 اصطلاح روش شناسی را به عنوان یکی از ایده های کلیدی پژوهش تربیتی چنین تعریف کرده اند: - - روش شناسی ،نظریه - مجموعه ای از ایده ها درباره ارتباط میان پدیده ها - در خصوص چگونگی و چرایی اکتساب معرفت به وسیله پژوهشگران در زمینه های پژوهشی است.
پرسش از چرایی - کسب معرفت - امری حساس است ،زیرا از خلال درک روش شناختی برای پژوهشگران و خوانندگان پژوهش منطقی فراهم می آید تا دلایل استفاده از راهبردها و روش ای خاص در تولید ،گردآوری و توسعه انواع مشخص معرفت درباره پدیده های تربیتی را تبیین نمایند - اسکات و موریسن،. - 2006همچنین منظور از تعلیم و تربیت اسلامی ،تنها آموزشی منظم و برنامه ریزی شده برای دستیابی فرد به باور وجود خدا و التزام عملی به احکام نیست.
تعلیم و تربیت اسلامی مجموعه ای از دانشهای تربیتی است که با هم هماهنگند و سازمانها و موسسات با سامان دادن به برنامه های خرد و کلان متناسب با معرفت تربیتی می توانند نیازهای حال و آینده را در مواجهه با عوامل تهدیدکننده برآورده سازند.به بیان روشن تر تعلیم و تربیت اسلامی مجموعه ای از اندیشه های تربیتی و سازوکارهای تحقق آن است که هدف آن برآوردن نیازهای مادی،تمدنی و معنوی فرد و جامعه است.
- نوذری، - 1380لذابا توجه بدین حقیقت که تعلیم و تربیت اسلامی بر فلسفه ای خاص استوار است و واژگان و روش شناسی خاص خویش را دارد، کسب اطلاعات جدید در این رشته از معارف اسلامی و بهرهوری از روشهای شناختی متعدد، جهت تولید اطلاعات و آگاهی های نوین، نقد و امعان نظردر آنها و نهایتاً قابلیت نشر، توزیع و عرضه این یافتهها به مجامع علمی از ضرورت خاص برخوردار است.
رسیدن به این مقصود جز با کوششی پیوسته و بلند مدت، تسلط بر منابع و مآخذ اسلامی و آشنایی با نظریات تربیتی معاصر امکانپذیر نیست. از سوی دیگر مطالعات تحلیلی در خصوص اجزا و عناصر تعلیم و تربیت میتواند به عنوان یک خطمشی جهت رشد و انسجام نظام تربیتی جامعه تلقی شود. در این میان مطالعه دیدگاههایی که تأثیر بیشتری بر عناصر تعلیم و تربیت دارند، در اولویت است.