بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مهمترین جریانهای فکری و اجتماعی در تاریخ اسلام، جریان تصوّف و صوفیگری است. نحوهی پیدایش؛ و اینکه این جریان فکری آیا دارای مبانی فکری اصیل بوده که مورد تأیید مبانی نظری و اندیشه های دینی و سیاسی اسلام باشداز، جمله مسائلی است که پیوسته مورد بحث و نظر بوده و هست. اهل تصوّف تاریخ خود را به صدر اسلام برمیگردانند و باورهای خود را برگرفته از تعالیم نبوی می دانند و در مقابل تاریخشناسان با بررسی شواهد و قرائن تاریخی پیدایش آنرا چندین قرن پس از ظهور اسلام میدانند.
در واقع می توان گفت منابع مهم خارجی تصوف عبارت است از دیانت مسیحی و اعمال رهبانان و افکار هندی و ایرانی و بودائی که مخصوصاً از جنبهی ریاضت و ترک دنیا مؤثر بوده اند بعد چیزی که تصوف را به شکل فلسفه در آورد یعنی به شکل بحث و طریقهی مخصوصی در آورد که وارد حل و بحث مسئلهی خلقت شد و از خالق تا مخلوق را مورد صحبت قرار داد بدون شک تا مقداری زیادی فلسفهی یونان مخصوصاً نو افلاطونی بوده است این نوشتار در پی آن است تا با بررسی گرایشها و فضای فکری حاکم بر جامعهی اسلامی در قرون اوّلیههجری، خاستگاه و عوامل مؤثّر در پیدایش تصوّف را مورد تحقیق قرار دهد.
-1مقدمه
مذهب و مسلک تصوف از جمله مذاهب انشعابی است که از اوائل قرن دوم هجری بر اثر یک سلسله عوامل و علل گوناگونی که در طی این نوشتار آن خواهیم پرداخت، در میان مسلمین پیدا شده و تطورات و تحولات بسیار سریع و مختلفی در طی چند دوره به خود دیده است.تا قبل از اینکه روش تجزیه و تحلیل در تاریخ معمول شود، معمولاً قضاوت ها درباره اساس و ریشه تصوف - در اسلام - بسیار ساده و سطحی بود و اغلب، آن را مانند سایر مذاهب دیگر اسلامی یک طرز فکر خاص و مذهب مخصوص اسلامی می پنداشتند و بدون آن که مطالعه دقیق در چگونگی پیدایش این پدیده تاریخی و عوامل دخیل در تحولات آن به عمل آورده و به ریشه های تاریخی آن توجهی داشته باشند تنها به بررسی عقائد و مبانی آن اکتفا کرده اند.
از طرف دیگر طرفداران و سران صوفیه نیز بدون کوچکترین توجه و اعتنا به حقایق تاریخی، مسلک تصوف را به عنوان هسته مرکزی و باطن اسلام معرفی می نمودند و مدعی بودند، حقیقت روح اسلام همان مذهب تصوف است و بقیه همه قشر و ظاهر است. ولی پس از آن که شیوه تحقیقی تجزیه و تحلیل در تاریخ عمومی و تاریخ علوم و ادیان معمول گردید، بالاخره این طرز مطالعه به مسلک تصوف نیز کشیده شده و کم کم تاریخ تصوف نیز مانند سایر نمود های اجتماعی و مذهبی تاریخ مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت و روشن گردید که سلسله عواملی در تکون و نمود سیر تحولی آن سهیم میباشد.در این نوشتار سعی شده است تا به نحوهی پیدایش تصوف در اسلام و ریشه های اولیه و اصل پیدایش آن مورد بررسی قرار گیرد.
-2وجه تسمیه نامگذاری تصوّف
کلمه »تصوف«از نظر لغوی مصدر باب تفعّل از ابواب ثلاثی مزید زبان عربی است و از اسم ساخته شده است؛ مثل تقمّص - پیراهن پوشیدن - که از » قمیص« به معنای پیراهن گرفته شده استٌ.[1] امّا در مورد اسمی که تصوف از آن گرفته شده عقاید و اقوال بسیار است که البته بعضی از لحاظ لغوی و بعضی از لحاظ معنوی تا حدودی با کلمه تصوف بی ارتباط نیست؛ ولی هیچ یک از اقوال به تنهایی به طور جامع و مانع دلالت تام بر معنای اصطلاحی آن ندارد. ناگزیر در این گفتار، اقوالی را که بزرگان اهل تصوف و معرفت درباره وجه تسمیه آن ذکر کرده اند، بررسی می
کنیم.
-1 قشیری در رساله قشیریه معتقد است که صوفی لقب و اسم علم است، مانند لقب ها و اسامی اعلام دیگر که به طایفهای اطلاق میشود و در زبان عربی وجه اشتقاقی برای آن نمی توان یافت: »و این نام غلبه گرفته است بر این طایفه،گویند فلانی صوفی است و گروهی را متصوفه خوانند و هر که تکلّف کند تا بدین رسد او را متصوّف گویند و این اسمی نیست که اندر زبان تازی او را باز توان یافت یا آن را اشتقاقی است و ظاهرترین آن است که لقبی است چون لقب های دیگر«[2]
-2 صوفی منسوب به صوف - پشم گوسفند - است و تصوف پشمینه پوش است، همان طور که تقمص پیراهن پوشیدن است امّا قیشیری این قول را تضیعف کرده و درنقد آن گفته است که »این قوم به صرف پوشیدن اختصاص ندارند. َ.«[3] با این حال ابن خلدون اشتقاق کلمه صوفی را از واژه »صوف« به معنای پشم بر دیگر وجوه ترجیح داده و معتقد است که این طایفه به پشمینه پوشی عادت داشتند. ابوالحسن هجویری غزنوی نیز در کتاب کشف المحجوب بیان کرده است بین معنای صوفی و صوف از نظر معنا همبستگی وجود ندارد و در اشتقاق شی ء از شیء نوعی همبستگی لازم است.