بخشی از مقاله

شيوه هاي رفتاري در گروههاي مختلف

معرفي
شيوه هاي رفتاري در كار گروهي به طور گسترده بروز مي كند و نمايان مي شود يكي از دلايل اين نماياني يا شهرت پيدا كردن تاكيد كردن روي اين موضوع است كه اين روشها روي آموزش مهارتهاي خود اداره خودمحوري كردن مراجعه كنندگان و بيماران مي تواند پياده شود آنها مي توانند از اين روشها براي كنترل زندگي شان، رفتارشان به طور موثر با مشكلات حال و آينده استفاده كنند،

و وظايفشان را به خوبي بدون ادامه روان درماني انجام دهند. نويسندگان با يك مبدا رفتاري، همانند واتسون و تارپ(2002)، كتابهايي را به موضوع كمك كردن به مردم در زمينه رفتار شخصي يا رفتار خود محوري اختصاص داده اند. اين هدف از طريق تنوع هاي وسيع و گسترده، در مورد تكنيكهاي شناختي و رفتاري با مبدا عملي انجام مي شد. اكثر اين تكنيكهاي درماني مراحلي هستند كه مراجعه كنندگان مي توانند براي حل مشكلات درون شخصيتي، احساسي و تصميم گيري روي خودشان پياده كنند و انجام دهند.


- اصطلاح روان درماني رفتار به كاربرد چند مرحله و تكنيك اشاره مي كند كه از يك متغير در تئوريهاي يادگيري ريشه گرفته است. براي اينكه هيچ تئوري به تنهايي تمرينهاي روان درماني موقتي را تاييد نمي كند، هيچ مدل گروهي تنها وجود ندارد. كه به معناي دقيق كلمه بتواند گروه رفتاري ناميده شود بعلاوه، انواع گوناگوني از گروهها هستند كه روي يادگيري و رفتاري كار مي كنند. رفتار درماني بهترين روش و مفهوم تصور شده به عنوان يك اصل عمومي براي تمرينهاي كلينيكي است كه به روشهاي تجربي به منظور مطالعه رفتار بستگي دارد. يك فرض اساسي از پيش بيني هاي رفتاري اين است كه اكثر رفتارهاي مشكل ساز، رفتارهاي شناختي و احساسي هستند كه ياد گرفته شده اند و


مي توانند توسط يادگيري رفتارهاي جديد اصلاح شوند، اين روش اغلب"روان درماني" ناميده مي شود. براي اينكه آن بيشتر به طور خاص يك تجربه تحصيلي است، افراد در يك مرحله آموزش و يادگيري قرار دارند و به آنها ياد داده مي شود كه چطور يك منظره يا ژرف نمايي جديدي را روي راههاي يادگيري باز كشد و آن را گسترش دهند- آنها تشويق مي شوند تا در زمينه رفتارهاي موثر، شناختي و احساسي بيشتر تلاش كنند، همچنين مشكلات ممكن است مربوط به نقص مهارتها، رفتارهاي سازگار يا هماهنگ، يا استراتژي هاي شناختي باشد كه ياد گرفته نشده اند و بيماران مي توانند اين مهارتها را با شركت كردن در تجربه هاي كسب شده تقليد كنند بسياري از تكنيكهاي به كار گرفته شده توسط گردهمايي با صداهاي متفاوت(همانند روان درماني، رفتارهاي احساسي، عقلاني، به روان درماني شناختي، روان درماني واقعيت و تجزيه و تحليل كاري يا اجرايي). اين فرض اساسي روان درماني گروه، به عنوان يك مرحله تحصيلي به حساب مي آيد و آنها به ارزشيابي يادگيري و آموزش كه در يك گروه به ارث برده شده تاكيد مي كنند.
- فرض ديگر از مبدا رفتاري اين است كه رفتارهايي كه بيماران بيان مي كنند خود بيماري است(نه اين كه اساسا نشانه بيماري باشد. راه حل هاي موفقيت آميز از اين رفتارهاي مشكل‌ساز حل

دوباره مشكل است، و يك سري جديد از بيماريها به طور ضروري بوجود نيامده است. اين چشم انداز رفتاري در تضاد با شيوه هاي است كه مبدا ارتباطي و شناختي دارند كه تاكيد خاصي روي بيماران براي شناخت بيماري و مشكلاتشان دارند كه به عنوان يك شرط لازم براي تغيير در آنها است. در حاليكه روشهاي مبدا شناختي فرض مي كنند كه اگر بيماران سرشت و علت علائم بيماري شان را بفهمند، آنها بهتر قادر به كنترل زندگيشان هستند. شيوه هاي رفتاري گمان مي

كند كه تغييرات بدون شناخت هم مي تواند انجام شود. روان درمانان رفتاري روي اين مقاله كار مي كنند كه تغيير در رفتار مي تواند قبل از شناخت خود شخص اتفاق بيافتد و تغييرات رفتاري مي تواند به سطح وسيع تري از خود شناختي منتهي شود. پيشروان گروه رفتاري ممكن است استراتژي هايي را از نقطه نظر تئوريكي گوناگون توسعه دهند، طوري تهيه و تنظيم شده اند كه اثراتشان در اهداف جلسه روان درماني مي تواند شرح داده شود اين پيشروان پيشرفتهاي اعضاي گروه را از

طريق مجموعه در حال تكوين از اطلاعات قبل، در طول و بعد از تمام مداخله ها دنبال مي كنند. چنين روش هر دو گروه پيشبرد اعضا را با اظهار نظرهاي مداوم درباره پيشرفتهاي درماني آماده مي كنند. در اين روش، الگوي رفتاري هم يك پزشك باليني و هم دانشمندان است كه به بررسي اثربخشي تكنيكهايش مي پردازد.
- گروههاي رفتاري از يك بينش رفتاري به يك تنوع وسيعي از مداخله ها كشيده


مي شوند كه از تئوريهاي يادگيري اجتماعي مشتق شده اند. و براي بيشتر قسمتها، آن گروههاي شناخت رفتاري هستند تا گروههاي روان درماني رفتاري كه به طور سنتي شكل گرفته اند. شيوه درمان شناختي براي گروهها اكنون رشته اصلي روان درماني رفتار موقتي را بازگو مي كند. از اوايل سال 1970، حركت هاي رفتاري توسعه پيدا كرد تا به عوامل شناختي يك نقش اصلي در تشخيص و معالجه مشكلات رفتاري بدهد وقتي كه فوريت و گودريك(2001) يادداشت كردند كه مراحل

شناختي از نظر علمي در حيطه رفتار درماني قابل ارزيابي و بررسي بوده است، از موقعيت تعيين شده زيستي و نظرات افراد به عنوان شركت كنندگان مثال در تاثيرگذاري پيشرفتهايشان يك تغيير نگرش هميشه وجود داشته است روان درماني شناختي و رفتاري براي مشكلات و جمعيت خاص(نوشته وايت و فري من 2002)
يك ماخذ عالي است كه شرح مي دهد چطور روان درماني شناخت رفتاري يكي از بهترين و معقول ترين و شكلهاي موثري از معالجه براي ميزان گسترده ايي از مشكلات خاص براي چندين جمعيت بيمار است.


با پيشرفتها در اين زمينه، اين بخش بيشتر به روان درماني رفتار شناختي مي پردازد تا به روان درماني رفتارهاي سنتي و عادتي- گروههايي براي آموزش مهارتهاي اجتماعي، آموزش اعتماد به نفس، روان درماني شناختي، آموزش كنترل استرس، روان درماني چند وجهي كه اينجا بحث شده است. همه بررسي هاي قابل ملاحظه اي در مورد شناخت رفتاري به ما نشان مي دهند به بخش 14 به يكي از شاخه هاي رفتار شناختي خاص اختصاص داده شده است. روان درماني رفتار

عاطفي- عقلاني(REBT) گردآوري شده توسط آلبرت اليس.
مفاهيم كليدي: روان درماني رفتاري بعضي خصوصيات منحصر به فردي دارد كه آن را از بيشتر روش هاي گروهي ديگر كه در اين كتاب بحث شده است جدا مي كند. آن به اصول و مراحل روش علمي مربوط مي شود، و اين ها به طور تجربي اصولي را از يادگيري بيرون كشيده اند كه به طور سيستميك براي كمك به مردم در زمينه تغيير سازشهاي مردانه در رفتارشان است. خصوصيات تمايز يافته پزشكان رفتاري. پيروي سيستميك آنها از مشخصات و اندازه ها و معيارهاي سنجش است. مراحل و مقاهيم به طور صريح بيان مي شوند، به طور تجربي تست مي شوند. و به طور مداوم بازنگري
مي شوند. تشخيص و درمان به طور هم زمان انجام مي شود. خصوصيات بي نظير و خاص روان درماني شامل (1) انجام دادن يك سنجش رفتاري (2) به طور دقيق اهداف معالجه را بيان كردن (3) فرموله كردن يك مرحله درماني خاص متناسب با يك مشكل خاص (4) به طور ذهني نتيجه درمان را ارزيابي كردن
سنجش رفتاري
سنجش رفتاري شامل يك مجموعه مراحلي است كه براي گرفتن اطلاعات استفاده
مي شود و پيشرفتهاي طرح معالجه براي هر مريض را به صورت راهنما در اختيار پزشك قرار مي دهد. و به او كمك مي كند تا اثرات درمان را اندازه بگيرد. مطابق با نظريه اسپيكلر و گورمونت(2003) مرحله سنجش رفتاري داراي 4 خصوصيت است كه با رفتار درماني همراه مي باشد. آنها(1) در مورد جمع آوري اطلاعات منحصر به فرد جزئيات آن درباره مشكل بيماران طراحي شده اند. (2) تمركز كردن روي وظايف روزمره بيماران و شرايط زندگي آنها (3) با الگو برداري از

رفتارهاي بيماران براي گردآوري اطلاعات درباره اينكه چطور بيماران در شرايط و موقعيت هاي مختلف عمل مي كنند. اين مقوله را مورد بررسي قرار مي دهند (4) به طور دقيق تر تمركز مي كنند تا اينكه با شخصيت كلي بيماران عمل كنند(5) يك بخش كامل و ادامه دار روان درماني است.
ارزيابي اهداف روان درماني
در بسياري از گروههاي رفتار درماني مرحله اوليه كارگروهي به توسعه مراحل آخري معاينه

بيمارانشان با فرموله و رده بندي كردن عبارتهاي خاص از اهداف شخصي كه آنها مي خواهند انجام دهند اختصاص دارد. تشخيص اهداف معين كننده جهت حركت هاي درماني است. اگر چه رهبر گروه به بحث اهداف مي پردازد. اهداف شخصي از خود اعضاي گروه سرچشمه مي گيرد(تهيه شده توسط وايت در سال 2000) اعضاي گروه رفتارهاي مشكل سازي را كه مي خواهند تغيير

دهند و مهارت هاي جديدي را كه
مي خواهند ياد بگيرند ارائه و انتشار مي دهند. اهداف شخصي كه بيماران ممكن است مدنظر قرار دهند شامل كاهش استرش در زمان تست گرفتن، حذف ترس و دلهره ها كه با عملكردهاي موثر تداخل پيدا مي كند. همراه شدن با نااميدي و شوكه شدن، وزن كم كردن، خلاص شدن از دست مواد اعتيادآور(سيگار كشيدن، الكل، يا داروهاي ديگر) اينجا چند نمونه از مهارتهاي جديد است كه بيماران مي خواهند با آن آشنا شوند.
• يادگيرند آنچه را كه مي خواهند به طور واضح و صريح تقاضا كنند.
• به رفتارهايي كه به آرامش روحي و جسمي منتهي مي شود آشنا شوند.
• متدهاي خاصي از خود كنترلي، همانند ورزش هاي منظم، سخت كنترل در آوردن الگوهاي خوردن و حذف استرسها را افزايش دهند.
• ياد بگيرند كه داراي اعتماد به نفس و جسور باشند بدون اينكه پرخاشگر با ستيزه جو بشوند.
• رفتار يا شناختشان را همانند وسيله ايي براي تغيير به نمايش بگذارند.
• ياد بگيرند كه هر دو نوع واكنش مثبت و منفي را دريافت كنند و از خود نشان دهند.
• قادر به تشخيص و مبارزه با الگوهاي فكري خود مخرب و اعتقادات غلط باشند.


• ارتباطات و مهارتهاي اجتماعي را ياد بگيرند.
• استراتژي مالي حل كردن مشكلات را براي مطابقت با انواع گوناگون شرايط و موقعيتهايي كه در زندگي روزمره با آن مواجه مي شوند را در خود پرورش دهند رفتارهاي موثر را براي سازگاري با استرس ها با شرايط كاهش عصبانيت بگيرند.
وظايف رهبران اين است كه به اعضاي گروه كمك كنند تا اهداف بزرگ و معمولي شان را به اهداف خاص، عيني و قابل سنجش تجزيه كنند كه بتواند در يم مدل سيستمتيك ترغيب شود مثلا: اگر آلبرت بگويد او دوست دارد در شرايط اجتماعي متعادل تر باشد. استاد از او مي پرسد منظور شما از نامتعادل بودن چيست؟ چه كاري شما انجام مي دهيد تاني دهيد كه به نظر مي رسد با

احساس شما از نامتعادلي مربوط مي شود به چه شرايطي وجود دارد كه شما سخت آن شرايط احساس نامتعادلي مي كنيد؟ شما مي تواند چند نمونه مثال واضح و عيني از شرايطي كه شما در آن احساس نامتعادلي مي كنيد بياوريد؟ در چه روشماي خاصي شما دوست داريد كه رفتارتان را تغيير دهيد. گروه بايد عادت كنند كه به اعضايي همانند آلبرت كمك كنند تا او جواب دادن به اين سوالات مشكل را با دادن فرصت به او براي بررسي اين سوالات تمرين كردن رفتارهاي جديد در جلسه هاي گروهي، و گرفتن عكس العمل ديگران در گروه، همه اينها را فرموله و جدول بندي كند.

طرح معالجه


بعد از اينكه اعضاء اهدافشان را مشخص كردند يك طرح معالجه براي انجام اين اهداف نسخه مي شود. تكنيكهاي رفتاري عملكردهاي اصلي هستند. بنابراين، از گروه انتظار مي رود كه چيزهايي را انجام دهند نه اينكه فقط بدون اجرا وجه طور مجهول آنرا منعكس كنند و در گفتگوهايي كه اساسا پيرامون مشكلاتشان هستند قضاوت كنند. اساسا اين طرحها براي بيماران توسط پزشك گروه تهيه شده و توسعه پيدا كرده است. بعد از سنجش اوليه، و وقتي كه اعضا مهارتهاي لازم را ياد گرفتند اعضاي گروه با هم ديگر با رهبر گروه استراتژي هاي مداخله اي را كه ممكن است مورد استفاده قرار گيرد يا اعمال خاصي را كه ممكن است برعهده گرفته شود با هم ديگر باز كرده

و مشكلاتشان را به صورت گروهي حل مي كنند.
ناگزير: بيمار با مشكل قضاوت استراتژي يا اعمال او بايد انجام دهد روبرو مي شود. معمول ترين تكنيكهاي مورد استفاده آنهايي هستند كه به عكس العمل هاي داخل گروهي وابسته اند، همانند مدل سازي، شكل سازي، تمرين رفتاري، مربي گري، تكليف، واكنش يا عكس العمل، بازسازي رفتارهاي شناختي، حساسيت زدايي، آموزش آرامش داشتن و راحت بودن و دادن اطلاعات. آنها بعدا در اين فصل تعريف مي شوند و مورد بحث قرار مي گيرند. ارزيابي عيني، واقعي يكبار رفتار خارجي به طور واضح تعريف شده است. اهداف معالجه مشخص شده اند و مراحل روان درماني

شرح داده شده است. نتايج روان درماني مي تواند به طور عيني مورد ارزيابي قرار گيرد. براي آنكه گروههاي رفتاري به اهميت ارزيابي تاثير تكنيكهايي است كه آنها به كار مي بردند، ارزيابي پيشرفت بيماران نسبت به اهدافشان به طور مداوم است. اگر يك گروه تصميم دارد كه براي آموزش مهارتهاي اجتماعي ده هفته جلسه آموزشي داشته باشد، مثلا آموزش اطلاعات پايه درباره اين مهارتها بايد در جلسه اول داده شود. در هر جلسه بعدي سنجش تغييرات رفتاري ممكن است

طوري روي اعضا اثر بگذارد كه بتوانند به طور موفقيت آميز واقعيتهاي عيني وجودشان را همانطور كه آموزش ديده اند معين كنند. آماده كردن اعضا با واكنش مالي در حال تكوين يك قسمت ضروري از روان درماني گروه رفتاري است. تصميم گيري براي استفاده از تكنيكهاي مشخص وابسته به تاثير پذيريهاي شرح داده شده است. حوزه اين تكنيكها بسيار وسيع است و بسياري از مشاوران گروه رفتاري در انتخابشان از مراحل درمان بسياري التقاطي هستند. آنها مايلند تا تكنيكها از بسياري از روشهاي درماني بيرون بكشند تا به بيماران كمك كنند تا الگوههاي فكري، احساسي و عملكردي شان را تغيير دهند.
نقش و وظايف رهبر گروه
گروههاي رفتاري طوري ساخته شده اند كه رفتار آنها از خصوصيات مشكلات عيني و جزئيات آنها منشاء مي گيرد. آنها تصميم دارند كه مداخله هاي حافظه كوتاه را مورد استفاده و بهره برداري قرار دهند. و مشاوران بايد مهارت كافي در زمينه به تصوير كشيدن انواع زيادي از خلاصه مداخله ها كه براي حل مشكلات به طور موثر و كافي و كمك كردن به اعضاء در پيشبرد مهارتهاي جديد موثر باشند. بخاطر سرشت كوتاه مدتشان گروههاي رفتاري بسيار موثر هستند. وقتي اهداف به صورت محدود و واقع بين جلوه گر مي شود. دقيقا زمان محدود مي تواند يك كاتاليزور يا تسريع كننده براي اعضاء باشد كه بهترين استفاده را از زمان براي انجام اهدافشان بكنند. مشاوران گروه رفتاري نقش معلم را فرض مي كنند. و اعضاء را براي يادگيري و تمرين مهارتهاي اجتماعي در گروه كه


مي توانند در زندگي روزمره به كار ببرند تشويق مي كنند. از مشاور گروه انتظار مي رود كه نقشهاي تقويت كننده جهت دار فعال را در گروه ايجاد كند و دانش شان را در زمينه اصول رفتاري و مهارت در حل مشكلات مهارت در حل مشكلات را به كار گيرند. از طريق رهبريشان در يك گروه درمانگرايان همكاري و تشريك مساعي فعال را به عنوان مدل قرار مي دهند. آن ها اين كار را از طريق مداخله شان با اعضا در به وجود آوردن يك برنامه كار دادن پاسخ هاي مطابق و طراحي تكليف و آموزش مهارت ها انجام
مي دهند.
مشاوران گروهي با دقت رفتار گروه را مشاهده و ارزيابي مي كند تا شرايطي كه مربوط به

مشكلات خاص است معين كنند. و همين طور كه تغييرات را آسان مي كند.
اعضا در گروه هاي رفتاري مهارت هاي خاصي را كه آن ها فاقد آن هستند و مايل به دست آوردن آن هستند مشخص مي كنند. آن ها از طريق يك سري از جلسات آموزشي كه مداخله هاي همانند مدل قرار دادن مهارت ها، تمرين رفتاري و مربي گري، واكنش ها، تمرين مهارت ها در جلسه گروهي و از طريق تكاليف و خود كفائي پيش رفت كنند. در بحث يادگيري هاي اجتماعي كه در درمانگرايي از طريق مدل و تقليد اتفاق مي افتد. Bandura در سال(1986، 1977، 1969) اشاره مي كند كه بيش تر يادگيري هايي كه انجام مي شود از طريق تجربه هاي مستقيم مي تواند انجام شود. همچنين به وسيله مشاهده رفتار ديگران در نظريه Banduura يكي از مراحل اساسي كه توسط آن مريض رفتار جديد را ياد مي گيرد تقليد مدل هاي اجتماعي است كه توسط روان درمانان تهيه شده است. بنابراين لازم است كه مشاوران گروه از تاثير ارزيابي آن ها، نظرات و رفتار آنها روي اعضاي گروه آگاه باشند. اگر مشاوران درماني از نيروهايشان در تاثير دقيق و شكل گيري روش هاي رفتاري بيمارانشان آگاه نباشند آن ها اهميت اصلي اثراتشان را به عنوان يك انسان در مرحله روان درماني ناميده مي گيرند. علاوه بر اين نقش هاي گسترده از رهبران گروههاي رفتاري انتظار مي رود كه شماري از نقش هاي درماني، تحصيلي و وظايفي به شرح ذيل را انجام دهند. رهبران

گروه مصاحبه اي با اعضاي فرضي انجام مي دهند كه در طي آن معيار و مبداهاي اوليه براي هر گروه مشخص مي شود.
• دخالت دادن آموزش درباره پيشرفت گروه و چگونگي گرفتن بهترين نتيجه از گروه وظيفه ديگر مشاور است.
• مشاور اهداف گروه را توضيح مي دهد، انتظاراتي كه از اعضا بازنگري مي كند و به آنها دستورالعملهايي مي دهد كه چطور گروه مي تواند از نظر شخصي مفيد باشد.
• رهبر گروه معيارهاي در حال تكوين مشكلات اعضا را بررسي مي كند.
• مشاوران مجموعه وسيعي از تكنيكهاي طراحي شده براي انجام اهداف بيان شده اعضا را به تصوير مي كشند.


• نقش اصلي رهبران عمل كردن همانند يك مدل از رفتارهاي خاص است همچنين مشاوران اعضا را آموزش مي دهند تا با نقش بازي كردن براي همديگر كه چطور فرد ممكن است در شرايط خاص پاسخ دهد به صورت يك مدل درآيد.
• مشاوران نيروي تقويتي براي اعضا بخاطر پيشبرد رفتارهاي جديد و مهارتهايشان فراهم مي آورند و به آنها مي گويند كه حتي كارهاي كوچك و جزئي كه انجام مي دهند بايد تشخيص داده شود.
• مشاوران اعضاي گروه را آموزش مي دهند آنها مسئول مشغول بودن خودشان به طور فعال هم در گروه و هم بيرون از مسائل روان درماني مي باشند. روش رفتاري به يك طرح براي تغيير تاكيد مي كند. مشاوران به اعضاي گروه كمك مي كند كه بيان شفاهي و بينش ها براي ايجاد تغيير كافي نيست. براي توسعه منابعشان از رفتارهاي هماهنگ و سازگار اعضا اصرار به تجربه كردن آن در گروه و تمرين كردن تكاليف خانه اي و انجام دادن آن مبادرت مي ورزد.
مشاوران به اعضاي گروه در فراهم آوردن پايانه عالي از تاريخ پايان كار گروهي كمك مي كنند، بنابراين اعضا براي بحث پيرامون واكنش هايشان، براي تثبيت آنچه كه آنها ياد گرفته اند، تمرين مهارتهاي جديد براي به كار بردن آن در خانه و محل كار وقت كافي دارند، وقتي هدفهاي قابل

استدلالي انجام نشده باشد. ارجاعات خاصي رخ مي دهد. وايت(2000) نقش يك روان گر درمان شناختي را به همانند يك خويشاوند نسبت به كارگردان فيلم يا رهبر اركستر توصيف مي كند. تشبيه كارگردان و اركستر در اين جايگاه هنري، روان درمانان يك مرحله خلاق را كه توسط افراد ديگر ابداع شده است راهنمايي مي كنند.(34. ص با عمل كردن در اين نقش، روان درمانان با ارزش ترين همكاري در يك گروه را بوجود مي آورند. هنگامي او يك مرحله را آسان مي سازد كه براساس آن اعضا روان درماني خودشان را خلق كنند. توانايي رهبر گروه براي برقراري رابطه هاي ثابت و استوار داخل گروه يك تاثير ثمربخش مهمي را روي سطح بازدهي داخل گروه دارا مي باشد. فرض اساسي روان درماني رفتاري اين است كه يك رابطه خوب بين مشاوران و اعضا ضروري است اما كافي نيست، بايد شرايط تا حدي بازنگري شود و تغيير كند، اين خيلي نامطلوب است كه روان

درمانان درماني را در يك نقش سرد و غيرشخصيتي كه آن ها را در ماشينهاي برنامه ريزي شد كاهش مي دهد به حساب نياوريم. بسياري از مشاوران در مجموعه رفتاري به ارزش برقراري يك رابطه كاري دسته جمعي تاكيد دارند و اصرار مي ورزند. مثلا هازاروس(1996، 1992) معتقد است كه يك مجموعه اتلاف پذير از شيوه هاي ارتباط بعد او مقدار وسيعي از تكنيكها، نتايج درمان را

بررسي مي كند. او پيشنهاد مي كند كه اين مناسب است كه رابطه بيماري روان درمان را در زماني كه دليل كافي براي فكر كردن درباره موضوع رابطه به سمت پيشرفت روان درماني سوق پيدا مي كند آن را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. كاربرد اين نوع شيوع ارتباطي براي رهبران گروه چيست؟ بيشتر از ساده بوده به تصوير كشيدن تنوع هاي شناختي، موثر يا تاثير پذير، و تكنيكهاي رفتاري، مشاوران گروهي ضروري مي دانند كه شيوه هاي مختلف رابطه با اعضاي گروه را به آن توجه كنند و آنها را انتخاب كنند. آنها بايد تصميم بگيرند كه چه موقع و چطور آنها به صورت دستوالعمل يا تقويت كننده، سرد يا گرم رسمي يا غيررسمي، خشن يا ملايم باشند. توانايي به كارگيري تكنيكهاي خاص و موثر با مناسبترين شيوه ارتباطي يكي از مشكل ترين عملكردهاي روان درمانان است كه با آن مواجه مي شوند(لازارد، 1996) به عبارت مختصر، رهبر گروه رفتاري بايد تكنيسين ماهري باشد كه داراي خصلت عالي انساني است كه اين خصوصيت او به حال و هواي راستگويي و اعتماد و توجه ضروري براي استفاده بقيه از اين تكنيكهاي روان درماني منتهي شود.

مراحلي از يك مجموعه رفتار درماني
اين بحث مراحل يك مجموعه به طور خاص با شيوه چند روش ديگر به هم گره خورده است. كه توسط رز و همكارانش توسعه پيدا كرده است. شيوه مجموعه چند روش از استراتژي هاي گوناگوني براي عمل كردن، مشكلات خاص استفاده مي كند. اعضاي گروه آموزش دهنده در حل مشكلات سيستميك، بازسازي هاي شناختي، آموزش هاي سنجشي آموزشهاي آرامش و راحت بود.

تمرينهاي رفتاري و استراتژي هاي ديگري كه براي مشكلات خاص مناسب هستند. اين روش معمولا شامل افزايش همكاري گروهي و انجام آلفا در غالب اهداف خاص، طرحها، تصميم گيري ها. كمك هاي متقابل از طرف ديگران است. پيشرفت مراحل از درجات با او يعني مشابه به درجات پايين يعني بيمار پيشرفت مي كند به هر بيمار كمك مي شود تا اهداف مشخص شده خودش را و كپي كردن مهارتها را خودش پياده كند. گروه رفتاري اغلب تم(هدف) مشتركي دارند. كنترل استرس، كنترل عصبانيت، يا كنترل درد اهداف به ماوراي تغييرات شرح داده شد. داخل مجموعه گروهي حركت مي كنند. هدف اصلي انتقال تغييرات به دنياي واقعي است. جلسه بعدي گروه تشكيل

شده است تا اين عموميت هاي يادگيري را بيشتر احتمال داده و آن را توسعه دهند، چطور اين تغيير و تحولات و عموميت ها كه به صورت ساده در
آمده اند در بخشي كه مراحل پاياني يك مجموعه توصيف مي كند نشان داده شده است. به دنبال موضوعاتي كه در مراحل يك مجموعه رفتاري ديده مي شود به طور وسيع وابسته به كارهاي شلدون(1998، 1989، 1986، 1982) و رزورادلسون(1987) مي باشد.
مراحل اوليه
مراجعين فرضي معمولا اطلاعات كمي در مورد برنامه هاي رفتاري دارند، بنابراين اين موضوع مهم است كه به آنها همه اطلاعات لازم درباره مراحل مجموع را قبل از اينكه به اين مجموعه بپيوند به آنها داده شود. مصاحبه فردي قبل از پيوستن به گروه يا مجموعه اولين جلسه گروهي به كشف انتظارات فرضي اعضاء و كمك كردن به آنها كه آيا آنها به گروه خواهند بپيوندند، بررسي كنند كه رهبر گروه چه انتظاراتي از اعضاي گروه پيرامون اهداف گروه دارد و همينطور بيمار چه انتظاراتي مي تواند از رهبر داشته باشد. در طي مراحل اوليه از يك مجموعه درماني، اعضاء ياد مي گيرند كه چطور مجموعه عمل
مي كند و چگونه هر جلسه سازماندهي مي شود. راهنماي كارها در اين مرحله با كمك اعضا كه آشنا شده اند اعضاي اصلي، ساختارهاي منسجم و متحد افزايش انگيزه هاي اعضاي كرده و مشخص كردن رفتارهاي مشكل ساز كه احتياج است اصلاح شوند(رز1998) معمولا هر جلسه با چك كردن اعضاي گروه شروع مي شود، با بيان كردن پيشرفتهاي قابل مداخله اي كه در طول هفته داشته اند، گزارش دادن تكاليفشان، و مشخص كردن عنوان ها يا با موضوعاتي كه آنها دوست دارند موضوع جلسات بعدي باشند. بوجود آوردن پيوستگي و انسجام پايه و اساس كارهاي موثر در طي هر جلسه از پيشرفت هاي گروه يا جلسه مي باشد. و مشاور و نقش اصلي در ايجاد اعتماد و راستگويي دارد. وقتي كه مردم مي خواهند در يك مجموعه باشند و وقتي كه با آغوش باز و راحت با هم ديگر رابطه برقرار مي كنند پيوستگي و انسجام در سطوح بالايي قرار دارد. مطابق بارز(1998، 1989) مشاور بايد به طور ذاتي نهايت تلاش خودش را بكند تا مجموعه را براي اعضا جذاب كند. بوجود آوردن شرايط گروهي كه توانايي اجتماعي در مورد هر فرد از اعضاي گروه لازم مي داند. بوجود آوردن بسياري از نقش ها و وظايف عملكردي كه اعضا مي توانند در مجموعه بازي كنند. بوجود آوردن مسئوليت رهبري براي اعضا در يك حالت مناسب و معمول نشان دادن شرايطنزاعهاي تهاجمي گروه، و پيدا كردن راههايي كه همه اعضاي مجموعه در يك واكنش و عكس العمل با هم كار كنند. هنگامي كه مجموعه در حال مشكل گرفتن است، رهبران از حالت كارگرداني به آموزش اعضاء در اعضاء در انجام دادن اين وظايف براي خودشان مي پردازند.
مرحله كار
طرح معالجه و به كار بردن تكنيكها: طرح درماني شامل انتخاب مناسبترين و بهترين روش از روشهاي درماني است كه در انجام تغييرات رفتاري موثرتر مي باشد. شرح داده شده است. بايد تاكيد شود كه سنجش و ارزيابي در تمام مراحل كار ادامه پيدا مي كند. مشاور جلسه بايد به طور مداوم ميزان اثربخشي جلسه را ارزيابي كند، و اينكه چطور هدفمند يك معالجه خوب رضايت بخش بوده است براي تعيين اين ارزيابي در طول مراحل كاري، آنها به جمع آوري اطلاعات روي موضوعاتي همانند همكاري، رضايت خاطر عضو يا اعضاء، مراقبت يا همرامي و يا كامل كردن تكاليف بين

جلسات اين سنجش همچنين شامل جمع آوري اطلاعات براي مشخص كردن اين موضوع كه آيا مشكل درون مجموعه وجود دارد. و معياري كه اهداف گرو در آن معياري بدست مي آيند. در تمام طول يك مجموعه، افراد رفتار و موقعيتهايشان را كه در آن قرار دارند كنترل مي كنند. در اين روش آنها سريعا استراتژي هايي را كه موثر هستند يا نيستند معين مي كنند. با استفاده از اين مراحل ارزيابي مداوم هر دو گروه اعضا و مشاور اصولي براي نگاه كردن به استراتژي هاي موثرتر و متناوبتر دارند. اساسا بعضي از اين استراتژي ها در طول مراحل كاري كه بعدا بحث مي شود مورد استفاده قرار مي گيرد.
تقويت كردن
تقويت كردن رويداد خاصي است كه تمايل شخص براي تكرار تكرار پاسخ را تقويت
مي كند. تقويت كردن يك مرحله مداخله ايي اصلي در مجموعه هاي رفتاري است علاوه بر تقويت كردن كه توسط رهبر مجموعه انجام مي گيرد. اعضاي ديگر از طريق ارزش دادن تعيين كردن، حمايت كردن و توجه همديگر را تقويت مي كنند. اين نظرجويي است كه هر جلسه را با گزارش موفقيت اعضا تا شكستهايشان شروع كنيم، اين نظريه نگرش مثبتي را در گروه بوجود مي آورد باعث تقويت افرادي مي شوند كه كارهاي روزمره شان را به خوبي انجام مي دهند. به مجموعه خاطر نشان مي كند كه بوجود آوردن امكان پذير است گزارش موفقيت مهم نيست كه آن موفقيت كم بوده يا زياد، بسيار مهم است. وقتي كه اعضا در حال پيشرفت هستند، اما هنوز افت كوتاهي در انتظار نشان ديده مي شود و اين وقتي است كه تغيير رفتار با نبودن تحسين و تشويق در محيط هر روزشان باشد در اين موقع، تقويت و حمايت گروه سخنراني و سخت مي شود. اگر اعضا در بدست آوردن اهدافشان همينطور باقي بمانند. تقويت اجتماعي روش قدرتمندي براي شكل گيري رفتارهاي مطلوب مي باشد به علاوه خود تقويتي يك روش كليدي از كمك كردن به تغيير اعضا مي باشد.

به همكاران ياد داده مي شود كه چطور براي افزايش خود كنترلي و وابستگي كمتر به ديگران خودشان را تقويت كنند.
قانون و قراردادهاي احتمالي
قراردادهاي احتماعي رفتارهايي را كه بايد انجام شود، تغيير كند يا قطع شود مشخص
مي كند. با انجام دادن اين اهداف پاداش هايي همراه است. و شرايطي كه شصت آن شرايط پاداش دريافت مي شود، هر موقع كه ممكن باشد. قراردادها زمان باقي را براي انجام رفتار مطلوب اختصاص مي دهد. قرارداد احتمالي موثر بايد اين خصوصيات را داشته باشد.
(1) توصيف واضح از رفتارهاي خاص كه در تكاليف انجام داده است.
(2) يك خاصيت جا خصوصيت جا خصوصيت تقويت فوري اين است كه همانند تقويت مجموعه يا گروه دريافت شود.


(3) توصيف وسايلي كه توسط آن تكاليف مشاهده شود، اندازه گيري، و ثبت شود(رز درادلسون، 1987) قراردادهاي احتمالي اغلب براي بچه ها استفاده مي شود، اما بعضي بزرگترها هم خودشان را در آن شريك مي كنند.
مولد كردن يا مدل قرار دادن:
روشي است كه در آن مراجعه كنندگان از طريق مشاهده و تقليد ياد مي گيرند. قانون مولد كردن يكي از قدرتمندترين وسايل آموزشي موجود براي مشاور گروه مي باشد. همانطور كه ما با روشهاي ديگر ديده ايم فايده ايي كه مشورت گروهي بر مشورت فردي دارد اين است كه آن به امضاء انواع گوناگوني از مدلها و نقش هاي اجتماعي را مي دهد تا تقليد كند، مدله كردن توسط هر دو گروه رهبر، مشاور و شركت كنندگان انجام
مي شود. مدله نكردن تكنيكي است كه براي شماري از گروههاي رفتاري، مخصوصا در گروه آموزش مهارتها و ثبت گروههاي آموزشي به ثبت رسيده است و آنها را شامل
مي شود. خصوصيت مدلهاي موثر هست، دوره يا مرور كردن تحقيق(بندورا 1969) مشخص مي كند كه يك مدل مشابه مشاهده كنندگان در سن، جنس نژاد و نظرات و عقايدي كه به نظر مي رسد تقليد شده اند تا مدلي كه شبيه مشاهده كنندگان نيست. مدلهايي كه درجه ايي از پرستيژو حالت و قيافه را دارند بيشتر به نظر مي رسد كه تقليت شده اند اگر بيمار بيش از اندازه از مدل در بسياري از اين خصوصيات متفاوت باشد.
بيمار اينطور برداشت مي كند كه رفتار مدل غيرواقعي است. همچنين، مدلهايي كه در
توانايي هايشان خبره و ما هر هستند و آنهايي كه گرمي و شوق از خود نشان مي دهند آنهايي هستند كه اثر مدل بودن را افزايش مي دهند هر طور كه ممكن باشد. مدل بايد در نظر مشاهده كننده تقويت شده باشد و مشاهده كنندگان بخاطر تقليدهايشان از رفتاري كه مدل قرار گرفته تقويت شوند. مدل قرار گرفتن رفتار خاص در نقش بازي كردن در طول جلسه و تمرين كردن در طول جلسه و تمرين كردن در ويوه انجام مي شود. هنري به دو ارتباط برقرار كردن با زنان براي بارارل مشكل دارد. دوست دارد احساس آزادي بيشتري در نزديك شدن آنها به كلاسهاي كالحش داشته باشد. او مي تواند اعضاي ديگر را مشاهده كند كه حداقل يكي از راههايي را كه براي شروع مكالمه با زنان موثر است دارا هستند و پياده مي كنند، پس او مي تواند يك احتمال براي شروع چند مكالمه در كلاسش داشته باشند. مدل قرار دادن به طور خاص براي ثبت گروههاي آموزشي و در آموزش مراجعه كنندگان، در اين مورد كه چطور خود بياني محكم و ثابت و تغيير ساختارهاي شناختي را در خود بوجود اسورند اثر مدل قرار دادن با چهار مرحله ديگر كامل مي شود.
تمرين رفتار، تكليف، مربي گري و واكنش گروه يا مجموعه(در سال 1989)


واكنش رفتار:
تمرين رفتاري تكنيكي شامل تمرين كردن در يك جلسه گروهي با رفتار جديد است كه در شرايط هر روز مورد استفاده قرار مي گيرد. هدف از تمرين رفتار آماده كردن اعضا براي انجام دادن رفتارهاي مطلوب بيرون از گروه است در زماني كه الگوي مدله كردن در دسترس نباشد رفتارهاي جديد در مفاهيم ايمن و قابل اعتمادي انجام مي شود كه شبيه دنياي واقعي است.


هنگامي كه اعضاي گروه در حال يادگيري هستند نه تنها از نتايج و اثرات نامطلوب محافظت مي شوند، بلكه آنها همچنين مي توانند از تقويت از تقويت هاي موجود فايده پيوند كه شبيه افزايش تمايلشان براي تجربه كردن رفتار جديد در زندگي روزمره شان است(رز 1989). تمرين هاي صحيح يا دقيق رفتارمان مطلوب بايد تحت شرايطي كه بسيار شبيه به شرايط ممكن است كه در محيط بيمار اتفاق مي افتد. بنابراين حداكثر عموميت و تعميم پيدا كردن از گروه نسبت به دنياي واقعي انجام خواهد گرفت. تمرين هاي رفتاري، كه تدريس مي شود به عنوان يك مرحله شكل گيري تدريجي و معمول مي باشد. كه در تدريس مهارتهاي اجتماعي مفيد است، همانطور كه گل خريد و

داويسيون(1994) نشان داده اند. واكنش هاي اجتماعي موثر كه شامل بسياري از تركيب هاي رفتاري در كنار سادگي يادگيري آنچه كه در شرايط اجتماعي خاص گفته مي شود مي باشد.
لگد خريد و ديسون به اين موضوع اشاره مي كنند به عاقلانه است فقط تعداد كمي از اين رفتارهاي خاص در زمان داده شد، در طي تمرين رفتاري انتخاب كنيم. آنها اضافه مي كنند كه واكنش يك مكانيسم مفيد تغيير در طي تمرينات رفتاري است. وقتي كه اعضاء كارهاي مفيدي در موقعيت گروهي انجام مي دهند ضروري است آنها را آگاه كنيم كه به كار گرفتن تمرينات در دنياي واقعي بخش اصلي تمرين هاي رفتاري است. اين موضوع مي تواند با خاطر نشان كردن اعضا نسبت به اهميت انجام دادن و كامل كردن تكاليف خانه ايي انجام شود. با اختصاص دادن زماني در هر جلسه براي تصميم گيري روي تكاليف خاص و به طور معمول شروع كردن هر جلسه گروه با چك كردن و ديدن تكاليف هر عضو.
مربي گري
علاوه بر مولد كردن و تمرينات رفتاري. بعضي وقتها ضروري است كه اعضاي گروه نقش مربي را بازي كنند. اين مراحل شامل آماده كردن اعضا با اصول معمول براي انجام رفتار مطلوب كه طور موثر مربي گري به نظر مي رسد كه بهترين كار است وقتي كه مربي پشت سرمريضي كه در حال تمرين كردن است مي نشيند. وقتي به يك نفر از اعضا كارش را متوقف مي كند نوعي داند كه چطور ادامه دهد و پيشرفت كند. اعضاي ديگر گروه


مي توانند يا نجوا به او اشاره كنند و بگويند كه چه كار كند. بعد از اينكه يك يا دو تمرين انجام شد. مربي بازي كردن نقش را كم كم كاهش مي دهد. اعضا به طور مستقل تمرين مي كنند قبل از اينكه نقش جديدي را در دنياي واقعي اجرا كنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید