بخشی از مقاله
دانلود مقاله ترجمه شده نقش بادامه در ترس و نگرانی
مایکل دیویس
کلمات کلیدی: یادگیری، حافظه، شرطی سازی
مقدمه
مدارک مطابق با هم نشان میدهند که بادامه نقش مهمی را در ایجاد و حالت ترس ایفا میکند. ترس شرطی یک سازه فرضی است که برای توضیح دسته ای از اثرات رفتاری بکار می رود که زمانی ایجاد می شوند که یک محرک بی اثر پیوسته با یک محرک آزارنده جفت می گردد. برای مثال، وقتی که یک نور– که هیچ اثر رفتاری ندارد – با یک محرک آزارنده مانند شوک پا جفت می گردد، نور به تنهایی میتواند مجموعه ای رفتارها را فراخوانی کند که عموماً برای تعریف حالتی از ترس در حیوانات بکار می روند. برای توضیح این یافته ها، معمولاً فرض می گردد (مقایسه شود با مک آلیستر 1971) که در حین جفت سازی های نور-شوک (جلسه آموزشی)، شوک رفتارهای مختلفی را فراخوانی میکند که می توان آنها را استنباط حالت اصلی از ترس برای بکار برد و بنابراین همان سری رفتارها قبلاً توس شوک ایجاد می شدند. بعلاوه، اثرات رفتاری که توسط این محرک بی اثر قبلی در حیوانات ایجاد می گردد (که اکنون محرک شرطی نام گرفته است –CS) از بسیاری از جهات نسبت به مجموعه رفتارهایی که برای تشخیص نگرانی عمومی در انسان ها بکار می روند با هم مشابه هستند (جدول 1). در این فصل داده هایی را بصورت خلاصه بیان می کنیم که از این ایده پشتیبانی می کنند که بادامه – و فراکنی های وابران آن – میتواند یک سیستم ترس مرکزی را هم در حالت و هم در اکتساب ترس شرطی نشان دهد.
شکل 1 – طرح کلی که تصور می شود در حین شرطی سازی کلاسیک با یک محرک شرطی آزارنده رخ میدهد. در حین آموزش، محرک آزارنده (همچون شوک) یک سیستم ترس مرکزی را فعال میکند که مجموعه ای از رفتارها را ایجاد میکند که عموماً با محرک های آزارنده (واکنش های غیرشرطی) همراه است. پس از جفت سازی پیوسته بعضی از محرک ها مانند نور، صدا یا باد با شوک در حین مرحله آموزش، محرک بی اثر قابلیت ایجاد حالت ترس مشابه و در نتیجه همان سری رفتارها (واکنش های شرطی) را دارد، که قبلاً فقط توسط شوک ایجاد می شد.
جدول 1 – مقایسه سنجش ها در حیواناتی که معمولاً برای نشان دادن ترس استفاده می شوند و سنجش های دستی DSM-III برای نشان دادن نگرانی عمومی در مردم
ترس، نگرانی و بادامه
از مدل های حیوانی مختلفی برای استنباط حالت مرکزی ترس یا نگرانی استفاده شد. در بعضی از مدل ها ترس زمانی استنباط می شود که حیوان بی حرکت می ماند، و بنابراین بعضی رفتارهای جاری مانند فشار دادن یک میله یا روایط متقابل با حیوانات دیگر در آنها بصورت ناگهانی متوقف می گردد. در مدل های دیگر، ترس توسط تغییرات در فعالیت های بی اختیار مانند ضربان قلب، فشار خون، یا تنفس سنجیده می شود. ترس را می توان با تغییر در بازتاب های ساده یا تغییردر حالت های چهره و حرکت دهان نیز ارزیابی کرد. بنابراین ترس به نظر می رسد که الگوی پیچیده ای از رفتارها را ایجاد کند که رابطه بالایی با همدیگر دارند.
روابط کالبدی بین بادامه و قسمت هایی از مغز که مربوط به ترس و نگرانی هستند
این پیشنهاد در چندین بررسی قبلی نیز بیان شد (گری 1989، گلور 1960، کاپ و همکارانش 1984 و 1990، کراپ و پاسکو 1986، سارتر و مارکویچ 1985) و توسط مطالعه در آزمایشگاه های زیادی پشتیبانی شد که هسته مرکزی بادامه فرافکنی مستقیمی با قسمت های هیپوتالاموس و برین استم دارد که ممکن است در بسیاری از علائم ترس یا نگرانی نقش داشته باشند (بصورت خلاصه در شکل 2 نشان داده شده است). فرافکنی های مستقیم از هسته مرکزی بادامه به هیپوتالاموس جانبی (کرتک و پرایس 1978a، پرایس و آمارال 1981، شیوساکا و همکارانش 1980) به نظر می رسد که در فعالسازی سیستم عصبی بی اختیار سمپاتیک در حین ترس و نگرانی نقش داشته باشد (مقایسه شود با لیدوکس و همکارانش 1988). فرافکنی های مستقیم به هسته حرکتی پشتی عصب واگ (هاپکینز و هولستج 1978، اشوابر و همکارانش 1982، تاکوچی و همکارانش 1983، ونینگ و همکارانش 1984) ممکن است در چندین سنجش بی اختیار ترس یا نگرانی نقش داشته باشد، چون عصب واگ عملکرد های بی اختیار زیادی را کنترل می کند.
فرافکنی های هسته مرکزی بادامه به هسته پارا-بازویی ممکن است در تغییرات تنفسی در حین ترس بعنوان یک تحریک الکتریکی نقش داشته باشد و یا اینکه لسیون های هسته پارا-بازویی تصور می شود که سنجش های مختلف تنفس را تغییر میدهند.
فرافکنی ها از بادامه به منطقه تگمنتال بطنی میتواند واسطی برای افزایش های تحریک شونده توسط فشار در متابولیت های دوپامین در پوسته پیش-پیشانی باشد. فرافکنی های مستقیم بادامه ای به کورولوس لوکوس، یا فرافکنی های غیرمستقیم از طریق هسته پاراگیگانتو سلولاریس و یا شاید هم از طریق قسمت تگمنتال بطنی، ممکن است واسطی برای واکنش سلول ها در کورولوس لوکوس برای محرک های ترس شرطی باشد، و همچنین در اعمال دیگر کورولوس لوکوس نیز نقش داشته باشد که مربوط به ترس و نگرانی است.
فرافکنی های مستقیم بادامه به هسته تگمنتال جانبی پشتی و هسته های پارا-باوزیی، که دارای نوترون های کولینی هستند که در تالاموس ظاهر می شوند، ممکن ا
ست واسطی برای افزایش در انتقال سیناپسی در نورون های تأخیر حسی تالاموسی در حین حالت های ترس باشند. این فعالسازی کولینی همراه با افزایش در انتقال تالاموسی با فعالسازی کورولوس لوکوس، میتواند منجر به افزایش ترصد و شناسایی سیگنال برتر در حالت ترس یا نگرانی گردد. همچنین، آزاد سازی نوراپی نفرین در نورون های حرکتی از طریق فعالسازی بادامه کورولوس لوکوس، یا از طریق فرافکنی های بادامه ای به نورون های رافه حاوی سروتونین، می تواند منجر به افزایش کارایی حرکتی در حین حالت ترس گردد، چون هم نورپینفین و هم سروتونین، تحریک سازی نورون های حرکتی را آسان می کنند.
فرافکنی های بادامه به کادالایس پانتیس ساخت هسته ای احتمالاً در تشدید ترس بازتاب یکه خوردن نقش دارند. هسته مرکزی بادامه به ناحیه ای از گری مرکزی فرافکنی می شود که در تعدادی از آزمایشات رفتاری در ترس شرطی وجود دارد و تصور می شود که بخش مهمی از سیستم دفاعی کلی باشد. فرافکنی های مستقیم به هسته های حرکتی چهره ای و عصب سه قلو ممکن است واسط بعضی از حالت های چهره ای ترس باشد. و سرانجام اینکه فرافکنی های مستقیم هسته مرکزی بادامه به هسته پارا-بطنی هیپوتالاموس، یا فرافکنی های غیرمستقیم از طریق هسته بستری استریا ترمینالیس و ناحیه پیش-بصری (که ورودی را از بادامه دریافت میکند) و فرافکنی به هسته پارا-بطنی هیپوتالاموس، ممکن است واسطی برای واکنش های نورون داکرین بارز به محرک های ترس یا استرس باشد.
شناسایی انتقال دهنده های آزاد شده به این سایت های هدف با نورون های بادامه ای در حال پدیدار شدن است. گری (1989) برآورد می کند که 25 درصد نورون ها در هسته مرکزی بادامه و هسته بستری استریا ترمینالیس شامل نوروپپتیدهای معینی هستند. نورون های خروجی اصلی بادامه شامل عامل آزاد سازی کورتیکو تراپین، سوماتوستاتین، و نوروتنسین، با کمک هایی از زیرلایه P و سلول های حاوی گالانین است.
فراخوانی ترس توسط تحریک الکتریکی بادامه
تحریک الکتریکی بادامه می تواند الگوی پیچیده ای از تغییرات رفتاری و بی اختیار ایجاد کند که تا حد زیادی شبیه حالت ترس است. تحریک بادامه می تواند ضربان قلب و فشار خون را تعییر دهد، که هر دو سنجش برای مطالعه تغییرات قلبی-عروقی در حین شرطی سازی ترس مورد استفاده قرار می گیرد. این تأثیرات اغلب تا حد زیادی به حالت حیوان و سطح بیهوشی بستگی دارد، و در بعضی از نمونه ها ممکن است از تحریک بافت های مسیری (و نه جسم یاخته ها) ناشی گردد. تحریک بادامه همچنین می تواند باعث زخم معده شود، که ممکن است از نگرانی یا ترس مزمن ناشی گردد.
تحریک الکتریکی بادامه باعث تغییرات در تنفس نیز می گردد، که نشانه بارزی از ترس (خصوصاً در اختلالات مربوط به ترس) است. تحریک الکتریکی هسته مرکزی بادامه باعث متوقف شدن رفتار جاری می گردد. متوقف سازی رفتار جاری یک سنجش مهم برای ترس یا نگرانی در چندین مدل از حیوانات، مانند بی حرکت ماندن، واکنش حسی شرطی همراه با بی حرکت ماندن، و آزمایش روابط متقابل اجتماعی است. تحریک الکتریکی بادامه حرکات فک و فعالسازی نورون های حرکتی چهره ای را نیز فراخوانی میکند، که هر دوی آنها م
مکن است در حالت های چهره ای مشاهده شده در حین واکنش ترس وجود داشته باشند. این اثرات حرکتی ممکن است نشانه تأثیر کلی تر تحریک بادامه (برای مثال بازتاب برین استم متعادل کننده مانند ماسانتریک، گیرنده فشار، پلک سوم، و بازتاب یکه خوردن) باشد. در بیتشر موارد، تحریک بادامه ، این بازتاب ها را تسهیل میکند، با اینکه ممکن است به سایت های دقیق بادامه تحریک شده بستگی داشته باشد و یا به آن بستگی نداشته باشد. در انسان ها، تحریک الکتریکی بادامه، احساس ترس یا نگرانی، و همچنین واکنش های بی اختیار نشاندهنده ترس را فراخوانی میکند. بعضی از محتواهای حسی خواب ها ممکن است از فعالسازی بادامه ناشی گردد، که تحریک آن فعالیت پانتو-جنیکولو-پس سری را
افزایش میدهد که در حین خواب های مهمل نما رخ میدهد.
و سرانجام اینکه، اثبات شده است که تحریک الکتریکی بادامه، سطوح پلاسمای کورتیکو استرون را افزایش میدهد، و بنابراین بیانگر یک اثر تحریکی بادامه بر روی محور هیپوتالاموسی-مخاطی-کلیوی است. همانطور که در بالا نیز گفته شد، بعضی از این اثرات تحریکی ممکن است از طریق ناحیه پیش-بصری استریا ترمینالیس واسط گردند، که ورودی را از بادامه دریافت میکند و به هسته پارا-بطنی هیپوتالاموس فرافکنی میکند. تحریک الکتریکی این هسته ها سطح کورتیکو استرون پلاسما را افزایش میدهد. سطوح افزایش یافته پلاسما در کورتیکو
استرون ایجاد شده توسط تحریک بادامه را می توان با لسیون های دو جانبه استریا ترمینالیس، حیطه پیش-بصری میانی، و هسته بستری استریا ترمینالیس کاهش داد. فرافکنی های مستقیم از هسته میانی بادامه به هیپوتالاموس نیز وجود دارد، و این فرافکنی ها ممکن است واسط بعضی از اثرات تحریکی بادامه به محور هیپوتالاتموسی-مخاطی باشند.
سری رفتارهای مرتبط با هم که در حین ترس مشاهده می گردند ممکن است از فعالسازی یک منطقه منفرد از مغز ناشی گردد، که سپس به منطقه های هدف مختلفی فرافکنی می شود، که هر کدام از آنها برای علائم خاص ترس و مشاهده نگرانی مهم هستند. بعلاوه، باید فرض کنیم که همه این روابط قبلاً در ارگانیسم بزرگسالان تشکیل شده اند، چون تحریک الکتریکی این اثرات را در غیاب شرطی سازی آشکار ترس ایجاد میکند. بنابراین بیشتر الگوهای رفتاری پیچیده که در حین شرطی سازی ترس مشاهده می گردد، قبلاً در حین تکامل با هم پیوند داشته است. برای اینکه یک محرک بی اثر قبلی که مجموعه ای از اثرات رفتاری بکار رفته برای تعریف حالتی از ترس یا نگرانی را ایجاد کند، محرک فقط باید بادامه را فعال کند، که آن هم به نوبه خود الگوی پیچیده ای از تغییرات رفتاری را توسط ارتباط درونی خود با بخش های مختلف هدف در مغز ایجاد میکند. انعطاف پذیری در هنگام شرطی سازی ترس احتمالاً از تغییر در ورودی های سیناپسی قبل از بادامه ناشی می گردد، تا اینکه از تغییرات در حیطه های هدف وابران آن ایجاد گردد. توانایی ایجاد تشدید بلند مدت در بادامه و پی بردن به این موضوع که القاء موضعی رقبای NMDA در بادامه، اکتساب و توقف شرطی سازی ترس را متوقف می کند، با این فرضیه سازگار است.
نقش بادامه در ترس تحریک شده توسط یک محرک شرطی
اگر شرطی سازی ترس از فعالسازی بادامه ناشی گردد، می توان پیش بینی کرد که یک محرک شرطی، واحدها را در بادامه فعال می کند و لسیون های بادامه از محرک های شرطی از ایجاد ترس جلوگیری میکنند. تا اینجا فعالیت واحد منفرد ثبت در بادامه مشکل بوده است چون بسیاری از سلول ها کوچک هستند و احتراق بی اختیار خیلی کمی دارند. با این وجود، چندین مطالعه نشان داده اند که یک محرک بی اثر جفتشده با تحریک آزارنده، احتراق بی اثر را در بادامه تغییر خواهد داد. همچنین، مطالعات زیادی نشان میدهند که لسیون های بادامه، اثرات محرک شرطی را در شرایط مختلف آزمایش رفتاری را متوقف می سازد. لسیون های بادامه یکه خوردن (که معمولاً در واکنش به محرک هایی دیده می شود که قبلاً با شوک جفت سازی شده بودند) را کاهش میدهد و یا آنرا کلا حذف میکند؛ در هنگام حضور یک موش مذکر، یا در یک آزمایش اجتناب پیوسته غیرفعال. لسیون های بادامه کاهش معمولی فشار دادن میله ها را در آزمایش مغایرت کنش گر و یا در نمودار واکنش حسی شرطی خنثی میکندو در پرندگان، لسیون های آرکیستریاتوم – که تصور می شود ش
بیه بادامه پستانداران است – ایجاد واکنش حسی شرطی و یا بالا رفتن ضربان قلب در واکنش به نشانه جفت شده با یک شوک رت متوقف می کند. هم در پستانداران بالغ و هم در پستانداران نوزاد، لسیون های هسته مرکزی، تغییرات شرطی در ضربان قلب را متوقف می سازد. لسیون های اسید ایبوتیک هسته مرکزی بادامه یا سردسازی موضعی این هسته، نیز تغییرات شرطی در فشار خون را متوقف می سازد. لسیون های بادامه جانبی، مغایرت منفی پس از کاهش قند (که سنجشی از تهییج پذیری حسی به داروهای ضد اضطراب است) را کاهش میدهد و لسیون های بادامه میانی آنرا کلاً حذف میکند. لسیون های بادامه نیز اثرات مغایرت رفتاری مثبت، واکنش پذیری کمتر نسبت به حرکات در حجم پاداش در میمون ها و موش ها، و اثرات خنثی سازی بدون پاداش را متوقف می سازد. لسیون های هسته مرکزی یا هسته های جانبی و مبنایی بادامه، یکه خوردن تشدید ترس را متوقف می سازد. این
مسئله همراه با مقالات زیاد دیگر بر بادامه در سنجش های زیاد دیگری مانند اجتناب فعال یا غیرفعال و ارزیابی و حافظه محرک های حسی مهم دلالت دارند که مدارک مهمی برای نقش مهم بادامه در ترس ارائه می دهند.
نقش بادامه در ترس غیر شرطی
لسیون های بادامه، چندین سنجش ترس ذاتی را در گونه های مختلف متوقف می سازند. لسیون های هسته بادامه ای پوسته ای و احتمالاً هسته مرکزی، تا حد زیادی تهییج پذیری در موش های وحشی را از لحاظ رفتارهای پرشی و دفاعی کاهش میدهند. لسیون های زیاد بادامه یا لسیون هایی که به هسته های پوسته ای، میانی و در بعضی مواد هم هسته های مرکزی لسیون می رسانند، تا حد زیادی تعداد تماس هایی که یک موش با یک گربه آرام شده با داروی مسکن برقرار میکند را افزایش میدهند. بعضی از این موش هایلسیون شدهبر روی سر گربه حرکت میکنند و حتی گوش آنرا گاز می گیرند که رفتاری است که هیچوقت از موش های لسیون نشده دیده نمی شود. پرندگان با لسیون های آرکیس تریاتوم – که تصور می شود شبیه بادامه پستانداران باشد – مطیع و رام می شوند و تمایل کمی نسبت به فرار از دست انسان ها نشان میدهند، که این با تأثیر رام سازی کلی لسیون های بادامه مطابقت دارد که در گونه های زیادی گزارش شده است. و در نهایت، لسیون های پیچیده بادامه ای، واکنش های قشر غدد فوق کلیه ای را نسبت به حس بویایی یا تحریک عصبی سیاتیک نشان میدهند و همچنین تراوش زیاد جبرانی ACTH را کاهش میدهند که معمولاً نسبت به برداشتن غده های فوق کلیوی رخ میدهد. اثبات شده است که لسیون های هسته مرکزی زخم معده و سطوح افزایش یافه از کورتیکو استرون پلاسمای تولید شده توسط فشار محدودیتی را تا حد زیادی کاهش میدهند. بعلاوه، لسیون های مؤلفه فرافکنی متوسط مسیر ventroamygdalofugal– که بافت های متصل به هسته مرکزی بادامه را به هیپوتالاموس انتقال میدهد – افزایش در تراوش ACTH نسبت به برداشتن غدد فوق کلیوی را کاهش میدهد، درحالیکه گزارش شده است که لسیون های بادامه توانایی سطوح بالای نویز را متوقف می کنند، که می تواند یک محرک ترس غیرشرطی برای ایجاد فشار خون یا فعالسازی هیدروکسیلاز تریپتوفان باشد.
سنجش های دیگری که برای نشان دادن ترس ذاتی مورد استفاده قرار گرفته اند نیز داده هایی با سازگاری کمتری در مورد لسیون های بادامه اب ایجاد کرده اند. لیسون های الکترولیتی بزرگ پیچیده بادامه ای، یا لسیون های اسید ایبوتنیک یا الکترولینی هسته مرکزی بادامه یا هسته های جانبی یا بستری، افزایشی را در رفتار کاوشی در آزمایش در فضای باز ایجاد میکنند. البته در این موارد به نظر نمی رسد که این اتفاق رخ دهد: 1) وقتی که آزمایش در فضایی باز قبل از آزمایشات دیگر بر روی همان حیوانات انجام شود، 2) شرایط آزمایش خیلی مشخص باشند، 3) آزمایش پس از بررسی قابل توجه و مدت زمان طولانی پس از جراحی رخ دهد، یا 4) لسیون ها خیلی کوچک باشن
د، و ممکن است به سن حیوان بستگی داشته باشد، وقتی که لسیون ها بر روی آن انجام می شود. چون رفتار کاوشی افزایش یافته همیشه با تغییرات در کورتیکو استرون یا سنجش های دیگر همراه با عدم ترس از فضای باز همراه است، این مؤلفان نتیجه گیری کرده اند که فعالیت خود-حرکتی افزایش یافته را نمی توان به آسانی با عدم وجود ترس کلی پس از لسیون های بادامه توضیح داد. بعلاوه، سنجش های دیگر نوهراسی، مانند زمان آغاز خوردن در یک محیط جدید، تغییرات مطابقی را در لسیون های بادامه نشان نمی دهد (آنطور که از لسیونی که ترس را کاهش میدهد می توان پیش بینی کرد). البته شیوه دقیقی که نوهراسی سنجیده می شود حداقل بر اساس سنجش کورتیکو استرون میتواند تعیین کند که آیا آن سنجش معتبری از ترس است.
داده های دیگر نشان میدهند که بادامه به نظر می رسد که در بعضی از انواعشرطی سازی آزارنده موجود باشد، اما این مسئله به محرک آزارنده غیرشرطی بستگی دارد که مور
د استفاده قرار می گیرد. برای مثال، لسیون های الکترولیت هسته بستری، یا لسیون های شیمیایی جداسازی بافت ها از بیشتر ترکیبات بادامه ای، اجتناب موش های تشنه برای نزدیک شدن به فواره آب الکتریکی را کاهش میدهد که قبلاً از طریق آنها به خوردن آب عادت داده شده بودند. البته مهمتر از همه اینست که این حیوانات لسیون شده از لحاظ کنترل به میزانی که آنها فواره آب را در روزهای آزمایش موفقیت آمیز می یابند یا اجتناب آنها از فواره آب در هنگامی که کنین به آب اضافه شده بود متفاوت نیستند. این مسئله باعث شد که مک گاج پیشنهاد کند که درجه انگیختگی ایجاد شده توسط محرک غیرشرطی (و نه طبیعت آزارنده در هر خطای معیار اندازه گیری) سطح شمول بادامه را تعیین می کند. با اینکه مطالعات بسیاری نشان داده اند که لسیون های الکترولیت بادامه می توانند با یادگیری آزارنده سلیقه ای مرتبط باشند، که یک سری از آزمایشات نشان نداده اند که این اثرات از توقف بافت های چشایی ناشی می شوند که در مسیر خود به پوسته منفرد از بادامه عبور می کند. در این مطالعات، لسیون های اسید ایبوتنیک بادامه موفق نشده اند که یادگیری آزارنده سلیقه ای را متوقف سازند، درحالیکه لسیون های اسید ایبوتیک پوسته منفرد چشایی اینطور است. باز هم بادامه برای همه انواع شرطی سازی آزارنده به نظر نمی رسد بلکه فقط برای شرطی سازی مهم است که شامل مؤلفه ترس بارزی مانند مؤلفه ایجاد شده توسط شوک های آزارنده است.
و در نهایت اینکه، بادامه ممکن است در روابط محرک-واکنش شامل باشد که بصورت مشخص شامل شرطی سازی آزارنده نیستند. بنابراین بعضی از نقایص در شرطی سازی آزارنده که از تغییرات عملکرد بادامه پیروی میکند، ممکن است بخشی از یک نقص کلی تر در توجه باشد.
ترس شرطی در مقابل نگرانی
از لحاظ بالینی، به نظر می رسد که ترس در مقایسه با نگرانی، علیرغم علائم خیلی مشابه آنها، بیشتر با محرک مرتبط باشد. شکل 2 نشان میدهد که فعالسازی بی اختیار هسته مرکزی بادامه حالتی شبیه به ترس را در غیاب هر گونه محرک فراخوان بارز ایجاد میکند. در حقیقت، ترس و نگرانی اغلب قبل از حملات صرعی موقتی رخ میدهند، که معمولاً با فعالیت الکتریکی غیرعادی بادامه همراه هستند. یک مفهوم مهم این تمایز اینست که رفتارهایی که ترس شرطی را متوقف می کنند، ممکن است ضرورتاً نگرانی را متوقف نکنند. برای مثال، اگر دارویی انتقال در امتداد یک مسیر حسی مورد نیاز برای یک محرک شرطی برای فعالسازی بادامه را کاهش دهد، این دارو ممکن است در متوقف سازی ترس شرطی مؤثر باشد. البته اگر نگرانی از فعالسازی بادامه ناشی شده باشد نه از شمول در آن مسیر حسی، در اینصورت این دارو ممکن است در کاهش نگرانی نیز مؤثر باشد. از طرف دیگر، داروهایی که عملکرد خاصی در بادامه دارند باید هم بر روی نگرانی و هم بر روی ترس شرطی تأثیر بگذارند. بعلاوه، داروهایی که در حیطه های هدف مختلفی عمل میکنند ممکن است اعمال انتخابی را بر روی بعضی از علائم جسمی (نه همه آنها) همراه با نگرانی ایجاد کنند.
اثرات داروهای تزریق شده به بادامه برای ترس و نگرانی
هسته مرکزی بادامه چگالی بالایی از گیرنده های افیون دارد، درحالیکه هسته بستری (که به هسته مرکزی فرافکنی میکند) چگالی بالایی از گیرنده های بنزودیازپین دارد. تزریق موضعی داروهای اضطرابی افیون به داخل هسته مرکزی بادامه، اکتساب کندکاری قلب شرطی را در خرگوش ها متوقف می کند، و اثرات نگرانی را در آزمایش روابط متقابل اجتماعی دارد. بعلاوه، تزریق موضعی بنزودیازپین به داخل بادامه اثرات کاهنده نگرانی در آزمایش مغایرت کنشگر، و در سنجش جعبه سیاه سبک در موش ها دارد و خصوصیات محرک تبعیضی پنتیلین تترازول را خنثی میکند. تأثیر ضد-مغایرتی را می توان توسط مدیریت سیستماتیک فلومازنیل مخالف با بنزودیازپین یا مدیریت همزمان بادا
مه GABA مغایر با بیکوکولین و تقلید شده توسط تزریق موضعی به بادامه GABA یا GABA در مقابل موسکیمول معکوس کرد. بطور کلی، اثرات ضد-مغایرتی بنزودیازپین پس از تزریق موضعی به داخل هسته های جانبی و بستری (و نه پس از تزریق موضعی به داخل هسته مرکزی) رخ میدهد. البته شیباتا و همکارانش (1982) تأثیر مخالفی را بدست آوردند، که شاید بخاطر اثرات بیهوشی موضعی بوده است، و زمانی ممکن است رخ دهد که مقدایر بالایی از این ترکیبات به هسته تزریق شود. بتازگی نشان داده شده است که بخش های پیشین هسته های مبنا و مرکزی خصوصاً برای کارایی مغایرت بر مبنای لسیون و تزریق موضعی بنزودیازپین مهم هستند. این نتایج با هم نشان میدهند که اعمال دارویی در بادامه می تواند برای توضیح اثرات کاهنده ترس و اثرات کاهنده نگرانی داروهای مختلف کافی باشد. تزریق موضعی به داخل بادامه فلومازنیل مخالف با بنزودیازپین
تا حد زیادی تأثیر ضد-مغایرتی بنزودیازپیناضطرابی کلریدازی پوکسید کاهش داد. البته در یک تجربه خیلی مهم و اخیر، یادین و همکارانش (1991) نشان دادند که کلریدازی پوکسید در واقع اثر ضد-مغایرتی قوی تری در حیواناتی دارد که قبل بر روی بادامه آنها لسیون انجام شده بود، حتی با اینکه لسیون بادامه ای رفتار تنبیهی را از خود آزاد می کرد. مسلماً مطالعه بیشتری باید برای تعیین موقعیت سایت عمل داروی ضد اضطراب بنزودیازپین بصورت سیستاتیک انجام شود.
اخیراً، طبقه جدیدی از ترکیبات داروهای ضد اضطراب که مانند مخالف نوع ثانوی گیرنده عمل میکند، مشخص شده است که اثرات ضد اضطراب را پس از تزریق موضعی به داخل بادامه ایجاد میکند. این تزریق ها همچنین میتوانند بعضی از علائم گوشه گیری پس از مدیریت سابکرونیک دیازپام، اتانول، یا کوکائین را متوقف سازند و یا سطوح دوپامین یا 5-HIAA متابولیکی سروتونین را در بادامه پس از فعالسازی نورون های دوپامین در منطقه تگمنتال بطنی افزایش دهند. اثرات آخر، که ممکن است مربوط به این باشد که اطلاعات حسی چطور در بادامه وارد می گردد، در بادکه راست در مقابل بادامه چپ بارزتر بودند، که با اثرات جانبی ساز گزارش شده قبلی سازگاری داشت. سنجش های تهییج پذیری (از جمله یکه خوردن بخاطر ترس در انسان ها) نیز جانبی سازی را نشان میدهند که با مشارکت بیشتر نیمکره راست در مقابل نیمکره چپ و احتمالاً قسمت راست بادامه مطابقت دارد. مطالعات بیشتر که از تزریق موضعی بنزودیازپین یا مخالفان افیون به داخل بادامه عمل میکنند، ممکن است قادر باشند که تعیین کنند که آیا مقید بودن موضعی به گیرنده ها در بادامه برای توجیه اثرات ضد اضطراب آنها ضروری است یا نه. و در نهایت، تزریق موضعی داروهای مختلف به داخل مناطق هدف خاص ممکن است برای ارزیابی این مسئله بکار رود که آیا اعمال ضد اضطراب خاص ایجاد می گردند. این نتایج می توانند بعنوان راهنمایی برای تولید ترکیبات انتخابی ضد اضطراب عمل کنند.
نتیجه گیری ها
مقدار زیادی از مدارک از آزمایشگاه های مختلف با استفاده از تکنیک های آزمایشی مختلف نشان میدهند که بادامه نقش مهمی را در ترس شرطی و احتمالاً در نگرانی نیز ایفا می کند. بسیاری از مناطق فرافکنی بادامه ای در علائم خاصی شامل هستند که برای سنجش ترس و نگرانی مورد استفاده قرار می گیرند. تحریک الکتریکی بادامه الگویی از رفتارهایی را فراخوانی میکند که شبیه حالت های طبیعی یا شرطی ترس هستند. لسیون های بادامه ترس شرطی یا ذاتی، و تزریق موضعی داروها به داخل بادامه را متوقف می کنند که اثرات ضد اضطراب در چندین آزمایش رفتاری دارند. و سرانجام اینکه، بادامه ممکن است سایت مهمی از انعطاف پذیری باشد که واسط اکتساب و حذف ترس شرطی است. درک بهتری از سیستم های مغزی که از بادامه جلوگیری میکنند، و نقش سطوح خیلی بالای پپتید در بادامه ممکن است در نهایت منجر به ایجاد استراتژی های دارویی مؤثری برای معالجه اختلالات نگرانی بالینی گردد.