بخشی از مقاله

مقايسه جوعاطفي خانواده کودکان بيش فعال و عادي
هدف : از پژوهش حاضر مقايسه جوعاطفي خانواده کودکان بيش فعال و عادي بود.
روش : اين پژوهش از نوع پس رويدادي بود. جامعه آماري اين پژوهش در برگيرنده کليه کودکان بيش فعال ٢١-٧ سال بود که در سال ١٣٨٩ تحت پوشش بخش اعصاب و روان بيمارستان روزبه قرار داشتند و همچنين کليه کودکان عادي که از نظر سن و جنس با آنان مشابه بودند. ٥٤ کودک بيش فعال و ٥٤ کودک عادي به روش نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند. به منظور جمع آوري داده ها از پرسشنامه موس و موس استفاده شد. داده هاي بدست آمده با استفاده از آزمون آماري تحليل واريانس چند متغيري (AVONAM) تحليل شد.
يافته ها: نتايج اين پژوهش نشان داد که در بين ٦ مؤلفه جوعاطفي خانواده فقط مؤلفه ابرازگري بين دو گروه بيش فعال و عادي تفاوت معنادار وجود دارد (٠.٥٠< p ). همچنين در مورد اثرات تعاملي وضعيت (بيش فعال و عادي) و جنسيت در جوعاطفي خانواده ، تنها تفاوت در مؤلفه تعارض معنادار بود(٠.٥٠< p ). اما اثر جنسيت به تنهايي معني دار نبود، به عبارت ديگر بين مؤلفه هاي جو عاطفي خانواده در دو گروه از دختران و پسران بيش فعال تفاوت معني داري مشاهده نشد.
واژه هاي کليدي
جو عاطفي خانواده ، بيش فعال ، عادي
١ دانش آموخته ي کارشناسي ارشد روان شناسي عمومي E-mail: mtaghaza@yahoo.com
٢ استاديار روان شناسي، گروه روان شناسي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن ، رودهن ، ايران .
٣ استاديار روان شناسي، گروه روان شناسي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن ، رودهن ، ايران .

مقدمه
دنياي شادمانه کودک سرشار از تحرک و نشاط است و بازي نمونه بارز آن است . اصولأ يکي از نشانه هاي سلامت کودک وجود تحرک و بازي است . اما پر تحرکي اين مرز فطري و طبيعي راشکسته و به عنوان يکي از ناهنجاريهاي رواني مطرح است . يکي از شايع ترين اختلالات دوران کودکي، (Attention Defcit Hyperactivity Disorder) است . به دليل اينکه کودکان ADHD داراي مشکلات تحرکي، بي توجهي و تحصيلي هستند، برخورد والدين با آنان خشن است ، حتي گاه آنان را کتک زده و به شدت تحقير ميکنند. اطرافيان با تنبيه کودک تلاش مي کنند تا توجه و رفتار او را کنترل کنند و روي يک موضوع خاص متمرکز سازند، اما اين امر نه تنها مؤثر واقع نميشود، بلکه کودک را خسته و نگران ميسازد و او را براي مقابله با خواسته هاي اطرافيان ، بيش از پيش تحريک ميکند. بنابراين نه فقط اختلال کودک تخفيف نمييابد، بلکه لجبازي و نافرماني او نيز شروع ميشود (کاراحمدي، طبائيان ، افخمي عقدا،١٣٨٦).
کاستي توجه و يا اختلال بيش فعالي (ADHD) يکي از متداولترين اختلالات رفتاري کودکانه است که تقريبا % ٥ کودکان سنين مدرسه را در سرتاسر جهان دربرمي گيرد. طبق راهنماي آماري و تشخيصي اختلالات ذهني، چاپ چهارم تجديد نظر شده (DSM-IV-TR)، کاستي توجه و يا اختلال بيش فعالي (ADHD) مشخصه اش علائم نامناسب عدم توجه ، بيش فعالي و يا تکانشي که شروع آن در سن هفت سالگي ميباشد و در دو زمينه براي مثال مدرسه و خانه عملکردناقص دارد (کونوفال ،لسندروکس ،کورتس ،٢٠١٠).
از آنجا که ما شاهد دوراني هستيم که در آن مطالعات و فعاليتهاي گسترده اي در باره کودکان و نوجوانان انجام ميشود و نگرانيهايي که تا کنون عملأ در باره نارسايي هاي کودکان وجود دارد، موجب شده است تا اختلال هاي رفتاري کودکان مورد توجه بيشتري قرار گيرد. از جمله اختلالاتي که مورد توجه و بررسي قرار گرفته است اختلالي است که معمولأ نخستين بار در دوره شير خوارگي، کودکي يا نوجواني تشخيص داده ميشود. يکي از اين اختلالات اختلال کاستي توجه و بيش فعالي است . اختلال کمبود توجه همراه با بيش فعالي (ADHD) معمولأ در فصلنامه علوم رفتاري گزارش شده است . اختلال نقص توجه توأم با بيش فعالي با ضعف نامتناسب رشدي در فراخناي توجه يا خصوصيات بيش فعالي و تکانشگري يا هر دو که با سن تناسب نداشته باشد مشخص ميگردد (صدري،١٣٨٢). هوش ور و همکاران (١٣٨٨) معتقدند خانواده ، يک نظام اجتماعي است که اختلال در هر يک از اعضاء آن ، کل نظام را مختل ميکند و اين نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضاء را تشديد کرده و مشکلات جديدي ايجاد ميکند، به راحتي ميتوان تصور کرد که وجوه رفتاري متعدد اختلالي پايدار چون ADHD، ميتواند به افسردگي مادران ، اضطراب و احساس محدود شدن نقش والديني، احساس عدم لياقت در امر تربيت فرزند، وابستگي ضعيف عاطفي بين کودک و والد ، روابط منفيتر اين کودکان با خواهران و برادرانشان ، بالا رفتن سطح تنش در خانواده ، بالاتر بودن ميزان طلاق و از هم گسيختگي روابط خانوادگي در خانواده هاي کودکان ADHD منجر شود. از طرفي تأثير ADHD، برروي خانواده ها نيز کاملأ بارز و مشخص است . والدين کودکان مبتلا به ADHD سطوح بالاتري از فشارهاي رواني مربوط به فرزندپروري را تجربه ميکنند و احساس عدم کفايت دارند. در اين افراد تعارضات زناشويي افزايش يافته و سطوح افسردگي در مادران بالا است . تعاملات کودک والد به خصوص در دوران نوجواني در اين خانواده ها به طور مشخص منفيتر و خصمانه تر از ساير خانواده ها ميباشد. مادران کودکان مبتلا به ADHD کمتر به سوالات آنها پاسخ ميگويند و پاداشهايي که به رفتارهاي قابل قبول و مطلوب کودک ميدهند کم است (محرري، شهريور، تهراني دوست ، ١٣٨٨). تنش والدگري تحت تأثير عوامل وشرايط متفاوتي قرار دارد. ازجمله عوامل و شرايط مرتبط با آن ميتوان ويژگيهاي کودک ، متغيرهاي فراخانوادگي، واکنشهاي والدين و کودک و يکسري ويژگيهاي متفاوت والدين از جمله ذهنيت ها، بيماريهاي رواني و از هم گسيختگي را نام برد. همچنين تحقيقات نشان داده اند که وضعيت سلامت جسمي و رواني والدين ، وضعيت اقتصادي، تعداد فرزندان خانواده ، اشتغال والدين ، ثبات و کيفيت زناشويي ، وجود حمايت خانوادگي و باورهاي ذهني والدين ميتواند نقش مهمي در ايجاد تنش داشته باشد. يکي از عوامل مرتبط با ويژگيهاي دروني خانواده که ميتواند سبب تنش والدين گردد مشکلات رفتاري عاطفي کودکان است . به طوري که پژوهشها نشان مي دهند شدت اختلال رفتاري کودک ، ويژگي مهم موقعيت تنش زا محسوب ميشود که يکي از شايعترين اختلالات ADHD است . تحقيقات نشان داده که تنش والدگري با آشفتگي هاي رفتاري و شدت ADHD ارتباط دارد (يوسفي، سلطاني فر، تيموري،١٣٨٨).
خانواده هاي کودکان بيش فعال فشارهاي والديني بيشتري را تجربه ميکنند و حس صلاحيت و شايستگي کمتري دارند، مصرف الکل در والدين افزايش يافته و تماسهاي خانواده اين کودکان کاهش مييابد. همچنين کشمکشهاي زناشويي ، جدايي، طلاق و افسردگي والدين بيشتر ميشود. به عبارت ديگر در مجموع ، احتمال و جود آسيب شناسي در والدين داراي کودک ADHD بيش از ساير والدين است (آناستاپولوس ،١٩٩٢).
همانگونه که والدين بر افراد خانواده تأثير ميگذارند، فرزندان نيز با ويژگيهاي شخصيتي و رشدي و رفتاري خود، تأثيراتي را بر رفتار والدين بر جاي ميگذارند. اختلال رفتاري از رايجترين مسائل روانشناختي کودکان است که بر کارکردهاي رواني و اجتماعي تمامي اعضاي خانواده تأثير گذار است . در اين بين مادر به عنوان عضوي از اين مجموعه که داراي بيشترين تعامل و نزديکي با کودک را دارد، ميتواند در معرض خطر بيشتر اين گونه مشکلات باشد.
پلهام در سال ١٩٩٧ نشان داد که مادران کودکاني که مشکلات رفتاري دارند، احساس موفقيت کمتر، اثربخشي پايين و احساس خشم ، اضطراب و افسردگي بيشتر نسبت به کودکان سالم دارند (جعفري، موسوي، فتحي آشتياني، خوشابي،١٣٨٩ ). نتايج تحقيقات مختلف در مورد خانواده نشان داده است که ، اعضاي خانواده به عنوان يک گروه ، تعاملات پيچيده اي با يکديگر دارند که احتمال دارد متأثر از محيط کلي خانواده باشد. تا آنجا که عده اي از متخصصان روان شناختي و درمانگران خانواده بر اين عقيده اند که بهترين ملاک و معياري که بر اساس آن ميتوان کيفيت اخلاقي، اجتماعي و رواني افراد را مورد ارزيابي و دقت قرار داد، همان شبکه ارتباطي اعضاي خانواده و مجموعه قوانين حاکم بر محيط و جوعاطفي خانواده ميباشد (ملاشريفي، وخشور، سليمي زاده ،١٣٨٤).
کودکان مبتلا به ADHD، تأثير ويرانگري روي خانواده هايشان دارند، علاوه بر مشکل بودن پرورش کودکي که پر جنب و جوش است و نياز به نظارت زيادتري دارد، کودکان مبتلا به ADHD روشهاي زيرکانه ديگري هم دارند که باعث مختل شدن زندگي ميشود. مادران معمولأ مسئوليت مراقبت روزانه را بر عهده دارند، به ويژه زماني که کودکان کم سن وسال تر هستند.
در نتيجه هنگامي که مشکلاتي وجود داشته باشد، مادر بيشترين ناراحتي و ناکامي را احساس ميکند. در سالهاي آغازين ، پيش از اينکه کودکان کم سن وسال مبتلا به ADHD، به خوبي تشخيص داده شوند، اين ناکامي اغلب منجر به تعارض و تضاد بين زن وشوهرها ميشود (رونالد. جي، ترجمه صدرالسادات و همکاران ،١٣٨١).
درنظريه سيستمي خانواده رفتار هر فرد وابسته به کل سيستم و رفتار ساير اعضاء و عناصر توصيف شده است . در نتيجه مشکلات رفتاري فرد نيز ناشي از تعامل عناصري است که در خانواده يا محيط هاي ديگر اجتماعي در حالت تعادل قرار دارند، لذا فرايندهاي دروني انسان ها پديده هايي کاملأ دروني نبوده و متأثر از از عوامل بيروني است که بر يکديگر تأثير متقابل دارند و سيستمي که بيش از همه بر رفتار فرد اثر دارد خانواده است که هم رفتارهاي سازشي و بهنجار و هم رفتارهاي نابهنجار افراد را شکل ميدهد (ثنائي، اميني، ١٣٧٩).
ارتباط بين والدين و کودکان مبتلا به ADHD نسبت به ارتباط والد و کودک در خانواده هايي که کودکان مبتلا به ADHD ندارند با تعارضات بيشتري همراه است و بطور قابل ملاحظه اي اين ارتباط ، استرس زاتر است (وهمير، اسکاچت ،بارکلي،٢٠١٠).
والدين و معلمان اغلب از ستيزه جويي، دعوا، نافرماني و تخاصم کودکان بيش فعال شکايت دارند. تحقيقاتي که درباره رابطه اين کودکان با همسالانشان به عمل آمده است نشان ميدهد که کودک بيش فعال بيش از حد پرتحرک و پرخاشگر است و کودکان عادي نظر مساعدي نسبت به او ندارند (کينگ و يانگ ، ١٩٨١ ).
در نظريه سازو کار برانگيختگي ادعا ميشود که اختلال نارسايي توجه . بيش فعالي ناشي از نابهنجاريها در سازوکارهاي برانگيختگي مغز در افراد داراي اين اختلال است و الگوي کارکردهاي هماهنگ ساز بر اين باور است که نارسايي توجه در اين اختلال ، نارسايي ثانويه اي است که از ضعف در بازداري رفتاري با خود تنظيمي ناشي ميشود (عليزاده ،١٣٨٣).
شيوع ADHD در DSM-IV-TR در سن مدرسه % ٧-٣ نيز گزارش شده است . بستگان مبتلايان به ADHD ريسک بالاتري براي ابتلا به ADHD دارند. شيوع ADHD در پسرها بيش از دخترها است و در نسبتهاي ٢ به ١ و ٩ به ١ گزارش شده است (سادوک، ٢٠٠٣، ص ٣٧١).
برآوردها درباره ميزان شيوع بيش فعالي غالبا ، بين ٥ تا ١٠ در صد کودکان سن مدرسه را در بر ميگيرد (لامبرت و سندوال ،١٩٨٠).
در پژوهشي سطوح تنش والدين و عوامل مؤثر بر آن در مادران کودکان مبتلا به اختلال بيش فعالي و نقص توجه و مادران کودکان بهنجار مورد مقايسه قرار گرفت . نتايج اين تحقيق نشان داد که ADHD کودکان باعث تنش والدگري در مادران اين کودکان شده است . والدين کودکان مبتلا به اختلال ADHD تنش بيشتري در مقايسه با گروه شاهد متحمل ميشوند و
%٨٩ والدين کودکان مبتلا به اختلال ADHD از تنش بيشتري رنج ميبرند و ٦٤% آنان از رفتار کودکان خود احساس آرامش ندارند (يوسفي، سلطاني فر، تيموري، ١٣٨٨).
امريکنر و همکاران او رابطه بين سلامت رواني با تعاملات ادراک شده خانواده را بررسي کردند. نتايج پژوهش آنها نشان داد خانواده هايي که از انسجام يا همبستگي بيشتر، ارتباط بهتر بين اعضاي خانواده با پدر و مادر و رضايت بيش تر از وضعيت خانواده برخوردارند ، اعضايشان از ميزان سرسختي بالاتري برخوردارهستند (شريفي، عريضي، نامداري، ١٣٨٤).
تحقيقات بارکلي١٩٩٢ و آناستاپولوس ١٩٩٢نشان ميدهند که ارتباط مادران نوجوان
ADHD با فرزندانشان ، منفيتر از مادران ديگر است و به هنگام بروز اختلاف ، خشمگين تر ميشوند. مادران اين نوجوانان اغلب خود رأي و مستبد و گرايش کمتري به حل مسئله نشان ميدهند. بدين ترتيب الگوي تعامل خاص اين والدين ايجاد رابطه و حل تعارض را مشکل تر ميسازد (کاراحمدي، طبائيان ، افخمي، ١٣٨٦). بر اساس يافته هاي جانستون ، رينولدز، فريمن و گلر که اسنادهاي رفتار کودکان را در والدين کودکان داراي ADHD و بدون مشکل مقايسه کردند، والدين کودکان داراي ADHD نسبت به والدين کودکان بدون مشکل ، رفتارهاي کودکان خود را ثابت ، تغييرناپذير و غيرقابل کنترل ميدانسته و کمتر خود را مسئول رفتار کودک ميدانستند (جانستون ،رينولدز، فريمن ، گلر، ١٩٩٨).
بر طبق مطالعه بک و ديگران نشان داد ه شده است که مادراني که پسران آن ها درجه ي بيشتري از فزون کنشي داشتند، به طور مشخص تنش بيشتري را در مقايسه با مادران کودکاني که به طور مزمن يا درجه کمتري از فزون کنشي دارند، تجربه ميکنند (بک ،١٩٩٠).
داپال مشاهده نمود که کودکان ADHD در سنين پيش دبستاني سطوح بالاتري از عدم اطاعت پذيري را در بسياري از موقعيت هاي ارتباطي ميان کودک و والد نشان ميدهند (داپال ،١٩٩١).
در مطالعه اي با عنوان الگوهاي بين واکنش والدين کودکان ADHD مشخص گرديد که مادران کودکان مبتلا به ADHD باربيشتري تحمل نموده و پاداش کمتري به کودکان خود ميدهند، واکنش آن ها نسبت به مادران گروه شاهد کمتر است (جانستون ،١٩٩٦).
بررسي همه گير شناسي اختلالات رفتاري ايذايي و کمبود توجه در دانش آموزان دبستاني شهر گناباد نشان داد که %١٧ دانش آموزان اين شهر داراي اختلال بيش فعالي هستند که از بين اين دو اختلال ، اختلال بيش فعالي، کمبود توجه با %٩ بالاترين ميزان را دارا بوده است و به طور کلي ميزان شيوع در پسران بيش از دختران بوده است (توکل زاده ، ١٣٧٥).
در رابطه با بررسي ميزان بيش فعالي در بين دانش آموزان دبستانهاي شهر تهران يافته ها نشان ميدهد که شيوع اختلال بيش فعالي در پسران بيش از دختران است . اين اختلال در بين اولين فرزند پسر خانواده شايعتر است . همچنين بين اختلال بيش فعالي و سن رابطه مثبت وجود دارد (مجتهد صالح ،١٣٧٠). با توجه به ميزان شيوع اين اختلال به نظر ميرسد، مطالعه اثرات بيش فعالي بر جوعاطفي خانواده ، اهميت زيادي دارد.
تحقيقات نشان ميدهد که تأثيرات اجتماعي والدين و کودکان بيش فعال ماهيتأ دوجانبه است و به طور کلي ماهيت رابطه والدين وکودک به ميزان قابل توجهي پيچيده تر از آن است که اساسأ بتوان تصور کرد (گودرزي،١٣٦٩).
با اين وجود براي کمک به آنها و درمان اين اختلال و جلوگيري از حاد شدن مشکل ، اجراي تحقيقات و پژوهشهاي دانشگاهي در اين زمينه جهت شناسايي اختلال و بررسي شيوع آن گامي مهم و مؤثر محسوب ميشود.
با توجه به مطالب مطرح شده پژوهشگر در صدد است به اين سؤال پاسخ دهد که آيا بين جوعاطفي خانواده کودکان بيش فعال و عادي تفاوت وجود دارد.
روش
جامعه ،نمونه و روش نمونه گيري
روش پژوهش حاضر علي – مقايسه اي از نوع پس رويدادي است و در آن جوعاطفي خانواده دو گروه از کودکان بيش فعال و عادي مورد مقايسه قرار گرفته است . جامعه مورد مطالعه اين تحقيق شامل کليه کودکان بيش فعال ١٢-٧ سال بود که در سال ١٣٨٩ تحت پوشش بخش اعصاب و روان بيمارستان روزبه قرار گرفته اند و جامعه کودکان عادي شامل دانش آموزان منطقه ٦ آموزش و پرورش در سال ٨٩ که از نظر سن ، جنس با کودکان بيش فعال همتا شدند.
از آنجايي که نمونه مورد پژوهش را گروه کودکان بيش فعال و عادي مقطع سني ١٢-٧ سال تشکيل ميدادند، بعد از تهيه ليست کودکان بيش فعال مراجعه کننده به بخش اعصاب و روان بيمارستان روزبه از طريق مسئول مربوطه ، تعداد ٤٥ کودک بيش فعال ١٢-٧ سال به روش تصادفي ساده انتخاب شدند که از اين تعداد ٣٣ پسر بيش فعال و ١٢ دختر بيش فعال مورد بررسي قرار گرفتند. پس از آن پرسشنامه جوعاطفي خانواده در اختيار والدين آنان قرار گرفت . بعد از تحليل داده هاي مربوط به سن و جنس کودکان بيش فعال ، به منظور انتخاب گروه نمونه کودکان عادي، از روش تصادفي چند مرحله اي استفاده شد که در آن ابتدا دو مدرسه يکي دخترانه و ديگري پسرانه ، مقطع سني ١٢-٧ سال به تصادف از منطقه ٦ آموزش و پرورش انتخاب و سپس در مدرسه پسرانه تعداد ٣٣ نفر کودک عادي و در مقطع تحصيلي مشابه با کودکان بيش فعال انتخاب شده و در مدرسه دخترانه نيز تعداد ١٢دختر عادي و درمقطع تحصيلي مشابه با کودکان بيش فعال دختر انتخاب شدند. قابل ذکر است که دانش آموزان عادي بر اساس متغيرهاي سن و جنس با کودکان بيش فعال همتا شدند.
ابزار
پرسشنامه جو عاطفي خانواده (موس و موس )
مقياس جوخانواده (فرم R) يکي از مجموعه ٩ مقياس مربوط به جواجتماعي است که در سال ١٩٧٦ توسط رادولف موس و پرنيس موس گسترش پيدا کرد. سه حيطه اساسي بعد رابطه ، بعد رشد شخصي و بعد بقاء نظام خانواده را اندازه گيري ميکند. اين مقياس از ٩٠ عبارت و ١٠ خرده مقياس تشکيل شده است ، که اين خرده مقياسها، ادراک اشخاص را در مورد ويژگيهاي اجتماعي- محيطي خانواده هايشان مورد ارزيابي قرار ميدهند. که در تحقيق فوق مؤلفه هاي انسجام ، خود ابرازگري، تعارض ،استقلال ، سازماندهي و کنترل مورد بررسي واقع ميشود. پايايي مقياس پرسشنامه جوعاطفي خانواده به دو روش ضريب آلفاي کرونباخ براي هرده خرده مقياس وروش باز آزمايي به فاصله ١.٥ماه و محاسبه ضريب همبستگي پيرسون براي هر يک ازخرده مقياسها بدست آمد. آلفاي بدست آمده دامنه اي از ٠.٥٦ تا ٠.٧٩ و ضريب همبستگي آن ها دامنه اي از ٠.٦٣ تا ٠.٨٣ را در بر گرفت . روايي آزمون در دوبخش روايي محتوا و روايي تشخيصي مورد بررسي قرار گرفت . در کل اين آزمون ، قادر به تشخيص تفاوت بين دو گروه خانواده مشکل دار و خانواده عادي بوده و از روايي تشخيصي لازم برخوردار است (ملاشريفي، وخشور، سليمي زاده ،١٣٨٤).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید