بخشی از مقاله
چکیده
تعلیق تمهیدی است که با شک و تردید همراه است و این شک و تردید خواننده را وادار میکند تا داستان را دنبال کند و به او امکان حدس زدنهایی را در ارتباط با ادامه داستان و فرجام ماجرای داستانی میدهد. عطار در داستان شیخ صنعان از همان ابتدا با ایجاد ابهام و تعلیق ماجرا سوالات گوناگونی را در ذهن خواننده ایجاد میکند. در ادامه داستان با خلق بحرانها و حالت شگفت انگیزی، گفتگوهای طولانی و مکرر همراه با کشمکش و رویارویی حاصل از تضاد شخصیتها به خواننده ارائه میشوند، همچنین ایجاد تعلیق از طریق تضاد با امور مرسوم، ابهامات و لایههای چند گانه شک و تردید را در ذهن خواننده ایجاد میکند.
انتظار خواننده نیز با خلق هر یک از این موارد افزایش مییابد و به دنبال آن، کشمکش ایجاد شده خواننده را به گشودن گرههای داستان سوق میدهد. در پایان داستان نیز عطار با ایجاد کشمکش و نقطه بحران تراژیک داستان را در وضعیتی قرار میدهد که خواننده در حالت شگفت انگیزی داستان را به پایان میبرد. با استفاده از این شیوه و ترفند، مضامین عارفانه را در بستری جذاب و گیرا به خواننده عرضه میکند.
- 1 مقدمه
تعلیق حاصل موقعیتی است که خواننده مایل است آینده ی داستان را حدس بزند اما نمی تواند. موقعیتی که انسان در آن وضع میخواهد بداند بعداً چه اتفاقی میافتد یا انتظار برای لحظه وقوع حوادثیکه قرار است در داستان رخ دهد. تدارک چنین وضعیتی ضمن ایجاد جذبه در روایت، مخاطب را ترغیب می کند تا خواندن داستان را تا انتها پیش ببرد.
»هر بخش از بخشهای مختلف داستان به کمک عنصر نا پیدای انتظار و تعلیق به بخش بعد از خود پیوند میخورد، تعلیق زاییده ناپایداری واقعه ای است که روایت میشود، هر چه وقایع دچار بی ثباتی و عدم توازن بیشتر ی شوند شدت تعلیق نمود بیشتری مییابد« - مستور، - 9 :1379آینده ی نا مشخص شخصیت اصلی داستان و همچنین علاقمندی به پایان کار او خواننده را در انتظار و تعلیق نگاه میدارد و این تمهیدی است تا خواننده با متن و داستان درگیر شود و سعی کند گرههای داستان را یکی پس از دیگری بگشاید. »تعلیق اصلی در هر داستان ناشی از عدم اطمینان ما در مورد شخصیتی است که در یک درگیری خاص رخ داده است. شخصیتها هدفی دارند، ستیز میان آنهاست و ما حدس می زنیم که آیا شخصیت مورد نظر ما موفق خواهد شد ؟ راه حل رسیدن به تعارض ابتدایی، ایجاد یک مشکل واقعی و قابل توجه است، یکی از این موارد تهدید زندگی یا تغییر زندگی برای شخصیتی است که تماشاگران آن را مورد توجه قرار میدهند -
اساساً هر نوع عدم اطمینان و بی خبری از نتیجه باعث ایجاد تعلیق میشود اما نکته ضروری است که »حالت انتظار و تعلیق حقیقی هموراه به دلیل بی خبری ما از نتایج بعدی نیست بلکه به انتظار ما نسبت به آنچه وقوع آن اجتناب ناپذیر است، وابسته است، چرا که در انتظار چیزی حتمی الوقوع به سر بردن بسیار آزار دهنده تر از انتظار پیشامد محتملی است که بطور کلی از آن بی خبریم
انتظار برای پیشامد بعدی که برای شخصیت مورد علاقه ی خواننده به وجود میآید تعلیق و رغبتی را در خواننده ایجاد میکند تا داستان را با شوق و اشتیاق بیشتری دنبال کند.
»شهرزاد و یار اوی قصه های هزار و یک شب برای ایجاد تعلیق میکوشند تا در پایان هر شب دو حالت در شنونده ایجاد کنند:
استفهام و استعجاب یعنی یا باید رشته ی داستان را در لحظه ای قطع کنند که میل و علاقمندی شنونده به شنیدن بقیه ی داستان باقی مانده است و او در انتظار استماع بقیه ی داستان و دانستن پایان آن دقیقه شماری کند، این حالت استفهام است و یا در شنونده حالت استعجاب ایجاد می کند و این حالت استعجاب با وارد کردن واقعه ای یا قصه ای کاملاً تازه که یا رشته داستان را قطع میکند و یا با آن جوش میخورد و پیوند میزند، بر انگیخته میشود.
در حالت اول قصه گو، کنجکاوی شنونده را با قطع خط مستقیمی که قصه میپیمود، ایجاد می کند و در نتیجه او را برای شنیدن بقیه قصه و یا دنبال کردن خط رشته افقی داستان از جایی که قطع شده، حریص و بی تاب میکند، در حالت دوم توجه شنونده به علت ظهور غیر منتظره چیز جدیدی که ناگهان چون تیغی به طور عمودی فرود میآید و رشته داستان را در جایی مناسب قطع میکند، بر انگیخته میشود - «ستاری،93:1368 عطار نیز در داستان شیخ صنعان سیر خطی و افقی داستان را بر هم میزند و خواننده را در انتظار برای پایان و عاقبت کار شیخ شیخ صنعان باقی میگذارد. در همه این موارد عطار از حالت استفهام برای معلق نگه داشتن خواننده سود میبرد. همچنین عطار در استفاده از حالت استعجابی نیز بارها حادثه ی غیر منتظره و عجیبی مانند خواب عجیب شیخ صنعان و همچنین عاشق شدن وی بر دختر ترسا و پذیرفتن شرایط او مبنی بر خوکبانی و شراب خوردن و ترک دین اسلام و گرویدن به دین مسیحیت را وارد فضای داستان میکند و خواننده را بیش از پیش در تعلیق و انتظار برای پایان کار داستان قرار میدهد.
تعلیق و حس انتظار در داستان آن است که خواننده را بر آن دارد که بخواهد بداند چه پیش خواهد آمد.»پیتر وستلند« در شیوههای داستان نویسی مینویسد: »ضروری است که حالت تعلیق و ابهام در داستان وجود داشته باشد، نویسنده باید توجه و علاقه خواننده را در تمام لحظهها حفظ کند
تعلیق و انتظار در داستان رابطه مستقیمی با طرح داستان دارد »ابراهیم یونسی« در کتاب هنر داستان نویسی به نقل از »آرنولد بنت« مینویسد: »معیار خوبی و بدی طرح، کشش و انتظار داستان است، اگر داستان قدم به قدم پیش رفت و ادامه یافت و انتظار آن رشد کرد، طرح خوب است و اگر افت کرد بد، نویسنده باید طرحی را انتخاب کند که کشش داشته باشد و توجه و علاقه جمع کثیری را بر انگیزد و تنها خواهش و میل تعداد قلیلی را ارضاء نکند و اینکار هنگامی میسر است که طرح داستان با مردم حقیقی و شرح و وصف و نمایاندن احساس و اعمال آنها سر و کار داشته باشد
1-1 داستان پردازی عطار
عطار از داستان و شگردهای روایی آن استفاده میکند تا میزان علاقه و شور و هیجان خواننده را برای خواندن داستان بیشتر کند. سپس در خلال داستان نکته های اخلاقی و عرفانی را بر خواننده عرضه میکند و بدین صورت سعی میکند تا خواننده را وادار کند با رغبت و از سر علاقه مندی نکته های عرفانی را در خلال داستان دنبال کند.
»ساختار اصلی داستان های عطار، چه داستان جامع اصلی و چه حکایتهای فرعی که در آن میآید، مثل دیگر داستان ها در ادبیات کلاسیک دارای توالی زمانی طبیعی است و به گونه ای پیش میرود که در امتداد زمان هر شخصیت یا واقعه ای بعد از واقعه ی قبلی و قبل از واقعه ی بعدی در طرح داستان حضور مییابد. ترتیب حضور شخصیت ها و وقایع که بر حسب سیر طبیعی زمان وارد صحنه می شوند، تابع نظم طبیعی عناصر جمله در زبان است: فاعل، مفعول، فعل. ممکن است هر یک از این ارکان به یک شخصیت و یک عمل محدود شود یا بیشتر. داستان میتواند با جملههای دیگری که هر یک از جمله ما قبل خود زاییده می شود به پیش رود و گسترده شود«