بخشی از مقاله


کيفيت زندگي شهري : تعاريف ، ابعاد و شاخص هاي سنجش آن

چکيده
به نظر مي رسد يک تعريف عمومي پذيرفته شده از کيفيت زندگي در ادبيات گسترده آن که بيش از سي سال گذشته در مورد اين موضوع ايجاد شده ، وجود نداشته باشد. تعريف کيفيت زندگي شهري اگرچه در کشورهاي مختلف ، حتي در نواحي يک کشور، نيز متفاوت است ولي جوهر مشترک آن معطوف به تامين نيازهاي اساسي مادي و معنوي در دو وجه ذهني و عيني به طور توامان است .در سال هاي اخير مطالعات پيرامون کيفيت زندگي به طور عمده بر ماهيت شهري تمرکز کرده و کشورهاي توسعه يافته و درحال توسعه زيادي سعي در بررسي و مطالعه کيفيت زندگي در شهرها و محلات مختلف نموده اند و هر کدام سعي نموده اند شاخص ها و روش تعريف کيفيت زندگي شهروندان خود را توسعه دهند.
اين پژوهش به دنبال آن است تا ضمن بررسي ادبيات موضوع در سطح جهاني ، به شناخت تعاريف ، ابعاد و شاخص هاي سنجش کيفيت زندگي شهري دست يابد و در ادامه نيز با ذکر چند نمونه انجام شده در دنيا، به تحليل شيوه هاي سنجش اين مفهوم بپردازد.
واژگان کليدي : کيفيت زندگي شهري، شاخص هاي سنجش ، برنامه ريزي شهري

مقدمه
نواحي شهري مراکز اصلي رشد اقتصادي ،اجتماعي و سياسي هر کشوري هستند که خود را به عنوان جذاب ترين نقاط براي ايجاد ثروت ، کار، خلاقيت و نوآوري اثبات کرده اند. اما، نواحي شهري با چالش هاي مهمي در زمينه هاي تخريب فيزيکي و محيطي ، محروميت اجتماعي ، ناامني ، بيکاري ، کمبود مسکن و ترافيک روبرو هستند که اين مشکلات کيفيت زندگي شهري را به شدت کاهش مي دهند. با اين وجود سياستگذاران و برنامه ريزان در سطوح بين المللي و ملي بر قابليت شهرها براي بهبود کيفيت زندگي انسان ها تاکيد دارند (٢٠٠٧:١٣ ,UNFPA). کيفيت زندگي به عنوان محصول تعداد عوامل مختلفي – اجتماعي ، بهداشتي ، اقتصادي و شرايط محيطي - ديده مي شود و مفهوم آن ،«اندازه گيري رفاه انساني بوسيله شاخص هاي اجتماعي به جاي اندازه گيري کمي درآمد و توليد است »(٢٠٠٩ ,United NaƟonal Glossary).
محققان گرايش مختلف علمي ، کيفيت زندگي را از دهه ١٩٣٠ مورد مطالعه قرار داده اند. هر يک از اين محققان درصدد بوده اند که نواحي مختلف جغرافيايي مانند شهرها، ايالات و ملت ها را براساس شاخص هاي کيفيت زندگي که خود طراحي کرده اند مورد مطالعه قرار دهند (١٩٨٦ ,Wish). در کنار اين دسته از محققان ، سازمان هاي بين المللي مانند UNDP،UN وWHO هر يک سنجه هاي مورد نظر خود را در رابطه با کيفيت زندگي ارائه داده اند. تا به حال علوم رايج موفق به طراحي يک رويکرد ترکيبي که بتواند ابعاد متعدد شاخص هاي فيزيکي ، فضايي و اجتماعي را ارزيابي کند، نشده اند(٢٠٠٣ ,Van Kamp et al).
روش تحقيق
روش تحقيق پژوهش حاضر از نوع توصيفي ـ تحليلي است و بر مطالعات کتابخانه اي استوار است که با بررسي گسترده ادبيات موضوع در سطح جهاني ، تلاشي در زمينه شناخت تعاريف ، ابعاد و شاخص هاي سنجش کيفيت زندگي شهري صورت مي گيرد و در ادامه نيز با ذکر چند نمونه انجام شده در دنيا، به تحليل شيوه هاي سنجش اين مفهوم مي پردازد.
مفهوم کيفيت زندگي شهري
واژه کيفيت زندگي سرچشمه روشني ندارد. کيفيت زندگي اگر چه جذابيت و معني عام دارد، يک تعريف پذيرفته عام ندارد.
هر عبارتي که در تعريف کيفيت زندگي بکار رود، کيفيت زندگي يک فرد به حقايق عيني و خارجي زندگي اش و دريافت ها و ادراکات دروني و ذهني او از اين عوامل و نيز از خودش وابسته است (لطفي ، ١٣٨٨: ٦).
هر تعريفي از کيفيت زندگي بايد شامل دو عنصر (ويژگي ) اساسي باشد: ١. يک ساختار ذهني (دروني ) روانشناختي ـ فيزيولوژيکي که حس رضايتمندي را فراهم مي کند. ٢. پديده هاي خارجي که آن ساختار را ضمانت مي کند ( ,Pacione کيفيت زندگي شهري در برگيرنده ابعاد رواني است که شاخص هايي همچون رضايت ، تعلق و امنيت را در بر مي گيرد. در برخي موارد، رضايت هاي اجتماعي نيز ناميده مي شود. همچنين ابعادي محيطي که در برگيرنده ي سنجه هايي همچون مسکن ، دسترسي به خدمات و امنيت محيطي است . جنبه هاي ديگر در بر گيرنده ي توجه به فرصت هاي اجتماعي ، اميدهاي اشتغال ، ثروت و اوقات فراغت است (سيف الديني ، ١٣٨١، ص ٣٧٥).
کيفيت زندگي را مي توان اين گونه تعريف کرد: کيفيت زندگي هم جنبه هاي کمي و کيفي مانند چگونگي توزيع کالا و خدمات و نيازهاي مادي انسان و جنبه هاي ذهني و کيفي مانند روابط اجتماعي ، رضايت از زندگي ، مشارکت و احساس همبستگي اجتماعي و کليه نيازهاي معنوي انسان را در برمي گيرد (شماعي و پوراحمد، ١٣٨٤، ٢٧٤).
کيفيت زندگي از طرف سازمان جهاني بهداشت بدين صورت زير تعريف کرده است : «ادراک فردي از شرايط زندگي شان در ارتباط با فرهنگ و سيستم ارزشي که در آن زندگي کرده و در ارتباط با اهداف ، انتظارات ، استانداردها و توجهات آن ها است .» .(WHO, 1999:3)
RIVM(موسسه بين المللي بهداشت عمومي و حفاظت محيطي ) (٢٠٠٢): کيفيت زندگي را بدين صورت تعريف کرده است :
مسائل عيني و تجهيزات غيرمادي زندگي که براساس ادراکات شخص در مورد سلامت ، محيط زندگي ، قانون و برابري ، کار، خانواده و غيره تعيين شده است .
رويکرد برنامه ريزي شهري و کيفيت زندگي
در شهري که براساس کيفيت زندگي اداره شود، مهم تر از ابعاد ساختمان ها و شکل ظاهري آن ها، آسايش ساکنان است . در چنين شهري نيز پياده رو ها به اندازه خيابان ها اهميت دارند و نيازهاي فرهنگي شهروندان کم اهميت تر از احداث مراکز تجاري نيست . در صورت انتخاب اين ملاک ، ترجيح هزينه اي به هزينه ديگر با توجه به کيفيت زندگي خواهد بود (بربري ، آنچه امروزه در طرح ها مشاهده مي شود، گزارش هاي علمي و همراه با اعداد و ارقام ، تراکم ها و مساحت ها است . اما برخي از ويژگي ها بدليل آنکه با اعداد و ارقام قابل بيان نيستند به فراموشي سپرده مي شوند، کيفيت هايي مثل پايداري ، خوانايي ، هويت ، تنوع پذيري و ... ده ها نمونه ديگر از اين جمله اند. صرف توجه به جداره سازي خيابان ها، زيباسازي و تعريض معابر نمي تواند کيفيت را به محيط هاي شهري بازگرداند. اگر براي کارشناسان ، تعيين ميزان تراکم ساختماني ، تعيين ميزان فاصله دو تقاطع در يک خيابان و ... مهم باشد براي مردم دوري يا نزديکي ، يکنواختي يا تنوع ، آرامش يا شلوغي آن حائز اهميت است (پاکزاد، ١٢، ١٣٨١).
بررسي شاخص هاي کيفيت زندگي در سال هاي اخير در روند مطالعات برنامه ريزي به چند دليل رواج يافته و حائز اهميت است : اول اين که استفاده از اين شاخص ها، امکان مداخله و اثرگذاري مديريت هاي محلي را بر سطوح عميق زندگي شهري فراهم مي کند، دومين دليل اهميت اين شاخص ها، ارتباط آن ها با کالبد شهر است ، نظير دسترسي به فضاي سبز و طبيعت در شهر به طور مستقيم وجه کالبدي داشته و کاملاً تحت تاثير سياست هاي شهري و طرح هاي توسعه کالبدي قرار دارند، دليل ديگر توجه به اين شاخص ها، اثرگذاري تمايزات کيفيت زندگي در محلات در بازتوليد نابرابري ها در جامعه است (حوزه معاونت شهرسازي و معماري وزارت مسکن و شهرسازي ، ١٣٨٤، ٥٣).
سنجش کيفيت زندگي شهري
مطالعه کيفيت زندگي مي تواند تک بخشي و يا بين بخشي باشد، با در نظر گرفتن يک يا چند متغير. دو مدل متداول براي توضيح و تفسير رابطه کيفيت زندگي و ديگر متغيرها پيشنهاد ميشود: مدل هاي « بالا ـ پايين »، با اين فرض که کيفيت زندگي ويژگي عام و پايداري است که باعث ايجاد نتايج و پيامدهاي خاص در زندگي افراد مي شود (٦١ :١٩٩٤ ,Evans) و مدل «
پايين ـ بالا» با تاکيد بر اين موضوع که کيفيت زندگي افراد تحت تاثير برخي متغيرهاي خاص قرار مي گيرد.
رويکردهاي اساسي به مفهوم کيفيت زندگي
در طي سال هاي اخير دو ديدگاه در مورد کيفيت زندگي وجود داشته است : مکتب عيني و مکتب ذهني . در مکتب اول کيفيت زندگي به عنوان بخش عيني زندگي که شامل غذا، سرپناه ، شرايط محيطي و نظاير آن است ، شناخته مي شود. در مکتب دوم کيفيت زندگي به عنوان بخش ذهني زندگي مورد توجه قرار مي گيرد که توسط نگرش ها و احساسات انسان معين مي شود. اگرچه هر دو مکتب در تحقيقات مورد توجه قرار گرفته است ، اما مکتب ذهني به وضوح بحث مسلط در اين زمينه است .(Ling, 1984: 4)
بنابر بررسي هاي فاهيه (٢٠٠٤) امروزه مي توان سه رويکرد عمده به کيفيت زندگي را شناسايي کرد:
١- رويکرد اول معتقد است که کيفيت زندگي به شرايط افراد مربوط است (نگرش جزء نگر به کيفيت زندگي )
٢- رويکرد دوم کيفيت زندگي را يک مفهوم چند بعدي مي داند. اين نگرش به توصيف حوزه هاي چندگانه کيفيت زندگي و همچنين تاثير متقابل اين حوزه ها با يکديگر مي پردازد.
٣- سومين رويکرد نيز معتقد است که کيفيت زندگي با دو شاخص عيني و ذهني اندازه گيري مي شود. جنبه ذهني به افراد کمک مي کند تا تعريفي از هويت آرمان ها و جهت يابي زندگي شان ارائه کنند و اين جنبه زماني با ارزش است که با شرايط عيني زندگي همراه شود.
شاخص هاي سنجش کيفيت زندگي :
درمطالعات کيفيت زندگي به سرفصل هاي اصلي «بعد» گفته مي شود. در هر بعد تعدادي از «شاخص هاي » مربوطه رشد خواهد کرد. شاخص ها، علائم يا پيام هايي رويدادها و نظام هاي پيچيده هستند. آن ها واحدهاي کوچک اطلاعات مربوط به ويژگي نظام ها هستند و يا برآنچه روي داده ، انگشت مي گذارند(٤ :١٩٩٧ ,Couture).
ملاحظاتي پيرامون انتخاب شاخص هاي سنجش با توجه به وجود تعداد بيشماري از شاخص ها در ارزيابي جنبه هاي مختلف کيفيت زندگي ، ضرورت انتخاب شاخص هاي موثر و تاثيرگذار اهميت خاصي پيدا مي کند. هفت ملاک زير پژوهشگران را در انتخاب شاخص هاي موثر کمک خواهد کرد:
 ارتباط با سياست : آيا شاخص با يک يا چند موضوع وابسته به سياست هاي اصلي مدون پيوند دارد؟
 سادگي : آيا مي توان اطلاعات را به شيوه قابل فهم و گيرا براي مخاطب تعيين و ارائه کرد؟
 اعتبار: آيا شاخص تاثيري واقعي بر حقايق مي گذارد؟ آيا اطلاعات جمع آوري شده از ديدگاه علمي ، از تکنيک هاي قابل دفاع استفاده کرده است ؟
 در دسترس بودن اطلاعات : آيا مجموعه اطلاعات ، با کيفيت خوب ، به روز و با قيمت مناسب در دسترس هستند يا اينکه بايد پروسه کنترلي را آغاز کرد؟
 نمايندگي : ديد شاخص درباره موضوع کيفيت زندگي بسيار دقيق و کلي است ؟ فهرست شاخص هاي بالقوه بي پايان است . در حقيقت شاخص هايي از ارجحيت برخوردارند که اطلاعات مربوط به رشته اي از موضوعات را ترکيب مي کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید