بخشی از مقاله

چکیده:

مکان و جایگاه آن در هنر و معماری اسلامی همواره از سوی متفکرین فلسفه اسلامی و اسلام شناسان مورد بحث های مختلف قرار گرفته است. نوع برداشتی که از هویت مکانی معرفی می گردد، در صورت بندی مکان و معماری مطلوب اسلامی موثر بوده و راه را برای شناخت، تحلیل و ارزش گذاری باز می گشاید. از این رو در این مقاله با اتکا بر روش تحلیلی- توصیفی به بررسی مفهوم مکان و شاخصه هایی چون شخصیت، هویت و معنای مکانی و مقایسه آن با ساخته های معماری اسلامی، پرداخته شده تا به شاکله کلی ذهنی از مکان و مسکن اسلامی نزدیک شویم. می توان دریافت که اسلام با قائل شدن به حفظ هویت برای تمامی مکان ها، مکان را براساس میزان تجلیات الهی و کیفیات قدسی ارزش گذاری می نماید که با این شیوه اماکن دارای درجات مختلفی از هویت اسلامی خواهند گردید. نگارندگان براساس این نوشتار بر این عقیده اند که متون اسلامی به عنوان منبع سرشار آموزه هایی جهت شکوفایی تمدن بشری، در زمینه معماری و بالاخص مسکن، دارای گزاره هایی کاربردی است. از این نمونه می توان به ایجاد چشم انداز و هدف در زمینه مسکن به دو مفهوم خرد و کلان آن اشاره نمود. مفاهیمی مانند پرهیز از تکاثر، قداست بخشی به مکان، بهره گیری از مفاهیمی چون عدالت و مساوات و مانند آن از این دسته معیارها محسوب می گردند.

کلمات کلیدی : زمان ، مکان ، معماری ، اسلامی

-1مقدمه:

مکان قسمتی از فضاست که از طریق عواملی که در آن قرار دارد صاحب هویت خاصی شده است و بر خلاف فضا قابل حمل شدن و جابجایی نیست. شخصیت یک مکان می تواند از تقابل آن با محیط زمینه، ارتباط داشتن با رویداد و یا جنبه نمادین بودن آن به وجود آید. لذا مکان چه زمانی که در قالب فضایی محدود شده به معماری می انجامد و یا زمانیذکه در یک موقعیت جغرافیایی قرار دارد دارای هویت خاص خود است. ساختن محیط در طول تاریخ، از اشکال اصلی بیان فرهنگی بوده که همزمان راه حل های فنی شکل سرپناه، حساسیت های هنری، ارزش های زیبا شناختی و باورهای دینی را نیز منعکس می کند. عالم مادی با وجود آنکه در فروترین ساحت واقعیت قرار می گیرد، اما به وسیله نمادهایی می تواند مراتب برین را نشان دهد. مذاهب می توانند در طرز تلقی افراد و یا جمعیت های انسانی نسبت به مکان دخالت کند، از این رو می توان با شناسائی عناصر سازنده ایمان در فضا، مفهوم هویت دینی مکان را دریافته و در حفاظت – محیطی و مسئولیت اجتماعی نسبت به مکان کوشید. - 2004,butterflied - لذا در این مقاله تلاش گردیده است تا به بخشی از مفاهیم مرتبت بر موضوعیت مکان و مسکن، چرایی و شاخصه های آن بر اساس متون اسلامی و بالاخص قرآن کریم دست یافت.

-2معماری معنا و مکان:

قرن حاضر در اغلب نقاط دنیا رشد و تغییرات بی سابقه ای را در معارف بشری و استاندارد سازی زندگی بشر شاهد بوده است. به جای اینکه این تحولات, امکانات غنی در تعیین هویت به ما ارزانی دارد و به محیط اجتماعی با معنایی مبدل شود. منتج به آثار جانبی غیر قابل پیش بینی و ناخوشایندی در کیفیات زندگی شده است طی دهه های گذشته, محیط زیست ما نه تنها دستخوش آلودگی و گسترش بی رویه شهری بوده است بلکه با وجود بشریتمان صفا به عنوان ماده ی انسانی رفتار شده است. کیفیاتی را هم که به بشر حس وابستگی و مشارکت می داده از دست داده است. امروز شاهد آنیم, اندیشه مدرن تنها انفعال و نارضایتی را پدید آورده است و جهان را در چهار چوب شبه علمی منجمد ساخته است.

اریک فرم می گوید: انسان معاصر بیشتر اوقات فراغتش را به صورت انفعالی سپری می کند. جوانان با استعداد و بی ریا ما, اغلب نا امید و بی اعتقاد شده اند که این از ویژگی های عصر ماست. نسلی که در آن اشتیاق و تعهد جای خود را به تمسخر و اعتراض بخشیده است. او مصرف کننده ابدی است. او نوشیدنیها, غذاها, سیگارها, مقاله ها, بینش ها, کتاب ها و فیلم ها را مصرف می کند. همه چیز دریده و بلعیده می شوند. جهان به ابژه ای بزرگ از امیال او مبدل شده است. که پیوسته آن را تغذیه می کند. در نهایت, رهیافت "علمی", جهان را به یک سری از "منابع" و انسان را به مجموعه پیچیده ای از "نیازها" بدل می کند.

دلایل آن روشن است. در حال حاضر طراحی محیط و توانایی فنی - و اغلب اشتیاق فنی - برای ساختن بناها, محله ها و شهرها, از راههای مختلف و بدون توجه به شناخت و توجه به هنجار انسان, منتج به انگیزش رفتار ناهنجار در فضای کمی تولید شده, می شود. هنر مدرن, در حقیقت, اغلب به نمایش صرف ابزارها بدل شده است. این جنبش پدیده ی مکان را با جدایی میان اندیشه و احساس به دست فراموشی سپرد. معماری مدرن به مثابه طراحی زندگی در نظر داشت برای تقاضای معنا پاسخی ارائه دهد اما شکست خورد و دلیلش این بود که فهم مناسبی از زیست جهان نداشت و کما بیش دوباره به سوی کمیت و فرمالیسم بازگشت.

به واقع چنین موقعیت ویرانگری ناشی از بدفهمی های بنیادینی, چون معنا کردن آزادی است. اگر آزادی معنایی دارد. باید به معنا کردن در انتخاب بین کیفیت باشد. آزادی در هر جامعه محدودیت های خویش را دارد اما در عوض, ما همواره آزادی را بیشتر به معنای رهایی از فرم قلمداد کرده ایم. انسان مدرن به تمامی فرم ها به عنوان تهدید و مانع توجه دارد. این فرمها ممکن است تعامل انسانی, لباس پوشیدن, زبان, هنر یا مذهب باشد. از این رو احساسات او ته به صورت فرم و نمادهای مشترک, بلکه به شکل طغیان های فردی و نامفهوم ظاهر می شود.

بیایید برای فهم معنای بحران های انسانی و زیست محیطی, آنها را دقیق تر بررسی نماییم. در گذشته زنذدگی بشر صمیمانه با چیزها و مکان ها پیوند داشت. تقریبا هر چیزی آوندی بود که آنها چیزی انسانی را به راحتی در ان می یافتند. بنابراین در گذشته جهان همچون تمامیتی کیفی که بشر خود به بخشی از آن شکل می داد, دست یافتنی بود. اما امروزه, ما فقط با کمیت ها در ارتباطیم. از کودکی یاد می گیریم که اندازه گذاری و دسته بندی کنیم. نوعی ادراک انتزاعی سیطره یافته عموما به عنوان "علمی" شناخته است. لذا, ما صرفا حقیقت علمی را می ذیریم. این حقیقت ممکن ات با ارزشهای وجودی ما در تضاد باشد و شرایطی را دید آورد که ما در آن, برای تسلط بر امور چندان رشد نکنیم. به این اعتبار ما بخشی از فرهنگ را به عنوان کل آن می ذیریم.

بدینسان اندیشه به تنهایی دنیای بی معنایی را دید می آورد و وجود از معنا تهی می شود. انسان مدرن بی عالم می شود؛ از این رو هویت, ادراک اجتماعی و مشارکتش را از دست می دهد. چرا که تعلقی به یک تمامیت با معنا ندارد. پس باید به اندیشه روح بخشید و زندگی, خود, تنها منبع الهام حقیقی است. از این رو معماری به مثابه فعالیتی ترکیبی می بایست خود را با شکل زندگی به عنوان تمامیتی معنادار تطبیق دهد, لذا بیان هنری در جایی که قلمروی اندیشه و احساس یکی می شوند رشد و توسعه می یابد و معماری به مثابه اثری هنری, واقعیت ها با ارزش های برتری را متعین و بیانی بصری از ایده ها به دست می دهد. ایده هایی که چیزی را برای بشر معنادار می کنند. چرا که به واقعیت سامان می بخشد. لذا معماری به خلق مکان های با معنا می پردازد.

مکان به واسطه زمین که بر آن می ایستیم. آسمان که بر فرازمان واقع گشته و افق که دیده مان را محدود می کند, مشخص می گردد.لذا مفاد مکان یا برگفتن مرزهای فضایی چون زمین, آسمان, افق, تجسم مشخصه های یک نظام فضایی توسط چگونگی بودن آن در میان زمین و آسمان تعیین و از نشانه هایی بهره می برد که با واژه ها و عبارت در زبان گفتاری قابل قیاس اند. واژه ی ایستادن اشاره بر ارتباط با زمین دارد. قیام کردن با ارتباط با آسمان دلالت می کند و گسترش یافتن اشاره به ارتباط با افق و بسته و باز به رابطه ای میان درون و برون توجه دارد.

در صورتی که تاکید بر جهت عمودی به معنی آزاد سازی آن است. خطوط و فرم های عموی ابطه ای جاری با آسمان و آرزویی برای رسیدن به نور را بیان می کنند. عمودگرایی و اشتیاق مذهبی در واقع همواره همراهند. پس در فضا زمین و آسمان یکدیگر را ملاقات می کنند و معنای فضای زیست جهان در این ملاقات تجسم می یابند. بنابراین معماری معتبر و با معتبر و با معنا مبتنی بر ترکیب نشانه های مدون یا کهن الگوها نیست, بلکه عبارت از آشکار ساختن فضامندی زیست جهان است. این آشکار سازی اشاره بر این دارد که آثار, در عین کهنگی جدیدند. بنابراین, امروز هدف اصلی بازگرداندن بعد شاعرانه زندگی به جوانان است. یعنی گشودن مجدد قلمروهای اندازه ناپذیر: که این امر مستلزم پیروزی به انتزاع مهلک و غالب فعلی است. به واقع زندگی صرفا متشکل از کمیت ها و اعداد نیست بلکه زندگی شامل چیزهای ملموسی, چون انسانها, گل ها, درختان, حیوانات, زمین, آب, شهرها, کوچه ها , خانه ها , روز و شب, ماه و ستارگان و خورشید به مثابه نوری است پایدار و آرامش بخش که هستی را در بر می گیرد. نوشتن همچون راه رفتن, فهمیدن, خوردن, عبادت کردن, اندیشیدن و دوست داشتن.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید