بخشی از مقاله

چکیده

در حالی که هدف نظام آموزش و پرورش بوجود آوردن توان تفکر در دانش آموزان است ولی در اصل جای خود را به ارائه صرف علوم و اطلاعات داده و بعد حافظه ای آن بیشتر مورد توجه واقع شده است ولی آنچه مسلم می نماید لزوم و ضرورت توانایی تفکر به ویژه تفکر انتقادی می باشد که نتایج تحقیقات و بررسی ها بی قید و شرط به آن اشاره دارند. در این میان فلسفه به عنوان تنها دانشی است که می تواند این مهم را به انجام برساند البته آن بعدی از فلسفه که هدفش ارائه الگویی برای فلسفیدن است.

از آنجایی که مهارت و شیوه تفکر، قابلیت آموزش دارد پس راه را برای مربیان و معلمان باز می کند که در مسیر آموزش خود به موضوع مهم تفکر نیز توجه خاصی مبذول دارند. در این بین فلسفه برای کودکان که اولین بار توسط متولیپمن مطرح شد جایگاه خاصی دارد بگونه ای که امروزه این شیوه آموزش در اکثر کشورهای جهان به اجرا در می آید . در این مقاله قصد داریم تا موضوع مهم و اساسی افزایش توان تفکر انتقادی از طریق برنامه فلسفه برای کودکان را مورد بررسی قرار دهیم و نتیجه بخش بودن این شیوه را مطرح کنیم.

مقدمه

آموزش و پرورش امروزه رسالت آموزشتفکّر را بر دوش دارد. رویکردهای آموزشی جدید نیز عمدتا ناظر به ضرورت آموزش مهارت های فکری در دوران کودکی می باشند، شواهد نشان می دهد که برنامه های آموزش فعلی نتوانسته اند اندیشیدن، پرسیدن و درست انتقاد کردن را در دانش آموزان ارتقاء دهند. اگر کودکان هنگام اشتغال به تحصیل، اندیشیدن و با هم اندیشیدن و به صورت گروهی کار کردن را نیاموزند، چگونه می توانند به یادگیری ادامه دهند و در جامعه قدم بگذارند - اسمیت و هولفیش،. - 1371

امروز به دلیل پیشرفت های علوم و فنون و بر اساس بعضی از رویکردهای روان شناختی،توجه بیشتر به انتقال اطلاعات و حقایق معطوف شده و از تربیت انسان هایمتفکّر و خلاق فاصله گرفته اند - شعبانی، . - 1383 علیرغم تأکید و توجه به مسئلهتفکّر در اهداف نظام های آموزشی و ادعاهای مسئولان، متصدیان و مجریان آموزشی، در عمل برای تشویق دانش آموزان در جهتتفکّر و به ویژه بکارگیریتفکّر انتقادی اراده و انگیزه کافی وجود ندارد.

فلسفه تنهادانشی که موضوع آن تفکّر است و کار فلسفه روشنگری است. تفکّر، شکل بسیار پیچیدهی رفتار انسان و عالیترین شکل فعالیت عقلی و ذهنی است. به عبارت دیگر، تفکّر، یک فرآیند شناختی است که به وسیله رموز یا نشانههای نماینگر اشیاء و حوادث، مشخص میشود - شعارینژاد، - 311 :1370، در این رابطه سقراط با طرح پرسشهای عقلانی، ذهن جوانان یونانی را به زایش اندیشه دعوت میکرد و به چالش میکشاند؛ زیرا معتقد بود که ذهن در حال سیلان است و باید پیوسته بجوشد تا زنده بماند. به تبع این ایده سقراط، فلسفه برای افلاطون همان دیالکتیک و ذات یالکتیکد همان حرکت تفکّر بود؛ از اینرو طبیعت دیالکتیک هر گونه سیستم بسته اندیشه را درهم میشکست و راهی برای رفتن باز میکرد.

دیالکتیک اندیشیدنی بود که آدمی به یاری آن از قلمرو چیزهای دیدنی، جزئی و گذرنده، بسیار فراتر میرفت و به ایده، یعنی حقیقت و معنای یگانه آنها میرسید - نقیبزاده، - 1380 هرچند هدف همه صاحبنظران تعلیم و تربیت رشد و شکوفایی آدمی بوده؛ امّا فلسفیدن جدیدترین الگوی آموزشی است که از آن برای پاسخگویی به پرسشهای اساسی و بنیادین کودکان میتوان بهره جست و میتواند معیار ی برای پرورش قدرت تفکّر در کودکان باشد.

با توجه به دیدگاههای مطرح شده درباره فلسفه، آن را به دو گونه می توان آموزش داد؛ در دیدگاه اول، آموزش فلسفه عبارتست از انتقال اندیشه های فلسفی به یادگیرندگان و در دیدگاه دوم، آموزش فلسفه عبارتست از یاد دادن چگونه اندیشیدن است. با آنکه به نظر میآید پرداختن به فلسفه کار فیلسوفان است، به راستی این کار منحصر به آنان نیست؛ چراکه از یک سو هر شخص، به عنوان یک انسان، لحظههایی را فلسفی زندگی می کندو اهمیّت این لحظات حیات تا آنجاست که حتی می توان گفت هستی انسان در چنین لحظه هایی شکوفا میشود و از سوی دیگر هرگونه رو کردن به اصل ها و بنیاد چیزها گام نهادن به قلمرو فلسفه است؛ بنابراین فلسفه همگانی است و منحصر به فلاسفه نیست - نقیب زاده، . - 1386

ریشه نهضت آموزش مهارت های فکری به کودکان در این اعتقاد نهفته است که روشتفکّر را می توان آموزش داد - قائدی؛,1388مونتس و ماریا,2001 و سانجانا, - 2005 و همچنین می توان سطح هوش کلی هر کودک را از طریق میانجیگری معلم و یا والدین ارتقاء بخشید. بخشی از احساس نیاز به آموزش و پرورش مهارت های فکری، نتیجه آگاهی روزافزون به این موضوع می باشد که جامعه تغییر کرده است، سرعت تغییرات در جامعه آنقدر زیاد است که برآورد پیش بینی دانش واقعی مورد نیاز برای آینده کودکان بسیار مشکل شده و نیز از طرفی یکی از زیرساخت های توسعه انسانی فراگیر، رشد مهارت های فکری است که نیازمند برنامه ریزی دقیق و اساسی در این خصوص می باشد - فیشر،. - 1385

در اواخر دهه 1960 متیو لیپمن - Matthew - Lipmanبرنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان را مطرح کرد ومتذکّر شد که اگر هدف ما از آموزشتفکّر انتقادی، آموزشتفکّر بهتر به افراد باشد، این کار مستلزم تعلیم ملاک ها، موازین و قواعدی خواهد بود که فرد به واسطه آنها خودش قادر به ارزیابیتفکّرات خود باشد. به بیان دیگر، فقط تمرین های واقعی است که می تواند دانش آموز را متفکّر بار آورد، نه یاد گرفتن تعریفتفکّر انتقادی و پرسشگری، - Lipman, 1976 - در واقع هدف فلسفه برای کودکان از دیدگاه لیپمن ایجادتفکّری اثربخش، انتقادی و مستدل در کودکان و پرورش آن است. - قراملکی و امی، - 1384برنامه درسی ارائه شده توسط لیپمن در پایه های مختلف تنظیم شده و دارای محتوا و هدف های متفاوت و راهنمای آموزش مخصوص به هر پایه است - قائدی،. - 1383

ابزارمؤثّر پیشنهادی یونسکو در زمینه پرورش ذهن انتقادی دانش آموزان، از طریق برنامه آموزش فلسفه به کودکان از سنین ابتدایی تا بزرگسالی است - یونسکو،2011،. - 2007 در این راستا ناسبام - 2010 - 2 و دیگر محققان همچون دانیال3 و همکاران - 2005 - و - - 2012 کامی و ایبیرا - 1988 - 4، کانن - 1987 - 5، کانن و واینس تاین - 1985 - 6،گزرد - 1988 - 7، کندی - 1996 - 8، لین و لین9 - 1986 - ، مرعشی - - 1389، هدایتی - - 1387، ناجی - - 1386، صفایی مقدم و همکاران - 1385 - نیز آموزش فلسفه به کودکان - - P4C را یکی از بهترین رویکرد های تحریکتفکّر پیچیده در کودکان می دانند.

اهداف

از مهمترین اهداف فلسفهبه کودکان، اصلاح وضعیت آموزش تفکّر در تعلیموتربیت است. از نظر لیپمن - 2003 - هدف عمده آموزش این برنامه، کمک به کودکان است تا بیاموزند که چگونه فکر کنند. از نظرگِرِگ» ری - 2008 - 10« این برنامه فرصتی برای کودکان فراهم میکند تا پرسشهای خود را مطرح کنند و درپی دانستن مفاهیم مهم مربوط به زندگی، شیوه تفکّر خود را بهبود ببخشند تا به این وسیله درک بهتری از جهان پیدا کنند.

به این ترتیب در این برنامه دانشآموزان در موقعیتهای جدید، واکنشهای مناسبی نشان میدهند و تعادل را در برخورد با این دنیای پر از تغییر برقرار سازند. » هاینز11« - به نقل از صمدی و دیگران، - 1389 هدف مورد نظر در برنامه درسی فلسفه برای کودکان این است که دانش آموزان به انسان هایی متفکّر، انعطاف پذیر، منطقی، مؤثر و فیلسوف تبدیل شوند - فیشر به نقل از صفایی مقدم و نجاریان، 1385، - . همچنین دانش آموزان در این برنامه توانایی بازشناسی عقاید صحیح از ناصحیح را در می یابند و در این راستا استدلال و دلایل مناسبی را بکار می گیرند - ضرغامی، - 1387؛ بنابراین پیشنهاد می شود این برنامه در سطح مدارس مورد توجه قرارگرفته و اجرا شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید