بخشی از مقاله
شکاف بین نسل ها و نقش برنامه درسی در رفع آن
چکیده
هدف این پژوهش بررسی شکاف بین نسلی والدین و فرزندان بر اساس رویکرد های برنامه درسی (نظریه پیشرفت گرایی ) می باشد شکاف بین نسلی به معنی و جود تفاوت های دانشی،گرایشی و رفتاری مابین دو نسل با وجود پیوستگیهای کلان متاثر از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است. شکاف نسلی هنگامی محقق میشود که واحد های نسلی شکل بگیرد. شکاف ارزشی درون خانواده و بین نسلها، زمانی اتفاق میافتد که انتقال فرهنگی با مشکل روبهرو شود. شکاف نسلی بین والدین و فرزندان یک معضل اجتماعی محسوب می شود و برنامه درسی را تحت الشعاع خودش قرار می دهد. برنامه درسی برای اثربخش بودن و تربیت و آموزش فراگیران نیازمند همکاری و همفکری والدین و خانواده و فراگیران است. برنامه درسی اجرایی نیازمند این است که نیازهای دانش آموزان و نگرش ها و مقتضیات جامعه در آن گنجانده بشود. روش این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و در صدد پاسخگویی به این سوال است که آیا شکاف بین نسل ها قابل جبران و ترمیم است؟ آیا برنامه درسی قادر به کاهش شکاف بین نسلها است؟ آیا نظریه پیشرفت گرایی می تواند شکاف بین نسل ها را از بین ببرد و روابط بین والدین و فرزندان را بهبود بخشد و امر برنامه درسی را تسهیل بخشد؟
کلمات کلیدی: شکاف بین نسلی، مقتضیات زمان، پیشرفت گرایی، برنامه درسی
.1 مقدمه
آنچه که امروزه به عنوان شکاف بین نسلی مطرح است، شکاف و گسست نسلی نیست بلکه تنها فاصله ای اسـت کـه ازجهـت نگـرش، شناخت و کنش بین دو نسل گذشته و آینده دیده می شود.در تفاوت نسلی دو یا چند گروه نسلی به سـبب قـرار گـرفتن در وضـعیت زمانی و اجتماعی متفاوت ممکن است، دارای نظرات و نگرش های متفاوتی باشند، لیکن زمانی که چنین تفاوتی موجب بروز کشمکش و عدم تفاوت بین دو و یا چند نسل شود، و آنان از پذیرش عقاید و نظرات یکدیگر سرباز زنند گفته می شود که گسست نسـلی ایجـاد شده است(الیاسی،1386،ص.(27
نسل های قدیمی (والدین) دوست دارند نسل جدید مطابق میل آنها رفتار کنند فکرشان، دیدگاه، فلسفه، روابط اجتماعی، دین و دوستانشان و حتی شیوه انتخاب همسرشان همان طوری باشد که انها دارند.خوب از آن زمان سال ها گذشته است و علم و فناوری پیشرفت چشم گیری داشته است.نسل امروز ما با نسل قدیمی و قبل از ما تفاوت بسیار فاحشی دارد و غیر قابل انکار است. این که والدین توقع داشته باشند ما مثل آنها رفتار کنیم تقریبا غیر ممکن است.اینکه ما هم توقع داشته باشیم آنها مثل ما باشند این هم غیر ممکن است.هر نسلی به زمان خودش تعلق دارد و باید مطابق زمانه خودش زندگی کند. چون هیچ کدام نمی توانند با شرایط زندگی دیگری سازگار شوند و هر کسی روش خودش را دارد.این باعث اختلاف و تضاد بین نسل ها می باشد. امام علی(ع) می فرمایند: فرزندانتان را مطابق زمانه خویش تربیت کنید.متاسفانه پیام سخن امام علی (ع) درک نمی شود و سوء برداشتهای زیادی از آن شده است.که عواقب آن دامنگیر والدین می باشد و فرزندان باید تاوان خود خواهی و سازگارنشدن والدین با شرایط جدید را پس بدهند(تاجیک،.(1384
از حضرت علی علیهلا تَقسِرواالسلامنقل اَولادَکُمشدهکهفرودهعَلیاست:آدابِکُم،» فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غیرزَمانِکُم؛ فرزندانتان را محدود به آداب خود نکنید؛ زیرا ایشان برای روزگاری غیراز روزگار شما آفریده شدهاند.« در این روایت، از محدود شدن تربیت فرزندان
1
به آدابی که والدین، خود بر آن اساس تربیت شدهاند، نهی گردیده و درباره علت آن به مقتضیات زمانی اشاره شده است. بر همین اساس میتوان نتیجه گرفت که در اسلام، وجود شکاف نسلی در برخی سطوح، تأیید شده است. البته باید در نظر داشت که اسلام، همه چیز را تابع مقتضیات زمانی نمیداند و بر این اساس، قوانین به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم میشود.
والدین فرزند را برای زندگی در آینده تربیت نمیکنند. معیارهای تعلیم و تربیت آنها بیشتر به گذشته نظر دارد. آنان تلاش میکنند با الگو قرار دادن خویش از فرزندشان انسانی شبیه خود بسازند. آن هم با معیارها و باورهایی که در سن و سال خودشان قبول میکنند و میپذیرند و ممکن است برای فرزند نامفهوم باشد. اقتضائات سنی معمولا نادیده گرفته میشود و والدین حتی خطاهای خویش را در دوران نوجوانی و جوانی تجربههای شخصی میپندارند و تجربه آنها را برای فرزندان قبیح تصویر میکنند.جالب این که آنچه در جامعه ما فرزندسالاری نامیده میشود، در حقیقت فرزند ابزاری است؛ چراکه فرزندان در معرض تبدیل به شخصیتی قرار دارند که والدین آرزو میبرند در این حوزه تجربیات اصیل و بکر زندگی بیشتر در لفافه نصایح آزاردهنده و تکراری همراه با ملغمهای از خاطرات، حرفها و دیدگاههای قدیمی و غیرکاربردی به نسلهای تازه منتقل میشود و آنچه نتیجه میدهد، گوشهایی است که نصیحت نمیگیرد و دلخوری بزرگترها که به عقل و ادراک سالم جوانها مشکوکند! (عبدالهی،.(1383
تفاوت دیدگاهها طبیعی و اغلب سازنده است. در مقابل رد نظرهای مخالف و دیدگاههای متفاوت و خودرایی و خود حقبینی به نفی شعور و درک صاحبان سایر دیدگاهها تعبیر میشود و قدرت تخریبی ایجاد میکند. هنگامی که فرد یا نسلی تنها دیدگاه ویژهای را که مورد تایید او و همقطارانش است بپسندد و از پذیرش یا شنیدن نظر مخالف سر باز زند، زمینههای جدایی میان افراد فراهم میآید.
والدین اغلب فرزندانشان را در معرض خطر و تمایل به آن فرض میکنند. آنها اراده و اختیار نسلهای جوان را برای پرهیز و امتناع قبول ندارند و همواره میکوشند با نظارت دقیق جوانان را از آسیبها مصون نگهدارند. اعمال محدودیت درباره دوستیابی، نحوه لباس پوشیدن، معاشرت و حتی صحبت و اظهارنظر کردن تفاوتهای فکری و شوون رابطه میان نسلها را بهصورت منفی تجلی میدهد و راه زندگی آنان را از یکدیگر جدا میکند. تجربه سالهای اخیر نیز گواهی میدهد محدودیت و محرومیت آنجا که نابجا یا بیش از اندازه باشد، نتیجه کاملا معکوسی در پی دارد و مخفیکاری و تضعیف رابطه صادقانه را موجب میشود(قبادی،.(1382 حلقه رابطه میان دو یا چند نسل که آنها را از شکاف و جدایی نجات میدهد حمایت فکری و انتقال صحیح روشهای مواجهه با مناسبات زندگی است. هر نسلی در دوره خودش زندگی میکند. با این حال از تجارب و راهنماییهای نسل پیشین بینیاز نیست. عدم حمایت فکری و عملی، نسلهای تازه را در برابر واقعیات زندگی تنها و بیتجربه رها میکند و به بیغوله میکشاند. بزرگترها باید بپذیرند که جامعه را جوانترها میسازند و رشد و سلامت یک اجتماع پویا، در گرو فعالیت و کامیابی جوانان آن است. تجربههای زندگی که در فرهنگ عرفی ما، چون گوهر گرانبها هستند، تنها در صورتی ارزشمندند که به جوانترها منتقل شوند تا به کار آیند و چیزی بر آنها افزوده شود. عدم حمایت نسلهای پیشین از جوانترها بویژه در حوزه اندیشه برای آنان خلاهای روانی بزرگی پدید میآورد که در برابر آنها چه غالب باشند و چه مغلوب جز جدایی و شکاف نسبت به پیشینیان حاصلی ندارد.