بخشی از مقاله

قدرت، سیاست و رفتارهای سیاسی در سازمان
چکیده: رفتارهای سیاسی یا رفتارهای قدرت گرایی اغلب وقتی ظهور می کند که افراد در سازمانها برای بدست آوردن منابع کمیاب رقابت می کنند ، یا زمانی که تصمیمات مهمی باید اتخاذ شود که در نهایت بر روی فعالیت های سازمان تأثیر می گذارد ،که این تأثیرات می تواند جنبه های مثبت یا منفی را برای سازمان به ارمغان آورد در این مقاله مبحث رفتار سیاسی و علل بوجود آورده آن در سازمان ها مورد بررسی قرار می گیرد.

کلیدواژه : قدرت ؛ سیاست ؛ رفتار سیاسی


1

مقدمه:

به ندرت اتفاق می افتد که افراد به سازمان بپیوندند تا صرفاً به اهداف آن سازمان تحقق بخشند . آنان به دلایلی ، برای تحقق اهداف و دست یابی به نیازهایشان سازمانی را انتخاب می کنند و با ورودشان تمام تلاش خود را برای تحقق منافع شخصیشان به کار می برند . یکی از این منافع و نیازها ، نیاز به برتری جویی نسبت به دیگران می باشد که لازمه تحقق برتری جویی بر دیگران داشتن قدرت است . افراد با قدرت می توانند دیگران را وادار کنند مطابق میل آنها رفتار کنند و در بسیاری از موارد با استفاده از سلاح قدرت جریانات حاکم در سازمانها را به نفع خود رقم زنند و جایگاهشان را در آنجا تثبیت یا ارتقاء دهند ، که در این راه سعی می کنند از تمامی ظرفیتها و رفتارهای ( سیاست ) معقول و غیر معقول استفاده کنند ، اما گاهی اوقات بکار گیری بعضی از این رفتارها باعث اختلال در پیشرفت سازمانها می شود ، و زیان های جبران ناپذیری را به دلیل شناخت ناکافی از این رفتار به پیکره سازمان وارد می کند . به این دلیل شناسایی قدرت ، منابع قدرت ، و رفتارهای سیاسی ( که هم از سوی مدیران و هم از سوی زیردستان برای کسب قدرت و یا متصل کردن خود به منابع قدرت استفاده می شود ) امری ضروری و حیاتی است . در این مقاله سعی شده تعریفی از قدرت و رفتارهای سیاسی و عوامل پدید آورنده آن را بررسی کنیم ، تا بتوانیم پیامدهای ناشی از رفتار های سیاسی در سازمانها را کنترل کرده و در جهت هدایت آنها به سمت اهداف سازمانها گامهای موثری برداریم.

تعریف قدرت:

برای قدرت تعریف های بیشماری ارائه شده که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می شود :

- قدرت عبارت است از توان و تمایل نفوذ در دیگری

- ظرفیت تحقق ( اثر گذاری ) بر هدفهای سازمان .

- نیرویی که اگر بکار گرفته شود بتواند احتمال انجام رفتار خاصی را بالا ببرد و اگر بکار گرفته نشود رفتار به شکل دیگری انجام می شود .

- امکان تحمیل خواسته یک نفر بر رفتار دیگران

. - توانایی بالقوه شخص در اثرگذاری بر طرز تلقی و یا رفتار فرد یا افراد مورد نظر در جهتی که مورد نظر وی می باشد

. (مورهد و گریفین،1382 ،ص)381

هر چند هر یک از این تعریف ها بر جنبه خاصی تأکید کرده اند ، ولی در مفهوم دارای شباهتهایی هستند که می توان از ترکیب آنها به تعریفی قابل قبول دست یافت . به این ترتیب می توان قدرت را توانایی بالقوه یک نفر و یا یک گروه برای نفوذ در فرد یا گروه دیگر تعریف کرد . به همین خاطر قدرت یک مفهوم رابطه ای است . یعنی مفهوم قدرت همیشه روابط بین اشخاص را بیان می کند . تنها و بدون ارتباط با دیگران ، نمی توان به شخص گفت که با قدرت است . قدرت یک شخص تنها در هنگام برقراری روابط با دیگران فهمیده می شود . اگر شخص بتواند دیگران را به رفتاری در جهتی که خود تعیین کرده سوق دهد در آن حال می توان گفت که با قدرت می باشد.

منابع قدرت :

منبع قدرت به این معنا است که در سلسله مراتب اداری سازمان قرار دارد و از سطح سازمانی یا مدیریتی که فرد در آن قرار میگیرد، نشات میگیرد. دو پژوهشگر به نامهای »جان فرچ« و »برت رام روان«، 5 منبع قدرت را شناسایی کردهاند. هر یک از آنها در سطحهای متفاوتی قرار دارند و در برخی موارد همه این 5 منبع میتوانند در هر سطحی از سازمان وجود داشته باشند (استونر و فری من، 1375، .(343

رابینز این سه منبع را در 2 دسته طبقهبندی میکند (رابینز و جاج، 1389، (345 که این دو دسته عبارتند از:


2


. 1قدرت رسمی: بر اساس پست فرد در سازمان استوار است.

• قدرت مبتنی بر زور: توانایی تاثیر گذاشتن بر رفتار دیگران از طریق تنبیه و مجازات.

• قدرت مبتنی بر پاداش: توانایی تاثیر گذاشتن بر رفتار دیگران از طریق تشویق و پاداش دادن به آنها.

•قدرت مشروع: اختیار رسمی مدیر سازمان برای تاثیر گذاشتن بر رفتار زیردستانش به علت مقام و پستی که در سازمان دارد.

. 2 قدرت شخصی: قدرتی که از ویژگیهای منحصر به فرد شخص ایجاد میشود و احترام و تحسین دیگران را برای او به همراه دارد.

• قدرت تخصص: توانایی برای تاثیرگذاری بر رفتار دیگران به علت مزیتی رقابتی، هوش یا دانشی خاص.

• قدرت مرجع: توانایی تاثیر بر رفتار دیگران به علت این که فرد مذکور از طرف دیگران مورد احترام و علاقه است (سایت اینترنتی باوا).

در دستهبندیهای جدید منبع ششمی نیز اضافه گردیده که منبع اطلاعات نام دارد. اطلاعات اغلب توسط افراد در سازمانها مهار میشود . اگر شخص »الف« مشخص کند که چه کسی در سازمان چه اطلاعاتی را داشته باشد، به میزانی که شخص »ب« میپندارد که اطلاعات مورد نیازش از طرف »الف« مهار میشود، شخص »الف« صاحب قدرت تلقی میشود (آرمیچل، 1373، .(423

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید