بخشی از مقاله

مقدمه و بيان مسئله

امروزه از تصادفات رانندگی به عنوان معضلی بزرگ که سالمت و ایمنی عمومی را به خطر انداخته یاد میشود. همزمان با افزایش ترافیک در بسیاری از کشورهای در حال توسعه این مشــکل روز به روز پیچیده و خطرناکتر میشــود)آیتی،.)5 :1380 طبق آمار سازمان پزشکی قانونی کشــورتعداد جانباختگان ناشــی از بروز تصادفات در اســتان، در سال 1384 ، تعداد 1206 نفر و مصدومان 11971 نفر گزارش شــده اســت.این رقم برای متوفیان در سال 1383، تعداد 956 نفر و مصدومان 10051 نفر بوده است که رشد 26 درصدی برای متوفیان و رشد 19 درصدی برای مصدومان را نشــان میدهد. همچنین تعداد متوفیان درون شــهری در سال 1383 در استان 334 نفر ودر سال 1384 به تعداد 439 نفر بوده که نشاندهنده صعودی بودن تلفات تصادفات درون شهری است)سیف نیا،.)32-36 :1387

بررسیهای انجام گرفته نشان میدهند که به طور عمده چهار عامل مهم در حوادث و سوانح رانندگی نقشآفرین بودهاند. این عوامل به ترتیب اهمیت عبارتاند از:

é عامل انسانی

é وضعیت فنی و طراحی خیابان ها

é مشخصههای ناوگان درون شهری

é آب و هوا

کشورهای توسعهیافته توانستهاند با اقداماتی نظیر استفاده از وسایل و تجهیزات مدرن، کنترل سرعت و تجهیز پلیس راهها و نیز توجه ویژه به امر آموزش ایمنی و ترافیک، آمار تصادفات خود را به طور قابل مالحظهای کاهش دهند در حالی که در کشور ما امر فرهنگسازی و آموزش ایمنی و ترافیک ضعیف بوده و هنوز در جامعه نهادینه نشده است)سیف نیا،.)126-7 :1387

پيشينه مطالعه

آیتــی )1380( در تحقیقــی با عنوان هزینه تصادفات جادهای در ایران، در طول یازده ســال یعنی از ســال 1366 تا ســال1376، هزینه تصادفات جادهای ایران به ریال ثابت ســال 76 ،

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

مبلغ 66/648میلیارد ریال اســت که با توجه به برابری نرخ دالر و ریال در ســال 76 که تقریباً معادل 5هزار ریال بوده اســت، مبلغی حدود 13/3 میلیارد دالر آمریکا یعنی حدود درآمد ناخالص ناشــی از فروش دو ســال نفت کشــور،حتی قبل از ســقوط شــدید قیمت نفت در ســال 76 اســت که در تصادفات جادهای از بین رفته اســت. به عبارت دیگر، هر ســاله تصادفات رانندگی معادل 20 درصد درآمد نفتی، به کشــور خســارت وارد میکند. وی به این نتیجه رســید که عامل انســانی سهم بهسزایی در بروز تصادفات در جامعه دارد و عوامــل انســانی مؤثــر در تصادفات را بــه ترتیب زیر به چهار گروه تقســیمبندی کرده اســت:-1 خطاهای ناشــی از عملکرد؛ -2 خطاهای ادراکی؛ -3 خطاهای ناشی از اختالالت قوای محرکه؛ -4 عدم مهارت.

ســیفنیا )1387( در تحقیقی تحت عنوان بررســی حوادث و تصادفات جادهای اســتان آذربایجان شــرقی و ارایه راهکارهای کاهش آن در ســال 1387 به این نتیجه رسیده که میزان رشد متوفیان در استان سال 84 نسبت به سالهای گذشته 26 درصد و مصدومان با نرخ رشد 19 درصد اســت، در حالی که این میزان برای کشــور 11 درصد میباشــد. از نظر وی خطای انســانی با میزان 57 درصد، عامل مشــترک در بیش از 90 درصد از تصادفات اســت. تنها 2/4 درصد به خاطر نقص فنی وسیله نقلیه و 4/7 درصد نیز به دلیل عوامل محیطی اختصاص دارد. همچنین بیشترین خطای انسانی در تصادفات مختص به رانندگان جوان و تازه کار است.

مبانی نظری مطالعه

23

فصلنامه علمی-ترویجی

سال هشتم- شماره 15

از ديــدگاه كاكرهــام، ســبك زندگي داراي دو بعد مثبت يا منفي يا به عبارت ديگر ســالم يا خطرناك است. سبك زندگي سالم شامل اشكال خودانتخابي مصرفگرايي نظير انتخابهاي ويژه در نوع غذا، لباس پوشيدن، ظاهر، خودرو، مراعات بهداشت فردی، بستن كمربند ايمني، مســواك زدن و ... ميباشــد. وي معتقد است كه سبك زندگي ســالم، مجموعه انتخابهايي اســت كــ ه فرد بنابــر موقعيت اجتماعي خود برميگزيند و ايــن انتخابها برآمده از موقيعت ساختاري و موقعيت فردي وي هستند. در حقيقت فرصتهاي زندگي يك شخص به وسيلهي

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

24

فصلنامه علمی-ترویجی سال هشتم- شماره 15

موقعيت اجتماعي و ويژگي گروههاي منزلتي ويژه تعيين ميشود )کاکرهام و همکاران1، 1997 .)408-9 :
كاكرهام ســبك زندگي ســالم را مجموعهاي از انتخابها ميداند كه فرد در يك موقعيت زندگي انجام ميدهد. اين انتخابها بر روي رفتارهاي مرتبط به ســلامتي تأثيرگذار هســتند )همان منبع:.)330

در ســبک زندگی فرهنگی، به جای تأکید بر درآمد، شــغل یا تحصیالت، باید بر معیارهای فرهنگی چون الگوهای قریحه و ذوق تأکید ورزید؛از میان ترجیحات متمایز فرهنگی، سبک زندگی فرهنگی نمایان میشــود و شــاخصهای آن با خوشــهبندی عالیق فرهنگی به دست میآید و همه این شاخصها چه در عرصه سبکهای عمومی زندگی و چه در عرصه سبکهای زندگی فرهنگی حاصل انتخاب است که خود این فرآیند، به باور بوردیو در مصارف فرهنگی،از میزان بهرهمندی از ســرمایه فرهنگی نشــأت میگیرد. شاخصهای سرمایه فرهنگی میتواند شــامل تحصیالت رســمی، پیشینه خانوادگی و فرهنگ شــغلی باشد. بنابراین بر اساس میزان و نوع مصارف فرهنگی، می توان ســبکهای گوناگون را شناســایی کرد. در سبکهای زندگی فرهنگی با سه مفهوم "واال"،"میان مایه"و "عامی" روبهرو هستیم که مصرف کاالهای فرهنگی متعالی همچون کتاب، موسیقی سطح باال، بازدید از موزهها، تئاتر و .. و نیز کاالهای فرهنگی در ســطوح پایینتر را شــامل میشــود و نوع و میزان مصارف فرهنگی را متأثر از سه یاد شده پیشــین یعنی پیشینهی خانوادگی،تحصیالت و فرهنگ شــغلی میداند)خادمیان،.)33:1388 سرمايه، هر آن چيزي است که ميتواند در تعلق و تملک فرد قرار گيرد که در گذشته،اساساً صورته ــاي مادي و کامالً عيني داشــت و در علم اقتصاد نیــز جايگاه خود را مييافت. ولي رفتهرفته بهويژه توســط ســه تن از برجستهترين جامعهشناســان جهان به شکلهای گوناگون زندگي بشر تسري يافت و مفاهيم جديدي را وارد عرصه علوم اجتماعي کرد. پيير بورديو از فرانس ــه، جيمز کلمن و رابرت پاتنام از آمريکا دســت به ايجاد شبکهاي از مفاهيم و نظريات، حول محور ســرمايه زدند. تحليل گران اقتصادي معاصر نيز نخســت ســه شکل از سرمايه

1. Cockerhamand and et al

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

25
فصلنامه
را بــرای تحليــل مفاهيم اقتصادي خويــش معرفي کردند که بعد کامــلاً اقتصادي دارند و علمی-ترویجی
سال هشتم- شماره 15

عبارتاند از -1:ســرمايه اقتصادي -2 ســرمايه انساني )تجسم مهارتها و تجربه در افراد( -3 ســرمايه طبيعي )منابع تجديدشــدني و تجديدناشدني که به وسيله طبيعت فراهم ميشود(
و سرمايه فرهنگي که ميتواند جايگاه خود را به عنوان نوع چهارمي از سرمايه به دست آورد )خادميان،.)36 :1388

از نظر بوردیو مفهوم سرمايه فرهنگي نزديک به مفهوم وبري شيوهی زندگي است که شامل مهارتهاي ویژه، ســليقه، نحوه ســخن گفتن، مدارک تحصيلي و شيوههايي ميگردد که فرد از طريق آن خود را از ديگران متمايز ميسازد. اين نقطهنظر، يادآور مفهوم مصرف چشمگير وبلن نيز هست. يعني طبقات باال با چشم گير ساختن شيوه زندگي خود، از ديگران متمايز ميشوند. «ســرمايه فرهنگي» يا مهارتهاي بين شــخصي و غير رسمي، شــامل عادتها،روشها، شــبکههاي ســاخت زبان، مدارک تحصيلي، ساليق، ســبکهاي زندگي و ... ميشود. سرمايه فرهنگي در بر گيرنده تمايالت پايدار فرد اســت که در خالل اجتماعي شــدن در وي انباشــته ميشــود. بورديو تحصيالت را نمودي از ســرمايه فرهنگي ميدانســت، اما گرايش به اشــيا فرهنگي و جمع شدن محصوالت فرهنگي در نزد فرد نيز سرمايه فرهنگي او را تشکيل ميدهند )چاوشيان،)55:1381 .تحصيالت نمودي از سرمايه فرهنگي است. گرايش به اشيای فرهنگي

و جمع شدن محصوالت فرهنگي در نزد فرد نیز سرمايه فرهنگي هستند.سرمايه نمادين، جزئي از ســرمايه فرهنگي اســت که ميتواند مشــروعيت دهد، ارزشگذاري کند و ايجاد سبک کند )خادميان،.)101 :1388

ســرمايه فرهنگي از نظر بورديو شــامل ســليقههاي خوب، شــيوه راه و رســم پســنديده، پيچيدگيشــناختي، شــناختن و توانايي پذيرش محصوالت فرهنگي مشروع از قبيل موسيقي، تئاتر و ادبيات اســت. پرورش خانوادگي، آموزش رســمي و فرهنگ شــغلي سه منبع سرمايه فرهنگياند. انباشت سرمايه فرهنگي از طريق اين سه منبع در افراد باعث تفاوت بين دارندگان

و فاقدان اين سرمايه ميشود )خادميان،.)102 :1388 رابرت باکاک معتقد است آنچه بورديو «ســرمايه فرهنگي» ناميد،تحت کنترل قطب ســرمايهداري صنعتي و بازرگاني نبوده، بلکه در

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

26

فصلنامه علمی-ترویجی سال هشتم- شماره 15

عوض توسط اليههاي روشنفکري و هنري تعيين شده است. اين گروهها نه تنها فرهنگ عالي هنرها، ادبيات، فلسفه و بعضي از انواع علوم اجتماعي و علوم طبيعي محض را خلق و تفسير ميکردند بلکه ميتوانستند اطمينان دهند که از دیدگاه آنان، آموزشگاهها و مجالت وزين نیز در این حوزه قرار دارند )باکاک،.)98 :1381

سرمايههاي فرهنگي کارکردهاي گوناگونی دارند. کساني که سرمايه فرهنگي باالتري دارند ميتوانند تعريف خود را از امر مشروع و زيبا به ديگران تحميل کنند و صاحبان سرمايههاي ديگر نيز براي بهدســت آوردن مشــروعيت بايد سرمايههاي ديگر خود را به سرمايه فرهنگي تبديل کنند. کارکرد ديگر ســرمايه فرهنگي اين اســت که دارندگان آن مانند استادان دانشگاه، هنرمندان و روشنفکران ميتوانند خود را از الزامات زندگي روزمره رها کنند )فاضلي،: 1382 .)39 داشتن سرمايه فرهنگي بيشتر، که بر خالف سرمايه اقتصادي، کيفيتي کامالً ذهني است، به معناي داشــتن توانایی شــناخت باالتر و کنجکاوي بيشتر براي رمز گشــايي محصوالت فرهنگي اســت. بدين ترتيب، ســرمايه فرهنگي از مســير ذهني و فردي، سبب گرايش افراد به ســبک زندگي فرهنگي خاص ميشــود. مايکل آلنک، انديشــه بورديو را چنين تفسير ميکند: سلســله مراتب فرهنگي از طريق گروههاي اجتماعي که ارزشهاي فرهنگي مشــترکي دارند، شکل مي گيرد و در اين ميان سرمايه فرهنگي به سه شکل جلوه گر ميشود: نخست در سبکها، عادات و طرز بيان و کنش رفتار متقابل ميان افراد؛ دوم در عالقهمندی و ســلايق فرهنگي؛ و ســرانجام، دانش واالي فرهنگي. بارزترين اشکال عيني سرمايه فرهنگي در ادبيات، موسيقي

و ديگر اشکال واالي هنري تجلي مييابد )خادميان،.)108 :1388

بورديــو مفهــوم تمايــز را بــا مفهوم ســرمايه فرهنگــي پيونــد ميزند و معتقد اســت که

ســرمايه فرهنگي موجد تفاوت اســت و به دايمي کردن تفکيکها و نابرابريهاي اجتماعي کمک ميکند. بورديو تأکيد ميکند که چه چيزي پذيرفتني يا ســرمايه فرهنگي با ارزش اســت. او همچنين اســتدالل ميکند که بين ســلیقه موسيقيايي، ورزشي،غذايي و مد با پايگاه طبقاتي، نســبتي وجــود دارد و افراد از مصرف الگوهاي فرهنگي مزبــور به عنوان عنصر متمايز کننده استفاده ميکنند. بورديو معتقد است طبقات اجتماعي داراي پايگاه اجتماعي - اقتصادي باال،

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

ژانرهاي موســيقيايي متعالي و پرمنزلت را مصــرف ميکنند و طبقات اجتماعي داراي پايگاه اجتماعي - اقتصادي پايين، ژانرهاي موســيقيايي عامه پســند يا کم منزلت را گوش ميدهند )مقدس جعفري و همکاران،.)87 :1386

طبقــ ه مســلط به دليل برخــورداري از امکان بيشتر بازديد موزههــا، کتابخانهها ، تئاترها و انجــام مســافرتها و خريد کتاب و به طور کلي دســتيابي به ثروتهــاي فرهنگي از جايگاه برتــري برخوردار هســتند. در واقع، ثروتهاي فرهنگي به صورت نابرابر پخش ميشــود و اين نابرابري انعکاس نابرابري اقتصادي نيست، بلکه انعکاس راهبرد تشخيص و تمايز يعني مبارزه طبقاتي در يک فرهنگ است. به اين ترتيب، کنشگران اجتماعي به وسيله نوع مصرف کاالي فرهنگــي، خویــش را طبقهبندي ميکنند و با اظهار عالقه به فرآوردههاي فرهنگي معين و ابراز سليقه و ذوق در مورد آن قابل طبقهبندي هستند. در همين راستا، طبقه مسلط در صدد اســت که جايگاه خود را از طريق راهکار تمايز و تشــخص، حفظ کند و در پي آن "خوش ذوقي" خود را به ســاير اعضای جامعه و گروهها تحميل کند. منطق تشــخص حکم ميکند که فاصله ميان رفتارها و مصارف فرهنگي متمايز از يکديگر باقي بماند، لذا به محض آنکه يک کاالي فرهنگي همگاني و مردمي ميشود رفتار فرهنگي جديدي که به طبقه مسلط تعلق دارد جانشين آن ميشود)توسلي،.)14-15 :1383

سابقه واژگاني مفهوم منش1 را ميتوان نزد اميل دورکيم بازيابي کرد، اما اين مفهوم هرگز به گونه سيستماتيک در تبيينهاي او نقشي نداشته است )جمشيديها،.)10 :1386

بورديو نخســتين کسي اســت که به تبيين تمايزات اجتماعي و ساختاري پرداخت و بر این باور بود که قريحههاي برخاســته از «منش»، وجه مميزه رفتار انســاني و در نهايت تمايزات ســبک زندگي اســت. وي در تحليل روابط ميان متغيرهايي چون درآمد، شــغل، تحصيالت و سکونت به اين نتيجه ميرسد که انواع سرمايهها به صورت نابرابر در ميان مردم توزيع شده و نوع و ميزان سرمايه ارثي يا اکتسابي را ميتوان با توجه به تفاوتهاي قابل مشاهده در درآمد، شغل، تحصيالت و سکونت ترسيم کرد. «او مدلي از سبکهاي زندگي و فعاليتهاي مرتبط با

27

فصلنامه علمی-ترویجی

سال هشتم- شماره 15

1. Habitus

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

28

فصلنامه علمی-ترویجی سال هشتم- شماره 15

آنها ميسازد که از طريق منش به خاستگاه اجتماعي و تحصيالت باز ميگردد. سلسله مراتب ســهپلهاي ذوق و ســليقه يعني مفاهیم «واال»، «ميان مايه» و «عامي» به خاستگاه اجتماعي و ســطح تحصيالت مربوط ميشــوند )خادميان،.)140 : 1388 منش را ميتوان به منزله نظامي از طبايع تعريف کرد؛ مجموعهاي از خلقوخوهاي فراهم آمده در شــخصيت کنشــگر اســت که نحوه مواجهه او با موقعيتهاي مختلف را جهت ميبخشــد، به گونهاي که ميتوان آن را ناخودآگاه فرهنگي، قاعده الزامي هر انتخاب، اصل هماهنگ کننده اعمال و الگوهاي ذهني و جسمي ادراک و ارزيابي و کنش نامگذاري کرد. با اين احتساب، منش، نظامي از طبايع گذرا و در عين حال ماندگاري است که اساس توليد کننده اعمال ساختمند به حساب ميآيد. منش از آن حيث که به وسيله نيروهاي اجتماعي توليد ميشود، ساخت يافته است، اما از اين جهت که در قالب اعمال مختلف به بازتوليد ســاختارهاي بيروني ميپردازد، ســاختدهنده اســت. به هر حال، با توجه به شــرايط تاريخي مختلف و قدرت نيروهاي اجتماعي حاکم در شــکل دادن به منش از يکســو و مختصات خود منش از ســوي ديگر، ميزان ســاختمندي منش و ســاختدهندگي آن مشــخص ميشود. چنانچه در شــرايط عادي، منش غالب نوعي از منش است که ساختارهاي اجتماعي با قدرت تمام آن را شکل دادهاند، به گونهاي که اين نوع منش ســاختيافته در خدمت بازتوليد ســاختارهاي توليد کننده خود قرار دارد و هر چه بيشتر به ســاختارهاي اجتماعي حاکم، اســتحکام ميبخشد. از اين روســت که منش گروههاي تحت سلطه، با باز توليد سلطه در واقع به استمرار شرايط سلطه کمک ميکند )جمشيديها،.)12:1386 ساختمان ذهني همان ساختارهاي اجتماعي تجسم يافته و ملکه ذهن شده است که انسانها از طريــق آنهــا بــ ا جهان اجتماعي برخورد ميکنند.انســانها مجهز به يک رشــته طرحهاي ملکهذهن شــدهاند که با آنها جهان اجتماعي شــان را ادراک، فهم، ارزيابي و ارزشگذاري ميکنند. از طريق همين طرحهاي ذهني اســت که افراد عملکردشــان را توليد کرده و آنها را ادراک و ارزش گذاري ميکنند. ســاختمان ذهني در نتيجه اشــتغال بلندمدت يک جايگاه در داخل جهان اجتماعي شــکل ميگيرد. به همين ســبب ساختمان ذهني بر وفق ماهيت جايگاه افراد در جهان اجتماعي تغيير ميپذيرد و براي همين است که افراد گوناگون ساختمان ذهني

سبک زندگی فرهنگی رانندگان ابزاری برای تبیین رفتار ترافیکی آنها

واحدي ندارند. «ساختمان ذهني که هر فرد معيني از خود نشان ميدهد، طي يک تاريخ فردي بــ ه دســت ميآيد و کارکرد مقطــع خاصي در تاريخ اجتماعي، زمينه آن اســت که قابل انتقال و ماندگار است.ســاختمان ذهني هم جهان اجتماعي را توليد ميکند و هم توليد شــده جهان اجتماعي است )ريتزر،.)721-722 :1377

ســاختمان ذهني در کار بورديو تعيین کننده جبري انديشــه و کنش نيست بلکه تنها پيشنهاد ميکند و انســانها راههاي خاصي را آگاهانه برمي گزينند. بورديو ســاختمان ذهني يا همان منش را به عنوان نظامي از گرايشها و تمايالت پايدار متصور و قابل انتقال تعريف ميکند. وي به کمک اين مفهوم اين امکان را فراهم کرد که بتوان تمايزات و تفاوتهايي ميان طبقات با همديگر و نيز اشــتراکها و تشــابههای طبقات اجتماعي را پيدا و درک کرد و معتقد بود که ســاخت اجتماعي و طبقاتي به وســيله مفهوم ســاختمان ذهني شکل ميگيرد و پايدار ميماند )چاوشــيان،.)63:1381 بنابراين، ســاختمان ذهني يعني نظامهايي از تمايالت بادوام و قابل تغيير و قابل انتقال ساختارهاي ساختاردهنده که استعداد آن را دارند تا به مشابه ساختارهاي ساختاردهنده عمل کنند )فاضلي،.)40 :1382

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید