بخشی از مقاله
نوآوري و خلاقیت در صنعت بیمه و اتخاذ راهبردي اثربخش
چکیده
به منظور دستیابی سهامداران به دستاوردهاي جدید و انطباق با نیازها و الزامات روز، یک سازمانباید به طور مداوم راهی
براي توسعه محصولات و خدمات خود از طریق خلاقیت و نوآوري جستجو کند. این موضوع نقش بسیار مهمی در
دستیابی به مزیت رقابتی به ویژه در صنعت بیمه میباشد که رقابت در آن قابل توجه است. سازمانها به صورت فزایندهاي
با محیط هاي پویا و در حال تغییر مواجه اند بنابراین به منظور بقاء و پویایی خود مجبورند که خود را با تغییرات محیطی
سازگار سازند. در عصر حاضر سازمان هایی موفق و کارآمد محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه
امروزي بتوانند مسیر تغییرات و دگرگونی ها را نیز در آینده پیش بینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد
تحولات مطلوب براي ساختن آینده اي مفید هدایت کنند به اعتقاد تافلر تنها با بهرهگیري خلاقانه از تغییر براي هدایت
کردن خود تغییرات است که میتوانیم از آسیب شوك آینده در امان بمانیم و به آینده اي بهینه و انسانی تر دست یابیم.
نوآوريهاي م ختلف به شیوه هاي متفاوتی بر بنگاه هاي گوناگون اثر می گذارند و فرد یا گروهی که مسئول یافتن یک
پاسخ راهبردي به نوآوري موجود است باید ماهیت نوآوري و تاثیرات آن را بر بنگاه خود درك نماید. این نوشتار نشان
میدهد نوآوري و خلاقیت در یک سازمان به چه شکل خود را نشان میدهد وچگونه یک سازمان پاسخ مناسب و اثر
بخشی را نسبت به نوآوري و محیط پیرامون خود به صورت هماهنگ طرح ریزي می نماید.
مقدمه
طی چند سال گذشته صنعت بیمه دستخوش مجموعهاي تغییرات ناشی از اصلاحات مالی، پیشرفتهاي فناوري اطلاعات و
ارتباطات، جهانی شدن خدمات مالی و توسعه اقتصادي شده است. همه این تغییرات اثر قابل توجهی بر کارایی، تغییر تولید،
ساختار بازار و عملکرد صنعت بیمه داشته است. رابطه نزدیکی میان استراتژي کسب و کار، نوآوري و عملکرد سازمانی
وجود دارد. نوآوري که به استفاده از یک محصول جدید، خدمت یا روش نو در کسب و کار اشاره دارد به سرعت بر
موفقیتهاي اقتصادي و سهم بازار به طور فزایندهاي بر بازارهاي جهانی رقابتی تأثیر میگذارد. در پاسخ به بازارهاي جهانی
جدید فناوري محور، شرکتها استفاده از فناوريهاي پیشرفته و نیز تلاشهاي نوآوري را افزایش دادهاند. در محیط به
شدت رقابتی شده بازار خدمات مالی که منجر به فشار براي استفاده و بهرهگیري از کانالهاي تحویل جایگزین شده است،
شرکتهاي بیمه با چالشهاي بزرگی در محیط رقابتی مواجه شدهاند. به منظور مواجهه با این چالشها، به سوي نوآوري و
خلاقیت در بازاریابی رفتهاند کهشامل ایجاد خدمات جدید، ارائه خدمات بیمهاي به مشتریان و ارتقاء این خدمات و ارائه
آنها به مشتریان در زمان مناسب و مکان مناسب میباشد. از اینرو ارائه تولیدات و خدمات بهتر براي کسب مزیت رقابتی و
به دست آوردن رضایت و وفاداري مشتریان منوط به سرعت در دنیاي خدمات مالی است که بر نوآوري در این دنیاي رقابتی متکی است(. (Epetimehin, 2011
صنعت بیمه و گسترش فناوري اطلاعات و ارتباطات
مزیت رقابتی توانایی سازمان در انجام یک یا چند راه است که رقبا نمیتوانند در آن رقابت کنند و از طریق استراتژي بازاریابی سازمان تحقق مییابد((Howard Partners,2008 .مصرف کنندگان هدف، محور اصلی استراتژي بازاریابی
سازمان خواهند بود. فلسفه وجودي صنعت بیمه در سرتاسر جهان، مشتریان یا به عبارت بهتر همان بیمه گذاران هستند
(ایمانیپور، .(1388 سازمان باید کل بازار و تقسیمبندي آن به بخشهاي کوچکتر را شناسایی کند و با انتخاب بخشها بر
خدماترسانی به آنها تمرکز نماید. سازمان سپس در تجزیه و تحلیل بازاریابی، برنامهریزي، پیادهسازي و کنترل را به کار
میگیرد تا به بهترین کسب و کار و اقدام مناسب دست یابد.
تئوري کسب و کار معاصر استدلال میکند که شرکتها باید براي حفظ یا بهدست آوردن سهم بازار رقابت کنند و به
نوآوري به عنوان عاملیکلیدي براي ایجاد مزیت رقابتی توجه میکند. به طور مثال یک راه ارائه خدمات فراهم آوردن
فرصت استفاده آنلاین از خدمات شرکت میباشد.
نوآوري با مزیت رقابتی در بازارهاي رو به رشد و بلوغ تجمیع شده است و بر خلاف بسیاري از شیوههاي کسب و کار دیگر میتواند توازن رقابتی در بازارهاي مجرب و بالغ را تغییر دهد(.(Epetimehin, 2011 گسترش فنآوري اطلاعات و
ارتباطات ظرفیتهاي بالفعل و بالقوهاي را براي صنعت بیمه فراهم کرده است. سرعت این پیشرفتها به حدي است که در
طول تاریخ بشر سابقه نداشته است.صنعت بیمه در جهان متأثر از همین پیشرفتهاي شگرف قرار گرفته است. اساس کار
بیمه داده و بانکهاي اطلاعاتی است که فنآوري اطلاعات و ارتباطات فرصتهاي طلائی را در اختیار صنعت بیمه قرار
میدهد. این امکاناتبسیار گسترده و غیر قابل چشمپوشی هستند و هزینههاي بیمهگران را بسیار کاهش میدهند (کبیري،
.(1386
ویژگی کلیدي محیط کسب و کار کنونی، تغییرات سریع و ساختار شکن است. در این فضا بنگاههاي صنعتی و خدماتی با
محیط رقابتی در تعامل هستند که پیچیدگی، پویایی و غیر قابل پیش بینی بودن از ویژگی هاي اصلی آن است. به واسطه
تغییرات سریع تکنولوژي و تشدید فزاینده رقابت، بستر اقتصادي محیط کسب و کار دچار تحولات عمده اي شده، به
طوري که امروزه از اصطلاح » اقتصاد شبکه اي« براي معرفی اقتصاد نوین استفاده می شود.دو ویژگی اصلی اقتصاد
شبکهاي، دانش مدار و مبتنی بر همکاري و اشتراك مساعی بودن فعالیت هاي اقتصادي در این فضاي نوین است (ریاحیفر،
.(1387
امروزه براي رویارویی با رقابت حاکم در بازار، عوامل کیفیت، کنترل هزینه، داشتن منابع بیشتر و داشتن سهم بهتر در بازار
کافی نیستند. امروزه که پاردایم مبتنی بر دانش بر سازمان ها حاکم است، توانایی ابتکار یا نوآوري یکی از عوامل برتري آن
ها در محیط رقابتی محسوب می شود. بدین ترتیب
نوآوري یکی از عوامل برتري آن ها در محیط رقابتی محسوب می شود.
انواع تغییر فناوري در سازمان
اثر پیچیده و غیر قابل پیش بینی تغییر فناوري تا حدي باعث بروز مشکلاتی در زمینه تعیین تفاوت هاي انواع آن و درك
مفاهیم گوناگون آن است و به طور خاص مجموعه اصطلاحات این حوزه مبهم هستند.تغییر فناوري می تواند بنیادي،
مختل کننده و ناپیوسته باشد که برخی هر یک این واژه ها را دسته هاي مشخصی در نظر می گیرند که حامل معناي خاص
و دقیقی است، برخی دیگر نیز آن ها را واژه هاي قابل تبدیل و جایگزین فرض می کنند و این نگاه معنایی را مانع درك
علمی و کاربردي آن می دانند (کونگ، .(1389
با بکار گیري یک گونه شناسی می توان تغییر فناوري را برمبناي دو بعد زیر دسته بندي نمود و از این طریق توضیحات
بیشتري را ارائه نمود: نزدیکی به خط سیر فناوري جاري و نزدیکی به بخش مشتري و بازار موجود.
نوآوري هاي فزاینده
در مراحل خارج از گذار یعنی زمانی که یک ص نعت در تعادل و ثبات است، تغییر فناوري شامل تطابق مستمر و بهبود
فناوري هاي موجود است. این نوآوريهاي تدریجی، فناوري هاي موجود را توسعه داده و معمولاً شامل تغییراتی در
فرآیندها یا اجزاي آن ها بوده و منجر به بهبود محصولات و افزایش رضایت مشتري می گردند.
نوآوري هاي تدریجی به این دلیل این نام را گرفته اند که بر مبناي دانش موجود و قابلیت فناوري جاري ایجاد گردیده و
پاسخ سازمانی مناسب به آن شامل توسعه ظرفیت هاي اصلی موجود و بهبود مستمر فرایندهاي تولید می شود.
نوآوري هاي معماري
این نوآوري ها اغلب شامل ابداعات فرایندي و یا مرتبط با فناوري هاي ساده در سیستم هاي فرعی و یا ساز و کارهاي
کمکی مرتبط هستند و این امکان را براي محصولات موجود فراهم می آورند که تغییر یافته و در بازارهاي جدید عرضه
گردند.
اگر چه پیشرفت هاي فناوري ارائه شده چندان قابل توجه و خاص نیستند اما پتانسیل آن را دارند که یک گروه از
محصولات را تغییر داده و یا اساساً یک کسب و کار را متحول سازند. چالش آن ها در سادگی فریبنده شان پنهان است زیرا
این خطر وجود دارد که متصدیان آن ها را به اشتباه به عنوان تغییرات تدریجی و نه تغییرات معماري برچسب زده و در
نتیجه به پتانسیل آنها در فرسایش توانایی ها و دانش موجود توجه کافی نکنند.
نوآوري هاي ناپیوسته
این نوآوري ها، پیشرفت هایی هستند که تحولی بوده و کنار گذاشتن سیستم ها و فرآیندهاي موجود را به دنبال دارند چرا
که اغلب سرمایه گذاري هاي موجود در مهارت هاي فنی و تخصصی، طرح ها، روش هاي تولید، تاسیسات و تجهیزات را
از بین برده و تغییري ناپیوسته را در یک زیر سیستم اصلی و بنیادي به همراه می آورند که به صورت آبشاري موجب
تغییرات در سایر زیر سیستم ها و فرآیندهاي مرتبط با آن ها می شود . این تغییرات شامل روش ها، ایده ها و اطلاعاتی
هستند که براي متصدیان نو و بدیع بوده و از یک پایگاه دانش کاملاً متفاوت و یا از باز ترکیب بخش هایی از پایگاه هاي
موجود متصدیان مشتق شده است. این قبیل پیشرفت ها براي متصدیان خطرناك بوده و » نابود کننده شایستگی« آن ها
هستند . آن ها قابلیتهایی را که تاکنون منبعی از مزیت رقابتی بوده اند، از رده خارج ساخته و شرکت ها را مجبور می کنند
تا قابلیت هاي کاملاً جدیدي را ایجاد نمایند (کونگ، .(1389
نوآوري هاي مختل کننده و سردرگمی نوآوران
سردرگمی به این معناست که معیارها و سنجه هایی که مدیران از آن ها براي تصمیم گیري جهت حفظ و نگهداري سلامت
خود استفاده می نمایند، اقدام درست آینده را براي آن ها غیر ممکن میسازد. آن چه که در حال حاضر براي کسب و کار
کنونی شما بهترین است، می تواند در درازمدت به شما صدمه بزند .
نوآوريهاي مختل کننده، همان گونه که کریستنسن تعریف می کند. نوعی آشفتگی در ساختار بازار موجود است اما نه از
بعد فناوري. در حقیقت آن ها اغلب درگیر پیشرفت هاي ساده در زمینه فناوري هستند، اما ظرفیت آن را دارند که ساختار
بازار را به هم ریخته و جذابیت محصولات موجود را از بین ببرند. آن ها روند جاري را متوقف می سازند چرا که به
محصولات جدید و اغلب ساده تري منتج می شوند که صاحبان صنعت به دلیل آن که در تشخیص نیاز بازار خود موفق
نیستند به آن توجه نمی کنند. با این وجود پس از استقرار در بازار، در طول زمان این محصولات جدید بازار خود را به
دست آورده و چالش هایی جدي براي محصولات متصدیان به وجود می آورند. صاحبان صنایع در ابتدا در پاسخ به این
تغییرات ناتوان هستند لذا نمی توانند آن چنان که می بایست توسعه یافته و در نتیجه ناخود آگاه بازار را به بازیگران جدید واگذار می کنند((Martin, and Morris, K., 2011
پیامدهاي نوآوري براي سازمانها
این تعاریف نشان می دهند که تمام موارد و نمونه هاي نوآوري هاي مرتبط با فناوري، مشابه هم نبوده و اساساً هیچ راهبرد
قابل اجرا یا پاسخ سازمانی جهانشمول براي آن ها وجود ندارد. نوآوريهاي مختلف به شیوه هاي متفاوتی بر بنگاه هاي
گوناگون اثر می گذارند و فرد یا گروهی که مسئول یافتن یک پاسخ راهبردي به نوآوري موجود است باید ماهیت نوآوري
و تاثیرات آن را بر بنگاه خود درك نمایند.
با این وجود، این پیش فرض وجود دارد که بنگاه ها تغییر خواهند کرد اما اغلب آن ها تغییر نکرده و یا به حدي تغییر می
کنند که کافی نیستالگویی. که توسط آن متصدیان تعیین کننده و داراي منابع راهبردي مناسب، پیشرفت هاي فناوري را
دنبال کرده اما در امر مدیریت و کنترل تغییرات ناشی از این پیشرفت ها شکست می خورند به خوبی مستند شده است.
بسیاري از پژوهشگران این موضوع را به این معما نسبت می دهند که پاسخ به نوآوري براي بنگاههاي موجود مشکل ساز
است: ساختارها، رویه ها، سیستم ها و فرایندهایی که بقا در محیط هاي پایدار را تضمین می کنند همراه با فرهنگ و هویتی
که متصدیان موفق در طول زمان پدید می آورند، مانعی براي تلاش در زمینه پاسخ به محیط تغییر یافته محسوب می گردد.
این » آسیب شناسی موفقیت پایدار« در گستره وسیعی از زمینه هاي صنعتی و ملی مشاهده شده است.
این بدان معنا نیست کهبنگاه هاي جدیدتر و یا کوچک تر لزوماً کارآفرین تر هستند بلکه بدین معناست که بنگاه هاي
بزرگ تر اغلب توسط آن دسته از موانع درونی دچار مشکل می شوند که در قالب رویه ها، سیستم ها و فرآیندها و در طول
زمان توسط تمام سازمان با اطمینان از قابلیت پیش بینی خود، توسعه یافته اند. آن ها به ذات مشکل ساز نیستند اما هم زمان
با این که از پایایی، کاهش خطر انجام خطا، کاهش هزینه ها و ساده سازي تصمیم گیري اطمینان حاصل می کنند، سکون و مقاومت در برابر تغییر را افزایش می دهند(.(Martin, and Morris, K., 2011
سازمان هاي موفق به طور معم ول از طریق گسترش قابلیت هاي اصلی موجود خود و ایجاد پیشرفت هاي تدریجی در
محصولات و فرآیندهایشان به دنبال تقویت هر چه بیشتر موقعیت خود هستند. با این وجود، زمانی که یک تحول فناوري
روي می دهد و یک ایده جدید برتر پدید می آید، لازم است که متصدیان امر برخی از جنبه هاي ساختارهاي سازمان خود
را کنار بگذارند حتی زمانی که این ساختارها به خوبی کار می کننداین. امر غیر شهودي بوده و طبیعتاً انجام آن نیز سخت و
دشوار است، بنابراین سازمان به آسانی با موفقیت خود به دام می افتد.
دراکر (1985) و کریستنسن (1997)، هر دو مشخص نموده اند که چگونه یک کسب و کار موفق به سادگی می تواند زمینه
ساز شکست در بازارها گردد، همان طور که کریستنسن اظهار داشته،
» انجام کارهاي درست« در بازارهاي موجود می تواند براي شرکت پیشگام منجر به شکست در بازارهاي جدید شود.
شرکت هایی که به خوبی اداره می شوند بر نیازهاي بهترین مشتریان خود تمرکز کرده و در فناوري هاي جدیدي سرمایه
گذاري می کنند که این امر به بهبود کیفیت مورد نظر این گروه، مطابق با تغییر نیازهاي آنان می انجامد. در مقابل این
واقعیت به مراتب دیده شده که سرمایه گذاري در فناوري هاي مختل کننده به لحاظ منطقی کمتر پذیرفته شده است چرا که
قرار است منابع را به محصولاتی اختصاص دهیم که به خوبی محصولات فعلی نیستند. نتیجه این است که شرکت هایی که
به نیازهاي مشتریان خاص خود توجه کرده و محصولات جدیدي را شناسایی می کنند، سودآوري و رشد بیشتري را
تضمین می کنند چرا که به ندرت می توانند بعد از زمانی که » بسیار دیر شده« موقعیتی براي سرمایه گذاري در یک فناوري
مختل کننده به وجود آورند، یعنی فرصت تا زمانی است که رهبران بازار تعیین نشده اند (کونگ، .(1389
بنابراین نوآوري هاي مختل کننده از دو جهت فعالیت هاي یک متصدي را مختل می کنند. ابتدا با معرفی بخش ها و یا
محصولات جدید بازارهاي آن ها را بر هم زده، سپس طراحی بنگاه را با مشکل موجه می سازند و این به این دلیل است که
بنگاه به بازنگري در راهبرد، مجموعه اسناد و مدارك محصولات و الگوي کسب و کار خود نیاز خواهد داشت. توانایی
سازمان در انجام این کار به منابع، فرآیندها و از همه مهم تر به ارزش هاي آن بستگی دارد . ارزش ها بسیار تعیین کننده
هستند زیرا نحوه تخصیص منابع و در نتیجه فعالیت هاي جدیدي که توسط سازمان پشتیبانی خواهد شد را مشخص می
سازد. به صورت بنیادین، طراحی نوآورانه ناشی از یک فرآیند تخصیص منبع ناهنجار بوده که التزام و تعهدات منبع را بر
بازارها و محصولاتی متمرکز می کند که با اولویت هاي کسب و کار موجود همخوانی داشته و آن دسته از مشتریان کالاهاي
ارزان یا محصولات غیر تخصصی تر را نادیده می گیرد.
فناوري و راهبردهاي سازمان
خلاقیت بر یک الهام اولیه با » ایده هوشمند« تمرکز می کند که منجر به خلق یک محصول یا خدمت جدید می شود. از این
منظر، نوآوري به عنوان اجراي موفق ایده هاي خلاق در شکل فرآیندها، محصولات یا خدمات شناخته می شود.
نوآوري مفهوم وسیع تري استنظریه. هاي نوآوري، فرایندهایی راکه به وسیله آن ها محصولات ساخته می شوند،
ساختارهاي سازمانی و راهبردهایی که این فرآیندها را پشتیبانی می کنند و همچنین رابطه میان نوآوري و عملکرد شرکت را
مدنظر قرار می دهد. بنابراین جانسن (2000)، نوآوري را به عنوان »تجاري سازي ایده هاي جدید« تعریف می نماید.
نظریه هاينوآوري اساساً نشات گرفته از حوزه هاي مهندسی و مدیریت فناوري هستند. این نظریه ها تمایل دارند که
نوآوري را نیز به عنوان زیر مجموعهاي از ساختار بزرگتر تغییر سازمانی بدانند. نظریه نوآوري با مطالعه کارآفرینی رابطه
نزدیکی داشته و در نتیجه دراکر نیز آن را این گونه توصیف می کند: » ابزار خاص کارآفرینی« (کونتر و همکاران، .(1385
یکی از پیام هاي کلیدي این است که خلاقیت را نمی توان از طریق مداخلات پرهزینه توسط مشاوران و کارشناسان
خلاقیت بهبود داد بلکه این امر از طریق برخورد دقیق کارشناسی با جنبه هاي متداول پروژه ها از قبیل مهلت هاي زمانی،
منابع مالی، ترکیب تیمی و هدف گذاري) امکان پذیر است. دو جنبه قابل توجه وجود دارد، اول، خروجی عملکرد حمایت
شده هنگامی بدست میآید که این عوامل بدون اشکال بوده و به طور منسجم مدیریت شده باشند.
الگوي انفجاري می گوید موفقیت در بازار عمدتاً به مقدار سرمایه گذاري شده بر روي فرآیندها و استعداد خلاق بستگی
دارد یعنی بودجه بیشتر به معناي مخاطب بیشتر است. در حالی که این چارچوب کاري نشان می دهد که پروژه هاي خلاق
از منابع نامحدود سودي نمی برند و حتی ممکن است این منابع به این پروژه ها آسیب برساند (کونگ، .(1389
حوزه راهبرد متاثر از این است که چگونه یک سازمان پاسخ مناسب و اثر بخشی را نسبت به محیط پیرامون خود به صورت
هماهنگ طرح ریزي می نماید و به این دلیل که محیط هیچگاه ایستا نیست، بحث راهبرد چالشی و مانند تمام سیستم هاي
پیچیده در جریان تغییرات دائمی استتنها. ماهیت این تغییرات می تواند متفاوت باشد و برخی اوقات نسبتاً آرام بوده و
تغییر در حد تطابق با وضع موجود است اما در مواردي می تواند همراه با پیشرفت هایی مختلف و ناسازگار باشد که ابعاد
آن ناشناخته و پیش بینی اثرات آن بسیار مشکل است.
تغییر فناوري می تواند به سادگی از دیدگاه راهبرد عقلایی مورد تحلیل قرار گیرد ( براي مثال توانایی آن در کاهش موانع
ورود، ایجاد جایگزین، اصلاح و بهبود زنجیره هاي ارزش و تاثیر بر موقعیت رقابتی) در حالی که به عنوان یک پدیده
دائمی، نوظهور و پیچیده می توان آن را از دید انطباقی نیز مشاهده نمود که یک سري فرایندهاي تکراري را مشخص می
کند که سازمان با استفاده از آنها خود را با محیط تطابق داده و با بهره گیري از آنها ساختارها، فرآیندها و سیستمهاي خود را
اصلاح نموده و بهبود می بخشد (کبیري، ..(1386
عدم سهل انگاري در رابطه بین فناوري و راهبرد بسیار مهم است و همچنین باید از تاکید بیش از حد عوامل مرتبط با
فناوري به بهاي لطمه زدن به سایر عوامل اجتناب ورزید، این گرایش با عنوان »جبر گرایی مرتبط با فناوري« یا » ساده
انگاري فناوري« شناخته می شود. تغییر فناوري باید در رابطه با سایر عوامل اقتضایی در نظر گرفته شود و نیز این نکته باید
لحاظ شود که مسیر تکراري و پیچیده اي میان توسعه فناوري و پیاده سازي موفق آن توسط سازمان ها وجود دارد. توسعه
فناوري از اثر متقابل میان نوآوري، سیاست هاي دولت، رفتار سازمانی و تاثیرات اجتماعی ناشی می شود.
طرح هاي غالب و گذارهاي فناوري
مطابق نظر پژوهشگران حوزه فناوري سازمانی، تحول فناوري در صنایع از یک الگوي چرخشی تبعیت می کند که دوره
هاي زمانی طولانی مدت با تغییرات نسبتاً اندك و جزئی، توسط نمونه هاي نادري از تغییرات فناوري به صورت ناگهانی و
غیر مترقبه دچار وقفه گردیده و تمامی قسمت هاي مرتبط با محصول مختل می شود و نیاز به پاسخ تمامی سازمان هاي
فعال در آن بخش است.
این دوره هاي زمانی براي سازمان هاي مذکور مبهم، نامطمئن و پرهزینه است. آن ها دوره اي از تهییج و خروش را آغاز
می کنند که در آن فناوري هاي جدید به شدت با خود سازمان و سیستم موجود رقابت می کنند. این فناوري ها اهمیت
راهبردي فراوان دارند چرا که باپیدایش و ظهور یک » ایده برتر« همراه هستند.این طرح و ایده معمولاً نوآوري هاي
فناوري پیشین را ترکیب نموده و پایه مناسبی را براي استانداردسازي فراهم می آورد تا این استانداردسازي موجب صرفه جویی هاي در مقیاس می گردد(.(Epetimehin, 2011