بخشی از مقاله


کاربرد نظریه تولمن در یادگیری


چکیده

در این مقاله با هدف شناخت نظریه تولمن و کاربرد آن در یادگیری،به تحلیل مفاهیم آن و مقایسه با مفاهیم رفتارگرایان پرداخته است. و این نتیجه حاصل شد که نظریه یادگیری تولمن مخلوطی از نظریه گشتالت و رفتارگرایی است. تولمن به این موضوع پرداخته است که " بیش از یک نوع یادگیری وجود دارد" وی در این راستا به شش نوع یادگیری اشاره می کند که به اختصار به آن اشاره می شود؛و تولمن در رابطه با انواع یادگیری مسائل یادگیری را بیان کرده است که آن تبیین می شود.در این مقاله نقاط قوت و ضعف نظریه تولمن بیان شده است.

کلمات کلیدی: یادگیری،نظریه، تولمن،رفتارگرایی، گشتالت.

مقدمه

ادوارد چیس تولمن((1959-1886 در 14 آوریل 1886 در شهر نیوتاون در ایالات ماساچوست چشم به جهان گشود و در سال 1915موفق به اخذ درجه دکترا در روان شناسی از دانشگاه هاروارد گردید. در سال 1937 به ریاست انجمن روان شناسان آمریکا برگزیده شد و در سال 1959 در برکلی چشم از جهان فروبست(پارسا،.(159 1370

تولمن با تلفیق نظریه گشتالت و رفتارگرایی نظریه جدیدی را بنیانگذاری کرده است که نام های مختلفی دارد که از آن جمله یادگیری علامتی3 است.او در مهمترین کتاب نظامدار خود به نام رفتار هدف نگر در حیوانها و انسانها (1932)دیدگاه خود را نظریه»رفتارگرایی هدف نگر«4نامیده است. بعدها خود او و دیگران از این نظریه تحت عنوان»نظریه علامت-گشتالت«5 نظریه »علامت-مدلول«6 و »نظریه انتظار«7یاد کردند.اصطلاحات اخیر همه بر ماهیت »شناختی« این نظریه تأکید دارند و آن را از نظریات محرک و پاسخ ثرندایک،گاتری،هال و اسکینر متمایز می سازند.اصطلاح»یادگیری علامتی«نام کوتاه مناسبی که فشرده عبارت »علامت-گشتالت« را نیز در بر دارد(زارع،(106 1386

تولمن همانند رفتارگرایان به مطالعه رفتار می پرداخت اما نه رفتار خرد و کوچک بلکه رفتار یکپارچه و کل،رفتار یکپارچه8 یعنی رفتار کلی،رفتاری که متوجه نوعی هدف است.رفتار از تکیه گاهها و کمکهای محیط به عنوان »اشیاء کار ساز«و وسایل کوتاه و آسان برای رسیدن به هدف بهره می گیرد.شیوه استفاده جاندار از این گذرگاهها و ابزارها در ارتباط با هدفهایی که دارد به رفتار یکپارچه توان برنامه ریزی و هدف نگری می بخشد.تولمن به دلیل تأکیدی که بر هدفمندی رفتار نموده است نظریه وی رفتارگرایی هدفمند 9 نیز نام گرفت زیرا این نظریه کوشید رفتارهایی که به سوی هدف هدایت می شوند یا رفتار هدفمند را تبیین کنباید. تأکید کرد که تولمن اصطلاح هدف را صرفاً به عنوان یک اصطلاح توصیفی بکار می برد(براهنی،.(1367

1


نظریه یادگیری تولمن


یکی از نظریهپردازان یادگیری، ادوارد چیس تولمن( )1 است.که نظریه یادگیری او مخلوطی از نظریه گشتالت و رفتارگرایی است.تأثیر

نظریه گشتالت بر نظریه پردازی تولمن آثار عمیق و طولانی بر جای نهاد.با این حال نگرش مثبت او به نظریه گشتالت مانع از نظریه مثبت او به رفتارگرایی نشد.تولمن نیز مانند رفتارگرایان برای رویکرد درونگری ارزش زیادی قائل نبود و فکر میکرد که روانشناسی می بایست کاملاً عینی باشد. علی رغم اتفاق روش با رفتارگرایان با آنها اختلاف هم داشت اختلاف عمده او با رفتارگرایان بر سر واحد رفتار که باید مورد بررسی قرار گیرد بود.به اعتقاد تولمن رفتار گرایان چون پاولف،گاتری،هال،واتسون و اسکینر معرف روان شناسی»انقباض گرایی ماهیچه ای«2بودند،زیرا فکر میکردند که رفتارهای پیچیده را می توان به رفتارهای ساده،مانند بازتاب ها تجزیه کرد و به تحلیل آنها پرداخت. تولمن باور داشت که می توان رفتارهای یکپارچه را به طور عینی مطالعه کرد.منظور او از رفتارهای یکپارچه الگوهای رفتاری بزرگ،کامل و معنی دار بود.بر خلاف سایر رفتارگرایان،تولمن به مطالعه نظام دار رفتار یکپارچه پرداخت.بنابراین می توان گفت که تولمن از لحاظ روش شناختی یک رفتارگرا بود اما از نظر موضوع مورد مطالعه یک نظریه پرداز شناختی به حساب می آمد.به عبارت دیگر او رفتار را به منظور کشف فرایندهای شناختی مورد مطالعه قرار می داد(هرگنهان،.(1376

تولمنبا رهنمون گرفتن از نظریه پردازان گشتالت،می گفت یادگیری اساساً فرآیندی است که طی آن آزمودنی کشف می کند که در محیط چه چیزی به چه چیز دیگر مربوط است.ارگانیسم از راه تجسس،کشف می کند که رویدادهای معینی به رویدادهای معین دیگری می انجامد یا اینکه یک علامت به علامت دیگری مربوط می شود.برای نمونه ما می آموزیم که ساعت 12 است((s1 ناهار (s2) به زودی خواهد رسید به همین دلیل تولمن را نظریه پردازs_s یا محرکBمحرک (به جای S_R یا محرکBپاسخ) می دانند.در این نکته تولمن با گاتری موافق است اما با ثرندایک،اسکینر و هال اختلاف نظر دارد.با این حال باید تأکید کرد که در دیدگاه تولمن انگیزش3 جای مهمی دارد،زیرا انگیزش تعیین می کند که چه جنبه هایی از محیط مورد توجه ارگانیسم قرار گیرند.برای مثال ارگانیسم گرسنه به رویدادهای وابسته به غذا توجه خواهد کرد،به طور کلی حالت سایق ارگانیسم تعیین می کند که کدام جنبه های محیطی در میدان ادارکی او مورد تأکید قرار گیرند.بنابراین از نظر تولمن انگیزش در نقش یک عامل»تأکید کننده«4 ادراکی عمل می کند.از نظر تولمن آنچه که آموخته می شود»نقشه شناختی«5است؛ارگانیسم می آموزد که چه چیزی در کجا قرار دارد.از این بعد تولمن با دیگر دیگر رفتارگرایان کاملاً مخالف بود.طبق نظر تولمن،اهمیت دادن به پاسخهای انفرادی یا حتی به راههای انفرادی به سوی هدف بی معنی است.چون پس از آنکه ارگانیسم نقشه شناختی را آموخت از هر جهتی می تواند به هدف مورد نظرش برسد(زارع،.(1386

مفاهیم نظریه ی یادگیری تولمن

کوشش و خطای نمادی:یکی از موضوع هایی که نظریه پردازان یادگیری سعی می کنند آنرا تبیین کنند تأثیر کوشش و خطا 6و تمرین بر یادگیری است.در نظریه هایی که یادگیری به صورت تدریجی کسب می شود تمرین اثر زیادی داشته است.موضع تولمن در این مورد جالب توجه است.یکی از ویژگی هایی ماز آموزی توجه تولمن را به خود جلب کرد،و او آن را به عنوان تأییدی بر تفسیر شناختی خود از یادگیری مورد استفاده قرار

2

داد.تولمن مکث کردن موشها در نقطه انتخاب را »کوشش و خطای نمادی«1 نام نهاد.بر خلاف کوشش و خطای رفتاری،که در ابتدا،یک پاسخ داده می شود و بعد پاسخ دیگر،تا اینکه سرانجام مسئله حل بشود.در کوشش و خطای نمادی،آزمون رویکردهای مختلف،به جای اینکه رفتاری باشد،به صورت شناختی انجام می شود(پارسا،.(1370

رابطه بین یادگیری و عملکرد: نظریه پردازان زیادی سعی کردند بین یادگیری و عملکرد تمیز قایل شوند از جمله آنها هال و بندورا و تولمن است،و سایر متغیرها در نظام او متغیرهای عملکردی هستند.به طور کلی می توان گفت که عملکرد،برگردان یادگیری به رفتار است.از نظر تولمن ما چیزهای زیادی درباره محیطمان می دانیم؛اما تنها زمانی که نیاز داشته باشیم،از این اطلاعات استفاده می کنیم.در وقت ضرورت ارگانیسم آنچه را که از راه آزمون واقعیت یاد گرفته است به کار می گیرد،تا آنچه را که که نیاز او را برطرف می کند به دست آورد(زارع،.(1386

تقویت:یکی از اختلاف نظرهای دیگر تولمن با دیگر رفتارگرایان تعبیر و تفسیر وی از تقویت است.تولمن از تقویت یک تفسیر کاملاً شناختی ارائه می دهد.همانند گاتری،تولمن نیز مفهوم تقویت را به عنوان یک متغیر یادگیری اهمیت زیادی نمی داد(سیف،.(1376نظام تولمن به پیوندهای بین محرکها و انتظارات می پردازد. چون انتظارات در موقعیتهایی ایجاد می شوند که تقویت محتمل است،نقش تقویت عمدتاً این است که انتظارات را تأیید کند.هر چه یک انتظار بیشتر تأیید شده باشد،به احتمال بیشتری محرکهای(علامتهای) تداعی شده با آن،با معنی (انتظار)مربوط،پیوند خواهد خورد(سیدمحمدی،.(182 1382

اصلی که در نظام تولمن تقریباً جانشین اصل تقویت می شود اصل تأیید است.هر بار که پی آمدS2عملاً به دنبال رویدادS1R2 رخ می کند،انتظاری از نوع((S1 R1 S2 تأیید می گردد؛هر بار هم که پی آمدی متفاوت با 2،مثلاًپیS آمد S3 ،به دنبال رویداد S1 R1 رخ می کند،انتظاری از نوع ( S1 R1 (S2 تکذیب می شود. تأیید انتظار موجب افزایش احتمال رویداد آن و تکذیب انتظار موجب کاهش احتمال رویداد آن می گردد.به این ترتیب درجه احتمال انتظار بخصوصی تابع این است که تا چه اندازه احتمال دارد که پی آمدهایی از نوع S2 به دنبال رویداد S1 R1 رخ کنند(براهنی،1367،ص.(215


یادگیری مکان:تولمن معتقد بود که حیوانها مکان و موقعیت چیزها را یاد می گیرند،در حالی که نظریه پردازان محرکBپاسخ بر این باور بودند که آنها پاسخهای خاصی را به محرکهای خاصی یاد می گیرند. (سیف،.(352 1376

آزمایش های در رابطه مکان آموزی انجام شد که آزمایشها نشان دادن این نکته است که بر خلاف پیش بینی نظریه ای که اصرار دارد پاسخها بر حسب اعمال عضلانی دخیل در یادگیری تعریف شوند،یادگیرنده از آغاز کار تا رسیدن به هدف بر طبق زنجیره ثابتی از حرکات عضلانی و پیچیدن به این سو و آن سو عمل نمی کند.تولمن عقیده داشت که حیوان می تواند در رفتار خود تنوع نشان دهد و آن را به شیوه مناسبی با تغییرات حاصل در موقعیتهای محرک یا پاسخ همساز کند،به نحوی که گویی»می داند« هدف کجا قرار گرفته است(براهنی،1367،ص.(198

یادگیری نهفته: یادگیری نهفته2 یکی دیگر از موضوعهایی بوده است که تولمن بر آن تأکید داشت. یادگیری نهفته آن یادگیری است که به عملکرد برگردانده نشده است. به عبارت دیگر امکان دارد که یادگیری برای مدت قابل ملاحظه ای بدون استفاده باقی بماند و بعدها در رفتار ظاهر گردد. مفهوم یادگیری نهفته برای تولمن مفهوم بسیار مهمی بود و فکر می کرد توانسته است موجودیت آن را به اثبات برساند.( زارع، .(114 1386

خاموشی نهفته:3نظریه پردازان تقویت همچون پاولف،هال و اسکینر،خاموشی را در یک فرآیند فعال می دانستند.از نظر آنان برای اینکه خاموشی اتفاق افتد پاسخ قبلاً آموخته شده باید ارائه شود لیکن تقویت به دنبال آن نیاید.در چنین شرایطی نرخ یا مقدار پاسخی که قبلاً تقویت می شده به سطح پیش از دریافت تقویت بازگشت خواهد کرد. نظریه تولمن پیش بینی می کند اگر به حیوانی که یک انتظار R-S (یعنی یک پاسخ معین به غذا خواهد

انجامید) را یاد گرفته است،فرصت مشاهده اینکه دیگر پاسخ به غذا نمی انجامد داده شود،خود همین مشاهده خاموشی تولید می کند( پارسا، .(1370

3


انواع یادگیری

تولمن در اواخر عمر خویش به این موضوع پرداخته است که " بیش از یک نوع یادگیری وجود دارد" وی در این راستا به شش نوع یادگیری اشاره می کند که به اختصار به آن اشاره می شود:

· نیرویابی: تولمن اصطلاح "نیرویابی" را از نظریه روانکاوی گرفته است، اما مرادش از آن رابطه ای است آموخته شده بین یک شی و یک سایق که به وساطت پاسخ پایانی به وجود آمده است. به عبارت دیگر نیرویابی به تمایل آموخته شده برای تداعی اشیای خاص با حالات سایق خاص اشاره می کند.از آنجا که محرکهای معینی با ارضای یک سایق خاص تداعی شده اند، وقتی که آن سایق برانگیخته می شود

معمولاً همان محرکها مورد جستجوی ارگانیسم قرار می گیرند. زمانی که ارگانیسم بیاموزد که در یک حالت سایق معین، از اشیای معینی اجتناب کند، گفته می شود که نیرویایی منفی صورت گرفته است.

· باورهای هم ارز: وقتی که یک هدف فرعی با هدف اصلی یک اثر را داشته باشد گفته می شود که هدف فرعی دارای یک "باور هم ارز" با هدف اصلی است. این مفهوم شباهت بسیار زیادی با مفهوم تقویت ثانوی دارد که روانشناسان محرک- پاسخ مطرح می کنند. تقویت ثانوی در اثر همگامی یک محرک خنثی با یک محرک تقویت کننده اولیه خاصیت تقویت کنندگی می یابد و به عنوان تقویت کننده ثانویه به حساب می آید. تولمن تصور می کرد این نوع یادگیری بیشتر متضمن " سائقهای اجتماعی" است تا سائقهای فیزیولوژکی.

· انتظارات میدانی: "انتظارات میدانی" یعنی اینکه ارگانیسم می آموزد چه چیزی به چه چیزدیگری می انجامد. انتظارات میدانی همانند نقشه های شناختی آموخته می شود.وقتی که ارگانیسم با دیدن یک علامت معین انتظار می کشد که علامت معین دیگری به دنبال آن خواهد آمد در واقع یک نوع یادگیری جدیدی است که یادگرفته شد. این نوع یادگیری از نوع S _ R نیست بلکه نوعی یادگیری S_S یا علامت - علامت است, یعنی وقتی که حیوان یک علامت را می بیند می آموزد که بدنبال آن، علامت دیگری را انتظاربکشد.

· حالتهای شناخت میدانی: تولمن در ارتباط با یادگیری "حالتهای شناخت میدانی" توضیح زیادی نمی دهد. این یادگیری نوعی راهبرد یا رویکرد نسبت به موقعیت حل مسئله است. منظور از این یادگیری تمایل به مرتب کردن میدان ادراکی در جهت یک طرح و الگوی خاص است. تولمن تصور می کرد که این نوع یادگیری تمایلات ذاتی است که فقط از طریق تجربه تغییر می کند. حالتهای شناخت میدانی راهبردهای حل مسئله هستند که به مسائل مشابه قابل انتقال هستند. ارگانیسم درکی که از یک موقعیت جهت حل مسأله دارد را می تواند به موقعیت دیگر انتقال دهد تا بتواند بهتر از گذشته مسئله جدیدرا حل نماید.

· تمیز سایق: "تمیزسایق"1 به این نوع یادگیری اشاره می کند که ارگانیسمها می توانند حالت سایق خود را تعیین کنند در نتیجه می توانند طبق آن پاسخ دهند مثلاً می توان به حیوانها آموزش داد تا وقتی که گرسنه هستند به مازT شکل بروند و زمانی که تشنه هستند به ماز U شکل بروند.

· الگوهای حرکتی: همچنانکه تاکنون دیدیم تولمن در زمینه تداعی بین اندیشه ها و رفتار چیز زیادی نگفته است وی برای اینکه از این

انتقاد مصون باشد یادگیری از نوع" الگوی حرکتی"2 را مطرح کرده است. یادگیری های حرکتی کوششی است جهت طرح یادگیری تداعی اندیشه ها با رفتار.( زارع، .(118-119: 1386

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید