بخشی از مقاله

چکیده
این مقاله نشان میدهد که شمس تبریزی در بیان مکاشفات صوری خود از بیان صریح و موجز و بدون زینت استفاده میکند. بیان مکالمات با خداوند، برای نشان دادن شخصیت بیپروای شمس است و نه صرفاً بیان مکاشفه. در این مکاشفات، کمتر از رؤیت خداوند به صورت تمثل، مطلبی بیان شده است، بلکه بیشتر تمرکز بر حاسهی شنوایی است و گفتگوی دوجانبه شمس و خداوند، برعکس معمول عرفا که بیشتر رؤیت خداوند را در صور گوناگون در مکاشفات خود دارند. اما در بیان مکاشفاتِ عوالم غیب - بهشت و قیامت و جهنم - بیشتر تأکید بر قوهی بینایی است که میتواند متأثر از دیدگاه هستیشناسیک وی باشد که جهان را حجابی بر عالم میبیند و با برداشتن این حجاب، حقیقت قابل رؤیت میشود.

واژگان کلیدی: شمس تبریزی، مقالات شمس، مکاشفه، حواس پنجگانه.

.1 مقدمه

یکی از مهم ترین ابزارهای بیانی صوفیه از دیرباز، رسیدن به زبانی خاص بوده است . زبانی که یکی از مشخصه های اصلی آن ایجاز و مبهم گویی است. این شیوه ی بیانی، درواقع راهی بود برای پیدا کردن مخاطبان خاصِ صوفیه؛ زیرا اینگونه موجزگویی هارا فقط مخاطبانِ خاص آنها درک می کردند و اینمخاطبانِ خاص نیز بایدمتناسب با حال و مقامِ خود، آن اشارت ها را شرح و بسط می-دادند و به درک عمیق تری می رسیدند. صوفیه » راهی یافته بودند تا به یاری اشارت و ایجاز نکته هایی بگویند، و باز همه چیز را نگویند. هم راهنمای مخاطب باشند تا از معناهایی سر درآورد، و هم راه سپردن در ادامه ی مسیر را به عهده ی خود او بگذارند.« - احمدی، - 122 : 1376 صوفیه برای بیان تجربه های شهودی، به حوزه ی مجازهای زبانیوارد شدند و از زبانِ مجازی بیشترین بهره را برداشتند.

در گسترده ترین ژرف ساخت مجازهای زبانی، تشبهِی عوالم غیرحسی به حس ی در زبان صوفیه شکل گرفت. تشبیه عوالم غیب و دنیای ماورایی به عالم محسوس، مهم ترین اتفاقی بود که در زبان مجازی صوفیان رخ داد. البته هر کدام از گویندگان و نویسندگان صوفیه در به کارگیری مجازهای زبانی به شیوه ی خاص خود عمل می کردند. تشبیهات و تمثیل ها گاه تبدیل به رمز و نمادهای پیچیده می شد که با هیچ روشی ادبی و منطقی قابل تحلیل نبود. »زبان صوفی را باید کشف کرد، زیرا از روش قیاسها و تصدیقهای منطقی نمی توان بدان رسید.« - فتوحی، - 241 : 1385 فولادی برای ابهام و پیچیدگیِ زبان صوفیانه، چهار عامل را مهم می داند:

-1 مانع موضوع: تجربه ی عرفانی تجزیه ناپذیر است؛ زیرا بیان وظیفه ی عقل است و عقل هم تنها می تواند مفاهیم مرکب را تجزیه و طبقه بندی کند و یا دوباره ترکیب کند در حالی که تجربه ی عرفانی با مدرکات بسیط سروکار دارد.

-2 مانع کلام: الفاظ و واژگان برای معانیِ متعارف وضع شده اند و نمی توانند مراد صوفیه را بیان کنند.

-3 مانع فاعل: اول اینکه: عارف هنگامی که مستقماًی با موضوع تجربه سروکار دارد، چنان در کنه آن مستغرق می شود که خودی برایش باقی نمی ماند و این بی خویشی، مایه ی بی زبانی او خواهد شد. مشکل دوم این است که هر چه در این تجربه ی عرفانی، عاطفه، عمیق تر باشد، بیانش مشکل تر خواهد شد. گاهی نیز معنی غلبه پیدا می کند و عارف از غلبه ی معنی نمی-تواند سخن گوید.

-4 مانع مخاطب: براساس نظریه ی استیس، مانع مخاطب، با عنوان "نظریه ی نابیییِنا معنوی = - کوردلی - مطرح می شود. این نظریه تمثیلی است میان امتناع توصیف تجربه ی عرفانی برای غیرعارف و امتناع توصیف رنگ ها برای کور مادرزاد. - فولادی، - 70-76 : 1387

زبان صوفیان از همان ابتدای شکل گیری، ویژگی های خاص خود را به وجود آورد. »از هنگامی که تصوف بهصورت یک نهاد شناخته شده اجتماعی درآمد، زبان و نظام نشانه شناسیکخاصّ آن نیز به وجود آمد و اصطلاحات ویژه ای پدیدار شد که در درون این نهاد بار معنایی خاصی داشت و برای ناآشنایان به این مکتب نامفهوم بود.« - فتوحی، - 211 : 1385 مقالات شمس نیز که تنها اثر برجای مانده از شمس تبریزیاست، تشخّص زبانیِخاصِ خود را دارد. گرچه »این کتاب مجموعه ای از تکه پاره های سخنانی است که در اوضاع و احوال مختلف و برحسب اقتضای مجالس و مخاطبان ناهمگون بر زبان شمس جاری شده و آن تکه پاره ها گاهی با مطالبی که در پس و پیش آن ها آمده بکلی بی ارتباط است و من آن را تشبیه می کنم به دیوان غزلیات که مجموعه ای است از غزل ها و هر غزل برای خود استقلال دارد و مربوط نیست به غزل های دیگریی که در پس و پیش آن آمده است.« - موحد، - 58 :1387

روحیات خاص شمس نیز باعث تمایز و تشخّص سبکی و زبانی "مقالات شمس" شده است. »این تفاوت سبکها البته سببش تفاوتی است که در طبع ها ست و در منشها. - « زرین کوب، - 177 : 1381 زبان شمس در این متن، زبانی به ظاهر ساده و در عین حال پیچیده و رمزگونه است. زبان گفتاری و عامیانه ی شمس »گلستان سعدی شاهکار زبان قلم است و مقالات شمس شاهکار زبان محاوره.« - موحد، - 154 : 1387 طنزگونه و آیرونیک است. »آیرونی طنزگونه ای است برخاسته از موضعی برتر و نگرشی ممتاز به وضعیت موجود «. - فتوحی، - 311 : 1390 زبان عامیانه ی آیرونیک، خود، بر پیچیدگیِزبانِ مقالات تأثیر دارد. شمس در بیان بسیاری از تجربه های عرفانی و مکاشفه ای خود، ترجیح می دهد، بسیار کوتاه و موجز سخن بگوی.

دزبانِ شمس، به طور کلی، زبانی اشارتی است. در این نوع زبان، مخاطب، بسیار اهمیت دارد؛ چرا که هر خواننده با توجه به حال و مقام خود، می تواند برداشت یا برداشت های خاصی از گفتار رمزگونه ی گوینده داشته باشد. اما در نهایت باید گفت: »بدون اغراق و مبالغه زبان شمس در مقالات زبانی صمیمی است که با خواننده ومخاطب ارتباطی عاطفی و عمیق برقرار می کند و تأثیری شگرف بر او دارد. این رابطه عمیق و عاطفی که در مقالات شمس بین مخاطب و متن به وجود می آید، ناشی از صمیمیت عاطفی گوینده نسبت به حال و هوای روحی خویش است. شمس معتقد است که این زبان پارسی است که می تواند معانی لطیف و ظرایف را به زیباترین وجه ممکن بیان و ادا نماید.« - مرتضایی، - 41 :1388 مقالات شمس، از نقطه نظر انِبی ارتباط با عوالم غیب و ارتباط و گفتگو با خداوند نیز جای تأمل بسیار دارد.

اشاراتی گرچه گذرنده و موجز در بیان مکاشفات شمس در مقالات، بیانگر ایننکته است که اولاً اولیاء می توانند بدون واسطه با خداوند گفتگو داشته باشند و رؤیت خداوند در صور گوناگون در این عالم میسر است. اما انسان باید برای دریافت این فیض الهی، خود را مستعد و قابل سازد. »امرست که مستعد شوید و قابل شوید. این امر قدیم است، قابهیمذات خدا، ازلاً و ابداً، الا به گوشها نمی رسد. زیرا گوشها پر گل است، و چشمها پر گل، و آن کلامِ لطیف.« - شمس، - 153/2 :1384 ثانًی اینکهشمس در پرداختِ این تجربه ها، از کلام صریح و قطعی و موجز و تقرباًی بدون مجاز زبانی استفاده می کند. صراحت و قطعیت شمس در بیان این حالات، نشان از روحیه ی صریح و قاطع وی دارد؛ زیرا برعکس بیشتر عرفا که مکاشفات خود راعمولاً در لفافه ی مجازهای زبانی می پیچانند، بسیار صریح و روشن و با جملات خبری بیان می کند.

پیشینه تحقیق

تاکنون "مقالات شمس" از زوایِا مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. کتاب ها و مقالاتنسبتاً زیادی دراین باره نوشته شده است. علی محمد موحد، شاید بیشترین اهتمام را در زمینه ی معرفی و شناساندن این متن انجام داده است. ناصرالدین صاحب-الزمانی نیز کتابی به نام "خط سوم" در تحققِی متن "مقالات" 1387نوشته است. مقالات زیادی نیز در این حوزه نگاشته شده؛ از جمله: مقاله ی"ویژگی های زبان عرفانی شمس تبریزی"، احمد رضی و عبدالغفار رحیمی 1387، مقاله ی "رؤیت از دیدگاه شمس تبریزی و بررسی بازتاب آن در مثنوی"1389، محمد خدادادی، مهدی ملک ثابت و یداالله جلالی پنداری و مقاله ی "اسرار حق در مقالات شمس تبریزی و بازتاب آن در مثنوی مولوی"، محمد خدادادی و یداالله جلالی پنداری. اما این مقاله سعی دارد، از جنبه ی زبانی، مکاشفات شمس را بررسی کند و آنها را در دو طبقه ی -1 دیدگاه شمس درباره ی رؤیت عالم غیب، بهشت و جهنم در این عالم -2 مناطره و گفتگوی شمس با خداوند، مورد پژوهش قرار دهد.

مکاشفه مکاشفه از جمله مفاهیمیاست که با مشکل ابهامِ مفهومی روبه روست. یکی از دلایل این ابهام، تعاریف متعددی است که خودِ عرفا از دیرباز از واژه ی مکاشفه ارائه داده اند. فعالی در بانِی ابهام واژه ی مکاشفه به تداخل واژه های مستقیم و غیرمستقیم در مفهوم مکاشفه اشاره دارد. وی معتقد است که برخی از واژه ها به طور غیرمستقیم با مکاشفه در ارتباطند؛ مانند: کرامت، ذوق و شرب از لوازم کشفند. برخ ی مانند: سر، روح و نفس به عنوان محل کشف مطرح می شوند. برخی واژه ها از احوال یا مقامات تلقی می شوند مانند: ذکر، حکمت و بصیرت، یقین و الهام که با کشف در ارتباط هستند. برخی واژگان هم به طور مستقیم؛ مانند: مکاشفه، مشاهده، لوائح و طوالع و لوامع، معاینه و رؤیت . - فعالی، - 139- 140 :1387 به اعتقاد ابونصر سراج، »مکاشفه و مشاهده دو گونه متفاوت نیستند و میان آن دو اختلاف ذاتی و ماهوی دیده نمی شود.

کشف و شهود هر دو از سنخ حضورند و قلب حاضر، قلبی ست که به مقام قرب و دنو نائل آمده باشد...نکته مهم اینکه، به اعتقاد صاحب "اللمع" این حالت در دنیا شدنی است و امکان اینکه انسان با قلب خو یش بتواند به دیدار او در جهانی قبل از آخرت نائل آید، وجود دارد «. - فعالی، - 143 : 1387 ابوبکر کلاباذی نیز می گوید: »شهود بدین معناست که عارف آنچه ببیند به خدا ببیند نه با چشم خویش. شهود اگر غالب شود، هر جا نگرد او را بیند و هر چه شنود و هر چه گوید با او گوید. از نکات جالب توجه در این تعبیر اینکه کلاباذی شهود را به دیدن منحصر نساخته و آن را به شنیدن و دیدن نیز تعمیم داده است.« - فعالی، - 145 : 1387

امام قشیری نیز معتقد است »آنکه به مقام حضور نائل شد جهان را آیات او می بیند و آنکه صاحب کشف گشت، به دیدن اسماء و صفات حق بار می یابد و آنکه اهل شهود گشت، به لقاء ذات دست می یابد. صاحب محاضره دارای عقل هادی است و صاحب مکاشفه دارای علم و صاحب مشاهده بی تعیین و فانی خواهد شد.« - فعالی، - 147 : 1387 اما گاهی تعابیر مختلفی نیز از این واژه دیده می شود. بعضی عرفا مانند عین القضات گاهی از این واژه با عنوانتمثﱡل یاد می کند. »عین القضات این دیدارها و تجلیات را با اصطلاح تمثﱡل"" تعبیر می کند، از دید وتمثُّلی پایه اساسی شناخت اسرار الهیاست، تمثُل به معنی رؤیت حق در جامه بشریت است، چنانکه جبریل خود را در جامه انسانی به طرتمثُّلیق به مریم نمود و یا در صورت اعرابی و یا در کسوت دحیه کلبی بر پیامبر ظاهر می شد.« - فتوحی، - 174 : 1385 از همین واژه ی تمثل گاهی به عنوان تجسیم یاد می شود. »تجسیم، یک نوع شطح رؤیت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید