بخشی از مقاله

چکیده

مدیریت مقولهاي عمیق و پرپیچ و خم است و در جامعه ما بسیار مهم است، و مهمتر این که مدیریت در کشور ما با اسلام ناب محمدي پیوند خورده است، و البته مهمتر این که لازم است این مدیریت رنگی از اخلاق به خود بگیرد. دامنه اخلاقیات در مدیریت بسیار گسترده است و موارد بسیار متنوعی را در بر میگیرد. مدیریت اخلاق در محیط کار منافع بسیار زیادي؛ اعم از منافع عملکردي و منافع اخلاقی براي رهبران و مدیران دارد.

مدیریت اخلاقی بالاترین تطابق را با رفتارها و استانداردهاي کاري اخلاقی دارد. اگرچه همواره نمیتوان در این شیوه از مدیریت، میزان تطابق با استانداردهاي اخلاقی را تعیین کرد، اما این شیوه در تمرکز بر هنجارهاي اخلاقی و استانداردهاي حرفهاي، انگیزهها، اهداف، جهتگیري به سوي قانون و استراتژي عملیاتی عمومی خود تلاش میکند که اخلاق را مبنا قرار دهد.

مدیریت اخلاقی موفقیت را تنها در چارچوب مفاهیم معنادار اخلاقی دنبال میکند؛ بنابراین انگیزههاي مدیریت اخلاقی را میتوان عدالت، انصاف و دیگرخواهی دانست. مدیریت با اخلاق نیکو رابطه اي تنگاتنگ داشته و به بهینهسازي عملکرد، تعهد، روابط، منابع انسانی و... تأثیر مثبت و مستقیم دارد.

ضوابط اخلاقی اصول و ملاكهاي عینی معینی هستند که در تصمیمگیريها نمود پیدا میکند و این ضوابط عبارتند از:

-1 فرهنگ جامعه؛ -2 ضوابط کشوري؛ -3 ضوابط سازمانی؛ -4 ضوابط حرفهاي؛ -5 ضوابط شخصی.

.1 مقدمه

دانش و بینش، دو مشخصه عمده در حیات انسان میباشد و در واقع وجه تمایز آن با سایر نمودهاي حیات در پهنه گیتی به حساب میآید. با این حال اگر این دو عنصر ارجمند به میدان عمل راه پیدا نکنند و بر اخلاق، منش و رفتار انسانی اثر نگذارند، حرمت و کرامت انسانی شکل نخواهد گرفت و آدمی به مثابه ظرفی خواهد بود که در آن جواهراتی چند نهادهاند، بی آن که ظرف کمترین ارزش افزوده، یافته باشد.

انسان زمانی انسان است و به کرامت انسانی دست مییابد که خاك وجودش با زلال دانش و بینش در هم آمیزد و صنعت جدید و نوینی در قالب اخلاق و منش متعالی از آن تولّد یابد. بنابراین اخلاق، عصارة همه ارزشهاي ذاتی و اکتسابی انسان و چکیدة تعالیم آسمانی پیامبران است. دانش در این میدان با همه ارجمندي که دارد تنها یک ابزار و ضرورت، بینش و ایمان، یک گذرگاه و اخلاق و عمل مقصد و نتیجه نهایی آن است

اخلاق که با چگونگی رفتار و حالتهاى اختیارى انسان سروکار دارد، همواره جاذبه ویژهاى براى او داشته است و آدمی به دیده احترام بر آن نگریسته است. نهاد اخلاقی زندگی انسان، اساس و پایه مفهومی دارد که تشکیل اجتماع و ظهور تمدنهاى بشرى است. حرمت اخلاق چنان است که حتی کسانی هم که خود به زیور اخلاق آراسته نیستند، آراستگان به فضایل اخلاقی را با دیده عزت مینگرند و شأن آنها را والا میدانند. اخلاق، راهبر و هادي انسان در آراسته شدن به صفات نیک و فضائل اخلاقی و دور شدن از زشتیها و رذایل اخلاق است. در واقع، اخلاق چارچوب تفکر و رفتار انسان را تعریف میکند. به عبارت دیگر، هدف اخلاق توسعه نفس است. انسان شجاع، سخاوتمند، متواضع و با گذشت؛ روح خیلی بزرگتري در مقایس با فرد ترسو، بخیل، متکبر و کسی دارد که اهل عفو نیست.

اخلاق مهمترین متغیر در موفقیت سازمان است. حاکمیت اخلاق در سازمان قادر است به میزان بسیار چشمگیري سازمان را در جهت کاهش تنشها و موفقیت در تحقق اهدافش یاري نماید. امروزه داشتن اخلاق به ویژه براي مدیران به منزله یک مزیت رقابتی در سازمان مطرح میباشد. یکی از مهمترین مسئولیتهاي مدیریت سازمانهاي آموزشی و پژوهشی »ترویج اخلاق در سازمان« است.

ساختار مدیریت در نظام دینی، عهدهدار مسئولیتهایی الهی است و در پی برآوردن این مسئولیتها است. در چنین ساختاري اخلاق معطوف به ارزشهاي والا نقش کلیدي و محوري دارد. نهضت تربیتی اسلام در عرصه مدیریت به ساختن مدیرانی لایق، متخلق و برخوردار از فضیلت اهتمام ورزیده و نمونه عالی چنین انسانی را لایق مدیریت در عرصه اجتماع میداند. اخلاق فضیلت، آرمان این نهضت مقدس است؛ زیرا اخلاق فضیلتی است که میتواند پاسخگویی را نهادینه و عملی نماید؛ لذا اخلاق مدیریت معطوف به فضیلت، منشوري مقدس دارد که در این منشور، درك وظیفه، مدیریت را امانت پنداشتن، نگران بندگان خدا بودن، معاشرت نیکو، صداقت، انتقادپذیري، رعایت بیتالمال و دوري از آزمندي و... ابزار پاسخگویی است؛ همچنین پاسخگویی، به لحاظ برخورداري از خصلتهایی منفی در اخلاق، به مانعهایی برمیخورد، همچون دنیاگریزي و ریاستهیخوا و درك ننمودن فضیلت معنويِ خدمت، کنار آمدن با خطاکاران حوزه حاکمیت و فقدان انصاف و عدالت. برعکس، برخورداري از این فضیلتها و رسیدن فرد مسئول و مدیر به تعادل درونی، نفسانی و دستیازي او به ارزشهاي مثبت اخلاقی، مدیریت را بالنده و بارور میسازد؛ در نتیجه، عنصر پاسخگویی، امري نهادینه، بالفعل و عینی میگردد

.2 مفهوم اخلاق
واژة »اخلاق« جمع خُلق«» است که در لغت به معناي »سرشت و سجیه« آمده است؛ اعم از سجایاي نیکو و پسندیده، مانند راستگویی و پاکدامنی، یا سجایاي زشت و ناپسند، مانند دروغگویی و آلودهدامنی. در عموم کتابهاي لغوي، این واژه با واژة خَلق«» هم ریشه شمرده شده استخُلق. زیبا به معناي بهرهمندي از سرشت و سجیهاي زیبا و پسندیده و خَلق زیبا به معناي داشتن آفرینش و ظاهري زیبا و اندامی موزون و هماهنگ است

دانشمندان اخلاق این واژه را در معانی پرشماري به کار بردهاند. رایجترین معناي اصطلاحی اخلاق در میان دانشمندان اسلام عبارت است از: صفات و ویژگیهایی پایدار در نفس که موجب میشوند کارهایی به تناسب با آن صفات، به طور خودجوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل از انسان صادر شود

انسان در جوار تربیت اخلاقی، قادر به تهذیب نفس و رشد فکري و قدرت تشخیص خیر و شر است. برخلاف مکاتبی که پشتوانه اخلاق را وجدان معرفی می کنند، اسلام علاوه بر وجدان بشري، ایمان الهی را نیز پشتوانه اصیلی براي اخلاقیات میداند

.3 مفهوم مدیریت

ریشه عربی کلمه مدیریت، »دور« و »دوران« است که به معناي گردیدن و گرداندن است. مدیریت در فارسی به معناي مدیر بودن و مدیر به اداره کننده کاري یا مؤسسهاي گفته میشود - معین، . - 1397 :1363 معادل واژة مدیریت در انگلیسی کلمه «Management» به کار رفته است. براي مدیریت تعاریف گوناگونی ارائه شده است که عبارتند از:

-1 مدیریت پیشبینی فعالیتها براي نیل به هدفهاي سازمانی در آینده است - هنري فایول - .

-2 مدیریت یعنی هماهنگی همه منابع از طریق فراگردهاي برنامهریزي، سازماندهی و هدایت و کنترل، به طوري که هدفهاي تعیین شده برآورده شوند - سیک - .

-3 مدیریت به معناي به وجود آوردن و حفظ کردن محیطی که در آن افراد بتوانند در جهت برآوردن هدفهاي معینی به طور مؤثر و کارآمد فعالیت کنند آمده است

-4 مدیریت مجهز کردن نیروها، تحریک نیروها، آزاد کردن نیروها و در عین حال کنترل نیروها و در مجراي صحیح انداختن آنها، سامان دادن، سازمان دادن و حرارت بخشیدن به آنها است

-5 مدیریت به کار بردن تکنیکهاي مختلف اداره امور یک گروه انسانی و هماهنگ نمودن کلیه فعالیتهاي اعضاء یک سازمان براي نیل به هدف معین و شخص است

با توجه به تمام تعاریفی که ذکر شد، تعریف زیر نزد اکثریت صاحبنظران مدیریت، مقبولیت بیشتري دارد: »مدیریت، فرایند به کارگیري مؤثر و کارآمد منابع مادي و انسانی در برنامهریزي، سازماندهی، بسیج منابع، امکانات و هدایت است که براي دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت میگیرد

.4مفهوم اخلاق مدیریتی

اخلاق مدیریتی استانداردهاي رفتاري هستند که مدیران را در کارهایشان به صورت فردي راهنمایی میکند.

-1 چگونگی رفتار یک سازمان با کارمندانش؛ استانداردهاي اخلاق مدیریتی که به حوزة کارمندان مربوط است با توجه به شرایط موجود در سازمان باید در سطح مطلوبی باشد.

-2 چگونگی رفتار کارمندان با سازمان خود؛ استانداردهاي اخلاق فردي از نقطه نظرهاي منافع، رازداري، درست کاري حسابهاي پرداختی ممکن است با سیاستهاي سازمان در تضاد باشد.

-3 چگونگی رفتار کارمندان و سازمان با نمایندگیهاي اقتصادي دیگر؛ مدیران همچنین در تعاملات خود با مشتریان، رقبا، سرمایهگذاران و شرکا، تأمین کنندهها و عوامل فروش داراي استانداردهاي اخلاقی هستند. براي مدیران اخلاقی مهم این است که در چهارچوب رفتار اخلاقی با نمایندگیهاي اقتصادي روابط شفاف و همراه با صداقت کامل داشته باشند

.5 مدیریت اخلاق و ضرورت آن در سازمانها

پیچیدهتر شدن روزافزون سازمانها و افزایش میزان کارهاي غیراخلاقی، غیر قانونی و غیرمسئولانه در محیطهاي کاري توجه مدیران و صاحبنظران را به بحث اخلاق کار و مدیریت اخلاق معطوف ساخته است. مدیریت اخلاق عبارت است از شناسایی و اولویتبندي ارزشها براي هدایت رفتارها در سازمان. سازمانها با ایجاد یک برنامه مدیریت اخلاق میتوانند اخلاقیات را در محیط کار مدیریت کنند. برنامههاي اخلاق به سازمانها کمک میکنند تا بتوانند در شرایط آشفته عملکرد اخلاقی خود را حفظ کنند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید