بخشی از مقاله

طرح مساله شکل گيري شعر عرفاني در زبان فارسي
چکيده
شعر فارسي (هم از حيث موضوع ، هم از حيث قالب و هم از حيث درونمايه ) بسيار متنوع است .
تقريبا همه نوع موضوعي که به صورت يک جريان فکري و ادبي در ادبيات جهان وجود دارد، در شعر فارسي موجود است به گونه اي که بعضي موضوعات که در نثر موجود بوده ، نظير قصص ، تمثيل ، حکمت و عرفان ، در شعر فارسي به حدي است که از نظر تنوع بر نثر غلبه دارد.
يکي از شاعران بلندپايه کلاسيک که در قالب شعر فارسي (قصيده ، مثنوي و غزل ) آغازکننده حرکتي نوين بوده و در محتواي شعر، نوآوري کرده و موضوعات عرفان ، تصوف ، اخلاق ، حکمت ، جامعه ، نقد، تنوع مضامين ، کلام و زهد و مثل را در شعر وارد نموده و شعر را به صورت يک جريان ممتد درآورده است ، سنايي غزنوي است . اين مقاله عهده دار بررسي موضوعات مطروحه در شعر اين شاعر عرفان گراست که از نگاهي تازه به طرح مساله پرداخته است .
کليد واژه ها: شعر،هنر، عرفان ، حکمت ، اخلاق ، زهد، عشق ، دين ، سنايي ، فرهنگ ، اجتماع .

طرح مساله شکل گيري شعر عرفاني در زبان فارسي
شعر قبل از سنايي ، جريان چندان پويايي نبود و منحصر به شعر مدحي و توصيفي و تغزل بود
(جز در پاره اي موارد معدود، چون حکيم فردوسي ، حکيم کسايي و حکيم ناصر خسرو و تني چند از سخنوران گمنام ) سنايي نخستين گام را در جهت تلفيق دو جريان سالم و پوياي شعر و عرفان برداشت و مقطعي نوين را در تاريخ شعر فارسي ايجاد کرد.«اين ويژگي دوران سازي در کار حکيم سنايي ، براي مورخان عرفان و شعر از اهميتي ويژه برخوردار است »
نگاه تازه و ديگر گونه اي که او به تأسّي از جريان عظيم عرفان و تصوف (تا روزگار خود) به شرع و دين انداخت باعث شد تا شعر با شرع درآميزد.
شرع در نگاه سنايي همان باطن دين است که در زبان عرفان ، معنايي معادل حکمت ديني ، اشراق ، شهود و درونگرايي دارد و با شريعت که در بردارنده مسايل ظاهري و احکام ظاهري دين است تفاوت دارد.
سنايي در شاعري دستي تمام داشت و حالات متضاد انساني بر روح و روان او غليان مي کرد. در آميختن ذوق شعري با عرفان حکمي و ديني ، کار مهمي بود که او در شعر سنتي به صورت حرفه اي آغاز کرده بود.
سنايي با اين حرکت مهم خود جريان شعر فارسي را عوض کرد و شعر فارسي را به تکاپو انداخت .
به واسطه ي او بود که جريانِ ايستاي شعرِ سنّتي (در محتوا) به جريانِ پوياي شعر تبديل شد و آنگاه اين جريان پويا با سيلان جاري عرفان به هم پيوست .

سنايي مبادي و اصول عرفان حکمي را در طي بياني منظوم و غالباً استوار و متين ، بيرون از حال و هواي خيال انگيزي هاي شاعرانه ذکر نمود و بعضي آداب و اخلاق جامعه عصر خود را نقد و تفسير کرد. بدين ترتيب شعر را با عرفان و شرع در آميخت و شيوه تحقيق و وعظ را بنيان نهاد.
آنچه مسلم است اين است که سنايي به سلسله و خانگاه منسوب نبود و خود، به شيوه تعليمي و تأمّلي در شعر و ترويج عرفان و تصوف مي کوشيد.
اغلب محققان متأخّر برآنند که «سنايي پيشرو قافله شعر تعليمي عرفاني است و شعرش نيز در غالب موارد از لحاظ شورآفريني و خيال انگيزي شاعرانه اهميت دارد»١ اما بايد دانست که خيال انگيزي هاي شاعرانه سنايي ، چندان مورد توجه اهل ذوق نيست بلکه بيشتر اهميت سنايي در باب قصايد حکمي و عرفاني و مثنوي حديقه و ساير مثنويهاي مسلم اوست .
«البته سنايي را نمي توان قديم ترين شاعر عرفان گرا برشمرد چرا که قبل از او هم از ابوذراعه بوذجاني ، شعر صوفيانه نقل کرده اند، هم از ابوسعيد ابوالخير، و هم تعدادي اشعار صوفيانه هست که ابوسعيد و ديگران از قدما روايت کرده اند. با اين همه ، گرايش سنايي به تصوف بي شک تأثير قابل ملاحظه اي در تطور و تکامل شعر عرفاني در زبان فارسي داشته است .»
نخستين خاستگاه عرفان حکمي ، قرآن و سيره معصومين ، صلوات الله عليهم اجمعين است – سنايي از اين سرچشمه ي ناب و اصيل در طرح و تدوين شعر عرفاني استفاده هاي فراواني کرد.
اصطلاح عرفان اسلامي يا تصوف ، يادآور همان مکتبي است که با آموزه هاي باطني دين سازگاري دارد. گرچه ظاهر انديشان از آن بهره اي ندارند.
تأمّل در اوضاع و احوال اجتماعي و فرهنگي ايران (از قرن اول تا قرن پنجم هجري ) محققان را بر آن مي دارد تا انگيزه زهدگرايي مسلمانان را با سرچشمه قرآن و حديث پيوند بزنند. از آنجا که بسياري از چهره هاي برجسته شعر و ادبيات فارسي ، گرايش به عرفان داشتند، شعر فارسي نيز از اين رهگذر با جريان پوياي عرفان در آميخت . ذکر اين نکته نيز ضروري به نظر مي رسد که جريان شعر عرفاني فارسي از شعر حکمي و زهدآميز عرب تاثير پذيرفت . نخستين نمونه هاي شعر زهد آميز به زبان عربي ، مربوط به سده دوم هجري است . نظير آنچه در شعر شاعراني همچون ابونواس (در گذشته به سال ١٩٨) و ابوالعتاهيه (در گذشته به سال ٢١١) ديده مي شود. از سويي نيز پيشينه شعر عرفاني به زبان فارسي به قرن سوم و چهارم مي رسد.
پاره اي از عبارات موزون و شعر گونه در کتاب «النور من کلمات ابي الطيفور» که مجموعه مستندي از اقوال و احوال بايزيد بسطامي (در گذشته به سال ٢٦١ يا ٢٣٤) صوفي پر آوازه و شخصيت شگفت انگيز خراسان است ، ديده مي شود.
منابع سنايي ، به جز قرآن و حديث ، منابعي از اين دست است که شمرده آمد.
به جز ابوذراعه بوزجاني (در گذشته به سال ٣٨٧)، پير ابوالقاسم بشر ياسين (در گذشته به سال ٣٨٠)، و خواجه ابوعلي واعظ سرخسي (در گذشته در قرن چهارم هجري ، سال وفات او معلوم نيست )، ابوعلي دقاق (در گذشته به سال ٤٠٥) و نيز خود ابوسعيد ابوالخير (صوفي نامدار اواخر قرن چهارم هجري ) از جمله عارفان و صوفيان پرآوازه اي بودند که جريان عرفان پوياي ايراني را با شعر عروضي فارسي در آميختند.٢ (اگر چه نه به صورت حرفه اي و فعال ، و نيز نه به صورت گسترده و حتي شاعرانه ) با توجه به اين پيشينه ، سنايي را مي توان به عنوان يک شاعر حرفه اي و فعال که در شعر، موضعي عرفاني اتخاذ نموده بر شمرد. زيرا هم «تمايزي شگرف و ژرف ميان شعر او و قبل از او احساس مي شود، و هم حديقه او سرآغاز نوعي شعر است که تا پيش از او سابقه اي نداشت و هم قصايد او، سرآغاز نوعي ديگر از شعر، و هم غزلهايش با حال و هوايي تازه ، متمايز از غزلهاي قبل از اوست .»
سنايي را آغاز کننده حرکت تکاملي غزل فارسي نيز خوانده اند، به گونه اي که غزل مصطلح فارسي به واسطه حرکت هاي تحولي او به «انوري ، ظهير فاريابي ، جمال الدين اصفهاني ، کمال الدين اسماعيل ، سعدي »١ منتقل مي شود و دسته ديگري از غزليات او هست که اخلاقي و عرفاني است «که در سير تکاملي خود از طريق او به خاقاني ، نظامي ، عطار و مولوي مي رسد» برخي از محققان متأخّر پس از سير مطالعاتي در دواوين شعرا به اين نتيجه دست يافته اند که ادبيات ، جداي از عرفان ، موضوعي قابل طرح براي بيان مسايل حکمي و ديني ندارد.
از اين روي ، از شاعري چون سنايي با اهميت و احترام ياد کرده و گفته اند: «تا عصر سنايي ، شعر فارسي ، خالي از معاني بلند عرفاني است »٣ همچنين ، «تمام خصوصيات ادب عرفاني در شعر سنايي طي قرنها به شکوفايي دست يافت ، و بعد از سنايي ، پيروان شيوه او (همچون عطار، مولوي ، خاقاني ، نظامي و ....) راه را براي ديگران هموار کرده اند.»
سنايي ، قهرمان ميدان عرفان در شعر عرفاني است «او شاعري درباري بود که بر دربار و شعر درباري شوريد و تمام قدرت سخنوري و ابداع خويش را در راه رشد و اعتلاي ادب نو پاي عرفاني صرف کرد»
سنايي در سرودن شعر عرفاني ، الهام بخش و محرک مولانا جلال الدين مولوي بوده است . از همين روي او را بايد نخستين شاعر شعر عرفاني به معني واقعي قلمداد کرد.
زيرا همو بود که با گنجينه قصايد حکمي و عرفاني خويش ، همچنين با منظومه بديع و بلند حديقه ، تحولي شگرف در شعر فارسي به وجود آورده است .
بايد ديد که سنايي چگونه به اين مقام دست يافت . برخي بر اين عقيده اند که او به علت تغيير حال ، وارد عالم عرفان شد. بايد دانست که اين قول تذکره نوسيان قديم است و از نظر علمي چندان اعتباري ندارد، اما حقيقت مطلب اين است که تغيير حال وي به واسطه شنيدن صداي غيبي بود که در بيرون از وجود او انعکاس يافته بود.
بعضي نيز تغيير حال وي را منوط به پيروي او از شيخ ابو يوسف يعقوب همداني (متوفي به سال ٥٣٥ هجري ) دانسته اند.١ محققان متأخّر اين قول را به علت تهي بودن از ذکر اسناد تاريخي رد کرده اند. به هر حال آنچه مسلم است اين است که سنايي در اواسط قرن پنجم هجري و ربع آخر همان قرن (به سال ٤٧٣ ه.ق ) پس از کسب معارف اسلامي و سرخوردگي از دربار مسعود بن ابراهيم غزنوي به عرفان روي آورد و شعر را در خدمت عرفان و شرع بکار گرفت .
به نظر اغلب محققان معاصر «تصوف و عرفان در خراسان بزرگ ، بعد از عهد محمود و مسعود به جهت اسباب گوناگون ، رواج تمام يافت و با غزلهاي سنايي در پوشش معاني و واردات عارفانه ، به شور و جذبه اي ديگر دست يافت . چرا که شعر نزد عرفا و صوفيه براي بيان جذبات روحاني به کار مي رفت .»٣ و با اين حال «نزد سنايي ، شعر فقط نتيجه سکر و وجد نيست و همواره جذبات و غلبات روحاني را بيان نمي کند، زيرا در مجالس وعظ و تذکير، همچنين در زهد و تحقيق ، بيان معاني از لوني ديگر است و از اين روست که معاني مربوط به توحيد و مناجات و موعظه و مضامين راجع به حقايق شريعت نيز در شعر صوفيه منعکس شده است و اين گونه معاني ، شعر تعليمي عرفاني را پديد آورده است که عاليترين و قويترين مظاهر آن را در سه منظومه تعليمي عرفاني (حديقه سنايي ، منطق الطير عطار و مثنوي معنوي مولوي ) بايد جست ٤ «
بايد دانست که شيوه عرفاني سنايي در شعر، شيوه اي معتدل است «و از تندرويهاي عطار و مولوي خالي است »٥ با اين همه به خاطر بيان برخي مسايل انتقادي در عصر خود «مورد طعن بعضي فقيهان عصر واقع شده است »٦ شعر شاعر، آيينه تمام نماي شخصيت اوست .
زندگي سنايي با شعر و عرفان – سخت – به هم در آميخته است . از اين روي ، شعر او بيان همان مسايلي بوده که در ساحات چندگانه وجودي شاعر، ريشه دوانيده است . حديقه سنايي از آنجا که «اولين منظومه مهم صوفيه در بيان حالات عرفاست ، به ايجاز در آميخته است »
پيش از مدون شدن عرفان اسلامي به وسيله محيي الدين ابن عربي و پيروان او، سنايي ، آغاز کننده راهي بود که منتج به نحله ي عرفان علمي ابن عربي در آن سوي عالم شد. شواهدي در ديوان و حديقه و نيز در ساير مثنوي هاي حکيم سنايي هست که دال بر اين حقيقت است . (ما در جاي خود، در بخش قصايد و مثنويات آن شواهد را بدون شرح و تطبيق نقل کرده ايم ).
اين نکته نشان مي دهد که عرفان علمي پيش از ابن عربي نزد عارفان ايراني و شاعران عارف مسلک به جريان عظيمي تبديل شده بود. با اين تعبير سنايي بنيانگزار عرفان علمي در قالب شعري است که با نام او عجين شده است . او پدر شعر عرفان در ايران است . بنابراين شعر و عرفان او به صورت يک جريان تلفيقي از اين چشم انداز نيز شايسته تأمّل و درخورِ بررسي است .
سنايي نيز همچون ابن عربي در آغاز حال ، و در بدايت امر در اثر رؤيا و مشاهده ي عالم مثال به بيداري عرفاني رسيد. از نظر کثرت آثار و خلق شعري ، درست است که او نه به پاي ابن عربي مي رسد و نه به پاي مولوي ، اما بينابين ، عارفي است که در نوع خود ممتاز،شناخته شده است .
گرچه نه عرفان ابن عربي با عرفان سنايي قابل قياس است و نه آثار اين دو، و نه حتي اثرگذاري و تأثيرگذاري آنها بر يکديگر، اما با اين همه در طرح برخي مسايل عرفاني نظير معرفت الله ، انسان شناسي و جهان شناسي ، سنايي از پيشروان عرفان علمي است البته او نه وحدت وجودي است و نه وحدت شهودي و نه هيچ يک از آن چيزي که به صورت مصطلحات عرفا و صوفيه در دوره هاي بعد از او، طرح در انداخته است . اما نوعي نگرش عرفاني و ذات عارفانه بر وجود او مستولي و غالب است .
راه و رفتاري که سنايي در شعر عصر خود پيش گرفت ، راه و رفتاري کاملاً تحولي و تازه بود.
«اگر چه شعر او نيز در زمره اشعار سبک عراقي از شعر سبک خراساني جدا مي گردد، اما چنين توصيفي نمي تواند همه ويژگيها و نکته ها و ناگفته هاي شعر سنايي را به جلوه درآورد، زيرا آنچه در شعر اين دوره از گذشته ادبي ما پديد آمده تحول و تغييري است همه سويه و عميق در باورها، ارزشها، انديشه هاي اجتماعي و اعتقادي و نيز در هستي نگري و وجودشناسي ، بنابراين آشنايي با همه اين موارد و مقولات ، مستلزم آشنايي با انديشه و عرفان و شعر سنايي است .
انديشه ها و باورهاي سنايي را نيز بيش از هر چيز بايد در ديوان شعر و در حديقه او جست »
ترسيم سيماي جامعه اي که سنايي در آن مي زيسته ، بيانگر اين نکته ي روشن اجتماعي است «انسان ها محصول فرهنگي روزگار خود هستند. محيط جغرافيايي غزنين و خراسان بزرگ در قرن پنجم و نيز اوايل قرن ششم ، در شکل گيري شخصيت او تأثير مستقيم داشته است . در واقع شعرهاي عرفاني و انتقادي و اجتماعي سنايي ، واکنشي است نسبت به فضاي فرهنگي غزنين و خراسان بزرگ در آن روزگاران »
بي گمان فرهنگ جامعه از جريانهاي سياسي ، تاريخي ، رنگ مي گيرد و سنايي پرورده جامعه اي است که فساد اخلاقي ، مال دوستي اميران و حکمرانان ، کوته انديشي علماي مذهبي ، مصادر امور و به طور کلي رونق بازار دروغ و تزوير، سنايي شاعر و منتقد را بر مي انگيخت تا از طريق شهود و عرفان و نيز رهگذر معرفت ديني ، مردم و حکومت را از هر صنف و طبقه در زير تازيانه نقد و بيداري قرار دهد.٣ (نمونه اشعار اين دوره را در حديقه ، صفحات ٧٤٢ تا پايان همان باب چاپ مدرس رضوي بايد جست ) عرفان پويا و مثبت سنايي در چنبره نامهاي سلسله هاي طريقت و عرفان خانگاهي در نمي گنجد.
در واقع عرفان سنايي ، نوعي عرفان اجتماعي است ، (نه عرفان عزلت گراي خانقاهي ) تعليمات عرفاني او نيز در کسوت ادبيات منظوم تعليمي ، طرح در انداخته است . (نه در مدعيات فرضي اهل خانقاه ) و شعر او نيز همچون عرفانش ، شعري پويا و مثبت است که با حذف برخي کلمات و ترکيبات سست و رکيک ، در شمار موجه ترين شعر عرفاني در زبان فارسي محسوب مي شود. با توجه به نقش عمده و اساسي زبان فارسي در انتقال معارف الهي به مردم جهان ، مي توان به اهميت کار حکيم سنايي پي برد. انبوه نوشته هاي ديني ، عرفاني ، ادبي و تاريخي که در سرزمينهاي پهناور اسلامي وجود دارد مي تواند شاهد اين ادعا شناخته شود.
هدف سنايي از طرح مسايل ديني و عرفاني ، جستجوي حقيقت است . او در اين راستا همانند يک حکيم الهي و يک فيلسوف متأّله رفتار مي کند (نه مثل يک متکلم اشعري ) که پاره اي از محققان ، نينديشيده مشي حکيمانه او را در کلام اشعري جسته اند. (ما اکنون در اين مقال بر سر آن نيستيم که در اين نوع قيل و قالها سخن خود را خرج کنيم ) بدين ترتيب ((سنايي در بين

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید