بخشی از مقاله

چکیده

طراحی داخلی به معناي برنامه ریزي و چیدمان فضاهاي داخلی در ساختمان است. این فضاهاي فیزیکی نیاز ابتدایی مـا را به سرپناه و امنیت رفع نموده، فعالیت ها را سازمان دهی کرده، بر شکل آنها اثر گذاشته و به پرورش آرزوها، بیان ایده هاي هماهنگ با فعالیت ها و رفتار و شخصیت ما می پردازند.از این رو،هدف معماري داخلی بهبـود عملکـردي، تقویـت زیبـایی شناختی و افزایش کیفیت روان شناسانه ي زندگی در فضاهاي داخلی است.

با توجه به اینکه فضاي داخلی نقش بسیار مهمی در معماري به عهده دارد، نماي ساختمان بـه عنـوان محـافظی در مقابـل عناصر خارجی به شمار می آید و می تواند حکم نمایشگر و معرفی کننده را نیز داشته باشد، فضاي داخلی جایی اسـت کـه مردم براي زندگی ، کار و... حضور دارند.

هر بنایی به عنوان جزئی از فرهنگ وظیفه عینیت بخشیدن یک اندیشه ذهنی را از طریق فرم ظاهري خود دارد. البته توجه به این نکته نیز حائز اهمیت می باشد که نقش فرهنگ در شکل گیـري تمـام فضـاهاي معمـاري یکسـان نبـوده بلکـه در سازمان یابی فضاهاي فرهنگی، آیینی و عمومی بیشتر نمایانگر است .

از این رو مقاله حاضر با هدف توجه به تاثیر غیرقابل انکار فرهنگ بر معماري و ارتباط تنگاتنگ این دو موضوع بـر یکـدیگر در نه بخش با عناوین ذیل گردآوري شده است:
بخش اول به تعریف کوتاهی از فرهنگ پرداخته و بخش دوم طراحی داخلی را معرفی نموده ، در بخش سوم سابقه معماري داخلی، بخش چهارم عوامل موثر در طراحی داخلی را مورد بررسی قرار داده، بخش پنجم نقش فرهنگ بر معماري، بخـش ششم معماري به عنوان بستر فرهنگ ، بخش هفتم تاثیر فرهنگ بر معماري داخلی، بخش هشـتم معمـار رعایـت کننـده فرهنگ در معماري و در نهایت نتیجه اي مبنی بر اینکه فرهنگ و معماري در راستاي یـک هـدف و آن ایجـاد آرامـش در زندگی انسان ها بوده می باشد.

در پژوهش حاضر از روش مطالعات کتابخانه اي جهت گردآوري اطلاعات استفاده شده است.

واژههاي کلیدي: فرهنگ، معماري، معماري داخلی،طراحی داخلی

مقدمه

تاریخ معماري مملو از خلق فضاهاي اعجاب انگیز و استثنایی است.البته در اینجا پوشاندن چشم اندازي تکمیل یافتـه از تحـول چیدمانی، مورد بحث نیست. بلکه به کمک نمونه ها، می توان تحول واژگان چیدمان داخلی را دنبال کرد.

فضاهاي داخلی ساختمان، مکان اقامت و انجام امور روزانه است.به همین دلیل چیدمان باید داراي مفهوم بوده و در عـین حـال هنرمندانه نیز باشد.از این رو هدف معماري داخلی باید پاسخ دادن به کارایی در امور روزانه باشـد.این چنـین اسـت کـه مفهـوم چیدمان را همچون خلق کلی فضا درمی یابیم.

فضا براساس نحوه ي استفاده ي ما از آن ساخته می شود.ماهیت فعالیت ها و تشریفاتی که مـا ترتیـب مـی دهـیم بـر نحـوه ي برنامه ریزي،آرایش و سازمان دهی فضاي داخلی اثرگذار است. بنابراین فرهنگ و آداب و رسوم خاص هر قوم یـا ملتـی یکـی از عوامل کلیدي در معماري فضاهاي داخلی و طراحی آن می باشد.

یک معمار زمانی می تواند از کار خود راضی باشد که مشتري از کار او راضی باشد و در خانه اي کـه او طراحـی کـرده در کنـار زندگی،احساس سرزندگی هم باشد،این مهم اتفاق نمی افتد مگر اینکه معمار تمـامی نیازهـاي طـرف مقـابلش را درك و لمـس کند،هویت او و علایقش را بفهمد،در کنار همه ي اینها فرهنگ خاص آن منطقه و فرهنگ خاص آن کسی کـه بـرایش سـرپناه می سازد را بشناسد،اگر چنین شود،معمار به خلق اثري می پردازد که ساکنانش به آن احساس تعلق خـاطر مـی کننـد و بـا آن آرام می گیرند،به طوري که اگر یک روز سخت و پرهیاهو را سپري کرده باشند،تا بدانجا رسند احساس آرامش کنند.

