بخشی از مقاله
چکیده
براي ادامه حیات سازمانها در دنیاي امروزي بنا به رقابت حاکم بر جامعه، نوآوري یکی از مزیتهاي اصلی در این شرایط است و هر چه پیش میرویم جوامع بر روي محور دانش در حال حرکت هستند. درنتیجه همه سازمانها نیازمند ایدههاي نو بوده و براي ایجاد و ارائه همین ایدههاي نو نیازمند دانش سازمانی خوبی باید باشند که بهعنوان منبع کلیدي و یک دارایی ارزشمند براي هر سازمانی محسوب میشود. در این راستا اهمیت مدیریت دانش که براي هیچ سازمانی پوشیده نیست، عامل کلیدي براي کسب مزیت رقابتی در این شرایط براي رسیدن به عملکرد نوآوري بهتر است. بر این اساس با مروري بر مطالعاتی که انجامشده، اهمیت هر یک از متغیرهاي اصلی مطالعه حاضر را بیان کرده و در آخر به نتیجهگیري درباره این موضوع مهم براي سازمانها پرداختهشده است.
مقدمه
دانش مجموعهاي است از مهارتها و توانمنديهاي انسانی که با آگاهی و اطلاع از روشهاي بهتر با عملکرد بهتر همراه است. کاربرد چنین مفهومی از دانش در سازمانهاي کنونی و آینده بسیار قابلتوجه شده است. بدینصورت سازمانها در پی بهرهبرداري صحیح و بهموقع از منابع دانشی خود و محیط پیرامون میباشند. چنین رویکردي مفهوم جدیدي را تحت عنوان مدیریت دانش توسعه داده است. در محیطهاي جدید سازمانها براي بقا و موفقیت خود به سامانههاي طبیعی و انعکاسهاي آن نیاز دارند تا بتوانند با تشخیص سریع تغییرات، خود را با آن انطباق دهند، این موضوع توجه سازمانها را به سمت دانش معطوف کرده است ؛ زیرا دانش با ویژگیهاي بدیع و پویاي خود امکان پاسخگویی به ویژگیهاي محیطهاي جدید را فراهم میسازد، اهمیت دانش و کاربرد آن در حیطههاي گوناگون در سازمان و مدیریت بهعنوان رمز بقا، موفقیت و کسب مزیت رقابتی پایدار و در اقتصاد بهعنوان دارایی راهبردي بحث شده است با توجه بهمرور کوتاهی که بر دانش داشتیم وارد بحث مدیریت دانش میشویم بهاینعلت که دانش پلی براي ورود به بحث مدیریت دانش است.
امروزه دانش نیروي انسانی و سرمایههاي فکري نقش تعیینکننده در پیشبرد توان رقابتی سازمانها را دارند. سازمانها براي بقاء در این شرایط شدید رقابتی نیاز به نوآوري دارند که این بهوسیله دانش نیروي انسانی که بهنوبه خود با اجراي برنامههاي مدیریت دانش بر روي مهارتها و دانش درونی کارکنان محقق میشود. تعاریف مختلفی از مدیریت دانش شده که هافمن و همکارانش*در سال 2005 بر این باورند که مدیریت دانش، فرایند خلق و تسهیم دانش بهگونهاي است که بتوان آن را به شیوهاي اثربخش در سازمان به کار برد. از سوي دیگر گوپتاو همکاران - 2000 - مدیریت دانش را بهعنوان فرایندي که به سازمان در جهت یافتن، انتخاب، توزیع و انتقال اطلاعات و تخصص موردنیاز براي فعالیتهایی از قبیل حل مسئله، یادگیري پویا، برنامهریزي راهبردي و تصمیمگیري کمک میکند، تعریف میکنند.
در دنیاي امروزي، توان سازگاري و اداره کردن تغییرات، عنصر اصلی موفقیت و بقاي هر سازمان است و کسب این تواناییها خود مستلزم توجه سازمان به خلاقیت و نوآوري افراد است. سازمانهاي موفق، سازمانهایی هستند که خلاقیت و نوآوري، نوك پیکان حرکت آنان را تشکیل میدهد - حسینی و صادقی، . - 1392 ازنظر بارن و تانگ - 2011 - *، نوآوري فرآیند اجراي خلاقیت یا به عبارتی تحقق بخشیدن و عملیاتی کردن ایدههاي نو بوده، بنابراین خلاقیت، منشأ و پیششرط نوآوري است. در نتیجه دانشسازمانی و مدیریت دانش براي هر سازمانی براي عملکرد نوآوري بهتر، از اهمیت بسیاري برخوردار است.
بر این اساس هدف مطالعه حاضر این است که با مرور مطالعات نظري و تجربی انجامشده درباره هر یک از این متغیرها، اهمیت موضوع موردمطالعه یعنی دانشسازمانی و مدیریت دانش بر عملکرد نوآوري بهتر براي سازمانها را بیان کرده و موردتوجه رهبران و مدیران سازمانها قرار بگیرد تا از این مهم به نحو شایستهاي براي برنامهریزي و سازماندهی بهتر کارها و اهداف در سازمان خود مورداستفاده قرار دهند.
دانش سازمانی بنا به مقدمهاي که به آن اشاره شد، با اهمیت دانستن دانش براي هر سازمانی ضروري میشود و براي درك بهتر از نیاز سازمان، لازم به درك عمیقی از دانش سازمان هست که بهنوعی شیرازه هر سازمانی بهحساب میآید. پس براي ورود به بحث مدیریت دانش باید از دانش که پایه اصلی آن محسوب میشود آگاهی پیداکرده و وارد این بحث شویم. از دیدگاه ماراکاس - 1999 - دانش، ترکیب سازمانیافتهاي است از داده که از طریق قوانین، فرآیندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است.
بهعبارتدیگر، دانش معنا و مفهومی است که از فکر پدید آمده و بدون اطلاعات و یا داده تلقی میشود. به عقیده وي، تمایز بین اطلاعات و دانش به دیدگاه کاربر بستگی دارد. دانش یک مضمون وابسته بوده و ازآنروست که مفاهیم مرتبط در ارتباط با یک الگوي مشخص تفسیر میشود. داونپورت و پروساك - 2000 - ، دانش را چنین تعریف میکنند که ترکیب سیالی از تجربههاي کسبشده، ارزشها و بینش تخصصی که چارچوبی براي ارزیابی و کسب تجربهها و اطلاعات تازه فراهم میآورد. از این منظر، دانش در ذهن دانش گر به وجود آمده و به کار میرود. دانش نهتنها در مدارك و ذخایر دانش سازمانی، بلکه در رویههاي کاربردي، فرایندهاي سازمانی، اعمال و هنجارها ظاهر میشود.
نخستین بار پولانی - 1996 - ** دانش را به دانش آشکار و دانش پنهان تقسیم کرد و بین آنها تمایز قائل شد. ازنظر وي دانش آشکار، دانشی است که بهروشنی و بدون ابهام تدوینشده و بهسادگی و بدون ابهام بیان در پایگاه اطلاعاتی کدگذاري و ذخیره گردد. دانش آشکار، در اشکال مختلفی از قبیل اسناد، کتابها، دستورالعملها و بانکهاي اطلاعاتی موجود است. دانش پنهان یک دانش غیر آشکار است که در درون شخص وجود داشته و در بیشتر مواقع، توصیف و انتقال آن مشکل است. دانش پنهان عمدتاً در مهارت حافظه و در درون افراد قرار دارد. به عقیده نوناکا و تاکوچی - 1995 - ، بسته به اینکه دانش ازلحاظ فیزیکی در کجا قرار داشته باشد به دو نوع تصریحی و ضمنی تقسیمبندي میشود.
مدیریت دانش - - KM و اهمیت آن براي سازمانها
مدیریت دانش از اواخر دهه 1970 مطرح گردید. در اواسط دهه 1980 و با آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر رقابت در بازارهاي اقتصادي، اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه نظام مبتنی بر هوش مصنوعی و نظامهاي هوشمند براي مدیریت دانش به کار گرفته میشد و مفاهیمی چون فراهم آوري دانش، مهندسی دانش، نظامهاي دانشمحور و مانند آن رواج یافت. اکنون مدیریت دانش در سالهاي آغازین قرن 21 براي بسیاري از کشورهاي پیشرفته بهعنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه است. سازمانها و شرکتهاي اروپایی از سال 2000 به بعد حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادهاند - حسنزاده، . - 1386
تعریفی که اخوان و باقري در سال 1389 از مدیریت دانش داشتند این بود که مدیریت دانش فرآیند خلق، انتشار و بهکارگیري دانش بهمنظور دستیابی به اهداف سازمانی است. آلکس بنت و دیوید بنت - 2003 - * در تعریف آن چنین بیان کردند که مدیریت دانش، فرایند ایجاد، حفظ و پرورش دانش سازمانی است تا از این رهگذر، بهترین بهرهگیري از دانش شخصی و جمعی بهعملآمده و رسالت جمعی حاصل گردد. مالهوترا - 1998 - مدیریت دانش را کمک به سازمانها جهت یافتن راههاي نوین بهرهجویی از دانش عینی و ذهنی افراد سازمان بهحساب میآورد. به عقیده وي مدیریت دانش بین حفظ و ثبات سازمانی در مواجهه با تغییرات در حال رشد محیطی، سازگاري فراهم میآورد.
ضرورتاً آن دسته از فرایندهاي سازمانی را مدنظر دارد که در جستجوي ترکیب و تلفیق محتواي پردازششده دادهها و اطلاعات حاصل از فناوريهاي اطلاعاتی با خلاقیت و نوآوري عوامل انسانی است. داونپورت نیز در تعریف خود اینچنین آورده است که مدیریت دانش، مجموعهاي از فرایندها براي فهم و بهکارگیري منبع راهبردي دانش در سازمان است. مدیریت دانش، رویکردي ساختیافته است که رویههایی را براي شناسایی، ارزیابی و سازماندهی، ذخیره و بهکارگیري دانش بهمنظور تأمین نیازها و اهداف سازمان برقرار میسازد. از دیدگاه سوکومار - 1999 - مدیریت دانش حرفهاي است که هدف آن مهار و بهکارگیري دانش و اطلاعات و ایجاد دسترسی بیکموکاست به آن براي همه کارکنان در یک سازمان است با این هدف که آنها کارشان را بهتر انجام دهند.
گاندي نیز در سال 2004 تعریف ساده و نسبتاً جامعی از مدیریت دانش ارائه نموده است: به زبان ساده مدیریت دانش، سازمان دادن براي دانستن است. کوششی هماهنگ براي تصرف دانش حیاتی سازمان، اشتراك دانش میان یک سازمان و برجسته کردن حافظه جمعی سازمانی براي بهبود تصمیمگیري، افزایش بهرهوري و نوآوري است. مدیریت دانش شامل تصرف دانش، تجربیات باارزش کارکنان سازمان، آسان کردن بازیابی دوباره و نگهداري آن بهعنوان دارایی سازمانی است.
پژوهشگران تأکید میکنند که اهمیت مدیریت دانش، سازماندهی دانش بهمنظور توانمندي افراد و خود سازمان در انجام مؤثر فعالیتها است - تقی زاده و همکاران، . - 1389 از منظر دهقان نجم - 1388 - ، مهمترین عللی که موجب شده تا سازمانها به موضوع مدیریت دانش تمایل داشته باشند این است که مدیریت دانش: موجب افزایش بهرهوري و سوددهی میشود؛ همکاري را تقویت میکند؛ موجب بروز و رشد خلاقیت میشود؛ موجب تشویق نوآوري میشود؛ به برقراري و تسریع جریان انتقال دانش از تولیدکننده به دریافتکننده کمک میکند؛ موجب تسهیل اشتراك اطلاعات بین کارکنان میشود؛ از دوبارهکاري و خطاها میکاهد؛ توان سازمان را براي مقابله با پدیده تورم اطلاعات، افزایش میدهد؛ دانش کارکنان را پیش از ترك احتمالی سازمان گردآوري و ذخیره میکند؛ کیفیت ارائه خدمات به مشتري را بهبود میبخشد؛ از طریق افزایش سطح آگاهی سازمان نسبت به راهکارها، محصولات و عملکرد سازمانهاي رقیب به سازمان کمک میکند تا از گردونه رقابت خارج نشود.