بخشی از مقاله
چکیده
. قالب بستن شخصیت یک انسان در برخورد با عناصر محیط شکل می گیرد. ولی از خود صدایی برای عموم ندارد. . طراحی شهرها به سبک نوین که برگرفته از تجارب زیستی جوامع می باشد می تواند به یک جامعه آینده نگر و با افق روشن موثر باشد .و از خطرات و بحران ها مانند : طوفان و سیل، زلزله، مشکلات روحی و روانی، عوارض ناشی از انحرافات و بسیاری دیگر از مسائل می توان پیشگیری و مدیریت نمود . در نتیجه امنیت و سلامت جامعه ارتقاء می یابد.
. محیطی که امروزه بشر برای خود طراحی می کند و تلاشگر ساخت آن است به ندرت سازگاری با تن و روح و نوع سلوک ساختار طبیعی و نیازهای فکری انسان دارد . قوانین طبیعی این الهام را دارد - هر فردی نمی تواند هر کاری که احساساتش دلخواه آن است را عمل کند .زیرا قاعده زیست ساختاری کهن دارد و بزرگترین دستاوردهای بشر می بایست کوشش برای کشف علوم نهفته درآن باشد .و بکار گیری آنها در تسهیل زندگانی.
. - عوارض تشکیل بناهای تمدن امروز - عمیقترین بحران جامعه معاصر ماست .بدلیل کند بودن تغییرات موثر و منطقی در جامعه ای که باشتاب پیش می رود موجبات ازبین رفتن خلاقیت ها در نخبگان واقعی ، می شود . و منافع شخصی امتیاز داده می شود و باعث ترقی جماعت دلالان می شود . . نظم و انظباط - قانون گرایی محیط - نیازاساسی جامعه برای پایه ریزی توسعه و سلامت پایدار است. . با توجه به شتاب توسعه و نبود علم استاندارد نظارت بر عمران که محیط مصنوعی را طراحی و تشکیل می دهد.بسترهای اجتماعی در محیط قالب گرفته - ایران به دلیل وجود و استفاده از مواد معدنی +95 برای ساخت مسکن استثنا است - و موثرترین اصول بر ای آینده و جهت گیری اجتماع می باشد.ضروری است برای تحول در اجتماع - اصلاح سبک زندگی، کند اما متناسب با فعالیت ها، گرایش به طراحی های نوین و سازگار با محیط زیست - تدابیری اندیشید. در غیر این صورت با بحران و انزوای بیشتر جامعه روبرو هستیم . . مسلم است توسعه عمرانی موجبات اشتغال، تحرک و خلاقیت بسیار زیادی درجامعه ایجاد کرده .و تعاملات بین افراد و نزدیک تر شدن تفکرات و پیاده سازی ایده های آنها را به دنبال داشته . و بیش از 50% ازچرخش اقتصادی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم مختص شده. و ثروت ملی محسوب و برای تامین نیازها وخواسته های جامعه تداوم آن ضروری بوده. و در آینده نیز اهمیت فراوان دارد .اما در این راستا تاکنون دولت معاصر ارزشی برای محیط، توسعه عمران و عوارض آن، اهمیت محیط و ارزشهای . طبیعت، معیارهایی را تعیین نکرد و موجبات انزوای تفکری اجتماع و تخریب طبیعت را با ثروت و ابزار آن فراهم ساخت . . بشریت امروز نیاز فوری به این واقعیت دارد که بتواند نظمی منطقی و آینده نگر را برای هدایت سلوک ما ارائه دهد. شاید با سلایق متفاوت صاحبان ثروت و قدرت نتوان این حقیقت را به منظر عموم رساند و برای درک و تحلیل آن در اذهان تلاش کرد . . بی نظمی موجب پریشانی خاطر در افراد جامعه می شود. عدم احساس نیاز جامعه و مسئولان نسبت به عاقبت نگری و منطق گرایی - نظم - که موجبات انزوای عقلانیت را در اجتماع گسترش داده است . و باعث تعریف معیارهای ناقص - مغایر با شرایط موجود - رسمیت یافته است . . تمدن امروز بشر که ایده خود را در خصوصی سازی راه رسیدن به مدرنیته میداند، امروز ناتوان از رصد عوارض و درک آن - فاصله از قوانین طبیعی - و تشکیل قالب تمدنی صنعت، اقتصاد و رفاه را محوریت قرار داده که در دراز مدت شکست خورده و راکد خواهد ماند .چونکه پیشتازی دریک محور باعث انحراف مسیرهای دیگری را برای جوامع دیگر باز می کند و این مسیر ضعیف اشباع می شودموجبات انحراف نیازها شده وباعث عمیق تر شدن بحران ها وعدم ادراک آنها در جوامع می شود .
. واقعیت تاثیر تمدن و احساس نیاز به رفاه - با محوریت هدف زندگانی - دور شدن از احساسات انسانی و یک بیماری است محلک کشنده .
. شاید به نظر برسد اینگونه معیارها در کمتر جایی در جهان مورد توجه و اجرا قرار گرفته، اما جامعه و محیط ما به سرعت در برخورد با فعالیت های عمرانی در حال قالب بستن است . اجرا کردن - چرخه مواد معدنی - به صورت کامل موجبات تشکیل تفکری با قالب وحریم مشخص در نهاد افراد اجتماع می شود که خواسته ها را از نیازها جدا ساخته و اجتماع را از بسیاری گرایش های مخرب پرهیز می دهد و نگرش آنرا برای هر بحران یکپارچه می کند . این نوع آینده نگری نیاز به درک موقعیت، وضعیت و همفکری کارشناسان و جامعه شناسان دارد .
مقدمه
معیاری برای:
آموزش و پرورش همه افراد جامعه با تاثیرپذیری از برخورد عناصردر محیط تمامی تشریحات که بکار رفته اند تلاش برای اهمیت موضوع و کاربرد آن را دارند. قانونمند سازی چرخه مواد معدنی = توسعه بدون عوارض زیستی و اجتماعی . عوامل وعناصربسیارزیادی موجبات عمیقترشدن عدم درک را سبب شدند و بسیارنیاز به مکاشفه وزمان است تا درمان حاصل شود . . تاکنون به جدیت هیچ شخص یا دولتی برای شناسایی وبکارگیری افراد پرورش یافته دراجتماع با خلاقیتهای گره گشا تلاش ننمود . انسان همواره تلاش داشته آنچه راکه مغایربا احساسات خود تشخیص داد طرد کند .وتجربیاتی را که دراین راه بدست میآورد را به خود آگاهیش بیافزاید .تا اصول انظباطی زمانه خود را برجامعه اش اجرا کند . اما اکثریت اصولی که در دنیا حاکمند دارای نواقص مشهود هستند.
. تقابل سنت - قاعده - و مدرنیته - انظباط -
. طبیعتا انسانهای معدودی که تلاش برای روشنگری و تغییردارند - بدلیل عدم پذیرش وهمراهی جامعه - ناتوان می مانند .دراین راه برای به اثباط رساندن قواعد مذهبی بعضی افراد با نیت خیراندیشی و تاثیر به صورت آزادانه یا سازمان یافته عمیقا تلاش نمودند و در جبهه مخالف منطقیون و آزادی خواهان هزینه بسیاری برای روشنگری خود صرف کردند ، حقیقت این است تلاش برای - همه گیری قواعدی هرچند صحیح - در هر جامعه ای تحلیل مسائل را به مشاجره سوق می دهد. اشتباهی است کم سود و پرضرر - سیاست تقابل مطلق - .تداوم این روند روان انسان باعث شده، اوحقیقتی روشن را درک نکند . این یک حقیقت است که انسان میبایست برای سعادت در مسیر تکامل خود قاعده طبیعی زیست که پدید آورنده همه کیهان است را محترم بشمارد . تا در دنیای معاصر تجدد خواه شرایطی را برای ترسیم اصولی همه گیر در جهان فراهم سازد.
. اما روان مختص جانداران نیست بلکه متشکل از رابطه موجود با عناصر اطراف است که در برخورد با آنها تشکیل می شود .باهمه اهمیت طبیعت دانشمندان و فلاسفه تا به امروزهنوز نتوانسته اند فضایی را برای ایجاد دانشی که درباره رابطه ساختار منشا وجود و طبیعت اشیا بیاندیشد بوجود بیاورند . یکی از بزرگترین شواهد آن است که در عصر روشنگری امروز هیچگونه قاعده یا دستگاه فکری مورد قبول همگان قرار نگرفته است . در نتیجه همیشه دچار درگیری با خود و اطرافیان خواهد بود و این حقیقتی است بی پایان .زیرا سیاست برخورد یکجانبه با ناهنجاریها ، موجبات عدم پذیرش بسیاری از واقعیتها و نادیده گرفتن ایده های موثری که در اذهان وجودی بعضی افراد جوامع سامان یافته ، شده است . درمقابل نپذیرفتن تعامل سرعت عمل او را بسیار کندتر از حرکت تکثیر بحران ها کرده است . درتداوم راه او تلاش داشته و دارد با مشکلات و چالش ها برخورد کند. نه آنکه آنها را به عنوان بخشی از وجود خود بپذیرد و سامان دهد.
عامل ساختارهای منزوی و پرعوارض
. آنچه مارا به حرکت درمی آورد نیاز است و قدرتی که آنرا جهت می بخشد درد است . آرزوی هر فردی در اجتماع رسیدن به رفاه است. که در آن امنیت ،سلامتی ،برآورده شدن خواسته ها و تامین تمامی نیازهای وابستگان - امکانات رفاهی - برای آسایش آنها تعریف شده، در اکثر بشریت تنها هدف زندگی می باشد. اما این روند حاصل منافع شخصی است ومحدود اندیشیدن به جهان و آینده.، شرایطی را بوجود خواهد آورد که فاصله را بیشتر، همکاری و مسئولیت پذیری نسبت به یکدیگر را در اجتماعات بیشتر دچار انحراف خواهد ساخت .اینچنین اهدافی مغایر با سیر طبیعی تکامل است که موجبات رشد و ترقی ارزشهای غیر اصولی را فراهم می سازد .
جوامع معاصر بدلیل اینکه نتوانسته اند جواب درست و پایداری به سوالات پیشین بدهند بسیاری از سوالات و پاسخ های افکار امروز جهان خود در انزوا مطرح می شوند .و تداوم عوارض ناشی از عدم مشارکت افراد هر اجتماع آن نسل را منقلب و دگرگون می سازد .فاصله بین ایدئولوژیهای سیاسی که هدفی فراملی را دنبال میکند، سیستم آموزشی که دانشی مغایر با نیازهای اجتماع و خلاقیت را ارائه میدهد ، و جامعه ای که با پریشانی وتحرک زیاد به دنبال نیازها و رفاه نسبی خود می باشد . دراین صورت - با توجه به آزادی اجرای تفکرات همه افراد بر محیط ، نقشه شهرها بی صدا و سریع و نامشخص طراحی و تشکیل می شود - پایه ریزی قوانین آنها با ,واقع بینی همخوانی نداشته ، در نتیجه تمایلاتی بوجود می آید که باعث انزوای جامعه و عوارض سنگین بر آن و نسل آینده خواهد گذاشت .
اهمیت محیط زیست ، زندگی انسان ها و وابستگی ها
سیرتکامل تشکیل هر انسانی بعد از تولد و سلامت جسمی و وراثت است که در محیط قالب می گیرد و جهت دهی می شود .انکار ناپذیر است محیط مصنوعی که برای زندگی افراد یک جامعه - طراحی و قوانین وابسته پیرامون - مهمترین تاثیر را بر تشکیل جوامع ارتباط و نگرش افراد با یکدیگر در درک مسائل - تعادل در تعامل - ایفا می دارد .ما باید در چهار چوبی قدم بگذاریم که امکانات موروثی مان اجازه بدهد . پرورش و آموزش اجتماع در محیط قالب بندی و تشکیل می شود .حمایت از طبیعت محدودیتی در امور زندگانی بشریت ندارد.
زیرا تا وقتی که ما با علوم اطراف خود آشنایی پیدا نکنیم نمی توانیم امنیت و سلامت را پایه گذاری کنیم.و یکی از مهمترین اصولی که نظم و بقای منطقی تمدن بشری وابسته فرمانهای آن است از سلوک و قانون های ما فاصله داشته و باعث عدم تثبیت و معرفی سلوک انعتاف پذیر وائده ئال شده است.ارزش محیط و طبیعت اطراف ما و تاثیر آن بر زندگی ،فرهنگ و عادات که : چقدر فعالیت های روزانه و اشیائ مورد استفاده با طبیعت همخوانی دارد زیرا واقعیت علوم - علوم تجربی،علوم اجتماعی وانسانی ... - در طبیعت نهفته است.
عدم بکارگیری انرژی درونی افراد - افراط و انزوا
هرانسانی تلاش دارد مهر وجودی خود را انعکاس دهد . همانگونه که غذا می خورد برای رفع گرسنگی تا توان روزانه تداوم حرکت خود را تامین کند . پس در این مسیر حقیقت وجودی انسان و تلاش برای تکامل خود منجر به واقعیت هایی می شود که در اعصار گذشته و همین طور دنیای امروز قابل پذیرش نبوده و نیستند.تلاش برای خویشتنداری و محبت انسان وقتی که نتواند جایگاه درخورخود را احیا کند به جایی می رسد . که جنگ وجنایت و تجاوز از جمله آنهاست . زوال عقلانی، ارتباط های نامشروع، ناتوانی، ناسازگاری، دروغگویی واعتیاد می شود .همه آنها تسکین دهنده دنیای کوچک فکری یک انسان با مسئولیت محدود اوست . و حاصل عدم بکارگیری انرژی درونی افراد در جامعه است .علمی که در آن فقط دانشگاهیان و موسسات دولتی توانایی فعالیت و اظهارنظر داشته باشند همیشه ناقص باقی خواهد ماند .
وموجب زوال افراد توانمند و خلاق خواهد شد .زیرا اکثریت ادراک منجر به دانش از متحمل شدن تجربه و درد ناشی از تعاملات اجتماعی حاصل می شود.سیستم آموزشی که برای پرورش فکری نسل ها بکار رفته نتوانسته ذهن های خلاق و منطق گرا را شناسایی و بکار ببندد .بلکه با نگرش منطبق بر اصول یادگیری ساختار آموزشی خلق کرده که در برابر علوم طبیعی ایستاده، این نوع تعلیم و تربیت به ضرر ما بوده و توانایی افراد درست شناسایی نشده و نتوانستند از انرژی و احساسات انسان دوستانه خود درست استفاده کنند.پتانسیل هایی که از تحرکات محیط اطراف و تشنجات حقانیت طلبانه دولت ها تشکیل می شود در صورت بدست نیامدن نتایج اذعان شده موجبات بی انظباطی جامعه و انحراف قواعد انسانی می شود. زیرا انرژی حاصل از آن - پتانسیل - در وجود افراد بکار گرفته نشد و بسیار خطرناک خواهد بود در حوزه های دیگر دریک فرد فوران کند .
تاثیر - دانش حریم نگرش انسان و عناصر -
هدف دانش آن است که به ما یاد بدهد تفکر و تعلق ما درخور چه کاری است .تا بتواند در جامعه موثر باشیم . و چگونه از توانایی و آزادی خود به نحو عاقلانه استفاده کنیم . و چگونه خوب را از بد تشخیص دهیم . و راه بهتر را انتخاب کرده و آنرا برای دیگران محیا سازیم ...انسان همیشه برای تغییر دادن ساختمان جهان تلاش کرد - جهت حرکت او برای تامین نیازها و خواسته ها تمدنی را بوجود آورد متکی بر تکنولوژی .که سرعت گسترش و پیشرفت اهداف را ساماندهی ساخت . اما حاکمیت این ساختار پیوند بشریت با نظام طبیعی را به انحطاط کشید.عدم نظم و انظباط بین افراد و امور جامعه - پایه همه قوانین بشری نظم و انظباط است - فرسایش جامعه بدلیل اینکه تغییر و خلاقیت در محیط، متناسب و صحیح صورت نمی گیرد.
بوجود آمدن این تفکر که خواسته ها متناسب با نیازها باشد و خواسته های زیاد در افراد - تملک وسایل، مسکن، زمین و موقعیت - یا منافع شخصی - افتخار فقط در محدوده خانواده - به سعادت آنها کمک زیادی نکرده بلکه باعث سختتر شدن راه و گمراهی دیگران می شود .می توان با اجرای تغییراتی در محیط - استاندارد سازی - با قانون محوری چشم انداز آینده را هدف گذاری ساخت که تغییر در محیط و تحول بر نگرش و تمایلات را در پی دارد.
مثال : اگر در محیط هایی که فعالیت و تردد - بازارها، پایانه ها، بیمارستان ها - دستگاهی نصب شده باشد که نایلون یا بطری های یکبار مصرف را در محل به کامپوزیت تبدیل کرده یا گرم نماید تا بعد از فشرده کردن برای مصارف لازم آماده شوند، با این عمل این تفکر بوجود می آید که آینده مهم است، به آن توجه می شود و پسماند استفاده های ما قانونگرا هستند در نتیجه جامعه با تاثیر پذیری از این قانون به انظباط و سلامت خود و اطرافیان اهمیت بیشتری می دهد.مسلما به ندرت اصولی را بشر دست خواهد یافت که بی نقص باشد .حقوق بشر که استانداردها یی است برای مشخص کردن آزادی اولیه انسان در همه جوامع تعیین شده و مورد قبول همه ملل و دولت ها می باشد، بدون در نظر گرفتن فعالیت های افراد با محیط و ارزش های طبیعی ناقص است و حاصل محصولات آن همراه با عوارض - انحراف قاعده طبیعی انسان - خواهد بود .
اخلاق اسلامی، حقانیت و محیط
. تجربه نشان داده چارچوب اخلاق - قاعده - برای هم فرد وهم گروه اجتماعی بیش از اطلاعات علمی، ادبی و فلسفی - انظباط - لازم است .آنچه که در اسلام بیش از همه تاکید شده، توحید است که می بایست ادا شود جهت شکرگزاری تا که انسان از جایگاه خود دور نشود .اما آیا با تنها عبادت می توان شکر نعمت های خدا را ادا کرد و در دنیای امروزعاقبت امور را رصد کرد .
. بسیار منطقی و صحیح است که رسیدن به حقانیت تا زمانی که حریم انسان و عناصر طبیعت - چرخه استفاده از آنها - مشخص و دلائل واقعی آنها تعریف نشود، دست یافتنی نیست. زیرا ساختارهای دیگر - آموزش-سیاست-اقتصاد ... - ازاین نوع نگرش خواسته یا ناخواسته الگو برداری می کنند . زیرا قالب بستن شخصیت یک انسان در برخورد با عناصر محیط شکل می گیرد. ولی از خود صدایی برای عموم ندارد . . بسیار تاسف بار است در تمامی دوره های معاصر جوامع اسلامی نتوانسته اند چهره ای روشن از نوعی سلوک ارزشمند و پایدار - که اکثریت انسان های جهان از آن الهام بگیرند - را به بشریت معرفی کند . چنانچه همه میدانند مشاهده کم و بحث زیاد کمک به بوجودآمدن این خلا کرده است . . محبت و اشتیاق را نمی توان از طریق کلام، تحصیل یا تحمیل به ادراک افراد جامعه رساند بلکه می توان آنرا توصیف کرد از طریق