بخشی از مقاله
چکیده
شکلگیری مباحثههای نظری در زمیِنه نابرابریِ اقتصادی اجتماعیِ کشورها و حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان و تاکید بر سرمایِه انسانی، سببساز دگرگونی در نظریههای رشد اقتصاد شهری و مطرح شدن الگوارهیِ نوین توسعهیِ درونزا شده است. مطرح شدن انگاشت توسعهی درونزا و آگاهی نسبت به نقش برنامهریزی فضایی در دستیابی به آن سبب شد تا همانند انگاشتهای نوین همچون جهانیسازی به جریان نوینی در نظریههای رشد اقتصادی شهری و منطقهای تبدیل شود و در سالهای اخیر نخست در کشورهای بیشتر توسعهیافته و سپس در کشورهای کمتر توسعهیافته مورد توجه عرصههای دانشگاهی و سیاستگذاریِ توسعهیِ فضایی در سطح شهری و منطقهای قرار گیرد.
لزوم توجه به این دگرگونیها، پیششرط اساسی برای شناخت انگاشت نوین توسعهیِ درونزا است و غفلت از آن، سبب استفادهیِ نابهجا و بر مبنای مدزدگی خواهد شد که میتواند پیامدهای جبرانناپذیری به همراه داشته باشد، چرا که پیگیری و اجرای نظریههای گوناگون بدون توجه به شرایط زمینهای بسترهای مختلف موجب برانگیختن بروندادهای مختلف میشود. هدف این مقاله شناسایی و تبیین الزامهای مرتبط با الگووارهیِ نوین توسعهیِ درونزا و چگونگی اثرگذاری آن بر سیاست و راهبردهای اقتصادی مرتبط با رقابتپذیری شهری است. دستاورد نهایی این مقاله چارچوب مفهومی دستیابی به رقابتپذیری شهری به میانجی توسعهیِ درونزا خواهد بود.
واژگان کلیدی: توسعهیِ درونزا، رقابتپذیری، توسعه، اقتصاد شهری
مقدمه
با رشد جهانیشدن و افزایش تمایل کشورها به مشارکت در عرصهیِ جهانی از دههیِ 1990، انگاشت توسعهیِ درونزای منطقهای 1از اهمیت فزایندهای برای شتاب بخشیدن به توسعهیِ شهری و منطقهای برخوردار شده است. یکی از پیامدهای جهانی شدن، ظهور اقتصادهای منطقهای قدرتمندی است که تولید ناخالص منطقهای 2برخی از آنها بیشتر از تولید ناخالص ملی بیشتر کشورهاست. به همین دلیل است که برخی از اندیشمندان به طور جدی معتقدند که مناطق و شهرها محرک اصلی اقتصاد ملی هستند و نه کشورها . - Adelman, 2002:11-14 - بنابراین در شرایط جهانی فعلی، نه تنها شرکتها و کشورها، بلکه مناطق وشهرها هم با یکدیگر رقابت میکنند تا با دستیابی به مزیت رقابتی در اقتصاد جهانی و دسترسی به بازارهای جدید، به مزیت رقابتی شهری و منطقهای برسند.
در واکنش به این انگاره است که از دههیِ 1990 میلادی، مفهوم توسعهیِ درونزای شهری و منطقهای در محافل عمومی سیاسی کشورهای بیشتر توسعه یافته و برخی کشورهای کمتر توسعهیافته به یک موضوع غالب تبدیل شده است تا کشورها از طریق آن بتوانند به مجموعهای روشن از سیاستها برای تحریک توسعهیِ منطقهای در کشورهای خودشان دست یابند. عامل کلیدی در بحث توسعهیِ درونزا این است که دستیابی به مجموعهای روشن از دستورالعملها و اعمال سیاستهای فراتر از نهادهای منطقهای3، سیاستگذاران را قادر میسازد تا راههای مناسب دستیابی به موفقیت را از مناطق موفق سرمشق گرفته و در مناطق خودشان بکار بگیرند. سه رهیافت مختلف در طراحی الگوهای رشد درونزا وجود دارد که تاکید اصلی هر یک از آنها بر یکی از سه عامل زیر است - : - Stough,2014
آثار بیرونی4ناشی از انباشت سرمایِه فیزیکی5؛ انباشت سرمایه انسانی - 6نیروی کار ماهر - ؛ نوآوری و ارتقای توان رقابتپذیری بنابراین توسعهیِ درونزا به شریان اصلی علم اقتصاد متصل است و در آن به آثار خارجی اقتصاد توجه میشود و بازده صعودی نسبت به مقیاس در اثر تجمع فضایی فعالیتها و تخصصها به وجود میآید. در انگاشت توسعهیِ درونزا، مناطقی که در صنایع و فعالیتهای ویژهای تخصص پیدا کردهاند و دارای روابط مناسب پیشین و پسین هستند، از منافع حاصل از مقیاس اقتصادی حاصل از تجمع بهرهمند میشوند و این منافع شامل بازده صعودی، کاهش هزینههای مبادلاتی7و منافع اقتصادی ناشی از مجاورت و نزدیکی و مبادلات بین بنگاهی و پیشرفتهای فنی و فناورانه میشود.
منطقهگرایی نوین توجه زیادی به این مبانی دارد زیرا دلایل اقتصادی محکمی برای تجمع محلی فعالیتها در عصر جهانی شدن8 اقتصاد وجود دارد. با تبدیل انگاشت توسعهیِ درونزا به عنوان گفتمان غالب در چرخهیِ سیاست عمومی کشورهای بیشتر توسعه یافته، این انگاشت به عنوان یک هدف کلان سیاستی پذیرفته و باعث تدوین شاخصهایی توسط صاحبنظران و تصمیم-سازان برای سنجش و تحلیل و مقایسهیِ عملکردهای رقابتی مختلف و اینکه چه منطقهای دارای توسعهای درونزا است، گشت. لزوم دستیابی به توسعهیِ درونزا و اندیشه در مورد اثرات آن بر ساختارهای فضاییِ 9شهرها و مناطق، اندیشمندانو صاحبنظران برنامهریزی فضایی در کشورهای مختلف را در برازش این انگاشت بر توسعه فضایی و ایجاد اشکال قلمرویی جدیدی در جغرافیای اقتصادی1برای دستیابی به توسعه درونزای منطقهای را برآورده و انگاشتها و چارچوب-های مختلفی را برای دستیابی به رشد درونزا مطرح ساخته است . - Vázquez-Barquero,2002:14-18 -
در این رهگذر، ادبیات جدید اقتصاد سیاسی رشد درونزا بر مبنای نظریههای اقتصاد نهادگرای جدید در سالهای پایانی دههیِ 1980میلادی ُشروع و در اوایل دههیِ 1990 میلادی پس از مشاهده نتایج برنامههای تعدیل ساختاری که سر منشا نئوکلاسیکی داشتند به اوج خود رسید و عوامل سیاسی نظیر بیثباتی سیاسی، عملکرد دولت، توزیع درآمد2، نظام سیاسی در قالب نهادهای رسمی از یک سو و نهادهای غیررسمی از سوی دیگر که پیش از این مفروض پنداشته میشدند، با اتخاذ رویکرد نهادی نقشِ عامل اصلی را در تبیین تفاوت عملکرد اقتصادی کشورها به خود گرفتهاند.به عبارتی دیگر توسعهیِ درونزا در درون یک چارچوب مشخص تئوریزه نشده است و ایدههای آن بیشتر در ارتباط با سایر رهیافتهای توسعهیِ منطقهای از جمله رهیافت نهادی به عنوان ابزار سیاستی مورد استفاده قرار گرفته است.
بنابراین علیرغم کمکهای مهمی که نظریههایِ نوین توسعه در زمینهیِ در درک منابع اصلی توسعهیِ درونزا به ما اعطا کرده است؛ اما هنوز نتوانستهاند چارچوب یکپارچهای برای اندازهگیری اثراتشان معرفی نماید و روند کار عملیاتی3برای تشریح چگونگی دخیل کردن عوامل و فرآیندهای درونزای یاد شده در مدلهای رشد و بهرهوری فراهم نماید. افزون بر اشاره به عواملی همچون تفاوتهای قیمتی و هزینهای، آن چه نظریِه توسعهیِ درونزا انجام میدهد اشاره به اهمیت عوامل اجتماعی در توسعهی اقتصادی منطقهای است؛ از اینرو این تعریف از توسعه قابل فروکاستن به مجموعهای اندک از عوامل اقتصادی نیست و به جای آن تأکید بر تأثیرپذیری آن از دامنهی گستردهای از عوامل اجتماعی شامل رهبری و عوامل نهادی است. توانایی منطقه برای توجه کارآمد به عوامل درونزا4به طور معناداری در تحرک و توانایی پاسخگوییِ سریعِ منطقه در برابر تغییرات تعیینکننده خواهد بود و بر ظرفیت آن برای مهار شوکها اثرگذار خواهد بود. در نهایت بر اساس انچه بیان شد، میتوان تعریف زیر را از توسعهیِ درونزا به عنوان عاملی برای دستیابی به رقابتپذیری به دست داد - : - Stimson and Stough,2004
توسعهیِ درونزا، فرآیندی پیچیده و جندبعدی است برای پرورش منابع و داراییهای محلی5جهت تضمین پایداری توسعه6در این مسیر از ابزارهای سیاستیِ 7رهیافتهای دیگر بهویژه نهادی بهره میبرد. سطح مشترک رهیافت نهادی و توسعهیِ درونزا در این است که از نظر توسعهیِ درونزا، نهادها میتوانند داراییهای بالقوه را بسیج کنند، نوآوری را ارتقا دهند و ویژگیهای طرف عرضهیِ محلی و منطقهای را شکل دهند. تاکید اصلی رهیافت نهادی در تبیین چرایی و چگونگی سیاستهای توسعهی ِدرونزای منطقهای بر عوامل درونی است؛ به طوری که فقدان یا ضعف این عوامل را از دلایل اصلی شکست سیاستهای توسعهی ِمنطقهای و دوگانگیهای فضایی میداند.چشماندازی نوین در توسعهی شهری و منطقهای: دگرگونی تفکر برنامهریزی توسعهیِ فضایی در سطح ویژهی شهر و منطقه با تاکید بر انگاشت توسعهیِ درونزا