بخشی از مقاله

چکیده

این تحقیق با هدف شناسایی عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در مدیریت شهری انجام شده است. روش تحقیق از نظر شیوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع پیمایشی و از نظر هدف کاربردی بوده است. جامعه آماری تحقیق را کلیه شهروندان ساکن در منطقه 3 شهرداری تهران تشکیل دادهاند. حجم نمونه از طریق جدول »مورگان384 « نفر برآورد شده است. روش نمونهگیری تصادفی ساده بوده است. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته 28 عبارتی در مقیاس پنج درجهای لیکرت و ضریب آلفای 0/83 بوده است.

برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل عاملی اکتشافی به واسطه نرمافزار آماری SPSS-22 استفاده شده است. نتایج حاصل از پژوهش پنج عامل با عناوین اعتماد اجتماعی 20/56 - درصد - ، آموزش و اطلاعرسانی 11/62 - درصد - ، رضایتمندی اجتماعی 11/46 - درصد - ، سیاستهای انگیزشی 9/70 - درصد - ، گرایش و اعتقاد به مشارکت 8/10 - درصد - را به عنوان عوامل تاثیرگذار بر مشارکت شهروندان در مدیریت شهری شناسایی نمود که میزان اثرات کلی این عوامل برابر با 61/46 درصد بوده است.

-1 مقدمه

اکثریت نظریهپردازان توسعه، مشارکت را جزئی ضروری برای آن میدانند. به اعتقاد چمبرز1 مشارکت، علیرغم گستردگی تعاریف و مفاهیم و وجود ابهامات در تبیین مفهوم آن، شرط اساسی برای توسعه است .[1] بحث علمی مشارکت پیشینهای طولانی دارد و آغاز آن به دوره افلاطون2و ارسطو3در یونان باستان بازمیگردد. آنها مشارکت را به قشرهای خاصی از مردم محدود میکردند و ارسطو بر این باور بود که در دموکراسی، آزادمردان - نه همه مردم - باید فرمان برانند .[2]

واژه مشارکت از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظوری خاص تعریف شده است. از نظر اصطلاحی، مشارکت درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنان را برمیانگیزد تا برای دستیابی به هدفهای گروهی، یکدیگر را یاری رسانند و در مسئولیت و کار با هم شریک شوند .[3] به عبارتی، مشارکت به معنای همکاری، شرکت داشتن یا صرفا حضور داشتن است؛ یعنی صرفا حضور یک فرد در اجتماعی که برای بحث و تصمیمگیری درباره مسالهای تشکیل شده است، میتواند به عنوان مشارکت داشتن تلقی شود .[4] از نظر آلن بیرو4مشارکت کردن به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است.

ایشان با ذکر سطوح مختلف مشارکت اضافه نموده است که مشارکت به معنای تعلق همراه با فعالیت به مجموعهای از وظایف و هم به معنای امکان سود بردن از آن است. مشارکت اجتماعی در این صورت عبارت از مشارکت کم و بیش آشکار در حیات اقتصادی، گذران اوقات فراغت، فرهنگ، تقبل مسئولیتهای سیاسی، مدنی و... خواهد بود .[5] شرایط جهانی در مجموع و وضعیت کشورهای در حال توسعه در پایان قرن بیستم حاکی از تحولات جدی در زمینه مشارکت آحاد مردم از جمله زنان و مردان در فرآیند توسعه است. مروری بر نظریهها و دیدگاههای مربوط به مشارکت اجتماعی این واقعیت تاریخی را آشکار میکند که مشارکت اجتماعی و معنیدار مردم میتواند موجب استواری نظام شهری و نهادینه شدن دستگاههای نظارتی گردد. راش5 در مباحث خود به اهمیت مشارکت همگانی در فرآیند توسعه و آگاهی اشاره کرده و آن را بنیان زندگی اجتماعی دانسته است .[6]

با توجه به اهمیت موارد فوق، یونسکو - 2010 - 6 با طرح نظریه فرهنگ دموکراتیک سعی در مشارکت همه افراد جامعه در مقوله آموزش فرهنگ شهروندی دارد و به حکومتهای کشورهای در حال توسعه توصیه میکند که جهت تسهیل امر توسعه در آن جوامع باید زمینههای لازم را برای مشارکت شهروندان جامعه فراهم نمایند تا زمینه برای بهرهمندی از همه نظرات و اندیشهها فراهم شود. بر این اساس این سازمان جهانی برای نهادینه کردن مشارکت شهروندان دو شرط عمده را معرفی نموده است:

-1 ایجاد ایدئولوژی مشارکت در جامعه -2 تدوین قوانین لازم جهت مشارکت مردم و تشکیل نهادهای مشارکتی .[7] رفتار مشارکتی در یک جامعه را با استفاده از اصطلاح وبر7میتوان کنش عقلانی معطوف به هدف دانست. در این کنش، کسب منافع و پرهیز از طریق مشارکت فراهم میشود. به سخن دیگر اگر شرایطی ذهنی و نهادی فراهم باشد و هزینه کنش فردی بالاتر از کنش جمعی و مشارکتی باشد زمینه برای رشد مشارکتی فراهم است. اگر شرایط مساعد فراهم باشد هزینه کنش فردی کمتر از کنش جمعی و در نتیجه منافع فردی آن بالاتر است و دلیل عقلانی برای مشارکت وجود ندارد .[8]

دیوید سلیز8 از منظر روانی - اجتماعی به دنبال بیان عوامل تاثیرگذار بر مشارکت است. به نظر وی، اولا افراد در متن نیروهای اجتماعی - منزلت، تعلیم و تربیت، مذهب و... - محاط شدهاند. دوما، تفاوتهای شخصیتی از نظر توانمندیها و استعدادها موجب میشوند تا افراد از نظر آمادگی برای پاسخ دادن به محرکهای اجتماعی متفاوت باشند. سوما، تاثیر پیش شرطهای اجتماعی و روانشناختی بر فعالیت اجتماعی افراد تا حدود زیادی بستگی به محیطهای اجتماعی همچون نهادها و ساختارهای اجتماعی، الگوی باورها، اعتقادات و ارزشهای سیاسی و فرهنگی دارد .[9] بر مبنای شناختی که از نیازهای انسانی داریم، برای او چهار نوع دلبستگی اصلی و عام و به تبع آن چهار نوع کنش و چهار حوزه عمل عمده و اساسی در نظر می گیریم . در انسان چهار دل بستگی و علقه عمده با عناوین دلبستگی شناختی، مادی، ارتباطی، امنیتی را میتوان از یکدیگر متمایز ساخت و انسان در پاسخ به این چهار دلبستگی، چهار نوع کنش عمده دارد که عبارتند از:

-1 کنش ابزاری: بر اساس محاسبه میان وسیله و هدف صورت میگیرد. در این نوع کنش بازیگر اجتماعی هم ممکن است وسایل رسیدن به هدف را به اقتضای تسهیل کار خود تغییر دهد و هم با توجه به مقتضیات و امکان کسب وسایل لازم در هدف تجدیدنظر کند.

-2 کنش ارزشی: در کنش ارزشی ممکن است در وسایل تجدیدنظر شود ولی در اهداف که مبتنی بر اصول و ارزشها هستند چنین تجدیدنظری ممکن نیست. در حقیقت این کنش بدون توجه به نتایج سودمند و یا زیان آور آن صرفا بر حسب اصول و اعتقاد صورت میگیرد.

-3 کنش سنتی: به طور کلی کنش سنتی مکانیکی است و محاسبه وسیله و هدف در آن متصور نیست.این کنش براساس تقلید محض و اطاعت ناخودآگاهانه از رسوم و سنن مستقر انجام می شود.

-4 کنش عاطفی: کنش عاطفی و احساسی نیز غیر عقلانی است و بدون محاسبه هدف و وسیله صورت می گیرد. زندگی عاطفی و احساسی انسان حیطه انضباط ناپذیر و غیرقابل پیشبینی است .[10] با توجه به دلبستگیها و کنشهای گوناگون انسان میتوان چهار حوزه عمل را برای او از یکدیگر متمایز ساخت:

-1 حوزه فرهنگ - علایق شناختی و کنش ارزشی -

-2 حوزه اقتصاد - علایق مادی و کشن ابزاری -

-3 حوزه ارتباط در اجتماع - علایق ارتباطی و کنش سنتی -

-4 حوزه سیاست - علایق امنیتی و کنش عاطفی - .

با توجه به طبقهبندی فوق، مشارکت شهری بایستی به صورت کنش با ابعاد گوناگون در نظر گرفته شود و تنها در این صورت است که تحلیل و تشریح دقیق آن میسر خواهد گشت. به بیان دیگر مطالعات انجام گرفته در زمینه مدیریت شهری و نقش شهروندان در آن حاکی از آن است که مردم تحت تاثیر دل بستگیهای مختلف خود به حوزه مدیریت شهری علاقه نشان داده و برای تامین مقاصد گوناگون خویش کنشهای گوناگونی را از خود به منحصه ظهور میرسانند .[8]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید