بخشی از مقاله
چکيده
توجه به فرهنگ شهروندي و آموزش آن ، رويکردي نوين است که بيش تر کشورهاي توسعه يافته به آن پرداخته اند و نتايج مؤثر آن در رفاه ، پيشرفت وتوسعه جامعه سبب شده کشورهاي در حال توسعه نيز ضرورت آن را درک کرده و زمينه آموزش و تحقق آن را فراهم آورند. فرهنگ انتقادگري و انتقادپذيري به عنوان يکي از مؤلفه هاي اصلي فرهنگ شهروندي، در رشد و ارتقاي شخصيت هر يک از افراد جامعه تأثير بسزايي دارد. از اين روي نقد، بررسي و تعيين ميزان حضور مضامين مرتبط با آموزش فرهنگ شهروندي و بويژه فرهنگ انتقادگري و انتقادپذيري در محتواي داستان ها و حکايت - هاي فارسي از اهداف اين پژوهش است . در اين پژوهش که به روش توصيفي- تحليلي و بر اساس جامعه آماري انجام شده ؛ جامعه آماري، داستان ها و حکايت هاي کتاب فارسي بخوانيم دوره ابتدايي آموزش و پرورش سال ١٣٩٤-١٣٩٣ است که داستان ها و حکايت هاي پنج پايه آن (دوم ، سوم ، چهارم ، پنجم و ششم ) به عنوان نمونه آماري انتخاب شده اند و واحد زمينه متن ، کتاب هاي يادشده و واحد تحليل (ثبت ) مفاهيم مرتبط با آموزش فرهنگ شهروندي، انتقادگري و انتقادپذيري در نظرگرفته شده است . نتايج تحقيق حاضر حاکي از اين است که اگرچه در اکثر محتواي داستان ها وحکايت ها به آموزش فرهنگ شهروندي پرداخته شده ؛ اما به آموزش روحيه انتقادگري و انتقادپذيري توجه بسيار کمي شده است .
کليدواژه ها: کتاب فارسي بخوانيم دوره ابتدايي، فرهنگ شهروندي، انتقادگري، انتقادپذيري .
١- مقدمه
فرهنگ شهروندي مفهومي جديد است که در قرن بيست و يکم اهميت ويژه اي يافته است تا آنجا که مي توان آن را از جديدترين مفاهيم دنياي مدرن تلقي کرد. فرهنگ و شهروندي هر دو از مفاهيم پيچيده و بحث برانگيزي هستند که متفکران بسياري را به خود جلب کرده اند و علت آن نيز اين است که شهروندي و فرهنگ آن از پوياترين مفاهيم اجتماعي و فرهنگي دنياي امروز محسوب ميشوند و اساس جامعه شهروندي بر فرهنگ حاکم بر آن شکل گرفته است . از سوي ديگر فرهنگ شهروندي به شهروندان اجازه دخالت آگاهانه را در سرنوشت خود داده و موجب ميشود در بهتر شدن زندگي خود و مردم تأثير بگذارند.
بر اين اساس به نظر ميرسد آموزش شهروندي و فرهنگ آن ، نياز ضروري براي زندگي در عصر حاضر است .
بنابراين ، لازم است فرهنگ شهروندي به عنوان ابزاري کارآمد براي مراقبت و محافظت از جامعه در برابر از هم پاشيدگي، بيگانگي و خودخواهيها، از بدو ورود افراد به جامعه يعني از همان دوران ورود به مدرسه آموزش داده شود. در کتاب هاي رسمي نظام آموزش و پرورش کشور نيز به عنوان اساس و قلب نظام هاي آموزشي به مؤلفه ها و مفاهيم مرتبط با فرهنگ شهروندي پرداخته شده است . يکي از اين مؤلفه ها که نقش مهمي در شکوفايي و رشد کودکان و نوجوانان اين مرز و بوم دارد؛ توجه به روحيه انتقادگري و انتقادپذيري دانش آموزان و آموزش آن است . چنان که دورکيم معتقد است مهارت ها و قابليت هاي لازم جهت تربيت شهروندي را ميتوان از طريق ارائه موضوعات مرتبط با شهروندي درکليه دوره هاي تحصيلي؛ ابتدايي، متوسطه و دانشگاهي و به وسيله محتواي دروس آن ها رشد داد. وي بستر دروس را به شکل موضوعات بين رشته اي براي آموزش هاي مدني، اخلاقي و پرورش روح مشارکت جويي اجتماعي فرد شهروند جهت زندگي مطلوب در جامعه مناسب ميداند و براي آن اولويت خاصي قائل است و معتقد است آموزش هاي شهروندي را بايد در درس هاي ملموس و عيني مدارس به گونه اي گنجاند که فرد شهروند پس از آن آموزش ها، بتواند با الزامات و نيازهاي زندگي، همسازي داشته باشد (به نقل از فاضلي، ١٣٨٦: ٢). در اين جا اين پرسش مطرح ميشود که چگونه و در چه سني و با چه محتوايي اين آموزه هاي فرهنگي را که در برگيرنده ارزش هاي مطلوب براي ايجاد جامعه ايده آل هستند؛ ميتوان آموزش داد و چه افراد و يا چه نهادهايي نقشي اساسي در اجراي اين امر مهم را دارند؟
به نظر فالکس ، امروزه مطلوب ترين روش هاي آموزش فرهنگ شهروندي توسط کارشناسان از طريق رسانه هاي جمعي همچون خانواده و آموزش و پرورش به اقشار گوناگون جامعه بخصوص کودکان و نوجوانان ارائه میشود (فالکس ،٢٠٠٠: ١٤). بنابرابن از آن جا که ساختار شخصيتي و رفتاري انسان در دوران کودکي و نوجواني بنيان گذاشته ميشود؛ ميتوان اين دوران را دوران طلايي و ارزشمندي در شکل گيري شخصيت انسان در نظر گرفت .
در اين دوران طلايي و ارزشمند «کودکان در ضمن داستان ها و افسانه ها با حقايق و تجارب زندگي آشنا ميشوند: شادي و غم ، کاميابي و ناکامي، اميدواري و نوميدي، محروميت ، ستم و ستمکار، عدالت و عادل ، علم و عالم ، دموکراسي و استبداد و خلاصه همه رنگ هاي زندگي را تجربه ميکنند و آشنا ميشوند. هر داستان داراي تفکر، نتيجه ، خيال ، روش ، و زبان خاصي است و هر يک از اين ها در تکوين شخصيت کودک تأثير ميگذارد و
همين خصايص است که استفاده از داستان را در آموزش و پرورش ضروري مينمايد» (شعاري نژاد ، ١٣٨٦:٤).
به نظر کوشا نيز «داستان ها اولين و آخرين عشق (علاقه ) کودکان هستند. داستان ها نه تنها کنش متقابلي را که براي هر خواننده و شنونده لازم است ؛ ايجاد ميکنند؛ بلکه کودکان را با استفاده از روش هاي مختلف ، اجتماعي ميکنند و فرهنگ را به کودک انتقال داده ، وي را در الگوهاي تأييدشده فرهنگي مبني بر ارزش ها و رويکردها، اجتماعي ميسازند (آقازاده ،١٣٨٩ :٣).
لذا با توجه به اهميت شکل گيري شخصيت کودک در اين برهه از زمان و از آن جا که در رويکردهاي مدرن تربيتي حاکم در نظام هاي آموزشي پيشرفته کنوني ، مهارت هايي همچون تفکر انتقادي و روحيه انتقادپذيري مورد توجه قرار ميگيرد؛ ضروري است در مدارس و بويژه در دوره هاي تحصيلي ابتدايي علاوه بر آموزش چنين مهارتي، به پرورش مباني ارزشي آن نيز که لازمه زندگي اجتماعي بهتر است ؛ توجه شود. در واقع ، اهميت دادن به «آموزش اين مباني ارزشي در سنين پايين باعث ميشود که کودکان ، نوجوانان و جوانان ، آن ها را در وجود خويش نهادينه ساخته و در فرداي زندگي و در موقعيت هاي مختلف به نحو بهينه به کار ببندند (بختياري، .(110 : 1388
در واقع ، لازم است اعضاي هر جامعه اي بدانند که داشتن روحيه انتقادگري و انتقادپذيري آنان است که در تحقق زندگي بهتر و جامعه اي ايده آل و مطلوب اثر گذار است و از بي تفاوتي ، تک روي و از خود بيگانگي اجتماعي و فرهنگي چيزي جز مشکلات و آسيب پديد نميآيد. همچنين بايد آگاه باشند که بدون آموزش هاي فرهنگي براي انتقال ارزش هاي مطلوب به افراد جامعه در جهت شکل گيري گفتار، پندار و رفتار پسنديده فرهنگي، « فرهنگ شهروندي» دچار اختلال شده و هر عضوي از جامعه بر حسب ارزش ها و باورهاي خود که ممکن است در تعارض و تقابل با ارزش ها و باورهاي ديگر اعضاي جامعه باشد؛ قرار گرفته که حاصل آن چيزي جز آسيب و بحران اجتماعي نخواهد بود. اينجاست که نقش نهادهاي فرهنگي- اجتماعي جامعه بارز ميگردد؛ زيرا اين نهادها بر حسب برآورد و برآيند ارزش هاي مطلوب جامعه لازم است پا به عرصه گذارده و با ارائه محتواي آموزشي مناسب زير ساخت هاي فرهنگي لازم را براي آموزش و ترويج ارزش هاي واحد جمعي جهت ايجاد جامعه مطلوب فراهم نمايند. يکي از اين نهادهاي مهم که مسئوليت آموزش نسل آينده هر کشوري را عهده دار است ، مدرسه است . مدرسه به عنوان يک نهاد رسمي به کمک کتاب هاي درسي به عنوان منابع آموزشي اصلي آن ، تأثير عمده اي بر آموزش ارزش هاي مطلوب و شکل گيري هنجارها و رفتارهاي اجتماعي دانش آموزان دارد بويژه در گروه سني ابتدايي که الگوپذيري آن ها نسبت به ساير مقاطع تحصيلي بيشتر است . در واقع ، کتب درسي مهمترين و پرکاربردترين ابزار آموزشي هستند و نقش اساسي در تربيت دانش آموزان جامعه دارند زيرا از طريق آموزش ارزش ها، الگوها و هنجارها، آنان را براي ورود به اجتماع و انجام رفتار مناسب ترغيب مينمايند و موجب ارتقاي آموزش فرهنگ شهروندي ميگردند بويژه کتاب فارسي که يکي از اصليترين کتاب هاي درسي محسوب ميشود و «معلمان و دانش آموزان در طول هفته در حدود دوازده ساعت با اين کتاب سرو کار دارند و ديگر اين که در حيطه ادبيات فارسي، نويسندگان و شاعران زيادي، انديشه ها و عواطف سازنده و خلاق خود را در اثناي شعر يا نوشته خود بيان کرده اند، زيرا حيطه ادبيات جايگاه خوبي براي بيان مسائل سياسي، اجتماعي، تاريخي، اخلاقي، تعليمي و ... بوده است و هر يک از قالب هاي ادبي آن نقش بسزايي در روند رو به رشد آگاهي فکري و اجتماعي دارد» (بخشيپور، ١٣٨٩: ٥) و البته بخش اعظم محتواي آن داستان و حکايت است .
از اين رو، با توجه به اين که نقش فرهنگي- اجتماعي آموزش و پرورش ، در شکل گيري الگوهاي رفتاري نسل آينده - دانش آموزان - نسبت به ساير سازمآن ها و نهادها بسيار حياتي است و از آن جا که مطالعات و پژوهش هاي انجام شده در بسياري از کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه نشان ميدهد که مسئولان آموزش و پرورش در اين کشورها با عزمي راسخ و با تدوين برنامه هاي آموزشي متنوع ، تربيت شهروند مناسب را در صدر اقدامات و فعاليت هاي خود قرار داده اند و همان طور که در گزارش اخير مطالعه تربيت شهروندي «انجمن بين المللي ارزشيابي و پيشرفت تحصيلي» آمده است ، تمامي جوامع داراي اين نگراني و دل مشغولي عميق هستند که چگونه نوجوانان و جوانان خود را براي زندگي شهري و شهروندي آماده کنند و راه و رسم مشارکت در مسايل اجتماعي را به آن ها بياموزند (فتحي، واجارگاه و واحدچوکده ، ١٣٨٨: ١٨)؛ اين پرسش ها مطرح ميشود که محتواي داستان ها و حکايت هاي مندرج در کتاب هاي فارسي دوره ابتدايي(سال هاي دوم الي ششم ) به چه ميزان در برگيرنده مضاميني است که بتوانند در آشنا نمودن دانش آموزان با فرهنگ شهروندي و همچنين فرهنگ انتقادگري و انتقادپذيري نقش ايفا نمايند؟ فرضيه تحقيق با توجه به اهميت آموزش مؤلفه فرهنگ شهروندي و بويژه فرهنگ انتقادگري وانتقاد پذيري به دانش آموزان ؛ اين خواهد بود که به نظر ميرسد داستان ها و حکايت هاي مندرج در کتاب هاي فارسي بخوانيم دوره ابتدايي در آموزش فرهنگ شهروندي نقش دارند و محتواي داستان ها و حکايت هاي کتاب هاي فارسي دوره ابتدايي دربرگيرنده مضامين فراواني در ايجاد روحيه انتقادگري و انتقادپذيري دانش آموزان است .
در پژوهش پيش رو، پس از بيان برخي نظريه هاي موجود پيرامون شهروندي و فرهنگ شهروندي، به تحليل محتواي داستان ها و حکايت هاي کتاب فارسي بر اساس اين مؤلفه پرداخته خواهد شد؛ اما پيش از آن نگاهي به پيشينه تحقيق خواهيم داشت .
١-٢. تعريف مفهومي فرهنگ ، شهروند و فرهنگ شهروندي
تعاريف ، تعابير وتوضيحات بسياري درباره فرهنگ به چشم ميخورد و هر صاحبنظر و پژوهشگري بر حسب بينش و نگرش خود تعريف خاصي از آن ارايه نموده است . از اين رو، يکپارچه کردن و همه را به نحوي در يک تعريف جامع و مانع در آوردن نه ممکن است و نه مقدور. لذا در اينجا دامنه بحث را محدود به بيان تعريف مفهومي از واژه «فرهنگ » مينماييم .
صورت باستاني فرهنگ ، در متن بازمانده از اوستا و نوشته هاي فارسي باستان يافت نشده است ؛ اما صورت پهلوي آن فرهنگ است به طوري که گمان ميرود از پسوند " فر " به معني پيش و ريشه باستاني" ثنگ " به
معناي کشيدن باشد. واژه فارسي هنگ به معناي قصد و آهنگ ، هنجيدن و هيختن و انجيدن به معناي بيرون کشيدن و برآوردن است (آشوري ، ١٣٨٨: ٢٥) و در کتاب برهان قاطع مفهوم فارسي واژه فرهنگ اين گونه عنوان شده است : فرهنگ بر وزن فرهنج است به معني علم ، دانش ، عقل ، ادب ، بزرگي، سنجيدگي و ...(صالحي اميري ، ١٣٨٨: ٢٨) و متفکران کلاسيک ، فرهنگ را به معني نشانه و نمود معنوي رشد و پيشرفت جامعه به کار ميبرند. از اين ديدگاه ، فرهنگ خصوصيتي است که جامعه در زمان گام گذاشتن به مسير اعتلا کسب ميکند (سليمي، ١٣٧٩ :٧). به نظر ادوارد تايلر فرهنگ مجموعه پيچيده اي است که شامل مجموعه علوم و دانش ها، اعتقادات ، هنرها، افکار و عقايد، صنايع ، تکنيک ، اخلاق ، قوانين و مقررات ، سخن ، عادات و رسوم ، رفتار و ضوابطي است که انسان به عنوان عضو يک جامعه آن را از جامعه خود فرا مي گيرد و در قبال آن تعهداتي به عهده دارد (آشوري ، ١٣٨٨: ٧٤)
در کنفرانس ١٩٨٢ يونسکو که در مکزيکوسيتي برگزار شد، دريافتي توصيفي از فرهنگ ارائه شد که مي - توان آن را به عنوان يکي از کامل ترين تعاريف از مفهوم فرهنگ معرفي کرد. بر اين اساس ، در وسيع ترين دريافت ، ميتوان فرهنگ را کليتي دانست مرکب از خصوصيات خاص ، مادي، معنوي، فکري و احساسي که شاخصه يک جامعه يا يک گروه است . فرهنگ نه فقط هنرها و آثار مکتوب يک جامعه بلکه حالات زندگي، حقوق بنيادين افراد، نظام هاي ارزشي، سنت ها و باورهاي آن جامعه را در بر ميگيرد. اين فرهنگ است که به انسان امکان واکنش در مقابل خود را ميدهد، ما را از حيات بشريمان آگاه ميکند و حيات عقلاني، قضاوت نقادانه و احساس تعهد اخلاقي به ما ميبخشد. از طريق فرهنگ است که انسان خود را تعريف ميکند، به خودآگاهي ميرسد، ضعف هاي خود را ميپذيرد، از موفقيت هاي خود ميپرسد، به ابزارهاي جديد دست مييابد و آثار جديدي خلق ميکند تا به واسطه آن ها محدوديت هاي خود را مرتفع سازد (سليمي ، ١٣٧٩ : ٣٠).
در نهايت ، کميته برنامه ريزي بخش فرهنگ و هنر دولت جمهوري اسلامي ايران نيز در اولين برنامه پنجساله خود، فرهنگ را کليت در هم تافته باورها، ارزش ها، دانش ها، هنرها ، فنون ، آداب و اعمال جامعه و مشخص کننده ساخت و تحول کيفيت زندگي تعريف نموده است (صالحي اميري ، ١٣٨٨: ٣٨).
واژه شهروند نيز در ادبيات فارسي از کلمه «شهر» و پسوند «وند» تشکيل شده است . در لغت نامه دهخدا کلمه شهر هم به معناي مدينه و بلد و اجتماع خانه هاي بيشمار که مردمان در آن سکني ميکنند، و هم به معناي مملکت ، سرزمين ، کشور آورده شده است (دهخدا ، جلد ١٤ : ١٣٥٧ ) و پسوند «وند» به معناي خداوندي، صاحبي و در زبان هاي باستاني ايران از «ونت » که به معناي دارنده است ، گرفته شده است (همان ).
در ادبيات اجتماعي و سياسي جامعه ما کلمه شهروند واژه اي جديد است . در واقع ، در جامعه ايراني تا قبل از مشروطيت به جاي کلمه مذکور، از واژه رعيت استفاده ميشده است . بعد از مشروطيت نيز، مردم از منظر حقوق ، تبعه دولت فرض ميشدند و از اين نظر، مردم بايد تابع دولت متبوع خود باشند. به بيان ديگر، در اين دوره از کلمه تبعه يا تابع به جاي شهروند استفاده ميشده است . به همين خاطر است که در فرهنگ هاي فارسي شهروند هم ميتواند معناي شهرنشين و هم اهل يک مملکت و جامعه سياسي را داشته باشد. مفهوم امروزي کلمه شهروند به معناي ساکن يا اهل شهر نيست ، بلکه اساسيترين بار معنايي آن اين است که فرد در اداره امور
عمومي شهر دخالت و مشارکت دارد (فرمهيني ، ١٣٨٩: ٥). به عبارت ديگر، ميتوان گفت واژه شهروند، ايده اي است که در اروپاي غربي زاده شد. اين موضوع يکي از فرايندهاي جامعه مدرن است و در عرف جامعه شناسي داراي مرزهاي تعريفي خاص و عموما برخاسته از نگرش عقلاني نسبت به حقوق و مسئوليت افراد در جامعه است . چنان که همتي بر اين باور است که شهروند به اتباع يک شهر يا کشور اطلاق ميشود که توسعه و رعايت و ايجاد مصاديقي مانند آزادي، مالکيت ، امنيت و غيره براي آحاد آن مردم در نظر گرفته ميشود. ... امروزه شهروند اصطلاحي است که با نفوذ حقوقي مدرن و تلقيهاي جديد مفهوم وسيعي يافته و مترادف تمام اتباع يک کشور به کار ميرود و مصاديق آن آزادي، مالکيت و امنيت است (١٣٨٧ : ١٣٩). شکري نيز شهروند را فردي در رابطه با يک دولت معرفي ميکند که از سويي، برخوردار از حقوق سياسي و مدني است و از سوي ديگر، در برابر دولت تکاليفي به عهده دارد. يک شهروند فردي است که درباره مسايل عمومي آگاهي دارد.
نگرش هايي در مورد فضيلت مدني به او القاء ميشود و مجهز به مهارت هايي براي مشارکت در عرصه سياسي و اجتماعي است (١٣٨٧: ١٣٧).
از سوي ديگر، در توضيح و تعريف فرهنگ شهروندي ميتوان گفت «فرهنگ شهروندي به معناي اصول حاکم بر رفتار شهروندان ، در بردارنده مجموعه اي از ارزش ها، نگرش ها و قوانين مشترک بنيادي است که احساس مسئوليت و تعهد، احترام به قوانين و مقررات شهر و همچنين مشارکت در تمامي عرصه هاي سياسي، اجتماعي
– فرهنگي و اقتصادي را به دنبال دارد» (هاشميان فر، ١٣٩١: ١٢١) و محکي نيز در باره فرهنگ شهروندي بر اين عقيده است که فرهنگ شهروندي، مجموعه اي از ارزش ها، نگرش ها و قوانين مشترک بنيادي است که دربردارنده احساس تعلق ، تعهد و احترام به ميراث مشترک، و همچنين تشخيص حقوق و تعهدات شهروندي ميباشد. فرهنگ شهروندي که بهتر است به آن شهروندي فعال و تعهد شهروندي گفته شود، يک مفهوم وسيع است که با روح جمعي قرابت دارد. اين مفهوم هم اشاره به يادگيري زندگي جمعي دارد، و هم شامل کسب ارزش ها، نگرش ها، مهارت ها و وفاداري به تعهدات شهروندي است . موضوع کليدي در فرهنگ شهروندي، کسب سرمايه اجتماعي است . سرمايه اجتماعي، ظرفيت و استعداد تعامل و همکاري بين مردم و نهادها براي رسيدن به خير جمعي است . از ويژگيهاي فرهنگ شهروندي، احساس تعلق ، اعتماد و اميد به آينده ، عزت نفس و فروتني، همکاري عمومي ميباشد (١٣٩٣: ١).
با توجه به مفاهيم وتعاريف فوق ، آنچه از مفهوم فرهنگ شهروندي استنباط مي شود اين گونه قابل بيان است . فرهنگ شهروندي، مجموعه اي از باورها، دانش ها، ارزش ها، دين ، هنر، قانون ، اخلاقيات ، آداب و رسوم ، عادات ، رفتارها و گستره اي از رفتارها و عادات فردي و اجتماعي مختلف است که به صورت ارتباط متقابل بين شهروندان و نهادهاي رسمي و غيررسمي، برقرار است ، و اين ارتباط و تعامل هم بيانگر حقوق شهروندي و هم بيانگر وظايف و تکاليف شهروندي است . به عبارتي ديگر مفهوم فرهنگ شهروندي داراي ابعاد مختلفي بوده و طيف وسيع و گسترده اي از مسائل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، ديني و... را در بر ميگيرد که لازمه زندگي شهروندي است و زندگي اجتماعي بدون توجه به آن ممکن نيست . در واقع زندگي جمعي نيازمند آموزش رعايت حقوق ، اصول ، قوانين و هنجارهايي است که با عنوان آموزش فرهنگ شهروندي از آن ياد ميشود و در اصل مجموعه توانمنديهاي اکتسابي است که تک تک اعضاي جامعه را دربرميگيرد و راه و رسم چگونه زيستن را مي آموزد.
در تعريف عملياتي فرهنگ شهروندي نيز ميتوان گفت فرهنگ شهروندي فرايندي است که از طريق بهره گيري از مجموعه قوانين و عرف هاي اجتماعي از قبيل قانون مداري، مشارکت اجتماعيجويي، مسئوليت پذيري اجتماعي و انتقادگري و انتقادپذيري در جامعه توسط شهروندان به ظهور ميرسد و به توسعه همه جانبه و پايدار شهر منجر ميشود. در اين فرهنگ ، فرد نه تنها به حقوق خود ، بلکه به وظايف خويش نيز آگاه ميشود و تکليف مدار ميگردد.
ازآنجا که مؤلفه انتقادگري و انتقادپذيري به عنوان يکي از مؤلفه هاي فرهنگ شهرونديموضوع بحث اين مقاله است ؛ در اين پژوهش براي تعيين ميزان وجود شاخص هاي مربوط به اين مؤلفه ، داستان ها و حکايت هاي کتاب فارسي بخوانيم دوره ابتدايي مطالعه شده و مضمون و محتواي آن ها بررسي و تحليل ميگردد. روش تحقيق اين پژوهش ، توصيفي- تحليلي و بر اساس جامعه آماري است . به اين ترتيب که ابزار گردآوري اطلاعات شامل فيش در روش اسنادي و چک ليست در تحليل محتوا است و داده هاي تحقيق با بهره گيري از آمار توصيفي، تحليل ميشوند. جامعه آماري اين تحقيق کتاب هاي درسي فارسي بخوانيم پايه هاي دوم تا ششم ابتدايي (شامل پايه هاي دوم ، سوم ، چهارم ، پنجم و ششم ) در سال تحصيلي ١٣٩٤- ١٣٩٣ است که توسط دفتر برنامه ريزي و تأليف کتاب هاي درسي، تاليف و چاپ شده است . روش نمونه گيري در اين مقاله بدين صورت است که بر اساس عمليات برش ، محتواي پنج پايه کتاب هاي فارسي بخوانيم دوره ابتدايي به چهار بخش متن ، تصوي، پرسش و فعاليت تقسيم شده و از ميان اين بخش ها، فقط بخش متن انتخاب و از بخش متن نيز تنها قسمت حکايات و داستآن ها يي که با عنوان بخوانيم و بينديشيم مشخص شده اند، استخراج و مورد تجزيه و تحليل محتوا قرار گرفته اند. مدل مفهومي تحقيق به شرح زير است .
شکل ١. مدل مفهومي تحقيق
کتاب فارسي بخوانيم دوره ابتدايي آموزش و پرورش کشور