بنابراین،در دوره ي کنونی با پیشرفت جمعیت نیاز به مسکن هم افزایش می یابد و این وظیفه ي معمـار اسـت کـه بـا در نظـر گرفتن نکات مهم جامعه شناسی و آداب و رسوم و فرهنگ مردم،دست به طراحی بزند و به ساخت مسکنی بپـردازد کـه حـافظ منافع فرهنگی باشد که شاکله ي اصلی معماري خاص آن منطقه است و از این طریق ارزش هاي معنوي جامعه حفظ می شـود و زندگی در خانه با نقش پررنگ اعضاي خانه همراه شده و کانون گرم و صمیمی جایگزین انزوا و گوشه گیري می شود.

-1 تعریف فرهنگ

در ادبیات و کلام فارسی،واژه فرهنگ از دوبخش « »فَر که پیشاوند است و در فارسی هخامنشی و اوسـتا بـه صـورت FRA (بـه معنی پیش) آمده است و»هنگ« از ریشه اوستایی تینگ (thing) به معنی کشیدن و با پیشـاوند »آ« بـه معنـی مقیـد و نیـت متداول است تشکیل شده و در زبان هاي پهلوي نیز»فرهنگ« بوده است.

در لغت عربی،فرهنگ با کلمه »الثقافه« بیان می شود و به معناي پیروزي،تیزهوشی و مهـارت بوده؛سـپس بـه معنـاي اسـتعداد فراگیري علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است.

در زبان لاتین واژه فرهنگ،برگرفته از واژه کولتورا((cultura است که در اوایل دوران مدرن حضـور چشـمگیري در بسـیاري از زبان هاي اروپایی پیدا کرد.

نخستین کاربرد هاي این مفهوم در زبان هاي اروپایی چیزي از منظور اولیه کولتورا را که عمدتا به معناي پروردن،یـا مراقبـت از چیزي،مثل گیاهان و جانوران است،حفظ کرد.از اوایل سده شانزدهم این معناي اولیه به تدریج از حوزه کشاورزي و دامپـروري-فرایند تکوین انسان و از کشت و برداشت محصولات است-به فرهیختگی ذهن امتداد یافت.

فرهنگ به صورت اسم مستقل،نخست در زبان هاي انگلیسی و فرانسوي نمایان شد،در اواخر سده هجـدهم بـه عنـوان یـک واژه فرانسوي وارد زبان آلمانی شد و ابتدا به صورت کالچر«cultur» و سپس به صورت «kultur»نوشته و تلفّظ شده است.

در مراجع فرانسوي نیز در معناي مشابه،به معناي بارور کردن،عمل بـارورکردن (زمین)،یـا کـاري در جهـت تولید،حاصـل خیـز کردن،عمل کاشتن (گیاه) به کار رفته است.

٢- تعریف طراحی داخلی

طراحی داخلی،فرایندي است که همزمـان بایـد جنبـه هـاي زیبـا شـناختی و عملکـردي را سـامان دهـد.طراحی داخلـی یـک ساختمان،داستانی است که شخصیت اصلی آن خود انسان است در این بین حضور او در این فضا، چگـونگی آن و ویژگـی هـاي فضــایی کــه انســان در آن قــرار مــی گیرد،مــی توانــد تــداعی کننــده ي اصــولی باشــد کــه برخــی از آنهــا عبــارت انــد از: نــور ،فرم،فضا،بافت،شکل، رنگ و فرهنگ.

به بیانی ساده ترمی توانیم معماري داخلی را طراحی اجزاء ثابت فضاي داخلی و دکوراسین داخلی را چگـونگی چیـدمان اجـزاء متغیرآن تعریف کنیم،در این بین جهت رسیدن به هدف هایی همچون کـارکرد مناسـب، زیبـایی بصـري،هارمونی فضـایی،تاثیر محیطی و روانی مـوثر و مثبت در طراحی داخلی،مستلزم استفاده هماهنگ،منسجم،معنادار و زیبا از عناصر طراحـی هسـتیم.در یک طرح مطلوب همه عناصر و اجزا نسبت به تاثیر هاي کیفی و معنایی که به فضا اعمال می کننـد،درارتباطی تنگاتنـگ بـاهم قرار دارند.براین اساس،موفقیت هر طرح به چگونگی ترکیب عناصر و الگو هاي سه بعدي فضا بستگی کامل دارد.

با ورود به داخل ساختمان،سرپناه و چهاردیواري را احساس می کنیم.چنین ادراکی به دلیل وجود سطوحی همچـون کف،دیـوار و سقف در فضاي داخلی به وجود می آید.این سطوح از جمله عناصر معماري محسوب می شوند که محدوده هاي فیزیکی اتـاق ها را آشکار می سازند.آن ها فضاها را محصور کرده،مرزها را نمایان می کند و آن را از فضاي داخلی و بیرونی جدا می کنند.

کف ها،دیوارها و سقف ها،نقشی بیش از تفکیک فضایی را بر عهده دارند.فرم،آرایش فضایی و طرح پنجره و درهـاي ورودي نیـز فضاي تعیین شده را با کیفیت هاي معماري و فضایی ویژه اشباع می کنند.ما از اصطلاحاتی همچون سرسراي مجلل،فضاي زیـر شیروانی،اتاق آفتاب گیر و آلاچیق نه تنها براي توصیف بزرگی یا کوچکی فضا اسـتفاده مـی کنـیم بلکـه از آنهـا بـراي توصـیف مقیاس و تناسب،کیفیت نورپردازي،ماهیت سطوح محصور کننده و نحوه ي ارتباط آن ها با فضاهاي مجاور نیز بهره می گیـریم. طراحی داخلی لزوما پا را فراتر از تعریف معماري گونه ي فضا می گـذارد.طراح داخلـی بـراي طراحـی چیـدمان،مبلمان و غنـی سازي فضا باید با خصوصیات معماري و نیز قابلیت تغییر و بهبودبخشی آن آشنا باشد.از این رو،طراحی فضاهاي داخلی نیازمنـد درکی از نحوه ي شکل گیري آن ها توسط سیستم هاي سازه اي و چینه کشی است.طراح داخلی با چنین درکی می توانـد بـه گونه اي موثر در انتخاب،تداوم یا پیشنهاد صفت هاي ضروري یک فضاي معماري شده،نقش داشته باشد.

"یک معمار داخلی ابتدا فضاي داخلی را به گونه اي که پاسخ گوي عملکرد،نیازها،رفتارها،اقلیم و... باشد طراحی کـرده وسـپسبه چگونگی تعریف حس آن فضا از منظر نور،رنگ، مبلمان و... می پردازد.به یاد داشـته باشـیم کـه معمـاري داخلـی مـی توانـد برروي سازه ومقطع معماري تاثیر بگذارد"( طایفه، ،ص.(14

معماران داخلی با طراحی درون کالبد معماري و با تعریف اتفاقات، داستان ،حس و حـال و... درون معمـاري آن را قابـل سـکنی براي مخاطب خود می کنند.اگر به درون معماري همانند یک موجود زنده و نه یک حادثه اتفاق افتادنی بنگریم ؛ بی شک نحـوه برخورد و رویکرد ما با آن متفاوت خواهد شد و خواهیم فهمید که حتی درون یک کیوسـک روزنامـه فروشـی نیـز نیازمنـد بـه معماري داخلی است چه برسد به بناهایی که این روزگار بدون فکر ساخته می شوند.

"از مهمترین وظایف یک معمار،خلق فضاي داخلی مطلوب ومناسب براي معماري اش است .حتی می توان گفت که ابتداهـدفمعمارطراحی و خلق فضایی براي زندگی انسان است .مگر در یادمان هـا؛ المـان هـا و بعضـی از معمـاري هـا کـه معیـار اصـلی طراحیشان، فرم خارجی آن ها باشد.حتی در این نوع از معماري ها نیز تلاش می شود تا در حد امکان به فضـاي داخلـی توجـه شود.درگذشته معماران علاوه برطراحی فضاي داخلی معماریشان،به طراحی مبلمان هاي متغییر ساختمان نیز می پرداختند که امروزه این وظیفه به طراحان صنعتی و طراحان داخلی محول شده است"(همان،ص.(42
هر فضا به نحوي خاص داراي هویت ونیازهاي خودش است وبه واسطه ي این نیازها و خواسته ها است که قسمت هاي مختلـف آن طراحی می شود.به عنوان مثال،فضاي یک پذیرایی ممکن است تنها محلی براي چیدن یک دست مبلمـان نباشـد و بتـوانیم حوزه هاي مختلفی مانند: محل بحث و گفتگو،محل صحبت خصوصی و.... رابراي آن در نظر بگیریم.

٣- سابقه معماري داخلی

براي درك مقوله ي طراحی داخلی می توان به سیر تحول تاریخی آن رجوع کرد.ما با معماري محیط طبیعی را بـه سـود خـود تغییر می دهیم،چون در بسیاري از اوقات ممکن است طبیعت آسایش ما را تهدید و یا مختل کند.بنابراین پوسته اي را برپا مـی سازیم تا بتوانیم فضاي امنی را در درون آن سامان دهیم.در واقع هدف اصلی در اینجا ایجاد فضاي داخلی است که جهت تحقق آن بنا به ضرورت،پوسته به وجود می آید تا وجه مصالحه اي مابین انسان و طبیعت باشد.

در دوران مدرن پیشگامانی نظیر میس وندروهه و لوکوربوزیه نقطه نظرهایی انقلابی در رابطه بـا معمـاري و بـه تبـع آن فضـاي داخلی مطرح می کنند.در این دوره معماران به مستقل کردن پوسته می پردازند و به تدریج دیوارها و سقف هـا فضـایی بسـیار ساده و منتزع را در درون به وجود می آورند و چون این فضا بی شکل و آماده براي کاربري است براي سامان دهـی آن طراحـی داخلی به عنوان یک مقوله ي جدید مطرح می شود.پس از ایشان نسل دوم معماران مدرن به تلطیف این فضاي درونی پرداخته و معماري داخلی فراتر از سودمند سازي درونی فضا به نوعی زبان تزئینی مجهز می شود.در دوره ي پس از مـدرن کـه گـرابش هاي تاریخی بر معماري غالب می شود و به دنبال رشد امکانات اقتصادي و تحولات فناورانه ي جهـان سـرمایه داري و تضـعیف جریان هاي ساده نگر و مردم وار،فضاي داخلی و حتی جداره ي خارجی ساختمان ها مکانی بـراي ارائـه ي انبـوه فـانتزي هـاي فخرفروشانه و غیرکارکردي می شود.

دغدغه ي اصلی در شکل گیري ایـن پوسـته یـافتن راهکارهـایی بـراي سـامان دهـی فضـاي داخلـی اسـت کـه بـه مسـاله ي محیط،اقتصاد و مسائل انسانی(فرهنگ،هویت و...) پاسخگو باشد.

معماري امروز نوعی معماري است که ایجاد فضاي امـن داخلـی هـدف نهـایی آن اسـت و در ایـن جهـت پوسـته اي را فـراهم می سازد که ضمن بهره گیري از طبیعت در بیشترین توافق با آن قرار می گیرد،در حالی که حـداکثر آزادي بـراي دگرگـونی را متناسب با خواست و تغییر و تحولات کاربرانش در فضاي داخلی ایجاد می نماید.

-4 عوامل موثر در طراحی داخلی

طراحی داخلی پیشه اي است که در آن راه حل هاي خلاقانه و تکنیکی در یک ساختار به کار می رود تا به یک محـیط داخلـی مناسب دست یابیم.این راه حل ها عملکردي هستند و کیفیت زندگی و فرهنگ را ارتقا مـی دهنـد و در عـین حـال بـه لحـاظ زیبایی شناختی جذابند.روند طراحی داخلی یک روش شناسی سیستماتیک و مشارکتی را مـی طلبـد کـه مشـتمل هسـت بـر تحقیق،تحلیل و یکپارچگی دانش در راستاي فرآیند خلاقانه اي که به موجب آن،نیازهاي مشتري با اهداف پروژه تناسب دارد.

معماري داخلی طیف گوناگونی از عناصر و مولفه ها از قبیـل فرم،نور،رنگ،بافت،کف،سقف،دیوار؛عناصـر کـار کـردي و تزیینـی و مبلمان را در بر می گیرد.این عناصرابزار کار طراح است و همگی بایـد بـه طـور هماهنـگ و متناسـب در یـک طـرح مـرتبط و خوشایند قرار بگیرند.هدف معماري داخلی،بهبود عملکرد فیزیکی و روانی فضا براي راحت سازي زندگی در آن است.

شکل:1نقش رنگ در معماري داخلی

شکل:2نقش نور در معماري داخلی

-5 نقش فرهنگ بر معماري

اگر فرهنگ را مجموعه آداب،سنن،رفتار،آگاهی هاي یک جامعه که در حرکت به سوي یک هدف دارد تعریف کنیم تقریبـا همـه چیز جز فرهنگ می باشد.

طراحی:خلق کردن - به وجود آوردن- ساختن طبق ضوابط و ارزش ها است،که تحت تاثیر خلق و خـوي طـراح،دانش و آگـاهی هاي طراح و اعتقادات و باور هاي طراح می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید