بخشی از مقاله

مدل تحليلي و چارچوب نظري طراحي شهري با تأکيد بر رويکرد پياده مداري
خلاصه
در اين نوشتار و پژوهش به ارائه مدل تحليلي و چارچوب نظري طراحي شهري با تأکيد بر رويکرد پياده مداري پرداخته شده است . در گذشته محلات شهري و خيابان هاي آنها از قابليت پياده مداري بالايي برخوردار بودند و پياده روي به دليل هزينه کم و دسترسي آسان و همگاني ، به عنوان اصلي ترين الگوي جابجايي مردم به شمار مي رفت . ولي به مرور زمان ، با گسترش شهرها و رونق گرفتن استفاده از اتومبيل ، تغييرات بسياري بر چهره و منظر شهرها به وجود آمده است و به همين دليل کم کم هيچ گونه خاطره و حس تعلقي در مردم نسبت به محيط زندگيشان ايجاد نشده و آنها احساس مسئوليت خود در نگهداري از محيط را از دست داده اند و در نتيجه به تدريج تعاملات اجتماعي ميان آنها نيز تضعيف گشته است .
بنابراين اهميت و توجه به عابر پياده و مناسب سازي محيط شهري براي حضور وي در محيط و منظر شهري ، از چالش هاي اصلي پيش روي اين پژوهش است . هدف اصلي از اين پژوهش شناخت مباني ، اصول ، معيارها و شاخص هاي طراحي و ساماندهي محيط و منظر شهري و ارتقاي کيفيت پياده مداري در آنها و به ويژه در محدوده مطالعاتي است و در نتيجه دستيابي به چارچوب نظري طراحي شهري مرتبط با رويکرد پياده مداري به عنوان اصلي ترين هدف اين پژوهش مطرح مي گردد. بدين ترتيب ابتدا بيان مسئله و ضرورت توجه به اتخاذ رويکرد پياده مداري در محيط هاي شهري و به ويژه در محدوده مطالعاتي صورت گرفته و معضلات موجود در نمونه موردي بيان گرديده است . پس از آن مباني نظري و پيشينه رويکرد پياده مداري به طور خلاصه ارائه شده و روش و متدولوژي پژوهش که از نوع کيفي و با روش توصيفي - تحليلي است ، شرح داده شده است و بعد از آن در بخش ادبيات موضوع ، به ارائه مفاهيم کليدواژه هاي اصلي پژوهش پرداخته شده و سپس نمونه موردي پژوهش و مسائل و معضلات آن مطرح گرديده است . در بخش يافته هاي پژوهش ، جمع بندي کلي از مباني نظري و تحليل يکپارچه محدوده مطالعاتي بيان گشته و در نهايت در بخش نتيجه گيري نيز، مدل تحليلي و چارچوب نظري طراحي پيشنهادي در رويکرد پياده مداري ارائه شده است . اين چارچوب نظري با توجه به مباحث نظري و شناخت نمونه موردي تدوين گشته و به عنوان دستاورد اصلي اين پژوهش ، مؤلفه ها، اصول و معيارهاي مطرح شده در آن در ساير پژوهش ها و طراحي هاي مشابه با استفاده از رويکرد پياده مداري نيز قابل استفاده مي باشد.
کلمات کليدي : پياده مداري ، پياده راه


١.مقدمه
محلات شهري و خيابان هاي آنها در گذشته از قابليت پياده مداري بالايي برخوردار بودند و پياده روي به دليل هزينه کم و دسترسي آسان و همگاني ، به عنوان اصلي ترين الگوي جابجايي مردم به شمار مي رفت . اما امروزه حضور اتومبيل هاي شخصي در معابر باعث مي شود تا شهر و فضاهاي آن ، تنها از روي سقف خودروها و در ميان دود و آلودگي صوتي و بصري ادراک شوند و شهر به صورت ناقص و مخدوش براي عابران جلوه کند. از آنجا که با تغيير سرعت حرکت ، ادراک نيز تفاوت مي کند، سرنشينان خودرو از ادراک بسياري از جزئيات و وقايع شهري نه تنها از نظر بصري محروم مي شوند، بلکه حواس ديگر آنها نيز به شدت بر تجربه و درک رنگ ، بو و حال و هواي فضاي شهري کاهش مي يابد. بدين ترتيب تأکيد بيش از حد بر حرکت سواره و حل مسائل مختلف آن و غفلت از ساماندهي و برنامه ريزي براي حرکت پياده ، يکي از نقايص شهرسازي معاصر محسوب مي شود که در دو تا سه دهه اخير، در نتيجه اوج گيري و حاد شدن مشکلات شهري مانند آلودگي محيط ، دشواري رفت و آمد، نا امني راه ها، انحطاط مراکز تاريخي شهرها، افت کيفيت فضاهاي شهري ، افول ارزش هاي بصري و ...
واکنش گسترده اي عليه سلطه حرکت موتوري و کاهش تحرکات پياده در جهان به وجود آمده است و تلاش چشمگيري براي افزايش سهم پياده روي در نظم حمل و نقل شهري شده است . يکي از تحولات اخير در گرايش هاي جديد شهرسازي جهان ، توجه به حرکت پياده و نيازهاي آن به عنوان يک موضوع مهم فراموش شده شهري است ؛ که از آن به عنوان جنبش پياده گستري ياد مي شود. در روال رايج شهرسازي ايران نيز نوعي غفلت و بي توجهي نسبت به موضوع حرکت پياده و فضاهاي پياده يا پياده راه ها هم در عرصه نظري و هم در عرصه عملي ، به نحوي بارز مشاهده مي شود.
محدوده مورد مطالعه در محله زرگنده نيز از اين روند و قاعده مستثني نبوده و غلبه فضاهاي سواره بر مسيرهاي پياده ، عرصه را بر حضور شهروندان در فضاهاي شهري و ادراک محيط و منظر پيرامونشان تنگ نموده است . اما اين موضوع تنها بخشي از مشکلات موجود در اين محدوده مي باشد و برخلاف وضعيت اکثر محلات پيراموني ، اين محدوده داراي معضلات حاد و جدي است . به طور مثال به علت تردد و ازدحام بيش از حد وسايل نقليه در اين محدوده و عدم رسيدگي و توجه به منظر شهري ادراک شده توسط عابران پياده ، کالبد آن در برخي از قسمت ها دچار فرسودگي شده و بافت فرسوده با پوشش حدود ٤٠-٢٥ درصد از سطح محله ، يکي از مهمترين معضلات محله است و همين موضوع سبب بروز شکاف طبقاتي ، فرهنگي و اقتصادي در بين ساکنين بافت هاي جديد و قديم موجود در محدوده گشته است . همچنين تردد بيش از حد سواره و ناديده گرفته شدن حقوق پياده در اين محدوده را مي توان در مسائلي همچون کم بودن عرض پياده روي بعضي از خيابان ها و يا عدم وجود پياده رو در معابر اصلي و کاهش ايمني عابران ، کمبود پارکينگ و در نتيجه پارک اتومبيل ها در حاشيه معابر و ايجاد مشکل در عبور و مرور، نبود تسهيلات رفاهي براي پياده به ويژه اقشار خاص (کودکان و سالمندان )، عدم توجه به پتانسيل هاي تاريخي و فرهنگي موجود در محدوده و عدم توجه به جاذبه هاي بصري و پتانسيل هاي طبيعي منظر شهري در محدوده از جمله مسيل زرگنده ، فقدان فضاي سبز و باز مناسب ، کمبود مبلمان شهري مناسب در محدوده و ... يافت . از اين رو تلاش مي شود تا با طراحي و ارتقاي کيفيات محيط و منظر شهري در اين محدوده و با تأکيد بر رويکرد پياده مداري ، مسائل و مشکلات موجود را رفع نموده و يا بهبود بخشيد و گامي مؤثر در جهت افزايش رضايتمندي ساکنان ، تقويت حضور پذيري و توجه به نيازهاي عابران پياده برداشت .
در اين بين سوالاتي که در اين پژوهش مدنظر هستند شامل موارد زير مي باشند:
 مسائل و مشکلات اصلي کالبدي ، عملکردي ، فضايي ، حرکتي و ... در محدوده مورد مطالعه چه هستند و چگونه مي توان آنها را رفع نموده و يا بهبود بخشيد؟
 چه مباني ، اصول و معيارهايي مي توانند بر ظهور فضا و محيطي که مناسب حرکت پياده باشد، تأثيرگذار باشند؟
چگونه مي توان با استفاده از امکانات و پتانسيل هاي فرهنگي ، تاريخي و طبيعي موجود در محدوده مورد مطالعه ، بر کيفيت منظر شهري و پياده مداري افزود؟
همچنين اهداف مدنظر در انجام اين پژوهش نيز شامل موارد زير مي باشند:
 شناخت مباني و اصول مؤثر در جهت طراحي و ساماندهي محيط و منظر شهري و ارتقاي کيفيت پياده مداري و تعاملات اجتماعي در محدوده مورد مطالعه و ساير نمونه هاي مشابه .
 شناخت معيارها و شاخص هاي طراحي به منظور پاسخگويي به مسائل و مشکلات کالبدي ، عملکردي ، حرکتي و
... موجود در محدوده و در جهت افزايش قابليت پياده مداري .
بدين ترتيب آنچه انجام اين تحقيق را ضروري مي سازد، کمبود فضاهاي شهري فعال ، سرزنده و پياده محور با منظر شهري مطلوب و قابل ادراک در کل کشور مي باشد. محدوده مورد مطالعه در اين تحقيق با وجود پتانسيل هاي فرهنگي ، تاريخي و طبيعي موجود، از کيفيت مناسبي در فضاي شهري و منظر آن برخوردار نمي باشد و به علت تردد بسيار وسايل نقليه در معابر آن ، حضور فعال عابرين پياده و تعاملات اجتماعي در محدوده کمرنگ شده است و به نوعي تقاضا براي داشتن فضايي پويا و پياده مدار در اين محدوده کاملاً مشهود است . لذا در اين پژوهش نيز سعي شده است تا با استفاده از مفاهيم و مباني نظري بدست آمده و با توجه به شناخت و تحليل مسائل موجود در محدوده مطالعاتي ، چارچوب نظري طراحي شهري به منظور طراحي محدوده مورد نظر در محله زرگنده تهران و به ويژه موارد مشابه در طراحي با استفاده از رويکرد پياده مداري بدست آيد و بدين ترتيب گامي اساسي در راستاي ارتقاي پياده مداري در محدوده و ساماندهي مسائل و مشکلات موجود در آن با استفاده از پتانسيل هاي طبيعي ، تاريخي و فرهنگي برداشته شود.
٢.مباني نظري و پيشينه پژوهش
١,٢. پيشينه رويکرد پياده مداري در جهان
به طور کلي نخستين اقدام به منظور تفکيک حرکت سواره از پياده در دنيا، در سال ١٨٥٨.م به وسيله شهرساز و معمار آمريکايي به نام " فردريک اولمستد"صورت گرفت . طي اين اقدام اولمستد در طراحي پارک مرکزي نيويورک ، براي عبور افراد پياده ، پلي از سنگ روي جاده وسايل نقليه بنا نهاد. خيابان هاي پياده براي نخستين بار در اواخر ١٩٤٠ م در شهرهاي اروپا به وجود آمده و پس از جنگ جهاني دوم و در جريان بازسازي خرابي هاي جنگ و نوسازي مراکز تاريخي شهرها، انديشه جداسازي معابر پياده و سواره شکل گرفت . دليل آن ازدحام بيش از حد سواره بود که به حد هشدار دهنده اي رسيده بود. نخستين تجربه هاي آزمايشي در ايجاد منطقه بي ترافيک در شهرهاي روتردام (هلند) و استکهلم (سوئد) به وجود آمد. در اواخر دهه ٥٠ خودروهاي شخصي از نواحي مرکزي و تاريخي شهرها به دليل تهديد مراکز شهرهاي اروپايي به وسيله ترافيک و تخريب بافت هاي ارزشمند شهري به بيرون رانده شدند به طوريکه تا سال ١٩٧٥ تقريباً تمام شهرهاي مهم و تاريخي اروپا ورود اتومبيل را به بخش بزرگي از ناحيه تاريخي و مرکزي خود محدود کرد و پياده راه هاي تاريخي تجاري در آن ها به وجود آوردند.
گرايش به بازگشت به مراکز شهري در آمريکاي شمالي ، در اوايل دهه ١٩٦٠ ميلادي قوت گرفت و طي ده سال (١٩٧٠-١٩٦٠)، ١٥٠ خيابان پياده در شهرهاي آمريکاي شمالي به وجود آمدند. ايده خيابان هاي پياده پيش از اين تاريخ در آمريکا شکل نگرفت ، چرا که پس از جنگ جهاني دوم مردم براي فرار از آلودگي ، ترافيک و هزينه هاي بالا به حومه ها پناه بردند و مراکز شهرها هر روز خالي تر و نا امن تر و آلوده تر شدند. بعد از آن نيز عده اي از طراحان شهري با توجه به مراکز شهرهاي اروپايي ديدگاه خود را نسبت به پتانسيل هاي بالقوه شهر تغيير دادند و در پي آن امروزه شاهد گسترش هر چه بيشتر اين رويکرد در شهرهاي جهان هستيم . به طور کلي دو رويکرد در ايجاد پياده راه ها در مراکز شهرها وجود دارد :
١) ايجاد محدوده هاي خاص پياده در مراکز شهرها
٢) آرامسازي ترافيک (وونرف )
در نوع اول ايجاد مراکز خاص با حذف کامل تردد سواره در اغلب کشورهاي اروپايي به خصوص آلمان و فرانسه مد نظر بوده است . در اکثر اين موارد به جنبه هاي عملکردي محور پياده و اولويت دهي به جنبه هاي زيبايي و جذابيت واحد تجاري با تنوع کالا و اجراي برنامه هاي تفريحي و سرگرم کننده توجه شده است . روش دوم نيز راهکاري براي ايجاد زمينه اي براي حضور توأمان انسان و اتومبيل در خيابان هاي شهري بوده است . کاربرد اين شيوه اغلب نوعي محله حفاظت شده به وجود مي آورد و دسترسي به آن را محدود مي کند. اين شيوه اولين بار در سال ١٩٧٦ م در شهر دلفي هلند به اجرا درآمد.
٢,٢. پيشينه رويکرد پياده مداري در ايران
در ايران ، تا قبل از ورود خودرو و تحولات حاصل از آن در شهرسازي ، راه ها و فضاهاي شهري در انطباق کامل با فضاهاي انساني و نيازهاي اجتماعي شهروندان و بر اساس مقياس انساني شکل مي گرفت . اين راه ها و فضاهاي شهري ، علاوه بر نقش ارتباطي و دسترسي ، مکاني امن و راحت براي تماس اجتماعي گردش و تماشا، شنيدن اخبار، برگزاري جشن ها و آئين ها، تفريح و سرگرمي و مذاکره و داد و ستد را فراهم مي آوردند. اما با پيدايش حمل ونقل ماشيني بسياري از فضاهاي شهري که محل زندگي اجتماعي بود، به گذرگاه و توقف گاه وسايل ماشيني تبديل شده و اين توسعه به تدريج تمام ساختار کالبدي و اجتماعي شهر را زير نفوذ برد. حرکت پياده و نيازها و حقوق طبيعي انسان پياده کمتر مورد توجه برنامه ريزان و طراحان شهري قرار گرفت و راه هاي پياده نه به عنوان بخشي از فضاي شهري بلکه به عنوان تابعي از حرکت سواره به حساب آمدند و آنچنان که بايد به فضاها و محدوده هاي پياده و اهميت آنها به عنوان يک فضاي شهري ، براي ايجاد سرزندگي و پويايي در شهر و مکاني براي گذران اوقات فراغت شهروندان توجه نشده است .
در کشور ما، در برنامه ريزي در مورد حمل و نقل درون شهري ، هنوز از ديدگاه اتومبيل گرا پيروي مي شود، ديدگاهي که امروزه در اکثر کشورهاي پيشرفته جهان ديگر جايگاهي ندارد. اين در حالي است که نرخ بالاي شهرنشيني در ايران و افزايش انواع آلودگي هاي ناشي از تردد وسايط نقليه موتوري در شهرهاي بزرگ ، تغيير در خط مشي هاي برنامه ريزي شهري و حمل و نقل درون شهري را ضروري مي کند چرا که با وجود گذشت چندين دهه از جنبش پياده مداري در ساير کشورها، طراحي مسيرهاي پياده با عنوان "پياده سازي محورهاي تاريخي" هنوز مبحثي نو در کشور ما به شمار مي آيد. از جمله تجربه هاي عملي در ارتباط با احداث پياده راه در ايران ، مي توان به تجربه تفکيک سواره از پياده درخيابان جنت در بافت مرکزي شهر مشهد و تبريز، خيابان سپه سالار تهران ، کوچه مروي در بازار قديم تهران ، خيابان تربيت تبريز و... اشاره نمود.
٣,٢. بررسي آراء و نظرات انديشمندان در ارتباط با رويکرد پياده مداري
به طور کلي نظرات متعددي در ارتباط با پياده مداري و حرکت عابرين پياده در سطح شهرها ارائه شده است که با بررسي نظرات ارائه شده از ميان انديشمندان تأثيرگذار بر پياده راه ها، "جين جيکوبز" تفکر مدرنيستي موجود در رابطه با خيابان ها را مورد نقد قرار داده و بر اهميت پياده راه ها در شهر تأکيد دارد. به نظر او خيابان ها و پياده راه ها مهمترين مکان هاي عمومي يک شهر هستند. "گوردن کالن " نيز در کتاب منظر شهري خود با تأييد نظرات جيکوبز و برخلاف نظر معماران مدرنيست ، محيط شهري را در صورتي مطلوب مي داند که حضور انسان به صورت پياده در شهرها ممکن و مقياس شهرها نيز مقياس انساني باشد [١]. "راب کرير" در کتاب فضاي شهري ، ساختار شهر را متشکل از خيابان و ميدان مي داند و به نقش اجتماعي خيابان و نظارت اجتماعي در خيابان از سوي مردم توجه بيشتري دارد. او به لزوم نماسازي جداره هاي خيابان و رعايت مقياس انساني در فضاي خيابان نيز توجه مي کند. در اين راستا کاربردهاي پياده راه ها از ديد انديشمندان گوناگون به شرح ذيل مي باشد:
پياده راه ابزاري براي بهبود اقتصاد شهري ، سلامت اجتماعي و کيفيت زيست محيطي محسوب مي شود. به تعبير ديگر پياده راه ها در فضاي شهري ، مکان هايي براي تقويت ارتباطات ، فعال بودن حواس غير بصري ، درک محيط از طريق حواس و تجديد حيات مدني مراکز شهري مي باشند. اين مکان ها در دراز مدت به فضاهايي به منظور ايجاد حس مکان و امنيت محيط و عابرين پياده ، ايجاد حس مشارکت و حضور فعال و افراد و گروه ها در تصميم گيري و اجرا و حس مسئوليت و وابستگي بيشتر به محيط تبديل شده اند. همچنين به عقيده "دکتر پاکزاد"، پياده مدار بودن فضا مي تواند زندگي و سرزندگي را به مناطق مرکزي شهر آورده و مردم را تشويق به حضور داوطلبانه در شهر کند که اين امر باعث ارتقاي سطح اقتصادي ، اجتماعي ، بهداشتي و نيز بهبود کيفيت زيست محيطي منطقه و يا شهر مي شود. در پياده راه ها آزادي عمل انسان پياده براي توقف ، مکث ، تغيير جهت و تماس مستقيم با ديگران بسيار زياد است . از اين رو شهروندان به تدريج به حضور در شهر و انجام فعاليت هاي مدني عادت کرده و زمان بيشتري را در فضاهاي شهري مي گذرانند [٢].
وجوه مشترک بسياري در ايده ها و نظرات انديشمندان وجود دارد که توجه به همه آنها مي تواند ما را به محدوده هايي انسان محور و پياده مدار، پويا و فعال و جاذب طيف هاي گوناگون جمعيتي رهنمون سازد. محدوده هايي که سبب ارتقاي حيات مدني در شهر گشته و فضاهاي شهري را به مکان هايي خاطره انگيز و سرزنده براي شهروندان تبديل مي نمايند.
٣.روش و متدولوژي پژوهش
اين پژوهش ، پژوهشي کيفي است که به روش توصيفي - تحليلي انجام شده است . بدين ترتيب ابتدا با روش توصيفي به بيان مباني نظري و پيشينه رويکرد پياده مداري در داخل و خارج از کشور پرداخته شده است و سپس بيان ديدگاه هاي گوناگون انديشمندان پيرامون اين رويکرد، اصول و روش هاي دستيابي به آن صورت گرفته است . در بخش بعد نيز مفاهيم کليدواژه هاي مرتبط با اين پژوهش به ترتيب بيان گرديده اند. در مرحله بعد نيز با استفاده از روش توصيفي و با استفاده از مطالعات کتابخانه اي ، مشاهده و مطالعات ميداني ، به شناخت ويژگي هاي محدوده مورد مطالعه در محله زرگنده پرداخته شده و اين ويژگي ها بر اساس روش تحليل يکپارچه و از طريق تکنيک سوات ، به روش تحليلي - تطبيقي ارزيابي گشته اند تا در نهايت با استفاده از نتايج و يافته هاي بدست آمده از هر کدام از اين بخش ها، چارچوب نظري طراحي شهري با تأکيد بر رويکرد پياده مداري ، با توجه به ويژگي هاي محدوده مطالعاتي و مشتمل بر زمينه ها، اصول ، معيارها و شاخص ها يا همان زيرمعيارهاي طراحي تدوين گردد.
در اين پژوهش در مراحل مختلف و بنا به مقتضيات هر بخش ، از روش هاي اجرايي و ابزار مختلفي استفاده شده است .
در بخش اول که به بررسي پيشينه و مباني نظري و تعريف مفاهيم کليدواژه ها اختصاص دارد، از روش اسنادي . کتابخانه اي استفاده شده است و از طريق مراجعه به کتب ، مقالات و منابع اينترنتي ، مفاهيم پياده مداري ، پياده راه مورد تحليل و بررسي قرار گرفته اند. در ادامه ، بررسي محدوده مورد مطالعه يعني بخشي از محله زرگنده تهران در بخش شناخت ، متکي بر استفاده از دو روش اسنادي (مراجعه به نقشه ها، عکس ها و آمار و اطلاعات ) و مطالعات ميداني از طريق روش تفسيري - کيفي است . در مرحله بعد و از طريق تکنيک سوات و تعيين نقاط قوت ، ضعف ، فرصت ها و تهديدها، تجزيه و تحليل اطلاعات مرحله شناخت به صورت تحليل يکپارچه انجام گرفته است و در نهايت با توجه به کليه نتايج بدست آمده از بخش هاي قبلي ، چارچوب نظري طراحي با رويکرد پياده مداري و شاخص هاي طراحي مرتبط با محدوده مورد نظر تدوين گرديده اند. در ادامه شکل ١، فرآيند انجام اين پژوهش را نشان داده است .

شکل ١- فرآيند انجام پژوهش (مأخذ: نگارندگان )
٤.ادبيات موضوع و تعريف مفاهيم کليدي
١,٤. پياده مداري
به طور کلي راحتي و سهولت رفت و آمد از مکاني به مکان ديگر از طريق پياده روي ، قابليت پياده روي ناميده مي شود.
کميسيون حمل و نقل شهر لندن به منظور تعريف اين مورد چند شاخصه معرفي کرده است که از اين قرارند: کيفيت معبر، عرض آن که به تعداد استفاده کننده ها و فعاليت هاي همجوار محور بستگي دارد، نزديکي به وسايل نقليه عمومي ، روشنايي ، نشانه گذاري ، علايم ترافيکي و .... با افزايش پياده مداري در يک محيط در حقيقت به الويت حرکت عابرين پياده در محيط و نيازهاي آنها توجه مي شود. پياده روي ، ساده ترين نوع جابجايي بين مبدأ و مقصد بوده و فقط گونه اي از حمل و نقل است که به صورت مستقل و غير مستقل به هيچ گونه ابزار يا وسيله اي خارجي امکانپذير مي باشد. شايد حرکت پياده جزو معدود فعاليت هاي انساني باشد که علي رغم پيشرفت هاي فراوان و توليد ابزارهاي گوناگون ارتباطي و حمل و نقل از بدو پيدايش بشر، شکل اوليه خود را بدون تغيير حفظ کرده است . تمامي سفرهاي انساني با هر نوع وسيله نقليه اي که انجام گيرد، به صورت پياده آغاز و به همين شکل نيز به سر انجام مي رسد [٣]. به طور کلي ضرورت توجه هر چه بيشتر به پياده مداري در جوامع امروزي بسيار احساس مي شود؛ چرا که پياده مداري علاوه بر منافع اقتصادي ، انساني و ... که دارد، سبب نزديک ساختن جامعه انساني به يکديگر شده و حيات مدني شهرها را به آنها باز مي گرداند. فضاهاي شهري پياده مدار، مکان هايي براي حضور شهروندان و مشارکت آنان در زندگي جمعيشان هستند که پرداختن به کيفيات آنها سرزندگيشان را به حداکثر مي رساند. با افزايش تعاملات اجتماعي و مراودات مردم با يکديگر، نيازهاي آنها را در سطح شهر نيز برآورده مي گردد.
محدوده هاي پياده با چند محور اصلي فرهنگي ، هنري ، تاريخي ، تفريحي و تجاري مي توانند ايجاد شوند و باعث جذب مردم به سمت خود گردند. توجه همزمان به مواردي همچون : مکان هاي توقف در پياده راه ها، استفاده از عناصر طبيعي ، ايجاد سرگرمي به منظور جذب تمامي گروه هاي سني و جنسي ، فضاهاي تجاري جاذب جمعيت ، فعاليت هاي هنري مردمي و عامه پسند و قابليت جذب انواع مخاطبين اجتماعي و... با هم در ايجاد يک محدوده پياده ، مي تواند محيطي پويا و سرزنده را ايجاد کند که باعث رشد و رونق فعاليتي در سطح شهر نيز مي گردد. به همين ترتيب محدوده هاي پياده به دليل اين ويژگي هاي چند بعدي خود که تمامي عوامل اصلي طراحي کالبدي يک فضاي شهري ، همچون پاسخگويي به طيف گوناگون نيازهاي استفاده کنندگان ، در برگيري کليه زمان ها استفاده از فضا، اقتصادي بودن و قابليت انجام تمامي فعاليت هاي فعال و غير فعال را شامل مي گردد، به عنوان يکي از بهترين ، کم هزينه ترين ، در دسترس ترين و مورد توجه ترين فضاهاي شهري در دنيا مطرح بوده و روز به روز در حال گسترش هستند. به طور کلي فضاهاي پياده اغلب شامل تجهيزاتي براي استراحت ، تفريح و ارتباطات وسيع ، گسترده تر و نزديک تر اجتماعي هستند. فضا را مي توان به وسيله درختان ، گل ها و آب منظرسازي کرد. آب نماها مي توانند مرکز فعاليت کودکان و بزرگترها باشند. همچنين نورپردازي خيابان مي بايست متناسب با مقياس پياده بوده و داراي تنوعات دراماتيک باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید