بخشی از مقاله
چکیده
توسعه در ایران، متناظر به برنامههاي توسعه در ایران چنددهه سابقه دارد؛ سبک و سیاق این برنامهها و مشخصاً، برنامهنویسان آنها، مسیر پیشرفت و تعالی کشور را روشن میکند و بدون دستیابی به ریشهاي فکري فرهنگی برنامههاي توسعهاي در ایران نمیتوان، درباره روند توسعه در کشور اظهارنظر کرد. پژوهش حاضر به اتکا به تحقیقات پیشین و واکاوي تحولات سالهاي اخیر در زمینه برنامهریزي توسعه کوشیده است تا به این سوال پاسخ دهد: که در سیاستگذاريها و برنامهریزيهاي توسعهاي دوره جمهوري اسلامی - و به اجمال پیش از آن - ، کدامیک از بنیادهاي فکري فرهنگی حکمفرما بوده و است؟ وفق گرایش مجریان، توسعه چه سمت و سویی داشته و کشور را در چه مسیري به حرکت درآورده است؟ این مهم در قالب بررسی دوره هاي برنامهریزي توسعه و جریانشناسی برنامهنویسان توسعهاي - منطق با تحولات دولتها در ایران - ، تنظیم شده و نهایتاً بنیانها یا ریشههاي نظري طراحی برنامههاي توسعه در ایران، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتهاند.
واژگان کلیدي:برنامههاي توسعه، ریشههاي فکري فرهنگی، ایران، جمهوري اسلامی
-1 مقدمه و بیان مساله
ایران معاصر، ذیل سایه تجدد قرار داشته و دارد و این امر خود را سالهاست که در عنوان توسعه، متجلی ساخته و نوعی همترازي میان این دو مفهوم درك شده است؛ بدین قرار توسعه در ایران مفهومی نوپدید نیست و لااقل به اعتبار برنامههایی که با یدك کشیدن همین نام در دوره پهلوي دوم اجرا شدند، میتوان رد آنرا از میانه متون و اسناد و گفتهها پی گرفت. اما این همه ماجرا نیست چرا که از ابتدا، همگان یک معنا را از این لفظمراد نکردند و افزون بر این، خود توسعهگرایان یا کارپردازان توسعه نیز از یک مبدا و دریچه، بدان ننگریستند و این خود تصویري پرتلاطم از تغییرات انضمامی و انتزاعی این مفهوم، در حیات جامعه امروز ایران بهدست میدهد و شاید این نکته، دلیلی قاطع بر آن باشد که نباید سادهاندیشانه و خامدستانه، توسعه را پدیدهاي صرفا عینی درنظر گرفت و پیچیدگیهایش را به چندبعدي بودنش ربط داد و شاید به تعبیري دقیقتر جامعه ایرانِ امروز، محصول و متاثر از این تعبیر و تفسیرهاي تغییریافته باشد و آیینه آنها.
از زاویهاي دیگر بحث از پیشرفت، موضوعی است قدیمیشده و ازمد افتاده - چه در ایران و چه در جهان - و با وجود آنکه در دهه هفتاد شمسی و هشتاد میلادي توجهات بسیاري را بهسوي خود جلب کرده بود، اما امروزه در کانون بررسی نیست. این در کانون توجه نبودن، به معناي غیر مهم بودن نیست، چون حیات ما، ذیل توسعه مفهوم و معنا پیدا کرده است؛ معنا و مفهومی بستهبندي شده و غیراقتضایی که در سراسر جهان - تقریبا - ، طعم و رنگ یکسان داشته و دارد و اصلا نوعی جبرباوري درباره آن بهوجود آمده است. آوینی - 1372-1326 - با طرح این پرسش که »از کجا معلوم است که تکامل و تعالی انسان حتما در توسعه اقتصادي باشد؟« میگوید: »لزوم توسعه آنچنان مطلق انگاشته میشود که تو گویی هیچ جاي تردیدي در آن وجود ندارد و شاید علت این امر آن باشد که در ذهنِ بشرِ امروز، توسعه و تکامل مفهومی مشترك یافتهاند و در لزوم تکامل و تعالی هم که کوچکترین تردیدي روا نیست.«
با این وجود، امروز توسعه جز لایفنک مدیریت ملی است و از بدو پیروزي انقلاب و پیش از آن، برنامههاي چندساله - پنج یا کمتر - ، متکفل برآورده ساختن آن بودهاند. هر کدام از این برنامهها در دوره زمانی خاصی و توسط افراد مشخصی نوشته شدهاند که شناسایی و درك منظوفه فکري- فرهنگی آنها میتواند هویداکننده بخش بزرگی از اهداف، ماموریتها و تحولات باشد.مساله محوري درتحقیق حاضر، بررسی ریشههاي نظري برنامهها و برنامهریزان توسعه در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی بوده است؛ این سوال بدین معناست که در سیاستگذاريها و برنامهریزيهاي توسعهاي ایران در دوره جمهوري اسلامی - و به اجمال پیش از آن - ، کدامین بنیادهاي فکريفرهنگی حکمفرما بوده و وفق گرایش مجریان، توسعه چه سمت و سویی در کشور پیدا کرده است.تحقیق حاضر با روش فراتحلیل، نگاهی دارد به برنامه هاي توسعه در ایران - عمدتا پس از انقلاب - و بررسی جریانشناختی کارگزاران برنامهنویسی، در چهار دوره زمانی 68-57، 76-68، 84-76 و 92-84، ابتدا مهمترین آسیبها و دلایل توفیق نیافتن برنامههاي توسعه در ایران را مورد بررسی قرار داده و سپس ریشههاي نظري-فرهنگی الگوهاي برنامهریزي توسعه را در کشور بررسی کرده است.2
-2 برنامههاي توسعه در ایران
2 نگاه موشکافانه و دقیق نسبت به ابعاد غیراجرایی یا کارکردي توسعه، در کشور کمی کمیاب و دیریاب است، چرا که در ابتداي تحقیق حاضر و از میان بالغ بر سه هزار مقاله علمی-پژوهشی که در عنوان اصلی خود از واژه توسعه استفاده کرده بودند، کمتر از 100 مقاله، رويکردي مفهومی و نظري به این ساحت داشتند و در واقع چنین موضوعاتی چندان در کانون توجه نبوده است. با این وصف روشن است که بخش بزرگی از جامعه دانشگاهی کشور، اصالت توسعه را پذیرفتهاند و در چگونگی و چیستی آن، هیچ اما و اگري ندارند و این امر، بسیار تاملبرانگیز و حتی نگرانکننده نیز میتواند باشد. از سوي دیگر نگاهی جریانشناسانه به تحولات حوزه برنامهریزي در کشور میتواند بسیار راهگشا باشد، اما فقد اطلاعات جزیی درباره برنامهریزان، مانع از تکمیل چنین فرآیندهایی میشود و به ناگزیر میبایست با اتکا به تحلیل نتایج روندها و متون موجود، گزارشی را در اینباره سامان داد.
در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی، چندین برنامه توسعه - که مهمترین آنها برنامههاي پنجسالهاي بودهاند که عنوان برنامه توسعه اقتصادي اجتماعی و فرهنگی جمهوري اسلامی بر آنها گذارده شده بود - به اجرا در آمده است؛ این برنامهها متاثر از تجربه انقلاب اسلامی، گفتمانِ رهبران، ارزشهاي اسلامی و انتظارات مردم از جمهوري اسلامی از سویی و ورود مکاتب و تئوريهاي برآمده از تفاسیر سوسیالیستی و لیبرالیستی از جهان، طراحی و تدوین شدهاند.در این مجموعه درهمتنیده، ایدههاي روسايجمهور و طراحان برنامهها بیش از دیگر بخشها تاثیرگذار و قابل بررسی است. اگر چه این پژوهش میکوشد تا بنیانهاي اصلی حاکم بر فرآیند توسعه پس از پیروزي انقلاب اسلامی را مورد بررسی و شناسایی قرار دهد، اما لازم است مروري اجمالی بر این جریانها در دوره پهلويها نیز داشت.
اولین برنامههاي توسعه در ایران، برگرفته از الگوي نوسازي در دوره پهلوي اول قابل مشاهده و ردگیري است؛ ایجاد نظام آموزش و پرورش جدید، ارتش منظم، شبکه راه ها و راهآهن سراسري، کشف حجاب و الغاي مراسم و سنتهاي مذهبی و... همگی نشانههایی محکم دال بر پذیرش این چارچوب توسعهاي براي کشور از سوي دیکتارتوري رضاخانی است. تا این زمان هنوز برنامه توسعه یا بهعبارتی روشنتر تئوري توسعه، امري هنجاري و پذیرفته نشد و پس از پایان جنگ جهانی دوم، لزوم بازسازي خرابیهاي ناشی از جنگ و میل ایالاتمتحده براي افزایش گستره قدرت خود در جهان، پدیده توسعه، جهانی و جهانشمول شد؛ در این دوره همچنین شوراي اقتصاد - 1316 - با هدف برنامهریزي امور اقتصادي وعمرانی تاسیس شد.
پس از این زمان اولین و دومین برنامههاي توسعه عمرانی ایران - 34-1327 - ، نوشته میشوند و ابوالحسن ابتهاج - 1377-1278 - طراح این برنامه و بهطور کلی برنامهریزي توسعه در ایران، در خاطرات خود مینویسد: اگر بر اثر توسعه اقتصادي سطح زندگی مردم ارتقا یابد، همه مسائل سیاسی حل شده، فساد، فقدان کارآیی، حسادتها و غیره از ذهن مردم، از منش مردم زدوده خواهد شد - ابراهیمبايسلامی، . - 172 :1388 محور اصلی این برنامه توسعه کشاورزي، صنایع و معادن است، اما موضوعاتی چون تمرکززدایی، آمایش زمین، اصلاحات حقوقی و نهادي، مشارکت عمومی، رهایی از فساد، شفافیت امور اجرایی، تخصیصهاي خارجی و تاکید بر استفاده از مشاوران خارجی در آن مورد توجه قرار گرفته که نشانگر آگاهی طراحان این برنامهها به دستآوردهاي تجري زمانه خود بوده که البته علوم دقیق و قطعی فرض میشدهاند.
در این دوره، ابتدا طرحهاي کلان و بلندمدت مورد توجه قرار گرفت که کاملا متاثر از بلندپروازيهاي آخرین شاه ایران بود؛ اعتراضات داخلی و نوسان قیمت نفت، هر چند این خیالپردازيها را متوقف نکرد اما به سعی مشاوران خارجی تلاش شد تا برنامهریزي عقلایی با هدف کنترل رشد، توزیع بهینه منابع و رشد متوازن شکل بگیرد - حسینی، . - 8 :1384 همنوا با انتقادها به نظریه نوسازي، تغییراتی در متن برنامههاي توسعهاي در ایران ایجاد میشود؛ در این تغییرات الگوي ساختارگرا که نگاهی نقادانه به نوسازي دارد، رد پایی کمرنگ در برنامهریزيها پیدا میکند، بهنحوي که در برنامه سوم عمرانی که باوقفهاي کوتاه نیز تنظیم و اجرا میشود -1341 - - 1346، اولا مقولاتی همچون توزیع عادلانه درآمد مورد بحث قرار میگیرد و ثانیا برنامه توسط مستشاران غیرایرانی نوشته میشود. در برنامه عمرانی بعدي - 1351-1347 - آثار نگاههاي ساختارگرایانه مشهودتر بوده و حتی در مقدمه آن به ایجاد یک ساختار نوین و شرقی اشاره میشود، اما نگاه ابزاري به تودهها عملا شعارهاي مذکور را روبنایی و غیرواقعی میسازد و دال مرکزي مصرفگرایی، سیاستهاي توزیع پول را با هدف توسعه مصرف توصیه میکند و نه برقراري عدالت اجتماعی - ابراهیمبايسلامی، . - 174 :1388 سرانجام پنجمین و آخرین برنامه عمرانی پهلوي دوم