بخشی از مقاله
چکیده
مسیر پیشرفت و توسعه، همواره با دشواریها و موانعی مواجه بوده است؛ ولی گویا با گذر زمان این دشواریها و موانع بیشتر و شدیدتر می شوند و بر چالشهای مدیریت مسیر پیشرفت جامعه می افزایند. با افزایش مراتب پیچیدگی و تنوع برنامههای معطوف به پیشرفت، چنین به نظر می رسد که اتخاذ رویکردهای آینده پژوهانه و مبتنی بر سناریو ضرورت دارد.سیستم برنامهریزی راهبردی عصرمدار، یک سیستم آیندهنگر مبتنی بر سناریوست که امکان انسجام بخشی به مجموعه سناریوهای ملی و بازپردازی مستمر آنها بر حسب مقتضیات زمان و مکان در عصرهای متوالی را فراهم می آورد.این مطالعه بر آن است که دلایل اولویت استفاده از این سیستم برنامه ریزی پیچیده و پرتنوع را برای نیل به اهداف چشم انداز و پیشرفت، مدنظر قرار دهد.
واژگان رهنما: پیشرفت، سناریو، انعطاف، تنوع، پیچیدگی، ثبات، برنامه عصرمدار ، رصد مستمر، دیده بانی مستمر
مقدمه
برنامه های راهبردی پویا،برنامه هایی نسبتاً دوربردند که برای فعالیت در فضاهای رقابتی یا فضاهای پرچالش طراحی می شوند. بدیهی است که هرچه محیط پرتحولتر و پرچالش تر باشد، ضرورت استفاده از مدلهای پویا ساز برنامههای راهبردی« افزایش می یابد؛ همچنین هرچه عدم اطمینان به آینده افزایش می یابد، باید بر انعطاف و تنوع سبک های عمل و اقدام سیستم افزوده شود.
به ویژه هنگامی که یک برنامه راهبردی برای فعالیت در عرصه ملی و بین المللی، با هدف تضمین توسعه و پیشرفت جامعه تدوین می گردد، باید از ظرفیت بالا و کفایتبخش، تنوع، پیچیدگی، انعطاف و ثبات برخوردار گردد تا بتواند تنوع محیط و رقبا را مهار کند در برابر پیچیدگی رفتار آنها، پیچیده عمل کند، به حدکافی انعطاف پذیر ظاهر شود و به حد ضرورت، ثبات خود را حفظ نماید
بدین ترتیب، می توان امیدوار بود که با رعایت قوانین تنوع ضروری، پیچیدگی ضروری، انعطاف ضروری و ثبات ضروری، امکان ورود مطمئن، موثر، معتبر و کارآمد به جهان آینده فراهم آید.
چالشهای توسعه و پیشرفت
فضای اقتصادی جوامع، فضایی مملو از بازیگرانی است که با انگیزه های گوناگون وارد عرصه اقتصاد شده، در روند توسعه و پیشرفت خود، پیشرفت اجتماعی را سبب ساز می شوند. به ویژه آنگاه که به جهت ناکامیهای مکرر، سابقه تلاشهای توسعه، مملو از تجربههای شکست و فاقد تجربههای پیروزی باشد. چنین شرایطی، نوعی ناامیدی و گسیختگی روحی مستمر را به آحاد جامعه و به ویژه، به کارگزاران امور توسعه تحمیل می کند؛ به طوری که گویا مجال موفقیت را از آنها سلب مینماید. بدین ترتیب، آحاد جامعه و به ویژه دستاندرکاران توسعه، دچار نوعی درماندگی آموخته شده میشوند و از تلاش برای غلبه بر چالشها باز میمانند.
مهمترین دلایل شکست برنامه های توسعه را می توان به شرح زیر فهرست کرد: الف - ضعف قدرت پیشبینی با طراحی برنامه های انعطاف ناپذیر، فاقد تنوع،فاقدپیچیدگی و بی ثبات؛ ب - فقدان نیروی انسانی ماهر و امیدوار، برای مواجهه با موقعیت های پیش بینی نشده؛ ج - عدم توجه به ضرورت در نظرگرفتن مجال و ظرفیت اضافی، برای افزایش ابتکار عمل در مواجهه با انواع پیشامدها و اضطرارها؛ د - ضعف در سازماندهی و بسیج نیروها و ظرفیتها، برای غلبه بر چالشهای گوناگون؛ ه - آرمان گرایی و عدم توجه به واقعیت ها در زمان برنامه ریزی؛ و - فقدان جدیت و عزم کافی برای اجرا، به جهت پذیرش درماندگی آموخته شده است.