بخشی از مقاله
چکیده
این تحقیق در چارچوب بررسی موانع پیشرفت و توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط تأکید دارد. هدف تحقیق شناسایی و اولویت بندی موانع موجود در توسعه بنگاههای کوچک و متوسط است. بر این اساس فرضیههایی مطرح و مدل مفهومی برای تحقیق در نظر گرفته شد که در آن متغیر های موانع بازار، موانع سیاسی، موانع اقتصادی و عدم دسترسی به اطلاعات گوناگون بهعنوان متغیرهای مستقل و توسعه و موانع موجود درپیشرفت شرکت های کوچک و متوسط بهعنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که هر چهار مانع پیشنهادی در مدل پژوهش در توسعه و پیشرفت شرکت های کوچک و متوسط استان سمنان دخیل بوده و موانع بازار در اولویت اول پاسخ دهندگان قرار دارد.
مقدمه
امروزه در اکثر کشورهای جهان صنایع کوچک و متوسط از جنبههای مختلف اجتماعی، تولید صنعتی و ارائه خدمات در حال نقش آفرینی هستند و در بسیاری از کشورها این واحدها تأمینکنندگان اصلی اشتغال جدید، مهد تحول و نوآوری و پیشرو در ابداع فناوریهای جدید هستند. از طرف دیگر این بنگاه ها با صادرات قابل توجه نقش مؤثری در توسعه اقتصادی کشورها ایفا می کنند؛ بنگاههای کوچک و متوسط از جمله مؤثرترین عوامل در رشد و توسعه سیستمهای اقتصادی و اجتماعی هر کشوری محسوب می شوند. از این رو مورد توجه مسئولین و دولتمردان کشورها قرارگرفتهاند.
در کشور ما با وجود این که بیش از 95 درصد کل واحدهای تولیدی در گروه صنایع کوچک و متوسط قرار میگیرند، این بنگاهها سهم قابل توجهی در تولید ناخالص ملی و ایجاد ارزش افزوده کسب ننموده و از کمبودهای شدیدی رنج میبرند. به نظر میرسد کاهش موقعیت و مزیت بنگاههای کوچک و متوسط نسبت به صنایع بزرگ، متأثر از عوامل درون بنگاهی و برون بنگاهی متعددی باشد - سازمان توسعه صنعتی سازمان ملل متحد، . - 1393 وجود چالشهای محیطی و تغییر در فرایندهای مدیریتی نیز نقش این مؤسسات را برجستهتر ساخته است و سیاستهای کوچکسازی، برونسپاری فعالیتها، تجدید ساختار، مهندسی مجدد و به ویژه ترغیب کارآفرینی در عصر جهانی شدن، سرعت بخشیدن به ایجاد مؤسسات کارآفرینانه کوچک و متوسط را نهادینه ساخته است.
بیان مسئله
بنگاههای کوچک و متوسط به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود در مقایسه با شرکتهای بزرگ، با مشکلات زیادی مواجه می باشند. این نوع شرکتها جهت شروع به کار و فعالیت به سرمایهی کمتری در مقایسه با شرکتهای بزرگ نیازمند می باشند و از نظر نوع و حوزه فعالیت از توانایی اثربخشی زیادی بر توسعه فضای کسب وکار برخوردار میباشند. از اینرو عموما در کشورهای مختلف شیوههای خاصی توسعه این نوع شرکتها در نظر گرفته میشود. - اسوتلیکیک و همکاران،1 - 2013
در بیشتر کشورهای توسعه یافته جهان، اتخاذ سیاستهای مربوط به حمایت از بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط به منظور افزایش رشد، ایجاد درآمد و اشتغال و حتی کاهش فقر، از مهمترین اولویت های اقتصادی- اجتماعی دولتها محسوب می شود. دولتها، صرف نظر از دستیابی به یک عزم ملی برای توسعه و رویارویی با فرایند جهانی شدن، در آغاز تعریفی متعارف یا قراردادی از بنگاههای کوچک و متوسط به دست داده اند که این تعریف عمدتاً متکی است بر شمار افراد شاغل در بنگاهها است.
گام بعدی را در حقیقت باید در سطح سازمانی جستجو کرد. بدین معنی که دولتها به طور معمول، با اعتقاد بر نظام اقتصادی بازار آزاد، یک سازمان دولتی را مسئول سیاستگذاری و اجرای مسایل مربوط به بنگاه های کوچک و متوسط کرده اند. این سیاستها یک هدف مشخص را دنبال می کنند که عبارت است از تقویت و گسترش بنگاه های مزبور و فرهنگ کارآفرینی در کشور - برگر و یودل،.2 - 2013 با این حال در کشور ما بنگاههای کوچک و متوسط با معضلات و عقب ماندگیهای روبه رو هستند که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
✓ فقدان مقیاس های لازم از جنبه های مختلف سرمایه، تولید و بازار
✓ فقدان محیط های مناسب رشد کسب و کار از جنبه های مختلف حقوقی، قانونی و...
✓ فقدان زیر ساخت های نرم افزاری و تشکیلاتی
✓ تولید با فناوری های کهنه و عدم دسترسی به تکنولوژی های نوین
✓ فقدان ارتباط منسجم با شبکه های بانکی و مالی کشور
✓ عدم وجود شبکه های همکاری میان بنگاهی به طور خلاصه عمده موانع توسعه بنگاه های کوچک و متوسط در ایران را می توان به چهار دسته زیر تقسیم بندی نمود:
1. موانع بازار مثل وجود خریدهای انحصاری، نوسانات در عرضه و تقاضا، فضای کسب و کار، ساختار بازارها، خرید مواد اولیه در مقیاسهای کم که به افزایش قیمت ها منجر میشود و ...
2. موانع مالی مانند، مشکلات مربوط به ارائه ضمانت نامههای بانکی، تأخیر در دریافت درآمد حاصل از فروش، افزایش فشار نقدینگی بر بنگاه های کوچک و متوسط و ...
3. عدم دسترسی به انواع گوناگون اطلاعات از جمله: اطلاعات بازاریابی در خصوص بازارهای داخلی و خارجی، اطلاعات در مورد وضعیت مالی و فناوری صنایع کوچک و متوسط برای کمک به سرمایه گذاران در انتخاب کسب و کارهای مناسب برای سرمایهگذاری، اطلاعات فنی و عملیاتی، اطلاعات در مورد منابع تأمین مواد اولیه تولید و خریداران، و...
4. سیاستهای دولت، مانند: ناتوانی در ایجاد محیط توانمندساز برای بنگاه های کوچک و متوسط، موانع اداری برای اخذ عوارض و فقدان نهادهای حل دعاوی احتمالی، تحریمهای اقتصادی، قوانین و مقررات تجاری بینالمللی و .... همچنین موانع موجود در توسعه بنگاههای کوچک و متوسط میتوانند به صورت نگرشی، ساختاری، عملیاتی و سایر محدودیتهای تعریف شوند که توانایی یک شرکت را برای اجرا، توسعه یا تداوم عملیات بینالمللی به تعویق میاندازند.
در این تحقیق نیز سعیشده با ارزیابی و بررسی روشهای مختلف طراحی شده در توسعه این نوع شرکتها، راهکارهایی جهت رفع موانع موجود در توسعه شرکت های کوچک و متوسط ارائه شود. در واقع این تحقیق به دنبال پاسخگویی به سؤال اساسی زیر است: مهمترین نقاط ضعف و تهدیدات پیش روی بنگاه های کوچک و متوسط استان سمنان کدامند؟ و با استفاده از کدام ساز وکارهای حمایتی میتوان موجبات ارتقای جایگاه و موقعیت این بنگاه ها را در استان سمنان و کشور فراهم نمود؟
ضرورت و اهمیت موضوع
در سالهای اخیر اهمیت و نقش صنایع کوچک و متوسط در کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه رو به افزایش بوده است. در دو دهه گذشته با ظهور فناوریهای جدید در تولید و ارتباطات، تحولاتی در قابلیتهای واحدهای صنعتی، روشهای تولید و توزیع و ساختار تشکیلاتی بنگاه ها پدید آمده که عموماً بر اهمیت واحدهای کوچک و متوسط افزوده است - یه یان و ژانگ،1 - 2013 افزایش رقابت و تمرکز شرکتها بر فعالیتهای محوری، موجب تفکیک عمودی شرکتها، گسترش روابط پیمانکاری با تأمین کنندگان قطعات و مواد اولیه و تقویت روابط در زنجیره عرضه شده است.
همه این تحولات بر اهمیت واحدهای کوچک افزوده است بهعلاوه چون فرآیند یادگیری درصنایع کوچک و متوسط موجب تربیت مدیران توانمند میشود و خارج شدن این صنایع از صحنه رقابت زیان کمتری را بر جامعه تحمیل می کند، لذا صنایع کوچک و متوسط به عنوان بستر مناسبی برای ایجاد صنایع رقابت پذیر و توانمند محسوب شده و در اکثر کشورها بر سیاستگذاری مناسب برای این صنایع تأکید شده است.
با توجه به موقعیت کنونی کشور و فقدان انگیزه کافی برای سرمایهگذاری برای ایجاد صنایع بزرگ توسط بخش خصوصی از یک سو،وطرح های کاهش تصدی دولت دراموراقتصادی ازسوی دیگر،به نظر می رسدکه کمک به ادامهی حیات واحدهای تولیدی کوچک و متوسط موجود و ایجاد شرایط مناسب برای راهاندازی واحدهای جدید توسط کارآفرینان بالقوه، از جمله راههای مؤثر برای تحرک بخشیدن به فعالیتهای مولد،تأمین بخشی از نیازهای جامعه، حضور بیشتردربازارهای جهانی وکاهش مشکلات ناشی از نرخ بیکاری در کشور می باشد .علیرغم کمک دولت به این صنایع، واحدهای تولیدی کوچک و متوسط در ایفای نقش مورد انتظار دراقتصاد کشور، رقابت با صنایع مشابه در خارج و صنایع بزرگ داخل ونیزکسب مزیت رقابتی که لازمه حضور جدی در بازارهای جهانی است با مشکل مواجه هستند.