بخشی از مقاله
روش شناسی مطالعات شهرسازي اسلامی
چکیده
روششناسی اشاره به اصول و ایدههایی دارد که پژوهشگران براسـاس آن، روشهایشـان را پایـهریـزي میکنند. روششناسی در برگیرنده این است که چگونه ساختار کلی نظریه در رشتههاي علمـی خـاص کاربرد پیدا میکند. هدف از روششناسی توصیف و تحلیل روشها، با روشن سـاختن محـدودیتهـا و منابعشان، و توضیح دادن پیش فرضها و نتایج است. مسئله پژوهش حاضر ایـن اسـت کـه مطالعـات موجود شهرسازي اسلامی را فاقد روششناسی منقح و مدون مـیدانـد. ایـن پـژوهش گـام اول بـراي نظریهپردازي در این حوزه را، بررسی روششناختی و معرفی برنامهریزي و شهرسازي به عنوان مطالعه-
اي میانرشتهاي، داراي مدل روششناختی کثرتگرا و پویا براي نشـان دادن ارتبـاط محکـم و وثیـق میان ثابتات دین (اصول اسلامی) و متغیرات دین و پویاییهاي موجود در نظریههاي شهرسازي معرفی میکند. رویکرد پژوهش حاضر این است که در محتوا به فلسفه پشت میکند و بیشتر به منزله سـاختار و روش آنرا براي پیگیري مباحث پیشنهاد میکند و نتایج حـاکی از آن اسـت کـه هستیشناسـیایـن مطالعات بر تعالی شناسی استوار است. در معرفت شناسی عبادت یا عمل صالح، محـور معرفـت دینـی است. و اگر آدمی به تفکر و پژوهش دعوتشده، این براي آنست که بلافاصله در پرتوي حکمتی که بـه دست آورد تصمیم بگیرد و ارادهاش را به برترین نوع زندگی که همان حیات طیبه باشد تعلق ببخشـد.
مدل تلفیقی لاکاتوش-کوهن، مدلی است که میتواند با برقراري ارتباط قاعدهمند، میان چارچوبهاي فکري موجود در پارادیم اسلامی و نظریههاي برنامهریزي، مدلی روششناختی براي نظریهپـردازي در بررسی شهرسازي از منظر اسلام، عرضه واین مطالعات را به مطالعهاي میانرشتهاي تبـدیل کنـد. بـر مبناي این مدل و هستی شناسی و معرفت شناسی پیش گفته هسته مقاوم این روش نظریه سـکونتگاه عبادت محور است. کمربند محافظ و راهبردهاي ایجابی می بایستی در مطالعات بعدي تبیین گردد.
واژههاي کلیدي: روششناسی، هستیشناسی، معرفت شناسی، شهرسازي اسلامی
-1 مقدمه
ضرورت مطالعات شهرسازي اسلامی به دو دسته ضرورتهاي درونی و بیرونی تقسیم میشود. ضرورتهاي بیرونی به الزامات، خواستها و مطالبات بیرون از دانش شهرسازي براي استفاده از دانش شهرسازي مبتنی بر اندیشه اسلامی میپردازند. و
ضرورتهاي درونی از طرف دیگر، به ضرورتهاي علمی پرداختن به شهرسازي اسلامی توجه دارند. اهم موارد دسته اول بدین شرحاند:
• در سطح بین الملل شرایط بیداري اسلامی و الگوگیري و مطالبه کشورهاي مسلمان
• سیاستهاي کلی کشور و برنامه هاي سطح کلان و بالادستی
• در سطح ملی حرکت مجامع علمی به سمت تدوین الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت،
• طرح مباحثی همچون تمدنسازي نوین اسلامی
• برنامه تحول در علوم انسانی
در خصوص ضرورتهاي درونی نظرات دستهاي از اندیشمندان حوزه شهرسازي و زمینههـاي مـرتبط بـا آن همچـون مـدنی-
پور((1389 در کتاب »طراحی شهري خرد«، راپاپورت١ (2006) در طرح »نظریه منشا فرهنگی مجتمعهـاي زیسـتی« و کـرن آرمسترانگ٢ (2003) در کتاب »خداشناسی از ابراهیم تا کنون دین یهود، مسیحیت و اسلام« بر این است که پیدایش شـهرها در بستري آیینی و اعتقادي شکل گرفته است. و انتظام محیط را اولین بار اعتقـادات مـذهبی شـکل داده اسـت. فعالیـتهـاي باستانشناسان در نمونههایی همچون هگمتانه بعنوان اولین شهر شناخته شـده در تـاریخ شهرنشـینی ایـران، سـیلک کاشـان، زیگورات چغازنبیل نیز این اندیشه را تقویت میکند. البته در نمونههاي بافت تاریخی شهرهاي ایران پس ورود اسلام بـه ایـران نیز تداوم رویکرد اعتقادي در انتظام محیط را تقویت میکند.
ضرورتهاي پیش گفته الزام به انجام پژوهش در شهرسازي اسلامی را بیش از پیش نمایان ساخته، نظر به اینکه مطالعات ایـن حوزه معمولا در کنار مطالعات پژوهش هنر و معماري اسلامی صورت میگیرد. و تا کنون اثري مستقل در زمینـه روششناسـی شهرسازي اسلامی انجام نشدهاست. ضرورت دارد پژوهشی مستقل به شهرسازي اسلامی بپردازد. از آنجا که مبناي استقلال هـر حوزه دانش، ریشه در بنیانهاي نظري آن دارد این مقاله تمرکز خود را به تـدوین روششناسـی مطالعـات شهرسـازي اسـلامی معطوف میدارد.
از منظري؛ نظریهپردازي و نگاه علمی به پدیدهها بطورکلی بر سه رویکرد استقرایی، ابطالگرایانه و چارچوب فکـري٣ بنـا شـده است. گرچه هستی شناسی، معرفتشناسی و روششناسی هرکدام از این رویکردها با هم متفاوتاند ولی نسـبیگرایـی و قائـل بودن به عدم دستیابی به معرفت کامل و ثابت نسبت به حقیقت رگهي مشترك هرسـه اسـت. کـه موجـب بـروز تناقضـاتی در بکارگیري این نظرات شدهاست. در توضیح سه مولفه پیش گفته میتوان گفت، »هستی شناسی٤« به »چیستی« موضـوع مـی پردازد. »معرفت شناسی٥« به چگونگی دانستن، یعنی نوع مواجهه با موضوع ، اختصاص می یابد. »روش شناسی٦« بـه شـیوه انجام تحقیق می پردازد(مارش و استوکر، .(2002
توماس کوهن از نظریه پردازان مطرح فلسفه علم پیشرفت علم را متشکل از یک سري دورهاي غیرمسـتمر از علـوم هنجـاري و تغییرات انقلابی میداند. این بدان معناست که براي یک دوره زمانی یک شیوه دیدن جهان هنجار تلقی میشـود. و در صـورتی
که این شیوه پاسخگوي مسائل نبود، تناقضات بروز کرده و با بحران مواجه میشود و در نتیجـه ایـن بحـران انقـلاب علمـی رخ میدهد. البته از دیدگاه کوهن پارادایم وسیعترین واحد اجماع درون یک رشته علمـی اسـت کـه یـک جامـه علمـی یـا خـرده جامعهي علمی را از دیگري متمایز میسازد. بود چنین تحولی را در مقام قیاس با انقلابهاي سیاسـی، انقـلاب علمی(پـارادایم)
مینامد.
نگاهی اجمالی به روششناسی هاي فعلی نظریه پردازي در شهرسازي اسلامی نشان میدهد کـه هـر کـدام از آن هـا ریشـه در چارچوب تفکري دارند و بعضا دچار التقاط چارچوبها شده اند. برخی مطالعات به ریشه نظري خود اشاره نموده انـد و برخـی در این زمینه سکوت نموده اند. در شرایط امروز با فـرض اینکـه تناقضـات روز افزونـی در حـال بـروز مـیباشـد. مـی تـوان گفـت چارچوبهاي فکري ناکارآمد شدهاند. و ضرورت روز افزون رهایی از دام فکري نگاهی درون پارادایمی و یـا بـرون پـارادایمی (فـرا پارادایمی) مرسوم حس میشود. چاچوبهاي فکري بهعنوان نوع نگـرش بـه جهان(جهـانبینی) دارنـده اصـول ثابـت و فروعـات مختص به خود میباشند. از آنجا که تبیین مبانی معرفت شناختی، هستی شناسی و روششناسی سنگ بناي مباحث میباشد.
این مطالعه بدنبال ترسیم روششناسی مطلوب از منظر چارچوب فکري الهی میباشد.
با توجه به موضوع پژوهش حاضر، روش و فرایند پژوهش باید به گونهاي تعریف شده کـه ابتـدا مفهـوم پـارادایم و نظـرات پیرامون آن بیان و سپس مختصات(هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی)پارادایم الهی تبیین گـردد. در گـام بعـدي قابلیت این پارادایم در جهت دهی به بررسیهاي علمی شهرسازي و ارائه روش مطلوب پژوهش در ایـن حـوزه پیشـنهاد مـی-
گردد. شکل 1 ارتباط مفاهیمی که بدان پرداخته میشود را نشان میدهد.
شکل:1 ارتباط مفاهیم مقاله
-2 فهم و اهمیت پارادایم
آگامبن در سخنرانی خود تحت عنوان پارادایم چیست؟ در بخش تحلیل ریشهیابی پارادایم مدعی است که واژه پـارادایم از واژه لاتین Paradigma برخاسته و در فرهنگ یونانی عنوان Paradegima به خود گرفته است و سپس بعنوان Example یا در شکل اولیهاش Paradeikunai به انگلیسی برگردانیده شده است. پیشوند Para بـه معنـاي )alongsideدر امتـداد) و Deikunai به معناي )to showنشان دادن) است. بنابراین اگر در کنار هـم قـرار گیرنـد بعنـوان alongside shown (در امتــداد نشــان دادن) یــا What shows itself beside (چیــزي کــه کنــار خــود را نشــان مــیدهــد) تلقــی مــی-
شود(گوترکوك،.(2001:2
این واژه در ابتدا در مورد قواعدد حاکم بر زبان(گرامر) بکاربرده میشد. فرهنگ وبسـتر تنهـا اسـتفاده فنـی آنرا در بسـتر گرامر یا در فن اقناع زبانی بعنوان اصطلاحی براي یک مثل یا داستان کوتاه توضیح دهنده تعریف مـیکنـد. همچنـین در زبـان شناختی، فردیناند دي سوسور از پارادایم براي اشاره به طبقهاي از عناصر که داراي شباهتهایی هستند اسـتفاده کـرده اسـت.
توماس کوهن بعنوان یک فیلسوف علم پارادایم را »مجموعهاي از شیوههایی تعریف میکند که یک رشـته علمـی در طـی یـک دوره زمانی خاص در پیش میگیرد« در میان تمامی این تعاریف شاید بتوان پارادایم را »بعنوان چارچوبی از پـیش فـرضهـاي بنیادي توصیف میشود که ادراك افراد براساس آنها ارزیابی میشود و داراي نـوعی هسـتیشناسـی، شـناختشناسـی و روش-
شناسی است» .«صحبت از پارادایم راهی است براي افزایش قدرت فهم انسان زیرا با بحث در مورد پارادایم مشـخص مـی شـود که ماخذ موروثی و مسلم فرض شده اندیشه و عمل انسان ها که زیر بناي هر نـوع فرهنـگ یـا خـرده فرهنـگ انسـان هاسـت، چیست؟« بر این اساس وقتی از پارادایم پژوهشی، موضوعی، فکري و کاري صحبت میکنیم در پـی یـافتن ریشـه هـاي کـنش انسانها و خاستگاه پژوهشی، موضوعی، فکري و کاري آن ها هستیم، که بطور عادي از دید روزمره ما پنهانانـد. بنـابراین درك پارادایمها(پژوهشی، موضوعی، فکري، کاري و ...) منجر به نوعی آگاهی میشود که بـه مراتـب نسـبت بـه فهـم سـطحی مـا از پژوهش موضوع عمل و کار بسیار عمیقتر، جامعتر، قدرتمندتر، و در نتیجه پایاتر است(داناییفر، .(1390
باید توجه داشت که اگر چه پارادایم تعاریف بسیاري صورت گرفته و کاکردهاي آن بیشتر در تحلیل مباحث فلسـفه علـم معنـا یافته است، مانند »کاپرا در کتاب وب زندگی«، که پارادایم را مجموعهاي از مفاهیم، ارزشهـا برداشـتهـا و شـیوههـاي عمـل مشترك یک جامعه علمی که نگاه خاصی نسبت به واقعیت شکل میدهد و مبناي سازماندهی آن جامعه قرار میگیرد. اما هدف از ورود به مباحث از نظرگاه پارادایم این است که نشان دهیم به قول بارکر »مرزهاي بحث کجاست؟« و »چگونـه در آن مرزهـا عمل کنیم تا موفق شویم؟.« بیشتر صاحبنظران معطوف به نظرات کوهن پـارادایم را داراي سـه رکـن -1 هسـتی شناسـی -2
شناخت شناسی -3 روششناسی میدانند. بنابراین در تغییر پارادایم، فرضهـاي هسـتی شناسـانه، شـناختشناسـانه و روش-
شناسانه دچار تغییر میشوند. هستی شناسی اشاره به این دارد که از نگاه پژوهشگر واقعیت یک پدیده یا معناي واقعی که یـک پدیده میپذیرد چیست؟ شناخت آن واقعیت اشاره به شناخت شناسی دارد، یعنی فرایندي که انسانها براي شـناخت واقعیـت مورد استفاده قرار میدهند و روششناسی به ابزار مورد استفاده براي شناخت اشاره دارد. پس پارادایم بنیانهـاي ذهنـی عقبـه هر سطح را آشکار میکند(کتاب پارادایمها ساز و کار کشف آینده1992، بارکر به نقل از داناییفر، .(1390
مهم است که مباحث شهرسازي از کدام دریچه نگاه میشوند و چگونه با همدیگر معنا و ربط مییابند. البته شاید بهتر بود از واژه گفتمان به قول فوکو بجاي پارادایم به نقل از کوهن استفاده میشد ولی نظر به کارکرد مورد نظر نویسنده بازي بـا الفـاظ را صحیح ندانسته و مختصرا بدنبال توجه خواننده در ورود به مباحث از نظرگاه گفتمان یا پـاردایم الهـی و لـزوم توجـه بـه آن است. اجزا این پاردایم را در یک نگاه کلی ملهم از نظرات کوهن و سایرین به گفته نیومن (2000:65) میتوان اینگونه پنداشت.
پارادایم به نوعی سیستم کلی اندیشیدن و تفکر اشاره دارد؛ سیستمی که فرد در قالب آن به پیرامون خود نگاه مـیکند(هسـتی شناسی)، با آن رابطه برقرار میکند(شناخت شناسی)، با ابزار خاصی به سنجش آن میپردازد(روششناسی)، به نحوي خاص بـه
انسانهاي پیرامون خود نگاه میکند(انسانشناسی)، از زبان خاصی براي پژوهش پیرامون خود استفاده میکند(زبان پژوهش) و
ارزشهاي خود را در مشاهده دخالت میدهد یا نمیدهد(ارزششناسی).
لاکاتوش1 در تکمیل کار کوهن معتقد است که محققان، آن قدر آزاد و مختار نیستند کهکاملاً دلخواه عمل کنند. آنها داراي یک برنامه راهبردي تحقیقاتی هستند که مشخص میکند. کاوشهاي کنـونی و آینـده آنهـا، چگونـه بایـد باشـد. ایـن برنامـه پژوهشی، سلسلهاي از راهبردهاي ایجابی و راهبردهاي سلبی دارد (گلاس و جانسون، 1373، ص.( 193 راهبـرد سـلبی ایـن برنامه شامل استخوانبندي آن است که نباید به هیچ وجه جرح و تعدیل و یا ابطال شود. مفروضات اساسی در هسـته مرکـزي برنامه قرار دارد. این هسته مرکزي یا مقاوم را کمربند محافظ از ابطال مصون نگه می دارد. کمربندي که شامل مجموع هاي از فرضیه هاي کمکی است. راهبرد ایجابی برنامه، شامل نظریههاي جدیدي است که به استخوان بندي برنامه اضافه میشود و از
پیشبینیهاي بدیعی برخوردار است که امکان توسعه و پیشرفت علم را فراهم می آورد، شکل2 مدل برنامه پژوهشی لاکـاتوش را نشان میدهد(چالمرز، 1379 ، صص 98 و.( 99
شکل :2 مدل برنامه پژوهشی لاکاتوش
ماخذ: چالمرز، 1379، 98
لاکاتوش معتقد است، اینکه چه گزارههایی، هسته مقاوم باشد، با تصمیم روش شناختی عالمان به دست میآید. اما نمـیگویـد که گزارهها و اصول هسته مقاوم باید چه ویژگیهایی داشته باشد و چگونه میتوان درباره آنها به اجماع رسید. او بر این بـاور است که عالمان براساس نامهاي نانوشته که هم درباره چگونگی پیشروي و هم درباره چگونگی پیش نرفتن صحبت مـیکنـد، راهنماییهایی را به دست میآورند.
مشترکات برنامه پژوهشی لاکاتوش و پارادیم کوهن
بررسی برنامه پژوهشی لاکاتوش و پارادیم کوهن، ذکر چند گزاره را براي طراحی مدل مفهومی تلفیقی خاطر نشان میکند: -1 هر دو بر لزوم تحلیل علم به مثابه ساختار منظم و نه بر اساس نظریههاي منفرد تأکید میکنند.
-2 در دوره علم عادي کوهن، عالمان، فرضهاي پایه و چارچو بهاي فکري متـداولی را مـیپذیرنـد کـه همـان هسـتهمقـاومِ لاکاتوشی تشکیل میدهد و همگی بر آنها اجماع دارند و میکوشند آنها را از ابطال و جرح و تعدیل مصون دارند.
-3 هر دو بر این تأکید می کنند که هسته مقاوم یا چارچوبهاي فکري، نقش تنظیم کنندهاي در نظریه پردازي دارند؛ به طوري که با تغییر هسته مقاوم ( با چارچوب فکري کوهن)، نظریهها،ماهیتاً دچار تغییر گشتالتی میشوند که کـوهن آن را بـه تغییـر مذهب، تشبیه کردهاست. رها کردن هسته مقاوم برنامه پژوهشی، به معنی رها کردن کل برنامه پژوهشـی اسـت و ایـن همـان
تغییر پارادیم کوهن است . لاکاتوش در این باره نظریه گرانش نیوتن را شرح میدهد که موفقترین برنامه پژوهشی بوده اسـت. سپس گرایش فیزیکدانان را پس از سال 1905 براي پیوستن به اردوي نظریه نسبیت بررسی میکند(.(Lakatos, 1978
-4 کوهن که معتقد است در علم عادي، عالمان از ابطال چارچو بهاي فکري بر حذر داشـته مـی شـوند، لاکـاتوش نیـز معتقـد است، فرضیههاي کمکی از هسته مقاوم محافظت میکند.
-5 همانطور که در علم عادي، پارادیم فکري نضج پیدا میکند، راهبرد ایجابی لاکاتوش به طور دقیقتر بر پیشرفت علم تأکیـد دارد. کوهن نیز می گوید: »اگر چه اصطلاحاتی که او بکار برده، متفاوت است، اما ابزار تحلیلش به مقداري که ضرورت ایجـاب
میکند، با ابزارهاي مورد استفاده من، قرابت دارد .هسته مقاوم و فعالیت در کمربند حفاظتی، معادلهایی براي پـارادیم و علـم عادي هستند(.(Kuhn, 1972, p.139
-3 تعریف عناصر بنیادین
در ادبیات پژوهش هستیشناسی، معرفتشناسی، روششناسی و روش به شیوههاي متفاوتی تعریف میشـوند. هسـتی-
شناسی عبارت است از نظریهاي عام دربارة اینکه چه نوع چیزهایی یا جوهرههایی در جهان وجود دارند. و اشاره به گسترهاي از هستیها و روابطی است که درون حوزهاي خاص از معرفت و تخصص علمی پذیرفته میشود(بنتون و کرایب، .(1384
هستی شناسی پژوهش عبارت است از: »مفروضات رویکرد خاصی از پـژوهش اجتمـاعی دربـارة ماهیـت واقعیـت اجتمـاعی«
(بلیکی، 1993، (6 و »نظریه موجودیتهاي اجتماعی و هرآنچه به منظور پـژوهش وجـود دارنـد)«والـیمن، 2006، .(15 هسـتی شناسی پژوهش بازتاب»نگرش پژوهشگر درباره سرشت جهان)«مارش فورلانـگ، 32،(64-1387 و »نگـرش پژوهشـگر دربـاره آنچه جهان اجتماعی را میسازد و چگونگی مطالعه آن« است(باربور، 2007، (20 به طور خلاصه هستی شناسی پژوهش توجیه راهبرد خاصی از پژوهش درباره ماهیت واقعیت اجتماعی است.
معرفتشناسی عبارت است از» مطالعه اینکه چگونه و چه چیزي را میتوان شناخت)«والیمن، 2006، (14 و »مطالعه ماهیـت معرفت و توجیه« (شوانت، 2001، .(71 معرفت شناسی میتواند به مثابه توجیه معرفت در نظرگرفتـه شـود. بـه طـور خلاصـه معرفتشناسی پژوهش به مفروضاتی درباره چگونگی شناخت هرچه وجود آن پذیرفته شدهاست اطلاق میشود.
روششناسی عبارت است از »نظریه و تحلیل درباره نحوه اجراي پژوهش)«هاردینگ، 1987، (2، »تحلیل مفروضات، اصـول و روشهاي اجرا در رویکردي خاص به پژوهش)«شوانت، 2001 ،(161 یا آنگونه که کاپلان((1964 تعریـف مـیکنـد، »مطالعـه-
توصیف، تعریف و توجیه- روشها و نه خود روشها)«کارتر و لیتل، 2007، (28 به طور خلاصه روش شناسی مطالعـه روشهـا
(میلز،1382، (69 و توجیه کننده روشهاي پژوهش است.
روش ها عبارتاند از »تکنیکهایی براي گردآوري شـواهد و مـدارك)«هاردینـگ، 1987، (2 یـا »روشهـاي اجـرا، ابزارهـا، و تکنیکهاي پژوهش)«شوانت، 2001، .(158 روشهاي پژوهش»واسط و پیامد عمل پـژوهش انـد)«سـایر، 1385، (4 بـه طـور خلاصه، روشها به مثابهي عمل یا اجراي پژوهش در نظر گرفته میشوند.
بعبارت سادهتر روششناسی توجیه کننده روشی است که دادهها را گردآوري و تحلیل میکند. معرفت محصول دادهها و تحلیل دادههاست. معرفتشناسی جرح و تعدیل کننده روششناسی است و معرفت حاصل را توجیه مـیکنـد. در شـکل3 رابطـه بـین هستیشناسی، معرفتشناسی، روششناسی و روش نشان داده است.