بخشی از مقاله
چکیده:
اقتصاد ایران دچار یکسری مشکلات ساختاری است که ریشه در طول زمانهای گذشته دارد. این مشکلات وابسته به حوزه اقتصاد خرد میباشد. در طول سالهای 1394-1387 تاکید به تحول ساختار اقتصادی مخصوصا ارائه بسته های هفت گانه طرح تحول اقتصادی و استفاده از مفاهیم مرتب به هم در طول این سالها - نواوری-همت مضاعف-الگوی مصرف-جهاد اقتصادی- تولید ملی و.......... - نشان میدهد که جامعه ایران بشدت بدنبال اصلاح روشهای سیاستگزاری و تحول در ساختار اقتصادی است که این امر ضرورت بحث اقتصاد مقاومتی را نشان می دهد.یکی از الزامات اقتصاد مقاومتی نظریه پردازی و تولید علم است که مقام معظم رهبری در سالهای گذشته تاکیدات زیادی برآن داشته اند این ضرورت شاید موتور و محرک اصلی اقتصاد مقا ومتی را نشان می دهد از طرف دیگر برای به سرانجام رسیدن اقدامات تحول در ساختار اقتصادی باید روی نگرشها و رفتار ها و باورهای مردم توجه کرد و هویت مستقل فر هنگی اگر در این زمینه شکل نگیرد قطعاما نمی توانیم شاهد به نتیجه رسیدن نتایج اقتصاد مقا ومتی باشیم. این مقاله با تاکید به اهمیت توجه به ساختار اقتصاد ایران بر مبنای دو مدل ذیل استوار است: اولا توجه به مبانی نظری علم توسعه و مدلهای تولید علم که می تواند اساس و پایه به عنوان پیشنیاز اقتصاد مقا ومتی باشد ثا نیا تا کید به مباحث جدید مطالعات توسعه که باز معطوف به حوزه های خرد و سبک زند گی می باشد و در مفهوم اقتصاد مقا ومتی مستتر است
کلمات کلیدی: اقتصاد مقا ومتی- مدل تولید علم- سبک زندگی- اقتصاد توسعه- اقتصاد خرد
مقدمه:
دلایل توجه به ساختار اقتصادی ایران - اهمیت نظریه پردازی در علم اقتصاد - شاید بتوان مهمترین دلایل توجه به ساختار اقتصادی ایران را در موارد ذیل خلاصه کرد: -1 وجود مشکلات ساختاری در اقتصاد ایران - تخصیص دهی غیر عقلائی و بهینه منابع - اقتصاد ایران دارای یک سری مشکلات ساختاری است که بیشتر آن به 50 تا 60 سال پیش بر می گردد. این مشکلات بیشتر به مدیریت منابع - عدم تخصیص دهی بهینه منابع - و پائین بودن بهره وری نیروی کار و پائین بودن بهره وری سرمایه و عدم تمایل سر مایه گزاران به سرمایه گزاری بر می گردد که ریشه تمامی عوامل فوق ناشی از وجود درآمدهای نفتی و صادرات نفت خام می باشد که مسلما مسائل فرهنگی از قبیل فرهنگ کار و قوانین کار در ایران و استفاده از تکنولوژی های فرسوده، سرمایهارزان و بسیاری دیگر از ناهنجاریهای اجتماعی مانند تجمل گرایی، مصرف گرایی افراطی و عدم خودباوری ملی بدلیل همین سرازیر شدن درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام در ایران بوده است.وریشه این مشکلات ساختار اقتصادی در ایران به حوزه اقتصاد خرد بر میگردد:
مسئله تخصیص دهی بهینه منابع یا مدیریت درست منابع که شکل دهنده الگوی مصرف بهینه و الگوی تولیدی بهینه است می تواند در نهایت منجر به افزایش تولید ناخالص ملی و رفاه اقتصادی تبدیل شود. نکته مهم در این دیدگاه مسئله سبک و یا الگوی زندگی است که به دلایل مطرح شده نتوانسته شکل منطقی و عقلانی خودش را در اقتصاد ایران حفظ کند. مشکل اصلی اقتصاد ایران طرف عرضه و تولید است. مشکل اصلی ما در مبانی خرد اقتصاد است که علامت صحیح را به اقتصاد نمیدهد، این علائم تخریب شدهاندوتا زمانی که مشکلات مبانی خرد اقتصاد، حل نشود، روال بر همین طریق است بدون اینکه شما زیربنای اقتصاد و شاخصهای خرد را اصلاح کنید اصلا برنامههای دیگر معنا ندارد. شاخصهای کلان اقتصاد بر اساس مبانی خرد حرکت میکنند، یعنی اگر سطوح خرد اصلاح نشود، تورم همچنان بر سر جای خود باقی است، بیکاری همچنان وجود خواهد داشت و رشد پایین هم همواره وجود خواهد داشت.
در کشورهای توسعه یافته زیربناهای صحیح خرد وجود دارد، در نتیجه جاده حرکت اقتصاد هموار است، فق سیاست مداران در چارچوب کلان میزان چرخش فرمان، گاز و ترمز اقتصاد را تنظیم مینمایند، وگرنه بستر حرکت ماشین اقتصاد مهیا است. شوکهای اقتصاد و ادوار تجاری را نیز با سیاستهای کلان اقتصادی تنظیم و مدیریت میکنند. اصل مسئله اقتصاد ایران در نامناسب بودن جاده است، بسترهای مهیا نیست، لذا ماشین اقتصادی که در این جاده حرکت میکند، هیچ تبعیتی از راننده ندارد، چون بستر و جاده هموار نیست.. بهطور کلی از دهه 80 به بعد دیگر کسی در مورد حتی کلاسیکها، نئوکلاسیکها کینزینها، نهادگرایان و... صحبت نمیکند. امروزه صحبت بر سر این است که ما مکانیسمهایی در مبانی خرد اقتصاد داریم که اگر دچار مشکل بشود که میشود، یک ارگانی بهنام دولتها، ساختارها و نهادهای فرادولتی و .. هستند که اختلاطهای بازار را در جهت افزایش کارایی مدیریت میکنند.
دیگر نظریه کلاسیکها و نئوکلاسیکها در خصوص کارایی بازار شکست خورده است. امروزه مسئله شکست بازار تجربهای است که بارها شاهد آن هستیم. دولتها بهطور عام مسئول اصلی اصلاح چنین شکستهای بازار هستند، بهطور مثال انحصار در اقتصاد به وجود آمده است، ولی انحصارات را با رگولاتوری و غیره حل میکنند. تجربه نشان داده که برخی از بازارها بهخاطر عدم تقارن اطلاعات، پیامدهای خارجی و... نمیتوانند کارایی داشته باشند که در اینجا دولت و برخی از نهادهای دیگر وارد اقتصاد میشوند.وعلتش این بوده است که اقتصاددان قوی خرد نداشتیم و اگر هم داشتیم دولتها از آن استفاده نکردهاند.وبهدلیل عدم توجه به مسائل خرد برای حل مسائل کلان اقتصادی. چون آن سیاستهای مکمل در زمینه اقتصاد هیچوقت مورد توجه و اجرا نبوده است لذا به برنامه های پیشنهادی دولتها نمی توان امید وار بود
-2 تاثیر ساختار اقتصادی روی سایر ساختارها: نکته مهمی که باید در اینجا به آن اشاره کرد اهمیت و تأثیر ساختار اقتصادی است روی سایر ساختارهای جامعه