بخشی از مقاله

نقش راهبردی خوشه های صنعتی در توسعه فعالیت بنگاه های کوچک و متوسط
چکیده
امروزه در اکثر کشورهای دنیا بخش قابل ملاحظه ای از فعالیتهای اقتصادی توسط شرکتهای کوچک و متوسط انجام می شود و با توجه به اینکه این شرکتها مسائل و مشکلات خاص خود را در ورود به عرصه رقابت پیدا می کنند، دولتها با تدابیر مختلفی همواره به فکر حمایت منطقی از این شرکتها برمی آیند تا رقابت پذیری آنها را به گونه ای بالا ببرند که توان رقابت در بازارهای رقابتی دنیا را به دست آورند. خوشه های صنعتی نوعی الگوی سازماندهی صنعتی است که طی دهه های اخیر به عنوان یکی از راهبردهای نوین توسعه منطقه ای در ادبیات توسعه صنعتی وارد شده است. ایجاد خوشه های صنعتی بخصوص در کشورهایی که از انبوه بنگاههای کوچک و متوسط برخوردارند اثربخشی زیادی در ارتقای توانمندیهای صنعتی و فناوری داشته است توجه و شناسایی ظرفیت های منطقه ای شکل دهی خوشه های صنعتی گامی مهم در جهت توسعه منطقه ای و پیشرفت صنعتی کشور به شمار می رود. گامی که اگر به درستی برداشته شود، نه تنها در توسعه مناطق مختلف صنعتی در گوشه و کنار کشور و شکوفایی اقتصاد و صنعت مناطق منجر خواهد شد، که باعث رشد و فعال شدن سایر صنایع و بازارها در هر منطقه نیز می گردد. از این رو شناخت صنایع فعال در هر منطقه و فرصت های رقابت می تواند زمینه مناسبی برای توسعه خوشه ها فراهم کند. این شناخت با توجه به تعداد بنگاه های فعال و درصد نیروی کار در یک صنعت به نسبت سایر مناطق و ... می تواند حاصل شود. اتخاذ این راهبرد مستلزم توجه به مسائل و معضلات کنونی کشور و الزاماتی چون لزوم ایجاد چشم انداز و استراتژی بلندمدت، حمایتهای انتخابی دولت، ایجاد حلقه های مفقوده و تقویت آنها، توسعه دانش در خوشه ها، گسترش فرهنگ همکاری توأم با رقابت است که در این مقاله بدانها اشاره می شود

۱- مقدمه
در سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور « تبدیل ایران به قدرت اول منطقه از لحاظ اقتصادی، فنی و علمی و تعامل خردمندانه و هشیارانه با اقتصاد جهانی»، «دستیابی به تولید ناخالص داخلی معادل ۷۰۰ میلیارد دلار» و اهداف بسیار کلان دیگر هدف گذاری شده است. رشد و توسعه اقتصادی مبتنی بر دانایی و تعامل با اقتصاد جهانی استراتژی کلان کشور در رسیدن به این اهداف تعیین شده است. اقتصادی که گردش فعالیتهای آن متکی بر تولید، توزیع و بهرهمندی از دانش است. موسسات آموزش عالی کارآمد و کارآفرین پرور ماموریت تولید دانش، واحدهای تحقیق و توسعه موسسات پژوهش حرفه ای ماموریت بهره مندی از دانش و شرکتهای اقتصادی ماموریت توزیع خدمات و محصولات را به عهده خواهند داشت. از جمله مکانیزمهایی که کشورها در یک دهه گذشته در ایجاد این زیرساختها به کار گرفتهاند تجمیع کلیه پتانسیل های توسعه تولید، توزیع و بهرهمندی در یک ناحیه جغرافیایی به نام خوشه و یا کریدورهای علم و فناوری است. در اواخر قرن بیستم چندین تجربه موفق توسعه صنعتی فرا روی کشورهای در حال توسعه و دیر صنعتی شده قرار گرفته است. در یک چارچوب کلی می توان الگوهای توسعه صنعتی کشور های توسعه یافته و کشور های تازه صنعتی شده دنیا را در چهار قالب زیر تقسیم بندی نمود
- تشویق به شکل گیری بنگاههای غول پیکر : این بنگاهها به واسطه برخورداری از مقیاس و توانمندیهای سازمانی، تکنولوژیک، مدیریتی و مالی قادر به رقابت با بنگاههای معظم چند ملیتی هستند. تجربه ژاپن، کره و در این اواخر چین تداعی کننده چنین الگویی است
. - همکاری نزدیک و نظام مند با شرکتهای بزرگ بینالمللی : در این روش با تکیه بر سرمایه خارجی و حضور چند ملیتی ها راه ورود به بازارهای جهانی برای این کشورها هموار میگردد. تجربه مالزی و به ویژه سنگاپور چنین الگویی را نمایندگی می کند.
- ایجاد مجموعه هایی از صنایع کوچک و متوسط (خوشه ها) : این مجموعه با رویکرد افزایش کارایی جمعی و تقسیم کار امکان شکل گیری توان رقابتی را به مناطق میدهند. تجربه مناطق مرکزی ایتالیا، اسپانیا، برزیل و تایوان و نیز چین تجربه های شاخصی در این الگو است. - تکیه بر اهرمهای اقتصاد کلان و فرعی دانستن سیاست صنعتی : این رویکرد، رویکرد کشورهای انگلوساکسون در سیاست صنعتی آنها محسوب می شود که حاکمیت اندیشه حفظ بنگاه های کارا را با اهرمهای اقتصادی دنبال می کنند. الگوهای ترکیبی از مدلهای فوق نیز در بسیاری از کشورهای توسعه یافته اجرا شده است. راهبرد خوشه های صنعتی به عنوان راهبردی موثر در شکل دهی توسعه صنعتی، بسته به شرایط داخلی اقتصادها، در بعضی کشورها الگویی موفق برای توانمند سازی صنعتی معرفی شده است. توانمندی در توسعه صنعتی رابطه ای دو سویه با توانمندی صادراتی دارد، از این روی الگوهایی از توسعه صنعتی که بتوانند به قابلیت های صنعتی کمک کنند به کسب توان صادراتی نیز کمک خواهند کرد.
۲- بنگاههای کوچک و متوسط
نگاهی به فعالیت بنگاه های کوچک و متوسط (Small and Medium Enterprises) یا (SMEs) در کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه، بیانگر نوعی ارتباط تنگاتنگ و مؤثر میان پیشرفت اقتصادی-اجتماعی این کشورها با توسعه این بنگاهها است. قابلیتهای چشمگیر بنگاه های کوچک در تولید ثروت، اشتغال زایی، کاهش هزینه و رفع فقر، جایگاه ویژه ای را برای آنان در برطرف کردن مشکلات اقتصادی کشورها ایجاد کرده است. یادآوری این نکته ضروری است که نظریه های نوین اقتصادی توسعه، به جای تمرکز بر مسائل کلان از جمله سیاست های دولت، توسعه اقتصادی را معلول تکامل و تعامل نیروهای جامعه در جهت ایجاد فضای مناسب کسب و کار برای فعالیت بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط دانسته اند، به طوری که در دهه اخیر تئوری های اقتصادی تمرکز زیادی بر این بنگاه ها داشته و جهت گیری توسعه را از سطح کلان به سطح خرد انتقال داده اند . [۴] بنگاه های کوچک و متوسط یکی از اجزای حیاتی رشد در اقتصاد جهانی بوده و اهمیت آنها در رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بخوبی شناخته شده است. برای مثال بنگاه های کوچک و متوسط به عنوان موتور رشد اقتصادی فیلیپین شناخته می شوند. طبق آمار وزارت صنایع این کشور اقتصاد آنها اساساً برمبنای ۸۲۱۰۰۰ شرکت به ثبت رسیده در این کشور قرار دارد که ۹۹٫۶ ٪ از همه کسب و کارها را دربر می گیرد. از این تعداد ۳۰۰۰ شرکت و شرکتهای بزرگ و ۳۳۰۰ شرکتهای متوسط هستند. بقیه ۸۱۵۰۰۰ شرکتهایی که در این اقتصاد فعالیت می کنند، عموماً بنگاه های کوچک هستند.
چین نیز که امروز نرخ رشد آن به مرز ۱۱ درصد رسیده است، در سال ۱۹۹۶ با اختصاص ۶۰٪ تولید و ۷۵٪ از اشتغال های جدید خود به این بنگاه ها، به الگویی کم نظیر در جهان تبدیل شده است. تعداد این واحدها در چین طی سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۹ به بیست و یک برابر رسیده و آمار آن در آغاز هزاره سوم به هفت میلیون واحد بالغ شده است. در همین راستا، هند نیز با داشتن سه میلیون بنگاه کوچک و متوسط، تقریباً ۵۰٪ تولید صنعتی و ۴۲٪ صادرات این کشور را در سال ۲۰۰۰ تشکیل داده است. اینگونه بنگاه ها به طور میانگین بیش از نیمی از نیروی انسانی شاغل در اقتصاد را به کار گمارده اند و نیمی از کل مشاغل جدید را فراهم می آورند. علاوه بر این ۴۶ ٪ تولید ناخالص ملی و ۵۵٪ محصولات نوآورانه و جدید نیز توسط بنگاه های کوچک و متوسط ایجاد می شود.[۷]

۲-۱- تعریف بنگاههای کوچک و متوسط
اتحادیه اروپا از سه معیار برای تعریف و شناسایی بنگاههای کوچک و متوسط استفاده می کند که عبارتند از: تعداد کارکنان، حجم گردش مالی سالانه بنگاه و میزان دارایی و بدهیهای آن. الف) تعداد کارکنان: براساس این معیار به طورکلی بنگاههایی که تعداد کارکنان آن کمتر از ۲۵۰ نفر باشد بنگاه کوچک و متوسط (SME) محسوب می گردند. در بخش صنعت، بنگاههای که شمار کارکنان آن کمتر از ۵۰ نفر باشد، بنگاه کوچک و بالاتر از آن بنگاه متوسط خوانده می شوند. در بخش خدمات، چنانچه تعداد کارکنان بنگاهی کمتر از ۲۰ نفر باشد، آن بنگاه یک بنگاه کوچک به حساب می آید و چنانچه شمار کارکنان آن بین ۲۱ تا ۹۵ نفر باشد، یک بنگاه متوسط به شمار می آید. ب) حجم گردش مالی سالانه: براساس این معیار، چنانچه حجم گردش مالی سالانه بنگاهی کمتر از ۲۰ میلیون یورو باشد، آن بنگاه یک بنگاه متوسط و چنانچه این رقم کمتر از ۵/۷ میلیون یورو باشد، یک بنگاه کوچک به شمار خواهد آمد. ج) میزان دارایی و بدهیهای بنگاه: چنانچه ارزش دارائیها و بدهیهای بنگاهی کمتر از ۱۰ میلیون یورو باشد بنگاه متوسط و اگر این رقم کمتر از ۳٫۷۵ میلیون یورو باشد، بنگاه کوچک خواهد بود.[۸]
۲- ۲- ویژگی های بنگاه های کوچک و متوسط
بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که حل مشکل بیکاری، فقر، بی توازنی منطقه ای و دستیابی به توسعه صنعتی در کشورهای جهان سوم در گرو توسعه بنگاه های کوچک و متوسط در این کشورها است. دلایل عمده این محققان را می توان به طور خلاصه به شرح زیر بیان کرد:
• تاسیس و توسعه بنگاه های کوچک و متوسط به منابع اندکی نیاز دارد.
• بنگاه های کوچک و متوسط در مجموع از درجه اشتغال زایی بالایی برخوردار هستند.
• بنگاه های کوچک و متوسط اغلب متکی بر منابع داخلی هستند.
• بنگاه های کوچک و متوسط از انعطاف پذیری بالایی در تغییر و تبدیل سرمایه برخوردارند.
• بنگاه های کوچک و متوسط رقابت پذیرتر هستند.
• بنگاه های کوچک و متوسط می توانند نیروهای متخصص بنگاه های بزرگ را پرورش دهند.
• مدیریت و کنترل بنگاه های کوچک و متوسط هزینه کمتری در بردارد.
• مکان یابی بنگاه های کوچک و متوسط به سهولت قابل انجام است.
• توسعه بنگاه های کوچک و متوسط نحوه توزیع درآمد را به نفع افراد کم درآمد بهبود می بخشد.
بنگاه های کوچک و متوسط دارای ویژگی های منحصر به فردی در اندازه و مراحل توسعه خود هستند. این ویژگی ها محدودیت هایی را نیز به شرح زیر ایجاد می کنند:


• esta O هایی منابع ܣܘܝܟ9 منابع مالی، زمان، دانش بازاریابی و
• تاثیر محدود در بازار دارند و بازاریابی این بنگاه ها به طور کاملاً غیررسمی، اتفاقی، آزاد، غیرساختاری، خود به خود، انفعالی و سازگار با هنجارهای صنعتی صورت می پذیرد [۷]
۳- ۲- بنگاههای کوچک و متوسط در ایران
اهمیت واحدهای کوچک در ایران را از دو بعد کمی و کیفی می توان بررسی کرد. از بعد کمی، درصد بسیار بالایی از شرکتهای موجود در کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان را واحدهای کوچک و متوسط تشکیل می دهند و تعداد شاغلان این واحدها قابل توجه است. هم اکنون بر اساس برآورد وزارت کار و امور اجتماعی میانگین ایجاد هر شغل در بنگاه های کوچک ۳۰ میلیون تومان و در بنگاه های بزرگ ۱۵۰ میلیون تومان است. از بعد کیفی این واحدها می توانند بخش خصوصی را در سرمایه گذاری ها تشویق کنند، چون بخش خصوصی معمولاً برای ایجاد واحدهای بزرگ امکانات کافی ندارند، این واحدها همچنین می توانند به عنوان ابزار مناسبی برای خصوصی سازی در نظر گرفته شوند. صددرصد بنگاه های کوچک و متوسط بخش خصوصی هستند که ۶۳ ٪ از اشتغال کشور را در بر میگیرند. در بنگاه های کوچک علاوه بر امکان استفاده همه مردم از تسهیلات و عدالت در توزیع منابع هزینه های ارزی نیز از بنگاه های بزرگ کمتر است. در بنگاه های کوچک علاوه بر نیاز کمتر به تخصص و مدیریت نیز کم هزینه تر است. این واحدها امکان شناخت بازار را دارند و می توانند خود را با نیاز های بازار منطبق کنند و به خاطر کوچک بودن، فرایند تصمیم گیری در آنها بسیار سریع است. این واحدها می توانند قدرت ابتکار و خلاقیت بیشتری داشته باشند، در توزیع فناوری در سطح کشور می توانند موفق تر باشند و سریعا خود را با فناوری های لازم تطبیق دهند و در یک نکته می توانند تخصصی عمل کنند که این در واحدهای بزرگ کمتر اتفاق می افتد. [۲] در ایران تا نیمه سال ۸۷ برای بیش از ۷۵۷۰۰ واحد صنعتی پروانه بهره برداری صادر شده است و سرمایه گذاری حدود ۵۰۰۰۰۰ میلیارد ریال با اشتغال بیش از ۱٫۹ میلیون نفر صورت گرفته است. ۷۰ هزار کارگاه زیر ۵۰ نفر است و طول عمر بیش از ۵۰ ٪ این واحدها به طور متوسط ۲ تا ۵ سال است.[۱۷] آمار کارگاههای ثبت نشده حاکی از آن است که ایران دارای قریب به ۱/۵ میلیون کارگاه کوچک و متوسط (زیر ۵۰ نفر)، است. با تقویت این ظرفیت و تلاش برای گسترش آنها، فرصت توسعه و پیشرفت اقتصادی برای کشور دست یافتنی تر مینماید. علیرغم حضور کمی قابل توجه صنایع کوچک در ساختار صنعتی آن، این واحدها با معضلات متعدد و عقب ماندگیهای فاحشی رو به رو هستند، به نحوی که از ایفای نقش استراتژیک مورد انتظار برای آنها همچون کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و ناتوان مانده اند. بررسی های اولیه این بنگاه ها مؤید آن است که مسائل و مشکلات آنان که منجر به کوتاه شدن طول عمر فعالیت آنها و ورشکستگی و از میان رفتن سرمایه های انسانی و مالی کشور شده است، در دو بخش درونی و بیرونی قابل تقسیم است. در بخش مشکلات درونی، مؤسسات و بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط به طور ساختاری با پدیده محدودیت منابع اعم از انسانی و مادی روبه رو هستند. بنگاه های کوچک و متوسط در واقع حاصل اندیشه نو و تازه ای برای تولید هستند که معمولاً از سوی افراد کارآفرین که از تخصص های خاصی برخوردار می باشند، فعال می شوند. این مؤسسات دارای ابعاد گسترده در تولید و ارتقای محصول هستند، اما برای تداوم کار نیاز به مجموعه ای همگن از بازاریابی، مدیریت، افزایش سرمایه، ارتقای فناوری دارند. [۵]
پیوند مشترک مؤسسات کوچک و پربازده با صنایع بزرگ می تواند فرصتی چشمگیر برای تداوم فعالیت آنها و کاهش هزینه ها و بهبود وضعیت طرفین این پیوند فراهم آورد. خرید محصول، انبارداری، ارایه نتایج تحقیق و توسعه، واگذاری بخشی از وظایف واحد های درگیر در شرکت های بزرگ بخشی از خدمات متقابلی است که این نوع موسسات از آن برخودار می شود
۳- ضرورت خوشه سازی بنگاههای کوچک و متوسط
با توجه به تغییرات محتوایی و کیفی بسیار زیادی که در دهه های اخیر به سوی جهانی شدن بازارها رخ داده است و به موازات آن دوره تولید محوری در انتهای حیات خود و مشتری محوری در حال رشد است، تولید کنندگان صنعتی با هدف استفاده بهینه از امکانات و جلوگیری از هدر رفتن منابع با ارزش به تمهیداتی متوسل شده اند که نتیجه آن تغییر ساختار صنعتی است. از مشخصات اصلی این تغییر ساختار، ترویج بیش از پیش صنایع کوچک است. در سال های اخیر توجه فزاینده ای به کوچک سازی شده و روند توسعه بنگاههای کوچک و متوسط افزایش یافته است. این بنگاهها دارای مزایای زیادی نسبت به صنایع بزرگ هستند. که از آن جمله می توان از ارزش افزوده، نوآوری، اشتغال آفرینی و انعطاف پذیری بیشتر نسبت به صنایع بزرگ نام برد. بنابراین لزوم توجه به این بخشی از اقتصاد ضروری است. با توجه به آزاد سازی تجارت در سطح جهان و جهانی شدن اقتصاد، بهبود کارایی و بهره وری بنگاه های کوچک متوسط و سازگاری و که جهانی شدن برای دسترسی به بازارهای جهانی به وجود می آورد، بنگاههای کوچک و متوسط به طور فزاینده ای برای قرار گرفتن در موقعیتی که بتوانند از این فرصتها مزیت کسب کنند، تحریک می شوند، اما به دلیل محدودیت های زیادی که دارند خود را از بهره مندی از این امکانات ناتوان می یابند.[۳] بنگاههای کوچک و متوسط با مشکلات و محدودیت های زیادی روبه رو هستند که به وسیله اندازه، طبیعت، راه اندازی، ثبات، محیط رقابتی، دسترسی به فناوری و خدمات، و عوامل مرتبط به آنها تحمیل می شوند. کوچک بودن این بنگاه ها و حجم پایین منابع در دسترس موجب ایجاد محدودیت هایی برای این بنگاهها می شود که از آن جمله محدودیت هایی مالی، تحقیق و توسعه، بازاریابی و غیره هستند و بنابراین ابزاری برای حضور موفقیت آمیز در بازارهای جهانی ندارند. یک دلیل رایج شناسایی مبنای مشتری بالقوه، قیمت پیشنهادی و تغییر حجم تقاضا در مقابل تغییر کمک می کنند. همچنین تحقیقات بازار به این شرکت ها، اطلاعاتی در رابطه با رقبای آنها و عکس العمل احتمالی آنها در مقابل ورود رقبای جدید ارائه می دهند. همان طوری که مشخص است این اطلاعات در بازار رقابتی امروزی کاملا حیاتی هستند. بنگاه های کوچک و متوسط به تنهایی منابع لازم برای بررسی بازارهای خود را ندارند. که دلایل آن، هزینه بالای تحقیقات بازاریابی، نداشتن کادر مجرب و در کل نداشتن امکان انجام فعالیت های بازاریابی گسترده به دلیل هزینه های بالای آن است. آنها به طور بالایی به شرکای تجاری خود برای بازاریابی محصولات شان وابسته هستند. لذا با توجه به اینکه این شرکتها مسائل و مشکلات خاص خود را در ورود به عرصه رقابت پیدا می کنند، دولتها با تدابیر مختلفی همواره به فکر حمایت منطقی از این شرکتها برمی آیند تا رقابت پذیری آنها را به گونه ای بالا ببرند که توان رقابت در بازارهای رقابتی دنیا را به دست آورند. رقابتهای جدید مبتنی بر بهرهوری است نه دسترسی به عوامل تولید و یا اندازه تک تک بنگاهها. بهرهوری به چگونگی رقابت شرکتها متکی است نه زمینه های ویژه ای که آنها در آن رقابت می کنند. اگر شرکتها روشهای پیچیده ای را به کار بگیرند و از فناوری پیشرفته استفاده کنند ومحصولات و خدمات منحصر به فردی ارائه دهند، میتوانند در هر صنعتی، از جمله کفاشی ، کشاورزی یا نیمرساناها، کاملا بهرهور باشند. تمامی صنایع می توانند از فناوری پیشرفته استفاده کنند و همه صنایع می توانند دانش افزا باشند. با وجود این، کیفیت محیط کسب و کار محلی، میزان پیچیدگی کار شرکتها را که در یک مکان خاص رقابت میکنند به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. این امر برخی از مهمترین زیرساختهای اقتصاد خرد را برای رقابت تشکیل می دهد.
یکی از روشهایی که بنا بر مطالعات انجام شده در اکثر کشورهای دنیا تجربه موفقی در افزایش توان رقابتی شرکتهای کوچک و متوسط از خود برجای گذاشته، تجمیع این بنگاهها و سازماندهی آنها در قالب خوشه های صنعتی است. بدین ترتیب، تمرکز تعدادی از این بنگاهها در یک حوزه جغرافیایی، موجب ایجاد مزایایی برای بنگاههای درون خوشه می شود. به عبارت دیگر، با تجمیع شرکت هایی که در زمینه های مشابه یا مرتبطی فعالیت می کنند، این شرکت ها می توانند از مزایایی از قبیل صرفه جویی های ناشی از مقیاس و تنوع، انتقال دانش و فن آوری، افزایش رقابت پذیری برخوردار شوند که از کارایی جمعی حاصل می شوند. کارایی جمعی دو جنبه دارد: یکی صرفه جویی بیرونی که به علت تجمع در یک مکان نصیب شرکتهای عضو خوشه می شود و دیگری مزایای اقدام اشتراکی که از همکاری آگاهانه محلی حاصل می شود. ارتقای کارآیی جمعی به صورت سرمایه گذاری برای تامین ماشین ابزار و دست یابی به بازار و خدمات ( مانند طراحی، بازاریابی، تبلیغات، فروش و توزیع، تامین مالی، آموزش نیروی انسانی) میسر است. برخی از بنگاه ها تولید کننده محصول هستند و برخی دیگر نیز مواد تولید می کنند و یا گروه دیگر در صادرات نقش دارند که از این طریق می توانند با هم افزایی از خدمات و سرویس دهی همدیگر بهره مند شوند. با نگاه های کوچکی که نمی توانند هزینه تبلیغات و صادرات را بپردازند می توانند با کمک دیگر بنگاه ها و تشکیل برند واحد در کنار هم قرار گیرند و تشکیل یک خوشه مرتبط را بدهند.[۱] با شرکتهای رقابتی، خوشه های رقابتی را ایجاد می نمایند و جاذبه های اقتصادی در نهایت خوشه ها را به یکدیگر نزدیک خواهد نمود (۱۹۹۶ و Enright). اگرچه برخی از محققین بر نقش سرمایه اجتماعی در همکاریهای متقابل بین بنگاههای موجود در یک خوشه تأکید می ورزند، با این حال ممکن است فواید حاصل از حضور در خوشه به برخی از بنگاههای عضو منتقل نگردد. سازمانهای غیرتجاری عضو خوشه شامل دانشگاهها، کالجها، برنامه های توسعه صنعتی دولتی ، نهادهای تشکیل شده غیردولتی به صورت سازمانهای غیر NGO)Jð( ، انجمن های صنفی و غیر صنفی محلی ، واسطه های زنجیره ای و مشابه اینها هستند . این عناصر در ادبیات خوشه ها به عنوان مؤسسات حمایتی وابسته عنوان گردیده اند و از مهمترین عناصر کلیدی موفقیت خوشه ها به شمار می روند .[۱۱] خوشه های صنعتی عموماً به عنوان گروهی از بنگاههای تجاری و سازمانهای غیرتجاری تعریف می شوند، و عنصر کلیدی برای اعضای گروه، رقابتی عمل کردن آنهاست، آنچه این خوشه ها را به یکدیگر مرتبط می سازد، روابط متقابل بنگاههای عضو در آنها به عنوان خریدار و عرضه کننده نیازهای یکدیگر، استفاده از تکنولوژی های مشترک ، خریداران مشترک، کانالهای توزیع مشترک ، مشاوره و ذخیره نیروی کار همگانی است .
۴- تاریخچه خوشه سازی در جهان
بحث های نظری متفاوتی در این مورد که چگونه موسسات کوچک می توانند به توسعه کمک کنند توسط اقتصاددانان و صاحب نظران مختلف ارائه شده است. یک جمع بندی از این نظریات این است که شرکت های کوچک در عین حال که رقبای طبیعی یکدیگرند، اعضای یک شبکه مستقل داخلی هستند که توانمندی ایجاد شغل را دارند و همچنین فراهم کننده زمینه لازم برای ایجاد نوآوری و خلاقیت های تکنولوژیک هستند. اما جالبترین نگرشی که به این گونه موسسات شده است مربوط به پدیده شبکه شدن و خوشه شدن یا به طور کلی تجمیع است. اغلب شرکت های کوچک گرایش به خوشه شدن و ارتباط با یکدیگر را دارند. این پدیده بیشتر برای شرکت های سازنده ای وجود دارد که در یک محدوده جغرافیایی که در آن مهارت های نیروی انسانی وجود داشته باشد شکل می گیرد. نمونه ای پیشرفته ای از آنها در نواحی صنعتی شمال ایتالیا در اواخر دهه.۱۹۷۰ مشاهده شد و بعد در سایر نقاط اروپا و آمریکا و ژاپن و سایر مناطق توسعه يافته است در دهه شصت فرانسوا پرو با ارائه نظریات مربوط به قطب صنعتی و قطب توسعه ، تجمع های مکانی بخش صنعت را از دیدگاه نظری مورد مطالعه قرار داد. پس از آن آلبرت هیرشمن با نظریه پیوندهای صنعتی به مبحث توسعه پیوندهای پیشین و پسین پرداخت. مباحث کلیدی نیمه دوم قرن بیستم بیشتر متمایل به برنامه ریزی و سیاست گذاری مناطق اقتصادی و مخصوصاً مناطق صنعتی بود، در مباحث کلیدی اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ به عناوین نظری تخصصی های انعطاف پذیر، نواحی و خوشه های صنعتی، زنجیره ارزشی کالا بر اساس تقسیم کار و نیز بخشهای ایجاد مزیت رقابتی و جایگاه خوشه ها در آن پرداخته شده است. پس از دهه هشتاد و مخصوصاً در دهه نود رویکرد به برنامه ریزی منطقه ای و صنعتی پر رنگتر بود و عنایت خاصی به خوشه سازی و تحلیل های خوشه ای در راستای توسعه منطقه ای مبتنی بر قابلیت های فناورانه گردید. با وجود این، خوشه ها مدتها به صورت ناپیدا فعالیت می کردند و در گروههای همپوشان صنعتی و گروههای بزرگتر صنعتی پنهان بوده اند بعضی از محققان ریشه تئوری خوشه صنعت را به لحاظ تاریخی به نظریه مارشال در مورد تاثیر جانبی بنگاههای تخصصی ارتباط می دهند، که برای اولین بار مایکل پورتر(۱۹۲۰ - ۱۹۸۰) در کتابی تحت عنوان مزیت نسبی ملل، مطرح ساخت. به گفته پورتر خوشه ها عبارتند از مجموعه ای از شرکت های به هم مرتبط عرضه کنندگان حرفه ای، تامین کنندگان خدمات، بنگاه هایی از صنایع به هم وابسته و نهادهایی که به یکدیگر پیوند خورده اند ( همانند دانشگاه ها، موسسات استاندارد و انجمن های تجاری ) ، این مجموعه در زمینه ای مشترک فعالیت کرده و در محدوده جغرافیایی خاصی متمرکز شده است. مایکل آلبو می گوید : در واقع خوشه های صنعتی شبکه ای محلی از بنگاه های کوچک و متوسط است که در مجموع یک بنگاه بزرگ نوآور را پدید می آورد اما تفاوت این بنگاه بزرگ نوآور با سایر بنگاه های بزرگ در این است که این بنگاه بزرگ، فاقد ساختار سلسه مراتبی است ( بل و آلبو ۱۹۹۹). [۹] خوشه صنعتی امروزه از واژه ها و مفاهیم نو در ادبیات اقتصاد منطقه ای و اقتصاد صنعتی به شمار می آید. مناطق پیشرفته ای از جهان همچون آریزونا، کالیفرنیا، فلوریدا، مینه سوتا، شهرها و مناطق اروپایی چون ایتالیای شمالی، آلمان جنوبی، بریتانیا و دانمارک، ژاپن و کشورهای در حال توسعه ای چون هند و چین و نیز کشورهایی چون سنگاپور کره، تایوان و مالزی همگی توسعه خوشه های صنعتی را مبنای استراتژی های توسعه صنعتی در مناطق مختلف خود قرار داده اند. به نظر می رسد با استفاده از تحلیل های خوشه ای و مجموعه مشخصی از مفاهیم برنامه ریزی توسعه، بتوان سؤالات اساسی در حوزه مطالعات اقتصاد منطقه ای و صنعتی را پاسخ داد. در میان مجموعه دانشهای مطالعات منطقه ای، دانش خوشه ها نوآوری جدیدی است که نوآوری های جدید بیشتری را نیز به دنبال داشته و خواهد داشت (۱۹۹۸ ,FeSer : ۱۹۹۶ و Enright). برای مثال در کریدور صنایع با فناوری برتر فلوریدا نیمی از شاغلین در این منطقه فعالیت می کنند. این کریدور ۲۱ خوشه را پوشش می دهد. دانشگاه مرکزی و دانشگاه جنوبی فلوریدا و پارکهای تحقیقاتی این ایالت نیز در داخل آن قرار دارند. ۶۸۰۰ شرکت High Tech در این ناحیه فعالیت می کنند. غالب این شرکتها در شش حوزه هوا و فضا، IT ، صنایع دارویی میکروالکترونیک، ملالسازی و شبیه سازی، نور و قوتون فعالیت میکنند. حدود دو دهه است که توسعه صنعتی مبتنی بر خوشه ها، بعنوان یک استراتژی نوین مورد توجه برنامه ریزان و سیاستگذاران در کشورهای صنعتی و در حال توسعه می باشد. سازمانهای بین المللی همچون ILOلوUNIDO و بانک جهانی نیز طرحهای متعددی را از طریق توسعه خوشه های صنعتی در کشورهای مختلف اجرا و حمایت کرده اند.
۳-۲- تعریف یک خوشه صنعتی
۱۹۹۰ و Porter : گروهی از شرکتهای دارای پیوندهای عمودی قوی و مستقر در یک منطقه که از لحاظ جغرافیایی لزوماً به یکدیگر نزدیک نیستند.
۱۹۹۸ و Porter : خوشه عبارت است از تمرکز جغرافیایی نهادها و شرکتهای مرتبط با یکدیگر در یک حوزه خاص
۱۹۹۹ و Altenberg & Stamer : خوشه در عام ترین مفهوم ، به تمرکز مکانی فعالیتهای اقتصادی در زمینه ای خاص اشاره می کند. آنچه سبب می شود که خوشه ها این چنین مورد توجه سیاست گذاران قرار گیرند، فرصت های مربوط به کارایی جمعی است که از صرفه های اقتصادی بیرونی ، پائین بودن هزینه های معاملاتی و اقدام جمعی سرچشمه می گیرد . به این ترتیب صرفاً تجمع مکانی شرکتهایی که ارتباط با یکدیگر ندارند، نمی تواند کارایی جمعی را افزایش دهد. این تعاملات و اثرات بیرونی است که مورد توجه است. بنابراین خوشه مجموعه ای نسبتاً بزرگ از بنگاههای اقتصادی است، که در محدوده مکانی خاصی قرار دارند، پیشینه تخصصی مشخص دارند و در آن ( خوشه)، تجارت بین بنگاهی و تخصصی بنگاهها چشم گیر است.
۱۹۹۸ وHumphrey & SchmitZ : تمرکز بخشی و جغرافیایی بنگاهها را خوشه گویند. چنین تمرکزی باعث برخورداری از صرفه جوئی های بیرونی می گردد. وجود خوشه همچنین باعث جذب کارگزاران بازارهای دوردست شده و به ظهور خدمات تخصصی در زمینه های فنی ، مالی و مدیریتی کمک می کند.
یونیدو - ایران نژاد و رضوی - ۱۳۸۱ : خوشه مجموعه ای از شرکتهاست که در ناحیه یا حوزه ای جغرافیایی تمرکز یافته و با تهدیدها و فرصتهای مشترکی مواجهند . این شرکتها مجموعه ای از محصولات مرتبط یا مکمل را تولید و عرضه می کنند. چنین تمرکزی باعث ایجاد کسب و کارهای مرتبط می شود و به پیدایش خدمات تخصصی در زمینه های فنی ، مدیریتی و مالی کمک می کند .
مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه - ۱۳۸۳ : به طور بالقوه صنایع رقابتی ، میل به خوشه شدن در اقتصاد را دارند، که بر اساس داده ها، مهارتها و زیربناهای مشترک، سامان می یابد. مفهوم خوشه کراراً به عنوان یک ساختار عملیاتی برای سیاست به کار گرفته شده است. نکات اصلی مورد اشاره تعاریف ارائه شده در زیر آمده است:
1 تمرکز در یک منطقه جغرافیایی یا وابستگی به یک منطقه خاص
2وجود ارتباط درون بنگاهی و درون صنعتی بین بنگاههای عضو
3در طول هم قرار گرفتن بنگاهها در درون خوشه ( ارتباطات عمودی )
4 وجود سازمانهای غیر تجاری در کنار بنگاههای تجاری در درون یک خوشه
5 همکاری بین بنگاهها و انجام اقدامات مشترک و جمعی
6وجود رقابت بین اعضا
7هم رشته بودن بنگاهها در یک شاخه یا دسته صنعتی خاصی (تشکیل زنجیره ارزش)
8وجود تهدیدها و فرصتهای مشترک برای بنگاههای درون خوشه
9 پیدایش خدمات تخصصی فنی ، مدیریتی و مالی در خوشه
10برهم افزایی رقابت و همکاری در خوشه
11 کارایی جمعی و بهره برداری از صرفه های اقتصادی بیرونی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید