بخشی از مقاله

مقایسه تطبیقی مفهوم خلوت از منظر رویکردهای روانشناسی محیطی و اسلامی و تفکر اسلامی در خانه ایرانی

چکیده رویکردهای جدید برنامه ریزی و طراحی مسکن متکی به الگوهای جامع بین رشته ای است . این رویکردها که در دهه های اخیر در کشورهای مختلف جهان مورد توجه بوده اند ، به هماهنگی جنبه های انسانی و محیطی طراحی اهمیت بیشتری داده اند . از سوی دیگر ، مشکلات زندگی در شهرهای بزرگ استفاده از مجموعه های متراکم تر و با برنامه ریزی و طراحی هماهنگ را اجتناب ناپذیر ساخته است . توجه به عوامل انسانی موثر در برنامه ریزی و طراحی می تواند زندگی در مجموعه های مسکونی را ارتقاء بخشد .

معماری معاصر ایران به ویژه معماری خانه و شیوه ی زندگی در سده ی اخیر همواره دستخوش تغییرات بسیاری بوده است. گاهی اوقات این تغییرات در تقابل با فرهنگ و ارزش های زندگی ایرانی بوده است. کاهش مساحت خانه ها، تأمین خلوت را تحت تأثیر قرار داده است. به منظور تأمین این نیاز، شناخت مفهوم خلوت از دیدگاه انسان هایی که خانه را زیست کرده اند ضروری می باشد.
به بیانی دیگر، سطح خلوت مطلوب با زمان نسبت به محیط متغیر است. بنابراین ممکن است در یک زمان خاص پرهیز از مردم و در زمانی دیگر ارتباط با آنها تقاضا شود، بنابراین خلوت یک مفهوم یکنواخت نیست. دراین مقاله سعی شده با تاکید بر فضای خلوت در خانه های ایرانی به مطالعه آن پرداخته و سپس به بررسی مجتمع های مسکونی اشاره شده است.

واژه های کلیدی : خانه ایرانی ، مجتمع مسکونی ،خلوت گزینی (محرمیت) ، تعامل اجتماعی، درون گرایی.


1


مقدمه طراحی و اجرای هماهنگ مجموعه های مسکونی در شهرهای پر جمعیت اهمیت خلاقیت و مهارت

های حرفه ای طراحان معمار ، طراحان شهری و طراحان محیط و منظر را افزایش داده است . روابط کار فرما و سفارش دهنده مسکن از یک سو و طراح و سازنده آن از سوی دیگر که در جوامع سنتی گذشته به گونه ای روشن ، ساده و مستقیم بوده است در شهرهای پر جمعیت به روابطی پیچیده تبدیل شده است. از یک سو جدایی میان کارفرمای سفارش دهنده یا سرمایه گذار مجموعه ها و بهره برداران واقعی از مسکن و مجموعه های مسکونی ، و از سوی دیگر گستردگی روابط میان برنامه ریزان ، طراحان ومجریان مجموعه ها از دلایل ایجاد این روابط پیچیده هستند .


خانه ایرانی


گاستون بچلار می نویسد : آدمی پیش ازافکنده شدن به جهان درگهواره خانه نهاده شده است . درخانه،آشنایی باجهان بی واسطه صورت می پذیرد،آنجا نیازی به گزینش مسیروجست وجوی هدف نیست . جهان درخانه وحول آن به سادگی ارزانی گردیده است . می توان گفت،خانه مکانی است که وقوع زندگی روزمره را درخود گرفته . زندگی روزمره معرف چیزی است که تداوم خود را درهستی ما حفظ کرده وازاین روهمچون تکیه گاهی آشنا به پشتیبانی ما می نشیند. پس علت چیست که با وجود نهاده شدن درگهواره خانه می باید خود رابه جهان افکند؟ پاسخ ساده ای که بتوان ارائه نمود آنا ست که بشرمقصود اززندگی را درخانه نیافته، که نقشی را که هرفرد درزندگی می پذیرد بخشی است ازمجموعه ای متشکل ازاعمال متقابل که درجهانی عمومی ومبتنی برارزشهای مشاع واقع می شوند. برای مشارکت ناچارازترک گفتن خانه وگزیدن هدفی می باشیم . با این وصف، پس ازانجام وظیفه اجتماعی خود به خانه عقب نشینی می کنیم تاهویت فردی خود را باز یابیم وازاین روهویت فردی درسکونت خصوصی مستترمی باشد .

2

به هرترتیب، خانه تنها به پدیدآوری کیفیات جوی محیط اکتفا نکرده ومی باید خلق وخوی آن فعالیت هایی که دردرونش جریان می باید را نیزآشکارسازد.

وظیفه اصلی هرخانه : افشای جهان نه به صورت گوهروعصاره بلکه به شکل (فراخوان) یعنی درقالب ماده ورنگ ، موضوع نگاری وگیاهان ، فصول ،آب وهوا ونور. این گونه افشا با بهره گیری ازدو روش مکمل یکدیگرحاصل آمده : به یاری باز بودن نسبت به جهان پیرامون ، وبه یاری عرضه داشت کنجی برای عزلت ازجهان مزبور . به هرحال، این کنج عزلت مکانی که درآن جهان بیرون به فراموشی سپرده شده نبوده ،بلکه جایی است که انسان خاطرات خود ازجهان را درآن گرد آورده وآنها را با زندگی روزمره خورد ، خواب ، صحبت وسرگرمی خود مرتبط می گرداند . علاوه براین، کنج عزلت یاد شده رامی توان مکانی ا نگاشت که پدیده ها پس از تغلیظ وتاکید درآن به صورت ( نیروهای محیطی ) ظاهرمی گردند.

زندگی جاری درخانه دراصل حالت مشاع دارد . پس عقب نشینی به خانه نه به معنای منزوی شدن بلکه مبین نوعی متفاوت ازدیدار، یعنی دیدارمحرمانه سکونت خصوصی می باشد . این دیداربیشتربرمبنای عشق استوارگردیده تا آگاهی وتوافق ، وعشق درواقع محرکه ای است که تماس مستقیم با پدیده ها راممکن می سازد . بدین جهت روانکاو سوئیسی بینس وانگر، خانه را به عنوان فضایی که ( تجمع عاشقانه ) درآن واقع می شود معرفی کرده ومتذکرمی گردد که فضائیت عشق بیش از ( درتصرف آوردن) بر ( پذیراشدن ) استوارمی باشد. ما نیزمی توانیم بیفزاییم که عشق همان حالت روانی مقدماتی است که بروزدیگرخلق ها را امکان پذیر می سازد.

معماری ایرانی در قالب خانه ایرانی

در فرانمایی ( بیان )، آفرینش موقعیت اصل است ؛ هنرمند، دست مایه های طراحی را به کارمی گیرد تاحالتی را بیان کند وازاحساسی سخن بگوید ودستمایه های طراحی ( عناصرنرمتن)، ابزار بیان او هستند؛ در معماری ، به عنوان هنری فرانمودی ( بیانگر )، نور و آب و باد و گیاه و ... اشیائی هستند، حامل بار احساسی و حالتی را رد ذهن مخاطب اثر تداعی می کنند که صورتِ آن شئ ها را در ساحتی دیگر قرار می دهد و ارزش ابزاری و کارکرد هرروزه آن ها را کم اهمیت جلوه می دهد. اعطاء بار احساسی به مظاهر طبیعت و به کارگیری آن ها به عنوان دستمایه طراحی، آنگاه که در طول تاریخ تداوم می یابد، نشانه ها و نمادها و رمزهایی می آفریند که صورت هایی کهن الگویی می شوند و در خاطره جمعی دینی و یا سرزمینی آدمیان شناخته شده اند. زبانی که این گونه شکل می گیرد، رمزین است و اشیاء معنادار، صورتِ واژگان این گستره زبانی را می سازند. هر انسانی، بسته به بن مایه های احساسی اش و میزان ادراکش از کهن الگوهای سرزمینی و مفاهیم ازلی، از موقعیتی که در این گونه هنر معماری تدارک دیده شده است، برداشتی می کند و وضعیتی را تخیل و یا تجسم می کند. (توسلی، (1370

به استناد دستاوردهای حاصل از بازخوانی تجربه معماری خانه ایرانی، در این تجربه، آفرینش موقعیت اصل است. دستمایه های طراحی که نور و آب و باد و گیاه و ... هستنداشیاء. معناداری اند که صورتِ واژگان گستره زبان بیان معماری ایرانی را ساخته اند. همه منتزع از محیط طبیعی هستند و ارزش ابزاری و کارکرد هر روزه آن ها، بسیار کم اهمیت تر از ارزش بیانی آنها، به عنوان کلیدواژه های سازنده متن معمارانه است. نکته این جا است، که با وجود محدودیت فرم جوهری معماری خانه ایرانی، دامنه خلاقیت در به کارگیری این عناصر معنادار، محدود نبوده و از همنشینی هر کدام از این عناصر نرم تن با سه عنصر سخت دیوار و سقف و کف، بیش از یک واژه ساخته شده است که هر کدام معنایی و ارزشی و وظیفه ای در این تجربه معمارانه دارند. در تجربه معماری خانه ایرانی، هر کدام از مظاهر طبیعت ( نور و آب و باد و گیاه و ... ) کلیدواژه هایی هستند که هنگامی که با دیوارها، با سقف یا با کف می نشینند، حداقل سه موقعیت را ایجاد می کنند که هر کدام، به تمامی از دو دیگر متمایز است. نور، که با دیوار است، با نور، که از مشبک طوقه گنبد به درون می آید، تفاوت ذاتی دارد. آب، که چون فرشی بر کف گسترده است، همان آب، که گاه به شکل باران، به زندگی هر روزه جاری در خالیِ حیاط وارد می شود، نیست. باد، که از بادگیر به زیر می آید و بر کف
حوضخانه می گذرد، متفاوت با آن دیگری است، که از ایوان ها به درون کوشک می آید و می رود. درختان، که دیوار محور حرکتی

3

باغ را برساخته اند، با درختان درون گودال باغچه، که فرش کف اشکوب بالا را به غایت نرم گردانیده اند، یکی نیستند. علاوه بر ایجاد سه موقعیت متمایزی که همنشینی هر کدام از مظاهر طبیعت با سه واژه اصلی برسازنده قالب بیان ( فضای ساخته شده نمونه )، در تجربه معماری ایرانی، پدید آورده است، در هر کدام از انواع همنشینی ها نیز، اغلب بیش از یک موقعیت خلق شده و کلیدواژه نرم تن اصلی به شکل های گونه گون و متنوعی متبلور شده است که هر کدام، واژه ای دیگر است. برای مثال، نور، که چند رنگ است و با ارسـی به درون آمده است، با نور، که تک رنگ است و سه بخشـی و همراه با سه دری، به درون راه یافته است، تفاوت دارد. (توسلی، (1370 سایه، که بر کف خالی حیاط می چرخد و حرکت دوری عالم را با فضای زندگی همراه می سازد، با سایه، که فضای کف حوضخانه

را سرد نگه می دارد، یکی نیست. فرش آب، که ایستا است و وقایع گردونه واژگون آسمان را در دلش می ریزد با آن آب، که در باغ، از کوشک تا عمارت سردر می دود، یکی نیست. (توسلی، (1370 هم نشینی عناصر نرم و سخت در تجربه معماری خانه ایرانی، از نوع هنر فرانمودی است ؛ بیان احساس در فضای زندگی، این

تجربه را به ساحت مفاهیم ازلی و هویت سرزمینی رسانده است. در تجربه ایجاد فضای ساخته شده در ایران امروز، اما، نور و آب و باد و گیاه و ... کلیدواژه نیستند. نتیجه مشاهده شکل های ترکیب آن ها با دیوارها و سقف ها و کف ها، موقعیت معناداری را نشان نمی دهد. ترکیب های دو به دو هر عنصر نرم با عنصر سخت نیزکامل نیست. دراین تجربه، دیواریا بسته وصلب است ویا باز شوی یدرآن تعبیه شده تا هر فضای ساخته شده، به فضای ساخته شده دیگر یا به فضای ساخته نشده بین آن ها متصل باشد. بازشو، اجازه عبور نور و هوا و آدمی، یا فقط اجازه عبور نور و هوا را می دهد تا پاسخی به ضرورت های بهداشتی برخاسته از فیزیک انسان باشد.امروز، بازشو کلیدواژه ای است که به جای همه کلیدواژه ایی که از همنشینی نور و آب و باد و گیاه و ... با دیوار در زبان بیان


جدول : 1 مقایسه شکل های حاصل از همنشینی عناصرنرم وعناصرسخت درتجربه معماری خانه ایرانی باتجربه ایجادفضای ساخته شده در ایران امروز (کرامتی، ( 1386

معماری خانه ایرانی پدید آمده بودند نشسته است. گاهی برای بازنمایی یک وضعیت، شکل بازشوها از جایی نسخه برداری می شود. گاه، حتی، بازشو باز نمی شود ، فقط منظره ای از شهر را قاب می کند و نور روز را تأمین می کند. ردیف درختان، اما، در پارک ها و خیابان های قدیمی تر شهر ایرانی، هنوز هم دیوارها را تعریف کرده و گذرگاه پیاده ها را مرزبندی کرده است. سقف، در تجربه ایجاد فضای ساخته شده در ایران امروز ، بسته و صلب است و نسبت و رابطه ای با مظاهر طبیعت ندارد. در فضاهای باز ، گشودگی آسمان اتفاقی است و موقعیتی را برای تخیل وضعیت پدید نیاورده است ؛ در بهترین حالت سقف آسمان، بازنمودی از طبیعت غیرشهری است و گاه تفاوت های ارتفاعی از دورنماهای شهری پوشیده از گیاهان، تصاویری مجازی به دست داده است.

4

کف، در این تجربه، سنگین و تیره است ؛ سایه، خنکای نسیم و گودال باغچه، در این تجربه جایی ندارند. نظام حرکتی سایه ها که برخاسته از نظم حرکت دوری عالم است به کار گرفته نشده است. سطوح سبز در پارک ها و بوستان ها و سطوح باقیمانده حاصل از برش راه ها و بزرگراه ها که سبز هستند در تضاد با تیرگی فرش های مصنوعی کف فضاهای ساخته شده ، جلوه می کنند ؛ اما، انسان، نسبت به آن ها مخاطب بیرونی است و موقعیت تخیل وضعیت برای او فراهم نیست. فرش آب، محور آب و گستره آب، هم، جای خود را به آب نما داده اند. آب، دیگر صورتی کهن الگویی نیست که در هر شکلی بیانگر احساسی باشد و موقعیت های تازه ای را پدید آوردنمایه. آب، خودِ آب را بازنمایی می کند. همان آبی که، نیاز همگان برای زنده ماندن است و از راه سیستم لوله کشی تأمین می شود. (کرامتی، ( 1386

شکل : 1 نسبت طبیعت با انسان در فضای خانه ایرانی (کرامتی، ( 1386


اصول معماری خانه های ایرانی

معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی بخصوص برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است. به طور کلی میتوان معماری ایرانی را در این 5 اصل مشاهده کرد. معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی بخصوص برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوان های رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.به طور کلی میتوان معماری ایرانی را در این 5 اصل مشاهده کرد. ( نورآقایی،(1386

درونگرایی

5

یکی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درون گرا ساخته است. معماران ایرانی با ساماندهی اندام های ساختمان در گرداگرد یک یا چند میان سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند می داد.درون گرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته و با حضوری آشکار ، به صورتهای متنوع ، قابل درک و مشاهده استاصولاً. در ساماندهی اندام های گوناگون ساختمان به ویژه خانه های سنتی، باورهای مردم، بسیار کارساز بوده استیکی. از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حُرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درون گرا ساخته است.معماران ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان را ازجهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند میداد. خانه های درونگرا در اقلیم گرم و خشک، همچون بهشتی در دل کویر هستند، فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است واز هر سو رو به درون دارد.سر در این خانه ها دارای دو سکو بود و درها دارای دو کوبهی جدا ویژهی مردان و زنان. دو دالان یکی از بخش بیرونی و دیگری از بخش اندرونی خانه به هشتی راه داشتند. اندرونی جایگاه زندگی خانواده بوده و بیگانگان بدان راه نداشتند .بیرونی، ویژه ی مهمانان و بیگانگان بود که جداگانه پذیرایی می شدند و گاهی مهمانان در بالاخانه (اتاق روی هشتی) که به اندرونی نزدیک بود پذیرایی می شدند.بخش بیرونی، آذینهای بیشتری نسبت به اندرونی داشت. معماران حتی در ساختمانهای برونگرا مانند کوشک میان باغ ها، نیز درونگرایی را پاس می داشتند. کوشک ها ساختمان هایی برونگرا بودند که گرداگرد آنها باز بود و از هر سو به بیرون باز می شدند. بیشتر خانه های غربی یا شرق آسیا چنین هستند. ( نورآقایی،(1386 خانه های برونگرا در برخی سرزمینهای ایران نیز ساخته می شود. مانند کردستان، لرستان و شمال ایران، ولی در سرزمین های

میانی و گرم و خشک ایران، خانه های درونگرا، پاسخ در خوری برای خشکی هوا، بادهای آزاردهنده، شن های روان و آفتاب تند هستند.

ویژگی معماری غیر قابل انکار آثار و ابنیه ای مانند خانه ، مسجد ، مدرسه ، کاروانسرا حمام و غیره مربوط به خصوصیت درون گرایانه آن است که ریشه ای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی - فلسفی این سرزمین دارد. با یک ارزیابی ساده می توان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری ، ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری ، صرفا پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت می کند و غنای درونی وسربسته آن تعیین کننده جوهر و هستی راستین بنا است و قابل قیاس با وجوهات و فضای بیرونی نیست. درون گرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر ، تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمانینهی خاطر و آرامش اصیل در درون ، به نظمی موزون و متعالی رسیده است . به طور اعم و بر اساس تفکر شرقی و در سرزمینهای اسلامی ؛ جوهر فضا در باطن است و حیاط درونی ، به وجود آورنده اساس فضا است.

قسمت های مختلف یک خانه ایرانی و سنتی

سکو، سردر ورودی، در ورودی، هشتی، دالان، ایوانها، حیاط و اتاقهای اطراف آن، حوض، آشپزخانه، سرویس ها، جهت ساخت خانه، گودال باغچه، بام، سرابستان، زمستان نشین، تابستان نشین، بهار خواب، اتاق کرسی، پایاب، شوادان، شبستان، شناشیل، آب سرا و اتاق بادگیر. سکو به محلی در دو سوی در ورودی، برای استراحت در هنگام انتظار برای ورود یا گفت و گو با همسایهها گفته میشود.

6


شکل :2 برش افقی طبقه اول یا همکف خانه گرامی در محله سهل ابن علی در یزد.


-1ورودی؛ -3 حیاط اصلی؛ -4 حیاط فرعی؛ -7 ایوان؛ -14 تالار؛ -17 پنج دری؛ -18 سه دری؛ -21 اطاق ارسی؛ -23 اطاق معمولی؛ -24 راهرو؛ -25 بادگیر؛ -28 مطبخ و انبار


سر در ورودی

هلال تزئینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه است که اغلب کاشیکاری دارد و معمولاّ طوری ساخته میشده که در زمستانها مانع از ریزش برف و باران بوده و در تابستانها نیز مانعی برای تابش مستقیم آفتاب به شمار میرفته است. در بالای سردر آیاتی از قرآن کریم یا عبارات مذهبی نوشته میشد تا هنگام ورود و خروج از زیر آیات قرآنی یا روایات و عبارات دینی عبور کنند.

7


شکل : 3 خانه محسن مقدم پسر کوچکتر احتساب الملک شهردار دوره ناصر الدین شاه قاجارhttp://fararu.com

در ورودی

در بیشتر خانههای سنتی، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و هر لنگه کوبهای نیز دارد. زنها حلقهای که صدای زیری داشت را به صدا در میآوردند و مردها کوبه چکشی شکل را که صدای بمیداشت.(سلطان زاده ،(1372


شکل : 4 نمونه ای از در های قدیمی در یک خانه ایرانیhttp://www.seemorgh.com

هشتیها

اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی و یا بیشتر مواقع 4 گوش است. هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل آن است و عموماّ سکوهائی برای نشستن در آن طراحی شده است. هشتی برای انشعاب قسمتهای مختلف

8

خانه و گاه برای دسترسی به چند خانه ساخته میشد. در خانههای بزرگ، اندرونی و اقامتگاههای خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جدا سازی آقایان و خانم ها دو قسمتی ساخته میشد.

شکل : 5 نمایش هشتی در فضای معماری


شکل : 6 هشتی در هنگام ورود به موزه هنر های معاصرhttp://danesh-cad.blogfa.com

دالان


9

راهروی باریکی بود که با پیچ و خم وارد شونده را از هشتی به حیاط خانه هدایت می کرد. پیچ و خم دالان برای رعایت حریم خصوصی خانه بود تا عابران نتواند سریعاً فعالیتهای جاری در حیاط را متوجه شوند.


شکل:7 نمایی از داﻻن در یک خانه ایرانیhttp://www.marematgar.ir

حیاط

در خانههای قدیمی مرکز و قلب ساختمان بوده است. حیاط مرکزی همراه با ایوان در هر سمت، ویژگی بود که از گذشتههای دور در معماری ایرانی به چشم میآمد. همچنین حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی، عروسی و تجمع اقوام بودمعمولاً. چهار گوش بوده. ابعاد حیات را تعداد و عملکرد فضاهای اطراف آن تعیین میکنندهر. حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال متفاوتی می یابد.تالار عموماً فضائی بود با تزئینات بسیار زیبا و پرکار که در کنار اتاق های ساده زندگی در خانهای سنتی کاملاً مشهود بود. تالار با گچبری، آئینهکاری، نقاشی روی گچ، مقرنس و با نقاشی روی چوب تزئین میشدند. نشیمن ها، اتاقهائی بودند که نسبت به تالار اهمیت کمتری داشتند و از اتاقهای ساده مهمتر بودند. نشیمن، محل تجمع افراد خانواده و مهمانهای بسیار نزدیک به حساب میآمد این عناصر از نظر تزئینات بسیار ساده بودند. جهت ساخت خانههای قدیمی تابع زاویه نور خورشید و قبله بوده است. هر وجه خانه برای فصل خاصی از سال مناسب بود و عناصری مانند تالار، بادگیر، پنج دری، سه دری و ارسی در شمارراه حلها بودند. در اکثر قریب به اتفاق خانههای سنتی، محور اصلی بنا، محور شمالی جنوبی بودند و بهترین موقعیت را برای گرفتن نور خورشید داشتند تا در روزهای گرم تابستان از سایه و در زمستان از گرمای خورشید برخوردار باشند. فضاهای اصلی زندگی نیز در دو سمت شمالی و جنوب و فضاهائی که اهمیت کمتری داشتند، به خصوص فضاهای خدماتی در دو سمت شرق و غرب ساخته میشدند. گودال باغچه یا باغچال در وسط حیاط مرکزی ساخته می شده و یک طبقه در داخل زمین فرو میرفته است. نمونههای این فضا در اقلیم های بسیار خشک کویری از جمله در کاشان، نایین و یزد دیده میشود. گودال باغچه علاوه بر تأمین خاک مورد نیاز خشتهای استفاده شده در بنا، امکان دسترسی به آب قناط را هم فراهم میکرده است. بام در معماری ایران به جرأت بخشی از فضای زندگی است و علاوه بر وجود حجم های پیچیده و زیبا، به عنوان حیاط هم مورد استفاده قرار می گرفته است. در شهرهایی چون نایین در برخی از بناها با دیوارهای صندوقه چینی شده، اطراف بام را تا حدود یک متر و نیم بالا آورده و نوعی حیاط در بام بوجود میآوردند که در شبهای تابستان برای خواب استفاده میشده است. همچنین این دیوارها با سایه اندازی بر بخشی از بام در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید