تحقیق در مورد تحلیل عملکرد تغذیهای خانوارهای شهری و روستایی
چکیده
عملکرد تغذیهای خانوارها به عوامل مختلفی همچون توان اقتصادی، دسترسی به بازار مواد خوراکی، سطح دانش و اطلاعات تغذیهای آنها وابسته است. در سالهای اخیر در خصوص الگوی مصرف خانوارها و ضرورت تصحیح آن بسیار بحث شده است. متخصصین علم تغذیه بر دسترسی خانوارها به ارزشهای غذایی متنوع بسیار تأکید نمودهاند. الگوی مصرف بهینه را در حوزه علم اقتصاد میتوان به صورت دسترسی به ارزشهای غذایی مختلف همچون انرژی و پروتئین، مواد معدنی و سایر ریزمغذیها با حداقل هزینه ممکن تعریف نمود. در این مقاله ضمن بررسی عملکرد تغذیهای خانوارها با استفاده از روش برنامهریزی خطی، حداقل
مخارج لازم برای تأمین نیازهای غذایی متناسب با الگوی پیشنهادی متخصصین علم تغذیه محاسبه میگردد و سپس با مقایسه آن با مخارج واقعی گروههای مختلف درآمدی در شهر و روستا، نسبت به کارایی مخارج واقعی خانوارهای شهری و روستایی ایران قضاوت میکنیم. در تعیین حداقل مخارج لازم، از ۲۹ قید که در برگیرنده توصیههای مراجع علم تغذیه میباشد استفاده شد. یافتههای این مقاله دلالت بر آن دارد که خانوارهای شهری و روستایی در تعیین محتویات سبد خوراکی خود کارا عمل نمودهاند و با توجه به توصیههای متخصصین علم تغذیه، مخارج خود را به طور مؤثر بین اقلام مختلف خوراکی تخصیص دادهاند.
مقدمه
ارزیابی عملکرد تغذیهای خانوارها ابزار مناسبی برای تشخیص میزان دسترسی آنها به مواد غذایی است و علاوه بر این، این امکان را فراهم میسازد تا سطح دانش تغذیهای جامعه و قشرهای مختلف آن تعیین شود. پاسخ به این سؤال که خانوارهای شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد تا چه حد توانستهاند نیازهای غذایی خود را تأمین نمایند، راهگشای حوزه تصمیمگیری در تعیین محتویات سبد حمایتی و ملاک مناسبی برای ارزیابی آن دسته از سیاستهای حمایتی است که با هدف تأمین امنیت غذایی جامعه طراحی و اعمال شدهاند. برای تعیین میزان دسترسی خانوارها به حداقل ارزشهای غذایی
میتوان فرد شاخص شهری یا روستایی را مورد توجه قرار داد و بررسی نمود که متوسط شهرنشینان و روستائیان تا چه میزان انرژی، پروتئین و سایر ارزشهای غذایی را دریافت کردند. این نحوه بررسی اگرچه تصویر کلی از عملکرد تغذیهای جامعه ارایه میدهد اما مشکلات تغذیهای جامعه و بویژه گروههای کم درآمد را کمتر از واقع نشان میدهد، زیرا در روش فوق به مسئله توزیع ارزشهای غذایی بین گروههای درآمدی توجه نمیشود. برای ارایه تصویر دقیقتر بهتر است میزان دسترسی گروههای مختلف درآمدی به تفکیک محاسبه و ارزیابی گردد.
مطالعات مختلف مؤید آن است که همواره سهم بالایی از کل مخارج خانوارهای جوامع شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد این جوامع به تهیه و تأمین کالاهای خوراکی اختصاص داده شده است . اکنون این سؤال مطرح است که برای تأمین حداقل نیازهای غذایی به چه میزان مخارج نیاز است؟ آیا خانوارهای شهری و روستایی در تأمین حداقل نیازهای غذایی، درآمد خود را به شکل مؤثری به کالاهای خوراکی اختصاص دادهاند؟ آنچه که در این مطالعه مورد
توجه میباشد پاسخ به این سؤال است که آیا این امکان وجود دارد که با صرف هزینه کمتر، به میزان قبل به ارزشهای غذایی دست یافت؟ پاسخ به این سؤال میزان آگاهیهای تغذیهای خانوارهای ایرانی را روشن میسازد و هر فرد یا خانوار با توجه به محدودیت درآمد، کالاها و خدمات مختلف را مصرف میکند و البته سلایق وی در تصمیمهایش بسیار مؤثر میباشد. حال اگر تأمین ارزش غذایی به میزان معین با x ریال امکانپذیر باشد و این فرد همان میزان را با y ریال تأمین
کرده باشد، بطوریکه y>x در این صورت فرد یا خانوار موردنظر در تخصیص درآمد خود به اقلام خوراکی مختلف کارا عمل نکرده است. عدم کارایی در رفتار مصرفی این فرد به عوامل مختلف از جمله فقدان اطلاعات تغذیهای اشاره دارد. در صورت وجود چنین گرایشی در رفتار مصرفی خانوارهای ایرانی، میباید از طریق اقدامات مختلف نسبت به افزایش سطح آگاهیهای تغذیهای جامعه کوشش نمود.
