بخشی از مقاله
چکیده
فرهنگ جوامع یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر توسعه اقتصادی است. مطالعات نشان میدهد که فرهنگ مناسب میتواند موتور رشد و ترقی یک جامعه باشد. فرهنگ غنی اسلامی-ایرانی میتواند پایههای یک پیشرفت عظیم در ابعاد مختلف جامعه ما باشد. اینیک واقعیت است که اقتصاد ما از مقاومت کمی در تقابل با نظام سلطه اقتصادی دارد و اقتصاد مقاومتی یک مسیر غیرقابلانکار برای اقتصاد کشور ایران است. اما متأسفانه امروز جامعه ایران با چالشهای جدی در بخش فرهنگ روبرو است که تأثیرات عمیق و درازمدتی بر روی توسعه و پیشرفت ایران میگذارد. ازجمله فرهنگهای غلط حاکم بر جامعه ما، سطح اعتماد عمومی پایین، عدم وجود فرهنگ کارگروهی، کمکاری و تنبلی، تقلید و کمتوجهی به خلاقیت، تکیه بر مشاغل دولتی و عدم توجه به کارآفرینی، سطح پایین علمباوری، عدم نظم در امور، ظاهربینی، فرهنگ کنز ثروت، رانتجویی در مقابل فعالیت مولد، اسراف و افراط، فردگرایی در مقابل جامعهپذیری، عدم توجه کافی به منافع عمومی، عدم توجه به برنامهریزی-های بلندمدت، بهای کم پژوهش و مطالعه، فرهنگ مصرفگرایی، عدم پذیرش مسئولیت عواقب تصمیمات عمومی، انتقادناپذیری، عدم توجه به عقل جمعی، حساسیت پایین در قبال بیتالمال، انگیزه پایین پیشرفت فردی و غیره میباشد. شناخت دقیق فرهنگ مورد تائید اسلام و نهادینه کردن آن در جامعه، میتواند در این مسیر راهگشا باشد.
کلیدواژها: فرهنگ، فرهنگ اسلامی- ایرانی، اقتصاد مقاومتی
-1 مقدمه
با پیدایش رنسانس و تحولات فکری و رشد و شکوفایی تکنولوژی و صنعت، عصر مدرن در تاریخ غرب رقم خورد و جهان به دو بخشکاملاً متمایز، کشورهای پیشرفته و عقبمانده، تقسیم شد. همزمان با به بار نشستن شکوفههای مدرنیته، اندیشمندانی از هر دودسته کشورها، ضمن علتکاوی رشد فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در مغرب زمین، مسئله عقبماندگی را از زوایای مختلفی موردبررسی قراردادند. در این میان، عدهای موضوع فوق را از منظر فکری- فرهنگی نگریسته، خواستار قطع رابطه کامل با باورهای گذشته شدهاند. مطابق این دیدگاه، جوامع سنتی نمیتوانند مدرن و متحول شوند مگر اینکه نهادها، باورها و ارزشهای سنتی خود را متناسب با نیازهای توسعه تغییر دهند. در این تفکر، هیچ پیوند واقعی بین عناصر سنتی و جدید وجود ندارد و اصلاً نمیتواند وجود داشته باشد - طباطبایی، . - 51:1372
در این دیدگاه کنار زدن نهادهای سنتی، پیششرط توسعه محسوب میشود. معتقدین این تفکر بابیان علل و عوامل توسعه غرب مدعیاند عامل اصلی عقبماندگی و توسعهنیافتگی کشورهای اسلامی ازجمله ایران، حاکمیت یک سری آموزههای دینی- فرهنگی است که با توسعه اقتصادی در تضاد و تنافیاند. بعد از بیان تفکرات غالب حال به بیان تعریف توسعه میپردازم. توسعه در لغت به معنای گسترش دادن است. در اصطلاح از توسعه و توسعه اقتصادی تعاریف نسبتاً متعددی صورت گرفته است. مایکل تودارو1 در کتاب توسعه اقتصادی در جهان سوم نوشته است؛ توسعه را باید جریانی چندبعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است - عظیمی، . - 1371
توسعه حرکت جامعه از یک مرحلهی تاریخی و توفیق آن به ورود همهجانبه به مرحلهای دیگر تاریخ است - عظیمی،. - 649:1391 در تعریف دیگر، توسعه اقتصادی ترکیبی از تغییرات روحی و اجتماعی جمعیت یا ملتی دانسته شده است که درنتیجه آن تغییرات روحی و اجتماعی، بتواند محصول حقیقی ناشی از تولید اقتصادش را بهطور جمعی، پیوسته و مداوم افزایش دهد. در حقیقت توسعه اقتصادی امری نسبی است و عوامل بسیاری در تکوین و تحقق آن مؤثرند ازجمله سرمایهگذاری صنعتی و تولیدی، اشاعه تخصص فنی، تربیت نیروی انسانی متخصص، پیشرفت تکنولوژی، ابداع و ابتکار، تجربیات فنی و اعمال روشهای جدید که در بالا بردن سطح تولید و بهرهوری و بازده مؤثر است همچنین سازمانهای معتبر مالی و پولی و منابع طبیعی و از همه مهمتر روحیه و طرز تفکر ملتها و فرهنگ و عوامل اجتماعی در پذیرش تحولات جدید نیز از موارد انکار ناشدنی در توسعه اقتصادی میباشد.
البته ازآنجاکه توسعه فرهنگی بنابر برخی نظریات، مقدمه و پیشزمینه توسعه اقتصادی است، فرهنگ را جهت تضمین استمرار توسعه اقتصادی، در این تعریف وارد کردهاند. علاوه بر آن، تفاوت میان رشد و توسعه اقتصادی نیز اهمیت ورود این جنبه را در تعریف توسعه اقتصادی ضروری میسازد؛ زیرا بدون تغییرات روحی و اجتماعی یک ملت و درونزا نمودن دستاوردهای مدرن علمی- فنی و تأکید صرف بر ظرفیتهای تولیدی یک جامعه، تنها رشد اقتصادی حاصل میشود. بنابراین، رشد اقتصادی فقط شامل افزایش کمی در شاخصهای اقتصادی کلان میباشد؛ درحالیکه توسعه اقتصادی نهتنها کمی پدیدههایی چون تولید ناخالص ملی را در برمیگیرد، بلکه شامل تغییرات کیفی جامعه نیز میگردد بهعبارتدیگر، رشد جزئی از توسعه است - دینی،. - 84:1370 پیشرفت اقتصادی و رسیدن به قلههای پیشرفت و توسعه در تمام بعدها اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ازجمله دغدغههای ملتها و جوامع گوناگون بهویژه طی چند قرن اخیر بوده است.
پس از انقلاب، ایران حکومت اسلام را پیش گرفت، بنابراین باید توسعه را بر اساس فرهنگ اسلامی تعریف کرده و راهبردهای آن را بر اساس این فرهنگ برگزید. طبیعی است در نگرش پیشگفته تبیین و بررسی جایگاه فرهنگ در توسعه، اهمیت ویژهای دارد. گرچه تعریفهای اصطلاحی فرهنگ بالغبر سیصد گونه است اما تعریف و منظور ما از فرهنگ در مقاله پیش رو، تمام ارزشها، باورها، آرمانها، آدابورسوم، باورها و الگوهای ملت است که در روابط روزمره به کار رود و تمام ظرفیتها و استعدادهای فردی و جمعی است که به زندگی انسانی وی کمک کند. ازاینرو میتوان گفت که فرهنگ ویژگی منحصربهفرد انسان است که مایه تمایز وی از غیر انسان میشود - نظر پور، - 180:1390 1-1
بیان مسئله عوامل متعدد مادی و معنوی در تعاملی گسترده باهم، توسعه همهجانبه را شکل میدهند. توسعه اقتصادی با همه اهمیتی که دارد جزو شروط لازم - نه کافی - برای توسعه همهجانبه است باید علتها و عاملهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی توسعه همهجانبه را، بامطالعههای گسترده تاریخی، مردمشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی بازشناخت تا درک درست و همهجانبهای از مسائل توسعه به دست آورد. اگر از همان ابتدا در کنار عاملهای اقتصادی در درون جوامع، عاملهای فرهنگی نیز موردتوجه قرار گیرد و ارزشهای پیش برنده توسعه در جامعه شاهد تقویت شکاف نامتناسبی میان فرهنگ واقعی حاکم بر جامعه و فرهنگ آرمانی نخواهیم بود. با توجه به غنای فرهنگی آموزههای اسلامی، جوامع اسلامی باید توسعه را بر اساس فرهنگ اسلامی تعریف کرده و راهبردهای آن را بر اساس این فرهنگ برگزید. حال سؤالی که در