بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش با هدف شناسایی مهارتهای اجتماعی و ارائه راه حل برای سازگاری اجتماعی دانشآموزانی که دچار اختلال یادگیری هستند و پیشرفت تحصیلی آنها صورت گرفته است. اختلال یادگیری به گروه نامتجانسی از اختلالها اطلاق میشود که به شکل مشکلات عمده در فراگیری و به کارگیری گوش دادن، صحبت کردن، فکر کردن، خواندن، نوشتن و استدلال یا محاسبات ریاضی اطلاق میشود.
اکثر کودکان با اختلال یادگیری دارای مشکلاتی اجتماعی- هیجانی نیز میباشند که در درمان این کودکان باید به آنها توجه ویژه شود. اگر شناخت و درمان همراه با کمکهای آموزشی باشد علاوه بر مرتفع کردن مشکلات اجتماعی و هیجانی دانشآموزان، باعث پیشرفت تحصیلی آنها نیز میشود. بنابراین، مقاله حاضر به بررسی و شناخت مهارتهای اجتماعی دانشآموزانی که دارای اختلال یادگیری هستند، میپردازد.
مقدمه
در بسیاری از کشورها دانشآموزان با ناتوانی یادگیری، بیش از نیمی از کل دانشآموزان استثنایی تحت پوشش آموزش ویژه را تشکیل میدهند. اصطلاح ناتوانی یادگیری نخستین بار توسط کرک در سال 1963 در جمعی از والدین و معلمها در شیکاگو مطرح شد. اگرچه اصطلاح ناتوانی یادگیری پس از پیشنهاد بلافاصله پذیرفته شد، ارائه تعریفی از ناتوانی یادگیری کار آسانی نبود. تعریف ثبت شده در قانون آموزش و پروش افراد دچار ناتوانی یادگیری بیشترین کاربرد را داشته است.
»اصطلاح ناتوانی خاص در یادگیری بر ناتوانی آن گروه از کودکان دلالت دارد که در یک یا چند فرآیند روانشناختی پایه مربوط به درک زبان یا کاربرد آن، گفتاری یا نوشتاری، اختلال دارند؛ این اختلال ممکن است به صورت ناتوانی در گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام دادن محاسبات ریاضی جلوهگر شود. این اصطلاح عارضههایی چون معلولیتهای ادراکی، آسیب مغزی، اختلال جزئی کارکرد مغز، نارساخوانی و زبانپریشی رشدی را شامل میشود.
اصطلاح یاد شده آن دسته از مشکلات یادگیری را که اساساً نتیجه معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، عقب-ماندگی ذهنی، اختلال هیجانی، یا وضع نامساعد زندگی، فرهنگی یا اقتصادی است در بر نمیگیرد« - لرنر، 1997 ؛ به نقل از دانش، . - 1390 اختلالات یادگیری حداقل 5 درصد کودکان سنین مدرسه را شامل میشود و بیشتر در دوره دبستان - مخصوصا در پایههای دوم و سوم - قابل مشاهده است
این کودکان در سنین بالاتر در معرض خطر مشکلات هیجانی از جمله افسردگی و خودکشی قرار دارند و مطابق گفتههای برونو - 1981 - این کودکان در پیشگویی توالی رفتارها و انتخاب سلسله رفتارهای مطلوب و مناسب در برخورد با موضوعات مختلف نسبت به همسالان فاقد اختلال یادگیری دچار مشکل هستند
غالباً کودکان دچار اختلال یادگیری متعلق به خانوادههایی هستند که در دوران رشد خود پیوندهای عاطفی لازم با والدین خود نداشتهاند. به عبارتی دیگر این کودکان از نظر ارتباطات عاطفی روانی با پدر و مادرشان، خاطرات و تجارب خوشآیندی ندارند. اینان در بسیاری از موارد از سوی والدین مورد سرزنش، تحقیر، تهدید و احیاناً تنبیه بدنی واقع شدهاند
دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری دامنه توجه کوتاهی دارند، از عزت نفس پایینی برخوردارند، در ارتباط با اعضای خانواده، اطرافیان و مردم مشکل دارند و به آسانی ناکام میشوند. همچنین تکانشگری، بیقراری، بیشفعالی، عملکرد ضعیف و خودکارآمدی پایین از ویژگیهای این کودکان است
بیان مسئله
تأثیر آموزش مهارت زندگی - مهارتهای روانی و اجتماعی و میانفردی - بر مهارتهای شناختی، رفتاری، هیجانی، انگیزشی و مخصوصاً عملکرد تحصیلی در پژوهشهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. ترنر و همکاران - 2008 - بین مهارتهای زندگی، تفکر انتقادی و استدلال ریاضی در دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری ارتباط معناداری بهدست آوردند.
کالیوا و آگالیوتیس - 2008 - در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که دانشآموزان با ناتوانی یادگیری در مهارتهای تعامل اجتماعی غیرکلامی نسبت به همتایان عادی خود مشکل بیشتری دارند. سگرین - 2000 - معتقد است که کارکرد اجتماعی برای موفقیت تحصیلی دانشآموزان مهم است و نقش حائز اهمیتی در اجتناب یا بازداری واکنشهای منفی دیگران ایفا میکند. علاوه بر آن، رفتار اجتماعی و رفتار تحصیلی آنچنان به هم وابسته هستند که تقویت فعالیتهای تحصیلی را بدون تقویت آن دسته از رفتارهای اجتماعی که فعالیتهای تحصیلی را ممکن میسازند، امری مشکل است.
مالون و اسوانسون - 1992 - مهارت اجتماعی دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری و عادی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری در مهارت حل مسئله اجتماعی از 79 درصد دانشآموزان عادی ضعیفتر هستند. نتایج پژوهش کوریتس و الیوت - 2008 - در مورد خودارزیابی اجتماعی این دانشآموزان نشان داد که ناتوانی دانشآموزان مبتلا و غیرمبتلا به ناتوانی یادگیری در تولید و ارائه راه حل در موقعیتهای حل مسئله اجتماعی و صحت خودارزیابی در زمینهی توانایی حل مسئله تفاوت معناداری ندارد، اما بین شیوههای مواجهه با تعارضات بین فردی دو گروه تفاوت بسیار معنا داری وجود دارد.
برایان - 2005 - دریافت که کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری، به وسیله همسالان خود به عنوان افرادی غیراجتماعی، نگران، وحشتزده، مضظرب، عصبی و افرادی که هرگز اوقات خوبی نداشته و غمگین هستند، توصیف میشوند. وی عقیده داشت که این دانشآموزان زمان کمتری را صرف رفتارهای جهتیافته به سوی تکلیف میکنند. بعضی دیگر از محققان عنوان کردهاند که وقتی انتظار شکست در یک کودک شکل میگیرد، او برای یادگیری تلاش زیادی نخواهد کرد و در این مورد کودک ممکن است بیتوجه شده و در اجرای دستورها شکست بخورد، یا نتواند در گروه و یا به طور مستقل کار کند. همچنین آنها عقیده داشتندکه خودپنداره پایین میتواند بر روی ادراک اجتماعی فرد مؤثر باشد و مایه شکست این کودکان در ارتباط با دیگران شود
بسیاری از دانشآموزان دارای اختلال یادگیری، به علت ناکامی ناشی از دشواریهای یادگیری خود، اعمال از هم گسیخته دارند و در آنها نوعی احساس خود ارزشمندی منفی ایجاد میشود - لرنر، . - 1997 راپاپورت - 1975 - اشاره میکند که رشد هیجانی این دانشآموزان به شکلی متفاوت با دانشآموزان بهنجار صورت می-گیرد. آنان به جای آموختن و کسب نگرشهایی دربارهی تکالیفی که میتوانند انجام دهند، اغلب به آموختن آنچه که نمیتوانند انجام دهند توجه میکنند. این فقدان حرمت نفس مثبت اغلب منجر به خودپنداره و عزت نفس ضعیفی در آنها میشود