بخشی از مقاله
چکیده
زبان برجستهترین عنصر سبکی در مطالعات ادبی است که از طریق عناصر صوری و محتوایی آن قابل بررسی است. هر نوع تغییر در فرم و محتوای زبان اثر ادبی معلول دگرگونی نگرش خالق اثر نسبت به جهان پیرامون خویش و انسان است. از آنجاییکه هر جریان ادبی برگرفته از نوع خاصی جهانبینی است؛ آنچه مهم می نماید بررسی تحولاتی است که جهانبینی نویسندگان هر جریان داستاننویسی - رمان - برای زبان این نوع ادبی ایجاد کرده است. پژوهش حاضر، ضمن برشمردن ویژگیهای ادبی هر یک از جریانهای عمدهی رماننویسی ایران، به این پرسش پاسخ میدهد که این ویژگیها چگونه در زبان آثار ادبی - رمان - همان جریان نمود مییابد؟ جریانهای رماننویسی ایران را می توان با توجه به غلبه ی مشخصههای نگارشی - سبک - یک جریان در هر گروه، به سه دستهی اصلی پیشامدرن، مدرن و پسامدرن تقسیم کرد. نگرش عینی حاکم بر گروه نخست، نگرش ذهنی گروه دوم و تلفیق این دو نگرش در جهانبینی گروه سوم، زبان آثار این سه جریان اصلی را شکل میدهد.
واژگان کلیدی: نقد ادبی، سبکشناسی ادبی، زبان، ادبیات داستانی، رمان ایرانی، جریانهای اصلی رماننویسی ایران.
.1 مقدمه
نوع - ژانر - ادبی رمان در مقایسه با عمر بیش از هزار سالهی نثر فارسی، پدیدهای نوظهور است که تحت تأثیر ادبیات غرب همزمان با انقلاب مشروطه در ایران ظهور کرد و تا به امروز تحولاتی را از سر گذرانده است. دوران بیش از صدسالهی داستاننویسی ایران با تلاش های مشروطهخواهان در دوران قاجار آغاز شد. نگرش جدید به جهان و انسان در دورهی قاجار، ضرورت روی آوردن به داستاننویسی با شیوهی جدید را در ادبیات ایران تبیین کرد.این نگرش نخست خود را در آثار داستانی رماننویسان تاریخی نشان داد. پس از سال 1320 ه.ش، با افزایش آگاهیهای مردم و دور شدن از هیجانات و التهابات اولیهی انقلاب مشروطه،ضرورت وجود "رمان تاریخی" در ادبیات کمرنگ شد و از بین رفت و ادبیات ایران پذیرای نوع ادبی جدیدی با نام "رمان اجتماعی" شد.
از آن جایی که در نخستین دورهی رماننویسی فارسی و اولین تجربهآزماییها در این زمینه، نوع - ژانر - ادبی رمان، هنوز به تمامی نضج نگرفته است، از انواع مختلف این تجربهآزمایی ها تنها به عنوان مقدمهی شکلگیری رمان فارسی یاد می شود.این مقاله درصدد است تا نخست جریانهای اصلی رمان فارسی را فارغ از رمانهای نگاشته شده در دورهی مذکور شرح دهد و مشخصه های ادبی آن ها را برشمرد؛ سپس بروز این مشخصه ها را در زبان آثار هر جریان بازگو کند. بررسی ویژگیهای زبانی یک ژانر - رمان - در دورههای مختلف سبب درک بهتر جنبه های نوآوریهای زبانی در حوزه ی این نوع ادبی می شود.
جدا از نوآوریهای فردی نویسندگان، با بررسی سیر تطور عنصر زبان میتوان مولفههای زبانی تکرار شده و ثابت هر جریان، آن دسته از ویژگیهایی زبانی که تغییر شکل داده یا منحصر به یک جریان باقی ماندهاند را شناخت و در نهایت دلیل این نمودهای زبانی را در آثار هر جریان دریافت.پیشتر پژوهش هایی در زمینهی جریانشناسی ادبیات داستانی و رمان انجام گرفته است؛ اما هیچ کدام از این تحقیقات به طور مشخص به بررسی عنصر زبان و سیر آن در جریانهای مختلف ادبیات داستانی نپرداختهاند.این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی زبان هر سبک بر مبنای رمانهای صناعتمند همان سبک حدوداً از دههی چهل 1340 - ه.ش - به بعد که دههی بسط و گسترش رماننویسی فارسی است، پرداخته است.
جریانهای اصلی رماننویسی ایران را با رویکرد سبکی جریان غالب در هر گروه میتوان در سه دستهی عمدهی پیشامدرنیسم، مدرنیسم و پسامدرنیسم خلاصه کرد که از لحاظ حجم آثار تولیدی و تاریخ آغاز نیز همین ترتیب را رعایت می کنند. سیر تطور رماننویسی در این سه مرحله به معنای غلبه و استیلای این گرایشها در عرصهی رماننویسی کشور است و هرگز به مفهوم عدم حضور یا پذیرش گرایشهای دیگر نیست. از طرفی به دلیل محدودیتهای مّیک مقالهی حاضر و از آنجایی که جریانشناسی رمان معاصر ایران، مسألهی اصلی این مقاله نیست به ذکر جریانهای اصلی رمان اکتفا شده و تنها بنا بر اقتضا از زیرمجموعه های خیلی مهم نامی به میان آمده است.
.2 پیشامدرنیسم
جریانهای پیشامدرن در عرصه ی ادبیات داستانی ایران منحصر به یک مورد نیست؛ اما همانگونه که ذکر شد به دلیل غلبهی مولفههای سبکی جریان رئالیسم در این دوره، آن را ذیل این جریان اصلی مورد بررسی قرار میدهیم."رئالیسم" یا واقعگرایی، به معنی چیزی یا پدیدهای است که واقعی و دارای شیئیت مستقل از ذهن است - گرانت،. - 56:1392 رئالیسم عمدتاً در مقابل رمانتیسمٌ و ایدهآلیسمٍ استعمال میشود. کاربردهای متفاوت رئالیسم در مکاتب مختلف هنری، فلسفی و ادبی همچنین دگردیسی مفهومی آن در گذر زمان، معانی متفاوتی را برای این اصطلاح رقم می زند که قابل جمع در یک تعریف نیستند؛ اما آنچه از معنای لغوی این واژه برمیآید مکتبی است که بنیان اصلی آن گرایش به واقعیت است.
»حقیقت آنکه رئالیسم اصطلاحی است که از حوزه تفکرات فلسفی وارد نقد ادبی شد. گرچه در فلسفه نیز معنای مراد فیلسوف از رئالیسم فراز و نشیب هایی داشته است؛ ولی مفهومی که اهل ادب را به خود جذب کرد و آن مفهوم را از رئالیسم در ذهن اسکان دادند، این ادّعای رئالیسم بود که مدرکات از اعیاناند و از موجودیت حقیقی در خارج از ذهن مدرک برخوردارند« - رحیمی،. - 14:1345در اواسط قرن نوزدهم - سالهای 1850 تا 1890 م. - در کشورهای غربی، تمایلاتی در واکنش به جریان رمانتیسم شکل گرفت که ظهور جریانی با نام رئالیسم را رقم زد. رئالیسم، مکتبی عینی و برونگراَ است که مهم ترین رسالت خود را در بیان واقعیتی میداند که رمانتیسم نادیده گرفته بود. این مکتب همزمان با شکوفایی علم در مغرب زمین شکل گرفت.
دانشمندان و متفکران این عصر به دنبال شناخت هر چه دقیقتر دنیا بهمنظور دست بردن در آن و تغییر شرایط محیطی به نفع انسان بودند و برای دست یازیدن به این درجه از شناخت، توجه به امر واقع و عینی، همچنین دقت در جزییات را در درجهی نخست اهمیت قرار دادند که رئالیسم غربی محصول چنین شرایطی است. »عصر، عصر علم و فن است. همه متفکران بزرگ زمان میکوشند به روش آگاهی و روش عمل دقیقی دست یابند: شناختن دنیا برای تغییر دادن آن. درباره این شناخت و نتیجه این آگاهی ها هم به هیچوجه خیالبافی و پناه بردن به عالم رویا جایز نیست. علوم، روشهای دقیق خود را دارند. و قوانینی که در زمینه واقعیت بدست آمده است [...] در عین حال که بما امکان عمل درباره دنیا