در بخش اول این مقاله ابتدا داده ها و قلمرو مطالعه معرفی میشود و سپس در بخش دوم عملکرد تغذیهای خانوارها شهری و روستایی مورد توجه قرار میگیرد و درصد خانوارهایی که در تأمین نیازهای غذایی با مشکل مواجه میباشند تعیین میگردد. در بخش سوم با استفاده از برنامهریزی خطی حداقل مخارج لازم برای تأمین ارزشهای غذایی مختلف محاسبه میگردد. در بخش آخر، بررسی میشود آیا خانوارهای شهری و روستایی در تأمین ارزشهای غذایی، مخارج خود را به شکل کارایی بین اقلام خوراکی تخصیص دادهاند یا خیر؟
۱٫ دادهها و اطلاعات
برای اجرای برنامه پیشبینی شده در این مقاله به اطلاعات مربوط به مخارج و همچنین مقدار مصرف اقلام خوراکی مختلف نیاز میباشد. طرح آمارگیری بودجه خانوار مرکز آمار ایران دادههای مورد نیاز این مقاله را فراهم میسازد. در این مطالعه از دادههای مربوط به مقدار مصرف اقلام خوراکی مختلف برای تخمین میزان دسترسی خانوارها به انرژی، پروتئین، ویتامینها و مواد معدنی مورد نیاز آنها استفاده شدهاست. برای اینکار ابتدا خانوارها در طی سالهای مورد بررسی به ده دهک درآمدی تقسیم شده و سپس با در نظر گرفتن ارزشهای غذایی موجود در هر یک از اقلام خوراکی، عملکرد تغذیهای خانوارهای شهری و روستایی به
تفکیک فرد شاخص و ده دهک درآمدی محاسبه میشود. در واقع در این مقاله برای تخمین عملکرد تغذیهای، از روش پژویان (۱۳۷۳) استفاده شده بدین ترتیب که ابتدا ماتریس مصرف اقلام غذایی ساخته شد؛ سطرهای این ماتریس به مقدار مصرف ۱۱۳ قلم کالای خوراکی اختصاص دارد و ۱۱ ستون آن به فرد شاخص و ده دهک درآمدی اختصاص دارد. این ماتریس میزان مصرف هر یک از دهکهای درآمدی را از ۱۱۳ قلم کالای خوراکی بر حسب کیلوگرم نشان میدهد. ماتریس دیگر حاوی ارزشهای غذایی میباشد بطوریکه ستونهای آن به ۱۱۳ قلم کالای خوراکی و سطرهای آن به ۱۳ نوع ارزش غذایی اختصاص دارد. ماتریس دوم،
ارزشهای غذایی ۱۳ گانه موجود در هر یک کیلوگرم از ۱۱۳ نوع کالای خوراکی را نشان میدهد. با ضرب نمودن ماتریس ارزشهای غذایی در ماتریس مصرف کالاهای خوراکی، عملکرد تغذیهای فرد شاخص و ده دهک درآمدی برحسب میزان انرژی، پروتئین، کلسیم، فسفر، ویتامین A، ویتامین B و … استخراج میشود.
اطلاعات دیگری که در این مقاله بویژه برای ارزیابی کارایی مخارج خانوارها مورد نیاز است، میزان ریالی است که خانوارهای واقع در هر یک از دهکهای درآمدی صرف کالاهای خوراکی نمودهاند. این اطلاعات نیز از طرح آماری بودجه خانوار اخذ شده است.
۲٫ عملکرد تغذیهای خانوارهای شهری و روستایی ایران
قبل از بررسی میزان اثربخشی مخارج خانوارها در تأمین نیازهای غذایی آنها، لازم است عملکرد تغذیهای مردم را در جوامع شهری و روستایی ارزیابی نماییم. با استفاده از دو ماتریس مصرف و ارزشهای غذایی که در بخش قبل شرح داده شد، انرژی، پروتئین و سایر ارزشهای غذایی دریافتی خانوارها را بر حسب دهکهای درآمدی استخراج شده است.
در طی سالهای ۷۱ تا ۷۸ میزان دسترسی خانوارهای جوامع شهری و روستایی به اقلام غذایی افزایش یافته است؛ بطوری که متوسط انرژی دریافتی فرد شاخص شهری از ۲۴۹۲ کالری انرژی در سال ۱۳۷۱ به ۳۰۴۸ کالری در سال ۱۳۷۸ افزایش یافته است (جدول ۱). با بررسی انرژی دریافتی دهک اول درآمدی (کم درآمدترین گروه) ملاحظه میگردد انرژی دریافتی این گروه در مناطق شهری از ۱۴۴۳ کالری در سال ۱۳۷۱ به ۲۲۳۳ کالری در سال ۱۳۷۸ افزایش یافته است. میزان انرژی دریافتی دهک اول روستایی از ۸۰۴ کالری در سال ۱۳۷۱ به ۱۷۹۳ کالری در سال ۱۳۷۸ افزایش یافته است. بر این اساس ملاحظه میشود گروههای کم
درآمد روستایی و شهری در تأمین حداقل انرژی با مشکل مواجه بودهاند. در عوض گروههای پردرآمد بسیار بیشتر از نیاز انرژی دریافت نمودهاند. برای مثال در سال ۱۳۷۱ هر فرد از دهک درآمدی دهم شهری معادل ۳۷۷۹ کالری انرژی دریافت داشته است که این رقم در سال ۱۳۷۸ به ۴۲۹۴ افزایش یافته است. گروههای پردرآمد روستایی در مصرف اقلام غذایی بویژه اقلام پرانرژی راه افراط را در پیش گرفتهاند بطوریکه میزان انرژی دریافتی هر فرد روستایی پردرآمد از ۵۷۴۲ کالری در سال ۷۱ به ۶۱۶۹ کالری در سال ۱۳۷۵ و ۷۳۵۷ کالری انرژی در سال ۱۳۷۸ افزایش یافته است.
جدول ۱- انرژی دریافتی خانوارهای ایرانی
نفر – روز – کالری
سال ۱۳۷۱ ۱۳۷۵ ۱۳۷۸
فرد شاخص
دهک اول
دهک دهم
مأخذ: یافتههای پژوهش
با مقایسه انرژی دریافتی مناطق شهری و روستایی مشخص میگردد میزان دسترسی گروههای کم درآمد شهری بیش از گروههای کم درآمد روستایی است و از طرف دیگر گروههای پردرآمد روستایی درمصرف اقلام خوراکی انرژیزا افراط نمودهاند بطوریکه متوسط شهرنشینان و روستاییان در طی سالهای مورد بررسی قادر به تأمین انرژی مورد نیاز بودهاند.
عملکرد تغذیهای خانوارهای ایرانی را با توجه به میزان پروتئین دریافتی نیز میتوان بررسی نمود. با ملاحظه جدول (۲) مشخص میگردد همان تصویر مربوط به انرژی در مورد پروتئین دریافتی نیز تکرار شده است، یعنی:
جدول ۲- پروتئین دریافتی خانوارهای ایرانی
نفر – روز – پروتئین
سال ۱۳۷۱ ۱۳۷۵ ۱۳۷۸
فرد شاخص
دهک اول
دهک دهم
مأخذ: یافتههای پژوهش
در طی سالهای مورد بررسی میزان پروتئین دریافتی خانوارهای شهری و روستایی افزایش یافته است و از طرف دیگر گروههای کم درآمد بویژه روستایی در تأمین پروتئین با مشکل اساسی مواجه بودهاند. در حالیکه گروههای پردرآمد روستایی اقلام پروتئینی را نسبت به شهرنشینان، بیشتر مصرف نمودهاند.
اگر چنانچه حداقل انرژی موردنیاز را معادل ۲۳۰۰ کالری و حداقل پروتئین مورد نیاز هر فرد را معادل ۵۳ گرم در نظر بگیریم، آنگاه درخواهیم یافت که در طی دوره مورد بررسی همواره درصدی از خانوارهای جوامع شهری و روستایی در تأمین نیازهای غذایی با مشکل مواجه بودهاند. در جدول (۳) شکاف انرژی و پروتئین برحسب درصد خانوارهایی که قادر به تأمین حداقل انرژی و پروتئین مورد نیاز نبودهاند درج شده است.
جدول ۳- سهم جمعیتی خانوارهای با شکاف انرژی و پروتئین
درصد
سال ۱۳۷۱ ۱۳۷۵ ۱۳۷۸
انرژی
پروتئین
مأخذ: یافتههای پژوهش
در ادامه بحث لازم به یادآوری است که ارقام گزارش شده در خصوص پروتئین دریافتی صرفاً به اقلام خوراکی حیوانی محدود نمیباشد، بلکه پروتئین دریافتی از اقلام خوراکی و غیرخوراکی مورد توجه بودهاند. براین اساس اگر صرفاً پروتئین با منشاء حیوانی لحاظ شود شکاف پروتئین در جوامع شهری و روستایی به شدت افزایش خواهد یافت.
از طرف دیگر نباید از نظر دور داشت که به واسطه وجود نظام حمایتی و توزیع کالاهای اساسی خوراکی یارانهای، میزان انرژی دریافتی در حد قابل قبولی میباشد و در صورت حذف یارانهها احتمال افزایش شکاف انرژی در شهرها و روستاها بسیار زیاد خواهد بود. برای مثال نان که به مصرف آن یارانه فراگیر و نامحدود پرداخت میشود،
۶/۵۸ درصد از کل انرژی دریافتی دهک اول شهری و ۲/۶۴ درصد از کل انرژی دریافتی دهک اول روستایی را در سال ۱۳۷۷ تأمین نموده است. در همین سال، دهک اول شهری و روستایی با مصرف نان، ۱۱/۵۹ درصد و ۶/۴۱ درصد از کل پروتئین دریافتی خود را تأمین نمودهاند. بنابراین ملاحظه میگردد گروههای کمدرآمد تا چه حد به نان در تأمین انرژی، پروتئین و سایر ارزشهای غذایی وابسته میباشند.
در ادامه قابل ذکر است که سهم کالاهای اساسی خوراکی نان، روغننباتی، حبوبات، قند و شکر، برنج ایران، برنج خارجی، تخممرغ، گوشت قرمز، مرغ، ماهی، شیر، فرآوردههای شیر، تخممرغ و میوه و سبزی از کل انرژی دریافتی خانوارهای شهری در سال ۷۸ حدود ۹۰ درصد و برای خانوارهای روستایی حدود ۸۶ درصد بوده است. محاسبات همچنین نشان میدهد که ۹۱ درصد انرژی دریافتی دهک اول شهری و ۸۹ درصد انرژی دریافتی دهک دهم شهری از محل مصرف کالاهای پیش گفته تأمین شده است. برای دهک اول و دهم روستایی این سهم به ترتیب ۹۶ و ۷۶ درصد بوده است.
در مجموع نتایج فوق مؤید این نکته است که ۱۴ قلم کالای مورد بررسی در میان ۱۱۳ قلم کالای مورد مصرف خانوارها که در محاسبه ماتریس عملکرد استفاده گردید نقش قابل توجهی در تأمین ارزشهای غذایی داشتهاند، لذا میتوان این اقلام را به عنوان متغیرهای مدل برنامهریزی خطی در بخش سوم این مقاله در نظر گرفت.
۳٫ تعیین حداقل مخارج لازم برای تأمین ارزشهای غذایی: کاربرد برنامهریزی خطی
مدلهای برنامهریزی خطی از پایهایترین مدلهای – پژوهش عملیاتی میباشند که اولین بار در مسائل نظامی بریتانیای کبیر توسط گروه بلاکت به کار گرفته شد. در اوایل سال ۱۹۵۰ استفاده از تکنیکهای پژوهش عملیاتی برای حل مسائل مدیریتی با انتشار کتابی تحت عنوان پژوهش عملیاتی توسط استا فورد بیر در بریتانیای کبیر عمومیت یافت.
تکنیکهای پژوهش عملیاتی به چند دسته کلی شامل برنامهریزی ریاضی خطی، تکنیکهای احتمالی، تکنیکهای کنترل موجودی، تکنیکهای شبکه، تکنیکهای پویا و تجزیه و تحلیل سر به سر طبقهبندی میشوند که هر کدام از این طبقات خود تقسیمات دیگری دارد. مدلهای برنامهریزی خطی یکی از تقسیمات تکنیکهای برنامهریزی ریاضی خطی است که در آن به کمک روشهای ریاضی تعدادی معادله و نامعادله جهت حل مدل در یک دستگاه معادلات مورد استفاده قرار میگیرد.
هر فرد یا سازمان یا نهاد اهدافی را دنبال میکند و در راه رسیدن به این هدف عموماً با محدودیت یا محدودیتهایی مواجه میباشند. برای مثال، هر خانوار برای تهیه اقلام مختلف خوراکی به دنبال حداقل کردن هزینه خرید این اقلام میباشد؛ در عین حال این خانوار میخواهد از مصرف اقلام خریداری شده انرژی مورد نیاز برای انجام فعالیتهای روزانه را کسب نماید. مثال فوق تنها یکی از هزاران مثالی است که به کمک مدلهای برنامهریزی خطی قابل حل میباشند.
مدلهای برنامهریزی خطی برای مسائلی که دارای اهداف حداقلسازی یا حداکثرسازی همراه با تعدادی محدودیت هستند کاربرد دارد. بر این اساس در استفاده از مدلهای برنامهریزی خطی سه مرحله باید طی شود. اول باید مشخص گردد که آیا مسئله به کمک تکنیک برنامهریزی خطی قابل حل است یا خیر؟ دوم، در صورت مثبت بودن پاسخ سوال اول، مسأله فرموله شود. سوم، مسأله فرموله شده به روشهای ریاضی حل گردد. مرحله اول شامل مشاهده و تعریف مسأله است. به عبارت دیگر باید مشخص گردد که آیا مسئله موردنظر در قالب یکسری معادلات یا نامعادلات خطی قابل تعریف است یا خیر؟ یعنی آیا مسئله ماهیتاً به
صورت خطی است یا خیر؟ زیرا تعریف نامناسب مسأله منجر به کسب نتایج و راهحلهای نامناسب خواهد شد. براین اساس تجربه و آشنایی قبلی محقق در زمینه مورد مطالعه در طراحی مدل بسیار سودمند خواهد بود. بر این اساس وقتی یک مسئله طرح میگردد باید هدف از حل مسئله نیز کاملاً مشخص شود. مرحله دوم همانطور که از عنوان تکنیک برنامهریزی خطی پیداست بر مبنای خطی بودن روابط بین متغیرها استوار است. مرحله سوم یعنی حل مدل، به کمک روشهای مختلف مانند روش ترسیمی و روش سیمپلکس قابل اجرا میباشد.
قابل توجه است که تعریف مسأله خود وابسته به تعریف هدف و تعیین متغیرهای مدل میباشد. در مقاله حاضر هدف ما حداقلسازی هزینه سبد مصرفی اقلام خوراکی اساسی است به نحوی که حداقل نیازهای غذایی تأمین شود. بنابراین مدل مورد استفاده میباید از نوع مدلهای حداقلسازی باشد. متغیرهای مدل عبارتند از: مقدار مصرف مطلوب اقلام نان، برنج خارجی، برنج ایرانی، گوشت قرمز، گوشت مرغ، گوشت ماهی، تخممرغ، شیر، فرآوردههای شیر، حبوبات، قند و شکر، روغنهای نباتی، میوهجات و سبزیجات.
این اقلام همانطور که در بخش قبلی مقاله بیان گردید سهم قابل توجهی از ارزشهای غذایی خانوارهای شهری و روستایی را تأمین میکنند.
برای تعیین محدودیتهای مدل از منابع علم تغذیه و نظر متخصصین علم تغذیه استفاده شد. در این خصوص لازم به توضیح است که برخی از محدودیتهای مربوط به خانوارها مانند اعمال سلیقه مصرفکنندگان در صرف منابع درآمدیشان در این مدل ارائه نمیگردد.
با توجه به مطالب فوق و چارچوب کلی مدلهای برنامهریزی خطی که در بخشهای پیش ارائه گردید در ادامه مدل مورد استفاده در این مقاله معرفی میگردد.
: تابع هدف
: قیود
قید (۱) ناظر به حداقل انرژی استاندارد است:
انرژی موجود در هر کیلوگرم ai=xi
قید (۲) ناظر به حداکثر انرژی استاندارد است:
قید (۳) ناظر به آن است که حداکثر ۱۰ درصد انرژی میباید از محل قند و شکر تأمین گردد:
انرژی یک کیلوگرم قندو شکر = ۳a
قید (۴) ناظر به حداقل پروتئین استاندارد است:
پروتئین موجود در هر کیلوگرم bi=xi
قید (۵) ناظر به حداکثر پروتئین استاندارد است:
قید (۶) بیانگر آن است که میباید حداقل از پروتئین دریافتی از منابع حیوانی تأمین گردد.
قید (۷) ناظر به مصرف حداکثر ۳ عدد تخممرغ در هفته میباشد، توضیح این که در تنظیم نامساوی فوق فرض شده است میزان مصرف تخم مرغ در هر روز میباید مساوی یا کمتر از ۰۱/۰ کیلوگرم باشد.
قیدهای (۸ و ۹) رویهم دلالت بر آن دارند که میباید بین ۱۰ تا ۱۵ درصد انرژی دریافتی از مصرف اقلام پروتئینی تأمین شود.
قیدهای (۱۰ و ۱۱) ناظر به حداقل و حداکثر ویتامین ۲B استاندارد هستند:
ویتامین ۲B موجود در هر کیلوگرم ci=xi
قید (۱۲) ناظر به حداقل چربی استاندارد است:
چربی موجود در هر کیلوگرم متغیر di=xi
قید (۱۳) ناظر به حداکثر چربی استاندارد است:
قیدهای (۱۴ و ۱۵) دلالت بر آن دارندکه ۱۵ تا ۳۰ درصد انرژی دریافتی میباید از مصرف چربیها تأمین گردد.
قید (۱۶) ناظر به حداقل ویتامین A استاندارد است:
ویتامین A موجود در هر کیلوگرم متغیر ei=xi
قید (۱۷) ناظر به حداکثر ویتامین A استاندارد است:
قید (۱۸) ناظر به حداقل کلسیم استاندارد است:
کلسیم موجود در هر کیلوگرم متغیر fi=xi
قید (۱۹) ناظر به حداکثر کلسیم استاندارد است:
قید (۲۰) ناظر به حداقل آهن استاندارد است:
آهن موجود در هر کیلوگرم متغیر gi=xi
قید (۲۱) ناظر به حداکثر آهن استاندارد است:
قید (۲۲) ناظر به حداقل ویتامین ۱B استاندارد است:
ویتامین۱B موجود در هر کیلوگرم متغیر hi=xi
قید (۲۳) ناظر به حداکثر ویتامین۱B استاندارد است:
قید (۲۴) ناظر به حداقل ویتامین ۳B استاندارد است:
ویتامین۳B موجود در هر کیلوگرم متغیر oi=xi
قید (۲۵) ناظر به حداکثر ویتامین۳B استاندارد است:
کربوهیدرات موجود در هر کیلوگرم متغیر mi=xi
قیدهای (۲۶ و ۲۷) ناظر به این هستند که ۵۵ تا ۷۵ درصد انرژی دریافتی میباید از محل کربوهیدرات دریافتی باشد:
قید (۲۸) ناظر به حداقل ویتامین C استاندارد است:
ویتامینC موجود در هر کیلوگرم متغیر ni=xi
قید (۲۹) ناظر به حداکثر ویتامین C استاندارد است:
۱x = کیلوگرم مقدار برنج ایرانی
۲x = کیلوگرم مقدار برنج خارجی
۳x = کیلوگرم مقدار نان
۴x = کیلوگرم مقدار گوشت قرمز
۵x = کیلوگرم مقدار گوشت مرغ
۶x = کیلوگرم مقدار ماهی
۷x = کیلوگرم مقدار شیر
۸x = کیلوگرم مقدار فرآوردههای شیر
۹x = کیلوگرم مقدار تخممرغ
۱۰x = کیلوگرم مقدار روغن نباتی
۱۱x = کیلوگرم مقدار میوهجات
۱۲x = کیلوگرم مقدار حبوبات
۱۳x = کیلوگرم مقدار قند و شکر
۱۴x = کیلوگرم مقدار سیبزمینی
Pi = قیمت هر کیلوگرم کالای خوراکی xi
همانطور که ملاحظه میگردد قیود ۸، ۹، ۱۴، ۱۵، ۲۶ و ۲۷ فرم خطی ندارند، در نتیجه دراین شرایط حل مدل غیرممکن خواهد بود. بر این اساس برای تبدیل قیود فوق به شکل خطی ابتدا دو طرف نامعادلات فوق را در مخرج سمت چپ قیود ضرب مینماییم، سپس همه متغیرها را به سمت چپ آورده و قیود تبدیل به فرم خطی میشوند که با این تغییرات شکل قیود میتوان مدل برنامهریزی فوق را حل نمود. برای مثال قید ۸ به صورت زیر تبدیل به یک فرم خطی میشود: