بخشی از مقاله

چکیده

مقاله حاضر هماهنگی نظام آموزش با نیازها و برنامهریزیهای توسعه و پیشبینی برای تربیت معلم مجرب و متبحر، استفاده از برنامه ریزی استراتژیک، کاربردی کردن نتایج و تحقیق در جهت استفاده از تجربیات سایر کشورها، تمرکززدایی در نظام آموزشی، تغییر و اصلاح محیط های آموزشی با توجه به تحولات جدید، عنایت به فراگیران و حضور فعال آنان در فعالیت های یاددهی- یادگیری را جزء سازوکارهای اصلاحی برشمرده است. تحول در آموزشوپرورش نیازمند صرف زمان و از همه مهم تر اجرایی و عملی شدن سند چشم انداز و نتایج پژوهشها است. تبدیل نظام آموزشی فعلی به آموزشوپرورش کارآ و اثربخش، به همان اندازه که اهمیت دارد، عملی خطیر است.

ترسیم ویژگیهای چنین نظام آموزشی تنها با تدوین مقاله، میسر نیست، بلکه نیازمند مطالعه و پژوهش دقیق در تحولات و تغییرات اجتماعی دامنهدار در جامعه است. بااینوجود در این مقاله در رابطه با سازوکارهای اصلاح، ارتقا و تغییر نگرش به آموزش وپرورش به عنوان سازمان فراگیر و نیروی اثرگذار اجتماعی به مواردی اشاره شده که ما را در رسیدن به نظام آموزشی کارا و اثربخش یاری رساند. مقاله حاضر در خصوص ارائه راهکار و سازوکارهای تغییر و تحول نظام آموزشی موضوعاتی را از تحقیقات تحول سازمانی، پارادایم تحول در آموزش وپرورش، مدیریت تغییر و نوآوری در آموزشوپرورش و مدلسازی فرایندهای تحول و ارتباطات ارائه میکند که تمامی این تحقیقات از روشهای تشریح علمی سنتی استفاده کرده اند.

مقدمه

مهم ترین چالش آموزش وپرورش در هزاره ی سوم، سیاست تغییر و تبدیل است. تبدیل نظام آموزشی فعلی به آموزش و پرورش کارآ و اثربخش، به همان اندازه که اهمیت دارد، عملی خطیر بوده و مستلزم همکاری همهجانبه ارگانها و سازمانهای کشور در حل مشکلات آموزش وپرورش تأکید می باشد. در آغاز قرن بیست ویکم، توجه همگان بیش از گذشته، به نظامهای رسمی تعلیم و تربیت معطوف شده است تا به کمک ایجاد تحول در این زیرمجموعه نظام های اجتماعی و افزایش کارایی و کفایت آنها، جوامع بشری قادر شوند تا بهگونهای سازنده با معضلات و چالشهایی که پیش رو دارند مواجه شوند.

بشر امروزی برای رویارویی مولد و مؤثر با چالش های علمی، صنعتی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی بستری مناسبتر، کارسازتر و موجهتر از نظام تعلیم و تربیت شناسایی نکرده و بدین سبب نزد انسان هایی هوشمند، تحول در نظامهای آموزشوپرورش، بهعنوان پیشنیاز نیل به اهداف توسعه پایدار ارزیابی شده است. از ویژگی های بارز آموزشوپرورش کارآ و اثربخش، استفاده از برنامهریزی استراتژیک بهعنوان یک فرآیند پویا با دورنگری نسبت به واقعیات و موقعیت های موجود است که ارائه ی راهبردها و تاکتیکهای مؤثر برای رسیدن به فردای بهتر را امکان پذیر می سازد.

در این نوع برنامه ریزی، مشارکت همه ی افراد ذی نفع، ذی ربط و ذی علاقه بر مبنای بازاندیشی، موجب میشود تا در قالب استفاده از سازوکار برنامه ریزی استراتژیک، ضمن تعریف آینده مطلوب و شناخت وضعیت موجود، به تعیین نیازها بپردازند و برای رفع آنها بهگونهای »فراکنشی« اقدام کنند. بهرهگیری صحیح از سیاستهای اصلاحی بهدوراز هرگونه افراطوتفریط و یا تعصب کورکورانه میتواند دگرگونیهای مثبتی را در سیستم آموزشی ایجاد کند. کوشش در جهت اصلاحات آموزش وپرورش، مشروط بر ایجاد هماهنگی و تجانس در لایههای مختلف نظام آموزش، قرین با توفیق خواهد بود.

ضرورت اصلاح و تغییر و تحول

در فرهنگ لغت معین، تغییر به معنی گردانیدن، دگرگون ساختن و تغییر دادن به معنی دگرگون کردن و از حالی به حال دیگر درآوردن آمده است. درواقع تغییر و تحول یعنی فرآیند ذوب شدن اندیشه ها، باورها و رفتارهای سنتی و تثبیت ارزشهای نوین و استقرار نظام های جدید و منطبق شدن با آخرین پدیدههای روز. دو گونه تحول وجود دارد که اولی حاصل یادگیری ساده است و دومی تحولات اپیزودی یا گسسته می باشد تحول نوع دوم تحول دگرگون ساز است تحولات دگرگون ساز شامل تحولات در مشخصههای اصلی نظیر اهداف، اختیار، روابط، ساختار سازمانی و فنّاوریها است تحول سازمانی نوعی استراتژی بهسازی سازمان است که در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 مطرح شد.

اساس آن بر بینشها و آگاهیهای حاصل از پویاییهای گروهی و نظریه و عملی مرتبط با تغییر برنامهریزیشده، استوار است. تغییر برنامهریزیشده مستلزم آگاهیهای کلی، کار و فعالیت سخت و مجدانه در طی زمان، دارا بودن رویکردی اصولی و هدف مدار و دانشی معتبر و نافذ در مورد پویایی های سازمانی و چگونگی تغییر آنهاست. فعالیتهای اصلی در تحول سازمان عبارت اند از: احساس مشکلی که باید حل شود یا خطایی که باید اصلاح شود، تعیین شرایط وضعیت برای آنچه اتفاق می افتد، برنامهریزی و مبادرت به اقداماتی برای تغییر شرایط مسئلهساز، ارزیابی آثار این اقدامات، انجام تعدیلات لازم و تکرار این فرآیند؛ بنابراین تحول سازمان فرآیندی تکراری است مشتمل بر فعالیتهای تشخیصی، انجام اقدامات و مجدداً تشخیص و انجام اقدامات. کرت لوین یک مدل سه مرحله ای برای تغییر ارائه کرده است که چگونگی آغاز، مدیریت و تثبیت تغییر را توصیف میکند.

مفروضات این مدل عبارت اند از: - 1 تغییر صورت نمی گیرد مگر آنکه انگیزشی برای تغییر وجود داشته باشد. -2 تغییر شامل یادگیری چیزی جدید است. -3 افراد کانون تغییرات سازمانی هستند. -4 مقاومت در برابر تغییر وجود خواهد داشت. -5 تغییر اثربخش نیازمند تقویت است. مراحل تغییر مدل کرت لوین شامل این موارد میباشد: -1 خروج از انجماد: این مرحله بر ایجاد انگیزش و آمادگی برای تغییر تأکید می کند. -2 تغییر: در این مرحله باید اطلاعات جدید، الگوی رفتاری جدیدی برای کارکنان فراهم آورد. -3 انجماد مجدد: تغییر در حین تثبیت به کمک کارکنان با تلفیق رفتارها و نگرشهای تغییریافته با شیوههای عادی انجام کارهایشان پایدار میشود.

انتخاب راهبردهای مناسب اساسیترین عامل پیروزی یا شکست برنامههای تحول به شمار میآیند. منظور از راهبردهای تحول آن دسته از فنون و الگوهایی است که عملاً تغییر و تحول موردنظر را در زمینهها و گستره تعیینشده به وجود میآورد. برای سازمانی که می خواهد از مشکلاتی که در حین تغییر ممکن است روبرو شود اجتناب کند، پاسخگویی به کارکنان از اهمیت زیادی برخوردار است. طبق تحقیقات هالتمن عقاید و ارزش های کارکنان، شاخص تعیین کننده ای برای ارزیابی دلایل مقاومت در مقابل تغییرات است و یکی از راهبردهایی که در این زمینه مورداستفاده قرار میگیرد، کاهش هزینه انطباق کارکنان است.

گسترهی آموزشوپرورش نوین

مسلم است که به منظور پیشرفت و روزآمد شدن نظام آموزشی، خروج آموزش وپرورش از تنگنا و محدوده ی زمانی و مکانی و تعامل با جامعه جهانی، ضرورتی اجتناب ناپذیر محسوب میشود - عطاران، . - 1381 تغییر در ساختار سیستم آموزش از صورت نظام بسته و مکانیکی و تحول آن به شکل ارگانیک، پویا، باز و انعطافپذیر، امری غیرقابلانکار است. در این حالت، تعلیم و تربیت، همهی ابعاد شخصیت و تمامی لایه های زندگی فردی و اجتماعی را در برمی گیرد.

همان مفهومی که سازمان یونسکو با عنوان کلی »یادگیری گنج درون«، بر چهارستون »یادگیری زیستی«، »باهم زیستن«، »انجام دادن« و »دانستن« یاد کرده است و آن را در سه حیطه موسوم به سه - + - یعنی سر - +HDG - ، قلب - +HDUW - و دست - +DQG - ، تعریف کرده است. »سر« بهمنزله پایگاه اندیشه، تفکر و عقلانیت، »قلب« بهمنزله کانون عشق و مهر و ایمان و »دست« به منزله توانستن و انجام دادن و کسب مهارت های ضروری زندگی، تلقی شده اند.

محتوای برنامه ریزی آموزشی در سیستم تعلیم و تربیت نوین به تناسب ویژگیهای اقلیمی و با حفظ سیاستهای کلی آموزش وپرورش بایستی قابلیت انعطاف داشته باشد و برنامه ریزی اقتضایی، جایگزین برنامهریزی ایستا و انجمادی گردد. در منطق تعلیم و    تربیت نوین، هر کس، شخصاً حاکم و عامل ترقی فرهنگی و اخلاقی خویش خواهد بود و خودآموزی، خود رهبری و خودگردانی در فرآیند یادگیری تقویت میشود. درواقع، فرهنگها و ارزشها از نو بازسازی و بازآفرینی میشوند.

پنجمین اجلاس بینالمللی یونسکو در خصوص آموزشوپرورش ویژگیهای آموزش و پروش را در ابعاد ذیل مطرح نموده است: -1 آینده نگری و آینده شناسی با توجه به پدیده جهانی شدن و زندگی در جوامع فاقد مرز -2 توجه و تأکید جدی به چهار رکن اساسی یادگیری: یادگیری برای زیستن، دانستن، انجام دادن و زیستن با یکدیگر -3 تعلیم و تربیت همه جانبه و استفاده از تمام ظرفیت های انسانی و توجه به مفهوم بهره ی عاطفی - 4 و تأکید بر ضرورت توجه بیشازپیش بر پرورش ظرفیتهای عاطفی در نظامهای تعلیم و تربیت -4 بهکارگیری شیوههای فعال مشارکتی و تجربی در آموزش -5 تأکید بر ضرورت پرورش تفکر جانبی و تفکر خلاق در دانشآموزان و عدم تکیه انحصاری بر تفکر تحلیلی. -6 تأکید بر ظرفیت روحانی بشر و بهرهگیری از آن بهعنوان مکمل.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید