بخشی از مقاله

چکیده

اندیشههای شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده و به ذهن مخاطب متبادر میشود. جهانبینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جملههای او تأثیر میگذارد. در واقع، بخشی از رابطهی سبک و اندیشه در »صدای دستوری« بازتاب مییابد.

صدای دستوری از دل زبان و از لایههای درونی روابط واژگان در جمله بیرون میآید. هدف این پژوهش، بررسی انواع صدای دستوری در مثنوی ویس و رامین است. یافتهها نشان میدهد که در میان انواع صداها، صدای منفعل، فعال و سببی بهترتیب بیشترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند؛ چرا که در سبک غنایی ویس و رامین، کاربرد جملات اسنادی و وجه مصدری باعث ایجاد صدای منفعل و برجستگی آن نسبت به دیگر صداها شدهاست.

همچنین، میتوان گفت اکثر فعلهای ویس و رامین از جمله فعلهای تداومی با زمان مضارع هستند که سبب شده در میان دو گونهی صدای ایستا و پویا، صدای مسلط بر داستان، صدای دینامیک و تداومی باشد تا به پویایی، جانبخشیدن و نمایشیشدن کلام و ارتباط نزدیک شاعر با رخدادها، کمک شایانی کند. روش این پژوهش، توصیفی است و نتایج به شیوهی کتابخانهای و سندکاوی بررسی شده و هر کدام از صداهای دستوری با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار، مورد بررسی قرارگرفتهاست.

.1 مقدمه

منظومه ی دلاویز »ویس و رامین« از داستان های روزگار اشکانیان است که فخرالدین اسعدگرگانی در حدود سال 446 - ه.ق. - یا پس از این سال آن را به بحر هزج سروده است. این مثنوی از لحاظ قدمت، سومین مثنوی موجود و نخستین منظومه ی عشقی است که از گزند روزگار ایمن مانده و به تمامی به دست ما رسیده است. این منظومه پس از سروده شدن به چنان شهرت و اعتباری دست یافت که بعد از آن هر شاعری قصد سرایش منظومه ای عاشقانه داشت از وزن، محتوا و زبان آن به گونه ای تقلید و پیروی کرد.

در متونی غنایی همچون ویس و رامین که شور و عاطفه غلبه دارد و بیان رویدادها و کنش های ایجادشده میان شخصیت ها، برجستگی خاصی در کلام به وجود می آورد، بررسی دخالت پنهان و موضع گیری شاعر در جریان داستان از اهمیت بالایی برخوردار است. زبان شاعر، هم بازتاب اندیشه و دیدگاه های او و هم انعکاس دهنده ی واقعیت های جامعه است.

بنابراین، ساختار نحوی جمله ها در کلام او نقش تعاملی و ارتباطی را ایفا می کند؛ ازین رو، بررسی شعر هر شاعر تبیین کننده ی اوضاع زندگی و نگرش وی درباره ی آن است. باید گفت بین زبان و ذهن، تعاملی دائمی وجود دارد. »می توان انتظار داشت که زبان انسان، ظرفیت های هوشی انسانرا مستقیماً منعکس سازد و زبان به طریقی آینه ی مستقیم ذهن باشد؛ چیزی که برای دیگر نظام های دانش و باور انسان امکان پذیر نیست«

اگر رابطه ی سازمند میان سبک و اندیشه را بپذیریم و نحو را حامل و سازنده ی اندیشه بدانیم، در این صورت میان ساختارهای نحوی جمله ها، با نوع سبک پیوندی استواری وجود دارد

واقعیت این است که ساختارهای جمله های ما در حقیقت ساختارهای نگاه ها و ساختارهای فکرهای ما هستند  صدای دستوری از مباحث دستور توصیفی است که اخیرأ در مفاهیم پیش نظری استفاده می شود و راه مناسبی برای تشخیص اندیشه ها و نحوه ی نگرش شاعر نسبت به موضوع است. باورها و نگرش های شخص می تواند، نحوه ی تفسیرش را تحت الشعاع قرار دهد و از این موضوع به عنوان موضع نویسنده یاد می شود. یکی از وظایف تحلیل گر، تشخیص موضع مؤلف است و ژانر و هدف متون ارتباط نزدیکی با شناسایی موضع دارد - بلور، - 33 :2007 و با تحلیل صدای دستوری می توان به پژواک وضعیت ذهنی نویسنده در مواجهه با محیط پی برد.

صدای دستوری عبارت است از »رابطه ی میان رخداد یا حالت فعل با دیگر شرکت کنندگان در فرایند فعلی - فاعل، مفعول و ... - ، که موضع نویسنده و نگرش وی را درباره ی موضوع می توان از کیفیت صدای دستوری او بازشناخت. در واقع بیانگر روابط میان مشارکان یک رویداد - فاعل، مفعول - است. صدای دستوری یا به تعبیر دیگر جهت دستوری، در زبان ها به فعال، منفعل و میانی تقسیم می شود.

این جهت ها در زبان لاتین، نمود صرفی و در انگلیسی نمود نحوی دارند. سبک-شناس با تعیین بالاترین بسامد، صدای دستوری مسلط بر شعر را شناسایی می کند و با توجه به آن، به تحلیل شعر می پردازد. در این پژوهش، با بررسی و تحلیل گونه های مختلف صدای دستوری در ویس و رامین، در پی شناخت اندیشه و صدای غالب شاعر در این منظومه هستیم تا موضع گیری خاص و حالات درونی شاعر نسبت به داستان بیان شود.

-2 پیشینه ی تحقیق موضوع صدا و جهت دستوری از جمله تحقیقات نوین زبان شناسی در حوزه ی ادبیات است. این موضوع چندان در ایران مطرح نشده است و تحقیقات مختصری در این زمینه انجام گرفته است. حق شناس اصطلاح جهت دستوری را معادل کلمه ی voice برای فعل برگزیده که در زبان شناسی رایج است 

فتوحی در مقاله ی »سه صدا، سه رنگ، سه سبک« و سپس در مقاله-ی »سبک شناسی در سطح نحوی - 1388 - « به شرح انواع آن پرداخته و پس از آن، این مقوله را با اصطلاح »صدای دستوری« در کتاب »سبک شناسی، نظریه ها، رویکردها و روش ها - 302- 295 :1391 - « مطرح کرده است .

مریمدُ رپر در بخشی از پایان نامه ی خود با عنوان سبک شناسی انتقادی نامه های غزالی - 1390 - به تحلیل آماری جهات دستوری پرداخته است. در مقاله ی »کاربرد جهت فعال و منفعل در مقالات نجوم«، نقش بلاغی معلوم و مجهول فعل بررسی شده و در مقاله ی » جهت دستوری در سه غزل معاصر - 1392 - « نیز به بررسی صدای دستوری در سه غزل از هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور و فروغ فرخزاد پرداخته شده است.

-3 انواع صدای دستوری رابطه ی بین نحو و اندیشه در زبان شناسی از طریق افعال و حالات بیان شده با فاعل، مفعول و مسند بیان می شود و صدای دستوری فعال، منفعل، سببی، دوجانبه، انعکاسی، میانی، ایستا و پویا را پدید می آورد. در زیر به بررسی انواع صدای دستوری در مثنوی ویس و رامین پرداخته می شود تا مخاطب درک دقیق تری از مفاهیم و جهان بینی شاعر داشته باشد.

-1-3صدای فعال وقتی است که مبتدا کنش گر باشد؛ یعنی عملی را انجام دهد یا عامل کاری باشد، این صدا از آن رو فعال نامیده می شود که عمل از جانب کنش گر - فاعل - که پویاترین بخش جمله است، جاری می شود و در کلام بسط پیدا می کند 

در نهاد عامل، عمل از جانب فاعل رخ می دهد؛ مانند بیت اول از دو بیت زیر:

صدای دستوری در مثنوی ویس و رامین  3  /
مرا تو چاه کندی، دایه زد دست  //  به چاه افگند و خود آسوده بنشست
تو هیزم دادی او آتش برافروخت  //  به کام دشمنان در آتشم سوخت

ولی در نهاد کنش گر، علاوه بر فاعل، یک معمول هم در جمله وجود دارد؛ مانند بیت دوم از ابیات فوق. در حقیقت در بخش هایی از داستان شاعر کنش گر و فاعل که پویاترین یا فعال ترین بخش جمله است را آشکارا ذکر می کند؛ چنان که در اغلب موارد این فاعل می تواند: »ویس، رامین، دایه، موبد، ویرو، شهرو، زرد و گل« باشد؛ در نتیجه کنش گر - فاعل - در درجه ی اول اهمیت پیدا می کند و سپس رویداد و کنش، و برای ایضاح و
توضیح مفهوم جمله، شاعر نهاد و کنش    گر را در جای خود می آورد؛ مانند ابیات زیر:

چو از نخچیر باز آمد رفیدا  //  یکایک راز بر گل کرد پیدا
که رامین کینه کشت و مهر بدرود //   همان گوهر که در دل داشت بنمود
اگر جاوید وی را آزمایی //   دلش جویی و نیکویی نمایی
همان مارست هنگام گزیدن  //  همان گرگست هنگام دریدن 

در نگاه شاعر فاعل هایی همچون »رفیدا، رامین، گل« از برجستگی خاصی نسبت به فعل های »بازآمدن، آشکار کردن، کشتن و درودن، بنمودن، آزمودن، دلجویی و نیکویی کردن« برخوردار است؛ در واقع، در ابیات فوق حضور شخصیت هاست که جریان داستان را به سمتی تازه می برد و حوادث بعدی را که در پی دل زدگی و بی وفایی شخصیت » رامین« نسبت به »گل« ایجاد شده، رقم می زند و ذکر نهاد توسط شاعر در جهت تحقیر و مسلم بودن بی وفایی و پیمان شکنی رامین است.

در این رویکرد هر کجا که کنش-گر است، خواننده می تواند کنش های داستان را ببیند و آنجا که فاعل و شخصیتی نیست، خواننده هیچ اطلاعی از کنش های داستانی ندارد . در ای ن بیت ها شاعر با محوریت قراردادن اشخاص داستان سعی دارد تا اندیشه و تلقی خود که همان بی ثباتی و زودگذربودن عواطف و احساسات در انسان است را در قالب اجرای سه شخص به خواننده منتقل کند . در مثنوی ویس و رامین علاوه بر فعل-های تداومی و فعال، یکی دیگر از عوامل پویایی و تحرک جملات و صحنه پردازی ها، ذکر فاعل است؛ برای مثال:
چو دایه دید رامین را به نخچیر   دلش گشت از جفای رام پر تیر
کجا رامین چو او را دید در راه  // نه از راهش بپرسید و نه از ماه

پس آنچه بیان کننده موضع و نگرش شاعر در دو بیت بالاست، کنش گرهایی مانند »دایه و رامین« است نه کنش
»دیدن«؛ به عبارت دیگر، انجام عمل توسط فاعل اولویت دارد و نه امر دیگر. این موضوع به ویژه در بخش های
حماسی و رزمی داستان جلوه-ی بیشتری پیدا می کند؛ چرا که اصولأ در حماسه شخصیت ها و قهرمانان کانون
توجه ی شاعر قرار می گیرند و داستان حماسی در واقع خلق شخصیت شکست ناپذیر برای انجام کارهای
بی نظیر است؛ برای مثال:                

چو ویرو با دلیران این سخن گفت  //  ز مردی پر دلی را هیچ ننهفت        
پس آنگه با پسندیده سواران  //  ستوده خاصگان و نامداران        
ز صف خویش بیرون تاخت چون باد //  چو آتش در سپاه دشمن افتاد

در واقع، شخصیت هایی همچون »ویرو، موبد« که در جریان رویدادهای بزمی و عاشقانه کانون توجه قرار دارند، در
هنگام نبرد و رزم نیز در پیش برد حوادث و وقایع داستان نقش فعال و مؤثری ایفا میکنند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید